شهریور
10
1392

پابرهنه در میان آتش

ماءمون رقى نقل مى کند:

روزى خدمت امام صادق علیه السلام بودم ، سهل بن حسن خراسانى وارد شد، سلام کرده ، نشست .

آن گاه عرض کرد:- یابن رسول الله ، امامت حق شماست زیرا شما خانواده راءفت و رحمتید، از چه رو براى گرفتن حق قیام نمى کنید، در حالى که یکصدهزار تن از پیروانتان با شمشیرهاى بران حاضرند در کنار شما با دشمنان بجنگند!

امام فرمود:- اى خراسانى ! بنشین تا حقیقت بر تو آشکار شود.به کنیزى دستور دادند، تنور را آتش کند. بلافاصله آتش تنور افروخته شد، به طورى که شعله هاى آن ، قسمت بالاى تنور را سفید کرد.

به سهل فرمود:- اى خراسانى ! برخیز و در میان این تنور بنشین !

خراسانى شروع به عذر خواهى کرد و گفت :- یابن رسول الله ! مرا به آتش نسوزان و از این حقیر بگذر!

امام فرمود:- ناراحت نباش ! تو را بخشیدم.

در همین هنگام ، هارون مکى ، در حالى که نعلین خود را به دست گرفته بود، با پاى برهنه وارد شد و سلام کرد. امام پاسخ سلام او را داد و فرمود:- نعلین را بیانداز و در تنور بنشین !

هارون نعلینش را انداخت و بى درنگ داخل تنور شد!

امام با خراسانى شروع به صحبت کرد و از اوضاع بازار و خصوصیات خراسان چنان سخن مى گفت که گویا سال هاى دراز در آنجا بوده اند. سپس از سهل خواستند تا ببیند وضع تنور چگونه است .

سهل مى گوید، بر سر تنور که رسیدم ، دیدم هارون در میان خرمن آتش دو زانو نشسته است . همین که مرا دید، از تنور بیرون آمد و به ما سلام کرد.

امام به سهل فرمود:در خراسان چند نفر از اینان پیدا مى شود؟

عرض کرد:- به خدا سوگند! یک نفر هم پیدا نمى شود.

آن جناب نیز فرمودند:آرى ! به خدا سوگند! یک نفر هم پیدا نمى شود. اگر پنج نفر همدست و همداستان این مرد یافت مى شد، ما قیام مى کردیم.

      مطالب مرتبط

درباره نویسنده: علي معتمدكيا

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031