22
1394
ماجرای فرزند نصرانی و امام حسن عسکری علیه السلام
از ابوجعفر احمد قصیر بصری روایت شده است که گفت: ما در نزد سید و مولای خود ابو محمد علیهم السلام (امام حسن عسکری علیه السلام) بودیم که خادمی از دستگاه حکومت که دارای مقام بالایی بود وارد شد و به امام عسکری علیه السلام عرضه داشت: امیرالمومنین تو را سلام میفرستد و میگوید انوش نصرانی به ما نامهای نوشته و خواسته است تا دو پسر او را تطهیر کنی. وی از ما خواسته تا از تو بخواهیم که سوار بر مرکب شده به خانه وی رفته و برای سلامتی و زنده ماندن پسر او دعا کنی. من نیز دوست میدارم که تو این کار را به انجام برسانی البته ما بدان سبب تو را برای انجام این کار به زحمت انداختیم که انوش گفته است ما به دعای بازماندگان خاندان نبوت و رسالت تبرک میجوییم.
مولای ما حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در پاسخ فرمودند:
«الحمدلله الذی جعل النصاری أعرف بحقنا من المسلمین»
ستایش خداوندی را که نصاری و مسیحیان را در شناختن حق ما از مسلمانان داناتر و عارفتر قرار داده است.
سپس دستور دادند تا اسب ایشان را زین کنند. آن حضرت بر مرکب سوار شده ما نیز در معیت ایشان بر انوش نصرانی وارد شدیم ناگاه دیدیم انوش در حالی که کشیشان و خادمان کلیسا و راهبان اطراف او را گرفته بودند و انجیل بر سینه او بود با سر و پای برهنه به استقبال آن حضرت آمد. او در جلوی در به امام عسکری علیه السلام رسیده و به او گفت: ای سرور و مولای ما، من به این کتابی که تو به آن داناتر از ما هستی توسل میجویم که گناه ما را در به زحمت انداختنت ببخشی و به حق مسیح عیسی بن مریم و انجیلی که از جانب خداوند متعال آورده است سوگند یاد میکنم که از خلیفه نخواستم که این مطلب را از تو بخواهد مگر به این دلیل که ما در انجیل شما خاندان را در پیشگاه خداوند مانند مسیح عیسی بن مریم یافته ایم.
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:«این پسر تو برای تو باقی میماند اما پسر دیگر تو پس از سه روز از تو گرفته خواهد شد. یعنی خواهد مرد و این پسر تو که باقی میماند اسلام آورده و اسلامش نیکو خواهد بود و از موالیان ما اهل بیت خواهد گردید.
انوش گفت: ای سرور و مولای من به خدا سوگند که کلام تو حق است و با دانستن این مطلب که این پسر من مسلمان میشود و در سلک موالیان شما اهل بیت در خواهد آمد مرگ آن دیگری بر من آسان میآید.
یکی از کشیشان به او گفت: در این صورت تو را چه میشود که خود مسلمان نمیشوی؟
انوش پاسخ داد: من مسلمانم و مولای ما این مطلب را میداند. مولای ما حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:« او راست میگوید و اگر به خاطر این مطلب نبود که مردم میگفتند ما تو را به وفات پسرت خبر دادیم و آن چنان که ما خبر دادیم نشد هم اکنون از خداوند میخواستم تا او را نیز برای تو نگاه دارد.»
انوش در پاسخ آن حضرت عرض کرد: ای سرور و مولای من، من جز آنچه تو خواستهای نمیخواهم.
ابوجعفر احمد قصیر بصری روایت کننده این حدیث گوید: به خدا سوگند که پس از سه روز آن پسر از دنیا رفت و پس از یک سال پسر دیگر انوش به دین مبین اسلام درآمد و به همراه ما تا زمان وفات سرور و مولای ما حضرت امام حسن عسکری علیه السلام ملازم منزل آن حضرت بود.
حلیه الأبرار ج ۲ ص ۴۹۸
مطالب مرتبط
فرستادن دیدگاه
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر دی ۲۲, ۱۳۹۴
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت دی ۲۲, ۱۳۹۴
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان دی ۲۲, ۱۳۹۴
- سجده شکر دی ۲۲, ۱۳۹۴
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر دی ۲۲, ۱۳۹۴