مهر
15
1393

ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۱۷

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدسعید لواسانی:

بِسْمِ‌الله الرَّحْمنِ الرَّحِیم
سَیقُولُونَ ثَلاَثَهٌ رابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَ یقُولُونَ خَمْسَهٌ سادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَیبِ وَ یقُولُونَ سَبْعَهٌ وَ ثامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما یعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ فَلا تُمارِ فِیهِمْ إِلَّا مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَداٌ(۲۲)
وَ لا تَقُولَنَّ لِشَی‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً(۲۳)
إِلَّا أَنْ یشاءَ اللَّهُ وَاذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ وَ قُلْ عَسى‏أَنْ یهْدِینِ رَبِّی لِأَ قْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً(۲۴)

آیه‌ ۲۲
سَیقُولُونَ ثَلاَثَهٌ رابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَ یقُولُونَ خَمْسَهٌ سادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَیبِ وَ یقُولُونَ سَبْعَهٌ وَ ثامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما یعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ فَلا تُمارِ فِیهِمْ إِلَّا مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَداٌ
ترجمه
بزودى برخى خواهند گفت: آنان ۳ تن بودند و چهارمین آنها سگشان بود، و برخى دیگر خواهند گفت: آنان ۵ تن بودند و ششمین آنها سگشان بود، آنان تیر در تاریکى مى‏افکنند و برخى نیز خواهند گفت: آنان ۷ تن بودند و هشتمین آنها سگشان بود. بگو: پروردگارم به شمار آنها داناتر است؛ جز اندکى از مردم کسى شمار آنها را نمى‏داند. پس اى پیامبر، با کسانى که درباره آنها سخن مى‏گویند جز به شیوه‏اى آشکار جدال مکن و از هیچ‏یک از آنان درباره اصحاب کهف نظرخواهى مکن.

تیری در تاریکی
آیه‌ شریفه از مجادله و سخنان بدون دلیلی که پیرامون اصحاب کهف بیان می‌شد، انتقاد می‌فرماید.
مردم بزودی درباره‌ شمار اصحاب کهف اختلاف خواهند کرد، اختلافی که هیچ مبنای علمی و عقلی یا شهودی و اسنادی ندارد، بلکه صرفاً حدس و گمان آنان است و«سَیقُولُونَ» برخی خواهند گفت: اصحاب کهف «ثَلاَثَهٌ رَابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ» ۳نفر بودند که چهارمی آنان سگ گلّه بود که ایشان را همراهی کرده بود. «وَیقُولُونَ» گروه دومی می‌گویند: «خَمْسَهٌ سَادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ» آنان ۵ نفر بودند، و نفر ششم سگِ ایشان بود. اما این سخنان «رَجْماًبِالْغَیبِ» «تیری در تاریکی انداختن» و «سخنان بدون علم و بر پایه‌ گمان ‌گفتن» است. [الافصاح فی فقه‌ اللغه‌: ۱/۲۳۹] «رَجم» به معنای پرتاب‌کردن سنگ و سنگ‌‌پراکنی است [مفردات: ۳۴۵] و معنای دیگر آن تیراندازی است. «رَجْماًبِالْغَیبِ» استعاره‌ مکنیه، یکی از فنون ادبی است، [تفسیر ادبی قرآن: ۷/۲۶] که در آن «مشبه» به همراه یکی از لوازم و ویژگی «مشبه‌به» ذکرمی‌گردد و خود «مشبه‌به» حذف شود.
مقصود آن است که آنان بدون سند و دلیل و صرفا از روی حدس و گمان سخن می‌گویند و سخنان آنان جاهلانه است، نه عالمانه و عاقلانه. استعاره مذکور دو مطلب را در خود دارد: نخست سخنان آنان از روی حدس و گمان است، یعنی نه دلیل عقلی برای سخنان خود دارند، نه دلیل نقلی و نه سند تاریخی. دوم جاهلانه است، زیرا در داستان اصحاب کهف نفرات مهم نیست، بلکه آنچه اهمیت دارد، کار و تلاش الهی آنان و هدایت و رحمت الهی و نشانه‌های قدرت الهی است که در داستان موج می‌زند. بنابراین به جای پرداختن به حاشیه‌های داستان، لازم است به اصل آن پرداخته شود.

تفاوت تعبیر
در ادامه می‌فرماید: «وَیقُولُونَ سَبْعَهٌ وَ ثَامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ» گروه سوم هم همانند ۲ گروه دیگر تیری در تاریکی انداختند و گفتند: آنان ۷ نفر بودند و هشتمی ایشان سگ آنان بود. مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمایند: چون خداوند دو قول قبلی را تیری در تاریکی دانست، و این قول را چنان تعبیر نفرمود، اشاره است که این قول احتمالاً صحیح است. [المیزان: ۱۳/۲۶۸] کلام ایشان خالی از لطف نیست، زیرا در تفاوتی که بین ۲ موضع است، احتمال چنین تفاوتی را تقویت می‌کند اما اگر تعداد را هم دانستیم، چه ثمره‌ای دارد؟ این امر نه ثمره‌ علمی دارد و نه نتیجه‌ عملی.

عالمان در منطق قرآن
«قُل رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم» خدا به تعداد آنان آگاه‌تر است، یعنی تنها خداست که بالاصاله از همه چیز آگاه است. «مَا یعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ» آری تعداد کمی از انسان‌ها هستند که از تعداد آنان آگاه هستند. ظاهراً منظور از «قلیل» با توجه به آیه‌ ۱۴ سوره‌ مبارکه‌ واقعه «وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِین»؛ «السَّابِقُونَ السَّابِقُون» هستند که مصداق اکمل آن پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم و ائمه‌‌اطهار علیهم‌السلام می‌باشند و به تبع آنان شاگردان خاص ایشان هم جزو این گروه کم هستند.

گفت‌وگوی سازنده، نه جدال
«فَلاَتُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِراً» «مراء» بحث و گفت‌وگو و مجادله است، [التحقیق: ۱۱/۸۳؛ به نقل از مصباح و لسان العرب] اصل آن «المِریه‌» به معنای دودلی و تردید در کار است و «الامتراء» استدلال به همراه دودلی است که برای اثبات درستی آن دلیل می‌تراشند. [المفردات: ۷۶۶] قرآن به پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم و امت اسلامی دستوری جامع می‌دهد. در گفت‌وگوی اهل مراء و جدال شرکت نکنید؛ مگر اینکه «مِراء ظاهر» داشته باشید. یعنی مگر در جایی که دلیلی پشت بحث و گفت‌وگوی شما باشد که گفت‌وگو را از مجادله خارج کند و به سمت گفت‌وگوی سازنده و مبتنی بر حق و استدلال بکشاند. یعنی مراء چون گفت‌وگوی بی‌دلیل است، جز شک و تردید نمی‌افزاید و بنابراین باطل است، و شرکت در آن جایز نیست. تنها در صورتی گفت‌وگو جایز است که آن را دلیلی آشکار همراهی کند

نهی از رجوع به جاهل
«وَلاَ تَسْتَفْتِ فِیهِم مِنْهُمْ أَحَداً» «فتوی» بیان حکم در جایی است که انسان در آن اشکال دارد. [مفردات: ۶۲۵] از آنان استفتا نکن، یعنی از آنان فتوی نخواه. زیرا فتوی باید بر مبنای علم باشد و آنان علمی ندارند، بلکه به امور دینی جاهل هستند. استفتا تنها باید از عالم صورت گیرد، عالم یا پیامبران و اولیای الهی علیهم‌السلام هستند که مستقیما از غیب علم دارند یا دانشمندانی که در مکتب انبیای تحصیل کرده ا‌ند. این بخش آیه گرفتن فتوی در امور دینی را جز از طریق الهی ممنوع کرده است، زیرا رجوع جاهل به جاهل است و در فتوی تنها باید به عالم مراجعه کرد.

آیه‌ ۲۳ و ۲۴
وَ لا تَقُولَنَّ لِشَی‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً(۲۳) إِلَّا أَنْ یشاءَ‌الله وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ وَ قُلْ عَسى‏ أَنْ یهْدِینِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً(۲۴)
ترجمه
و هرگز درباره‌ کارى که آهنگ آن را دارى مگو فردا آن را انجام مى‏دهم. مگر اینکه بگویى: اگر خدا بخواهد. و هرگاه فراموش کردى، پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است که پروردگارم مرا به امری هدایت کند که از این نزدیک‌تر به رشد است.

دستوری جامع
«وَ لاَ تَقُولَنَّ لِشَی‏ءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَن یشَاءَاللهُ» یکی از دستورات جامع اسلامی آن است که برای انجام هر کاری «اگر خدا بخواهد» را بگویید. زیرا اختیار همه‌ امور در دست خداست و معلوم نیست که ما موفق شویم کاری را که آینده وعده‌ آن را داده‌ایم، به انجام برسانیم. بنابراین هر وعده و کاری تنها در بستر «ان‌شاءالله» شکل می‌گیرد. همه‌ عالم ملک خداست و هیچ کاری بدون اجازه و مشیت او قابل انجام نیست، و اگر کسی خواست کاری را انجام دهد، تنها با اجازه‌ او می‌تواند آن را انجام دهد. به این دلیل است که باید «ان‌شاءالله» بگوید و از خدا برای کار خود اجازه بگیرد. آری، هیچکس در فعل خود مستقل نیست و در هر زمان نیازمند خداست، و کاری انجام نمی‌شود مگر اینکه خدا بخواهد.

«وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ» آیه خطاب به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم است، اما شامل همه‌ مسلمانان است. انسان حق ندارد خود را در کار مستقل بداند و همواره باید توجه‌ اصلی‌اش به قدرت خداوند معطوف باشد. اما اگر فراموش کرد، و «ان‌شاءالله» را نگفت و خود را در کار مستقل دید، هنگامی که به یادآورد، خدا را یاد کند و خود و کار خود را تسلیم خدا کند و بگوید: امید است که خداوند مرا در کارم راهنمایی فرماید، هدایتی فرماید که به رشد نزدیک‌تر باشد. «وَ قُلْ عَسى‏ أَنْ یهْدِینِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً» مومن باید به دنبال رشد و شکوفایی حقیقی باشد، هم برای خودش و هم کارش و رشد تنها کار خداست، بنابراین همواره از خدا درخواست رشد دارد. اما کار او هم در صورتی به ثمر می‌رسد که خداوند آن را شکوفا کند، به این دلیل اگر فراموش کرد که کار را به خدا بسپارد، به محضی که یادش آمد، باید خود و کار خود را تسلیم قدرت خدا کند و از خداوند تقاضای هدایت و رشد کند و کار خود را به مشیت خداوند می‌سپارد.

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031