شهریور
25
1392

احوال واخلاق رسول اکرم صلی الله علیه و آله

تواضع پیغمبرصلی الله علیه و آله

از انس بن مالک: پیغمبر (صلی الله علیه و آله) همواره بیماران را عیادت مینمود و جنازه‏‌ها را تشییع مى‏ کرد و دعوت بندگان را اجابت مینمود، بر الاغ سوار میشد: در جنگ خیبر و بنى قریظه و بنى نضیر بر الاغ سوار بود که دهانه و پالان و رانکى آن از لیف خرما بود.

و نیز انس بن مالک گوید: هیچ کسى نزد مردم از پیغمبر (صلی الله علیه و آله) محبوبتر نبود و چون او را مى‏‌دیدند برایش برنمى‏‌خاستند که مى‏‌دانستند حضرت از این کارها خوشش نمی‌آید.

از ابن عباس: پیغمبر (صلی الله علیه و آله) همواره بر خاک مى‏‌نشست و بر زمین غذا می‌خورد شتران را عقال مى‏‌بست و دعوت مملوکان را اجابت می‌نمود.

انس گوید: پیغمبر (صلی الله علیه و آله) به کودکانى گذشت و بایشان سلام کرد، و به آنها خوراکى پخش کرد.

از اسماء بنت یزید: پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بجمعى از زنان گذشت و بایشان سلام کرد.

از ابن مسعود: پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بطرف مردى رفت که با او سخن گوید، مرد از هیبت او بلرزه افتاد، حضرت فرمود: آسوده باش که من سلطان نیستم، من فرزند آن کسم که قرمه (یعنى غذاى ساده فقیرانه) مى‏ خورد.

از ابى‌ذر: پیغمبر (صلی الله علیه و آله) همواره در میان جمع اصحاب مى‏‌نشست که تازه وارد نمی‌دانست پیغمبر (صلی الله علیه و آله) کدامست (از نظر وضع مجلس) از حضرت اجازه خواستیم که برایش نشیمن مخصوص قرار دهیم، که غریبان او را بشناسند، اجازه داد و برایش دکه‏‌اى ساختیم که او بر آن مى‏ نشست و ما گرد او مى‏‌نشستیم.

از عایشه پرسیدم: پیغمبر (صلی الله علیه و آله) در خانه چه مى‏‌کرد؟ گفت: جامه‏‌اش را مى‏ دوخت و نعلین خود را پینه می‌کرد، و کارهایى که یک مرد با اهل خود میکند مى‏‌نمود.

از عایشه: محبوبترین کارها براى پیغمبر (صلی الله علیه و آله) خیاطى بود.

از کتاب نبوه از امام صادق (علیه السلام): زنى فحاش و بد زبان بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) گذشت پیامبر نشسته بود زن گفت اى پیغمبر (صلی الله علیه و آله) تو همانند بندگان غذا مى‏ خورى و چون بندگان مى‏‌نشینى؟

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: واى بر تو چه بنده‏‌اى از من بنده‏‌تر است؟ زن گفت پس لقمه‏‌اى از طعام خود بمن عنایت کنید، پیامبر (صلی الله علیه و آله) لقمه‏‌اى باو داد زن گفت: نه بخدا قسم باید لقمه درون دهان خود را بیرون کنى و بمن دهى، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) لقمه از دهان در آورد و باو داد و زن آن را خورد. امام مى‏ فرماید: آن زن تا وقتى که از دنیا برفت به مرضى مبتلى نشد.

از انس بن مالک: من ۹ سال پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را خدمت مى‏ کردم و به خاطر ندارم که هرگز یک بار بمن گفته باشد چرا چنین نکردى، این کار را انجام ندادى، و هرگز مرا بر چیزى شماتت ننمود.

و نیز انس گوید: من ده سال با پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مصاحبت داشتم و انواع عطرها را استشمام کرده‏ام ولى هرگز بویى از بوى دهان حضرتش بهتر نیافتم و چون یکى از اصحاب به ملاقات او مى‏ آمد حضرت با او بر مى‏ خاست و جدا نمى‏ شد تا طرف جدا ومنصرف شود و برگردد و چون یکى از اصحاب بوى مى‏ رسید و دست می‌داد و مصافحه مى ‏نمود پیغمبر (صلی الله علیه و آله) دست خود را از دست او نمى ‏کشید تا طرف قبلا دست خود را درآورد و هرگز پاهایش را جلو همنشینى دراز نکرد و هیچ کس در محضر او نمى‏ نشست مگر اینکه وقتى میخواست برخیزد پیغمبر به احترام او بر مى ‏خاست.

از انس: عربى بیابانى رداء پیغمبر را گرفت و چنان کشید که جاى زبرى آن بر گردن مبارک حضرت بماند و بعد به پیغمبر گفت از مال خدا که نزد تو است بمن بده، پیغمبر به او نگاهى کرد و خندید و امر کرد به او عطائى بدهند.

از ابى سعید خدرى: پیغمبر سخت باحیا بود و هیچ گاه از او درخواست چیزى نمیشد جز اینکه عطا میفرمود.

و از او نیز: پیغمبر (صلی الله علیه و آله) از دوشیزگان پرده‏نشین باحیاتر بود و چون چیزى را خوش نمیداشت در چهره‏اش معلوم میشد.

از ابن مسعود: پیغمبر فرمود: هیچ کس از اصحاب من براى من سخن‏چینى نکند و چیزى را که پشت سرم شنیده بمن نرساند که من دوست دارم با دلى صاف وسینه‏ اى سالم از بین شما بروم.

مکارم الأخلاق / ترجمه میرباقرى، ج‏۱، ص: ۳۱

مکارم الأخلاق / ترجمه میرباقرى، ج‏۱، ص: ۳۲

مکارم الأخلاق / ترجمه میرباقرى، ج‏۱، ص: ۳۳

مکارم الأخلاق / ترجمه میرباقرى، ج‏۱، ص: ۳۴

درباره نویسنده: علي معتمدكيا

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031