دی
27
1394

شواهد امامت امام حسن عسکری علیه السلام

۱- ابوهاشم جعفری گوید: به خاطرم گذشت که آیا قرآن مخلوق است یا غیر مخلوق؟ حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در همان حال به من فرمودند:
«یا أباهاشم الله خالقُ کل شیء و ما سواه مخلوق»
ای ابوهاشم خداوند خالق همه چیز است و غیر از خداوند همه چیز مخلوق است.

 

 

۲- همچنین گوید: امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند: هنگامی که قائم قیام نماید دستور می‌دهد تا منبرها و مقصوره‌هایی را که در داخل مساجد موجود است ویران نمایند. من در دل گفتم: چرا این کار را انجام می‌دهد؛ آن حضرت رو به من کرده فرمودند: معنی این کار این است که این چیزها که در مساجد می‌گذارند بدعت است و بعدا به وجود آمده پیغمبر اکرم هیچ حجتی از حجت‌های خدا آن‌ها را بنا ننهاده است.

 
۳- فهفکی از حضرت امام عسکری علیه السلام سوال کرد: چرا زن در ارث یک سهم می‌برد و مرد دو سهم؟ امام حسن عسکری علیه السلام پاسخ دادند: بر زن جهاد و نفقه واجب نیست و عاقله دیه هم واقع نمی‌شود اما همه این‌ها بر مردان است. من در دل گفتم: می‌گویند ابن ابی العوجاء نیز همین سوال را از امام صادق علیه السلام پرسید و آن حضرت هم مثل همین جواب را به او دادند و در وایت دیگری هم آمده است که آن حضرت در پاسخ ابن ابی العوجاء فرمودند:« به خاطر مهریه‌ای که زن می‌گیرد» در این هنگام حضرت امام حسن عسکری علیه السلام رو به من کرده فرمودند: بله این همان مسأله ابن ابی العوجاء می‌باشد و اگر سوال واحد باشد جواب ما اهل بیت یکی است. هر آنچه برای آخرین ما ائمه جاری می‌شود برای اولین ما نیز جاری می‌شود و اولین و آخرین ما در دانش و امامت مساوی هستند. اما رسول خدا و امیرالمؤمنین بر همه برتری دارند.

 
۴- از علی بن احمد بن حماد روایت شده است که گفت: حضرت امام عسکری علیه السلام در روزی از روزهای تابستان سوار بر اسب خارج شد در حالی که بارانی و لباس گرم بر تن داشت. مردم در این رابطه صحبت می‌کردند اما هنگامی که از مقصد باز می‌گشتند در راه به باران دچار شده و جز آن حضرت همه از باران خیس شدند.

 
۵- از محمد بن عیاش روایت شده است که گفت: ما از نشانه‌ها و معجزات امام عسکری علیه السلام سخن می‌گفتیم که فردی ناصبی گفت: اگر وی جواب نامه‌ای که بدون مرکب نوشته شده باشد بدهد یقین می‌کنم که وی بر حق است پس ما نامه‌هایی نوشته و مسائلی را در آن نامه‌ها مطرح کردیم و آن مرد نیز بدون مرکب بر روی ورقه‌ای نامه‌ای نوشت و آن ورقه را نیز در میان نامه‌ها قرار داد و ما آن نامه‌ها را به سوی آن حضرت فرستادیم. آن حضرت به همه نامه‌ها پاسخ دادند و بر روی ورقه‌ای نام آن مرد و نام پدر و مادرش را نوشتند. مرد با دیدن آن ورقه از هوش رفت. هنگامی که آن مرد به هوش آمد معتقد به اعتقاد حق گردید.

 
۶- از عمیر بن ابی مسلم روایت شده است که گفت: شخصی به نام سمیع مسمعی مرا بسیار آزار می‌داد و رنج بسیاری از وی به من می‌رسید وی همسایه دیوار به دیوار من بود من نامه‌ای به حضرت امام حسن عسکری علیه السلام نوشته و از آن حضرت خواستم برایم دعا کند تا من از شر این شخص راحت شوم جواب آن حضرت این گونه آمد که: بر تو بشارت باد به گشایشی سریع مالی از منطقه فارس به تو خواهد رسید. من در سرزمین فارس پسر عمویی داشتم که تاجر بود و غیر از من وارثی نداشت. وی پس از چند روز مرد و مال او به من رسید.

 

 

منابع:
۱- مناقب ج۲ ص ۴۶۷
۲- بحارالانوار ج۵۰ ص۲۶۹
۳- مسند الامام الحسن العسکری ص۱۱۸

دی
26
1394

حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سایه سار پدر

مهاجرت حضرت امام هادی علیه السلام به همراه فرزند بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری علیه السلام از مدینه در سال ۲۳۴ ه ق روی داد. و در مدتی که آن امام همام در سامرا سکونت داشتند و بیست سال به طول انجامیده است حضرت امام حسن عسکری علیه السلام نیز به همراه آن حضرت در سامرا بوده‌اند. پس می‌توان نتیجه گرفت چون حضرت امام هادی علیه السلام در سال ۲۵۴ ه ق به شهادت رسیده‌اند حضرت امام حسن عسکری علیه السلام مدت بیست و دو سال از عمر شریف خود را در کنار پدر بزرگوار خود به سر می‌برده است.

 
حضرت امام عسکری علیه السلام نیز در همان شرایط غم‌انگیز و سختی که حضرت امام هادی علیه السلام و پیروان آن حضرت در آن می‌زیسته‌اند زندگی می‌کرده است شرایط سختی که حکومت بیدادگر زمان بر امام و پیروانش روا می‌داشت تا تحرکات امام و پیروانش را متوقف ساخته و یا محدود نماید. تا دایره فعالیت مکتب اهل بیت علیهم‌السلام گسترش نیافته و آثار آن‌ها در میان امت اسلامی منتشر نشود. چرا که این فعالیت‌ها به یقین نتیجه‌ای جز رودررویی امت اسلام با حکومت ستمگر در پی نداشته است. به همین دلیل بود که همواره در برابر این بزرگواران دست به اعمالی همچون شکنجه و آزار و زندان و تبعید و مراقبت دائم می‌زد که در طول تاریخ بشریت ابزار کار همه حکومت‌های ستمگر است.

 

کودکی برجسته
روایت شده است که کسی از کنار حضرت امام حسن عسکری علیه السلام که در سن طفولیت بوده و در کنار سایر کودکان ایستاده بود گذشت و او را گریان یافت. آن شخص خیال کرد که این پسر بچه از حسرت آنچه دیگر بچه‌ها دارند می‌گرید و به همین دلیل است که در بازی آن‌ها شرکت نمی‌کند. به همین خاطر به او گفت: می‌خواهی برای تو هم چیزی بخرم تا با آن بازی کنی؟
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام رو به آن مرد کرده و فرمودند: نه ما برای بازی کردن آفریده نشده‌ایم.

 
آن مرد مبهوت شده و به آن حضرت عرضه داشت: پس برای چه خلق شده‌ایم؟ حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در جواب فرمودند: برای دانش و عبادت.
آن مرد از آن حضرت پرسید از کجا این حرف را می‌گویی؟ آن حضرت در پاسخ او فرمودند:«از کلام خداوند متعال که می‌فرماید:« أَفَحَسِبْتُم أنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثا»؛ آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده‌ایم؟

 
آن مرد مات و مبهوت و حیرت‌زده ماند و خطاب به آن حضرت گفت: تو کودکی کوچک و بیگناهی. اما تو را چه می‌شود [و از چه چیز هراسانی؟َ]
حضرت امام عسکری علیه السلام در پاسخ او فرمودند:
از من دور شو. من مادر خود را دیده‌ام که با هیزم‌های درشت آتش درست می‌کرد. اما آتش جز با هیزم‌های کوچک برافروخته نمی‌شد، و من می‌ترسم که از هیزم‌های کوچک جهنم باشم.

 
و از محمّد بن عبدالله روایت شده است که گفت: حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سن کودکی در چاه آبی سقوط کردند. حضرت امام هادی علیه السلام در حال نماز بوده و زنان فریاد می‌کردند. هنگامی که امام هادی علیه السلام از نماز فارغ شدند فرمودند: اشکالی ندارد. ناگاه دیدند که آب چاه آنقدر بالا آمد تا به دهانه چاه رسید و حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را دیدند که بر بالای آب بوده و با آب بازی می‌کند.

 

 

منابع:
۱- تاریخ طبری ج۷ ص۵۱۹
۲- بحارالانوار ج۵۰ ص۲۷۴
۳- پیشوایان هدایت ج۱۳ ص۶۳

دی
25
1394

خصوصیات امام حسن عسکری علیه السلام

وی حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام می‌باشد.
او یازدهمین امام از پیشوایان اهل بیت علیهم السلام است همان خاندانی که خداوند متعال هر گونه پلیدی را از ایشان دور کرده و آنان را پاک و پاکیزه ساخته است.
مادر شریف آن حضرت کنیزی امّ‌ولد بوده که به او حدیث یا سلیل می‌گفتند و از بانوان عارفه و صالحه زمان خود بوده است. و سبط ابن جوزی نقل نموده است که نام مادر حضرت امام حسن عسکری علیه السلام سوسن بوده است.

 
محل و تاریخ ولادت
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بنا بر نظر اکثر تاریخ نگاران در ماه ربیع الاول سال ۲۳۲ ه ق در مدینه منوره پای به عرصه وجود نهاده است. البته در تاریخ دقیق به دنیا آمدن این امام همام در میان نظرات تاریخ نویسان اختلاف زیادی به چشم می‌خورد که در روز ماه و سال ولادت آن حضرت اختلاف کرده‌اند.
از میان این تاریخ نویسان عده‌ای بر این عقیده‌اند که آن حضرت در سال ۲۳۰ هجری به دنیا آمده است بعضی دیگر نیز ولادت آن حضرت را در سال ۲۳۱ هجری یا سال ۲۳۲ هجری یا سال ۲۳۳ هجری دانسته‌اند.
همچنین روایت شده که روز ولادت با سعادت آن حضرت ششم ماه ربیع‌الاول یا ششم یا هشتم یا دهم ماه ربیع‌الآخر و یا ماه رمضان بوده است.
البته وجود چنین اختلافاتی در نظریات تاریخ نویسان چندان برای ما عجیب نمی‌نماید. چرا که می‌دانیم این اختلافات گاه به کارهایی برمی‌گردد که حضرت امام هادی علیه السلام برای حفاظت از زندگی امام عسکری علیه السلام به آن‌ها دست می‌زدند. همچنین می‌توان این اختلافات را به دلایلی همچون اشتباهات تاریخی خاص نسبت داد.

 
لقب‌ها و کنیه‌های آن حضرت
به دو امام بزرگوار، حضرت امام هادی و فرزند بزرگوارشان حضرت حسن بن علی علیهم السلام لقب عسکری داده شده است. چرا که محله مورد سکونت این دو امام بزرگوار در شهر سامرا «عسکر» نامیده می‌شده است.
اما در عین حال عسکری لقب مشهور حضرت امام حسن بن علی علیه السلام می‌باشد. آن حضرت دارای لقب‌های دیگری نیز هست که محدثان و راویان اهل سیر آن‌ها را برای ما بدین گونه نقل کرده‌اند: رفیق، زکی، فاضل، خالص، امین، الامین علی سر الله، نقی، المرشد من الله، الناطق عن الله، صادق، صامت، المیمون، طاهر، المؤمن بالله، ولی الله، خزانه الوصیین، الفقیه، الرّجل، العالم.
و هر کدام از این القاب دلالت خاص خود را بر جلوه‌ای از مظاهر شخصیت و کمالی از کمالات آن حضرت دارا می‌باشد.
آن حضرت همچنین مانند پدر و جد بزرگوار خود کنیه ابن الرّضا داشته است. اما کنیه اختصاصی آن حضرت ابومحمّد بوده است.

 
ویژگی‌های ظاهری آن حضرت
احمد بن عبیدالله بن خاقان اوصاف ظاهری حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را این گونه بیان کرده‌اند: وی گندمگون درشت چشم خوش قامت زیباروی خوش اندام و دارای جلالت و هیبت بوده است.
بعضی نیز آورده‌اند که رنگ پوست آن حضرت بین سفید و گندمگون بوده است.

 

 

منابع:
۱- اصول کافی ج۱ ص ۵۰۳
۲- ارشاد ج۱ ص ۳۱۳
۳- تذکره الخواص ۳۲۴
۴- بحارالانوار ج ۵۰ ص ۲۳۵
۵- پیشوایان هدایت ج ۱۳ ص ۵۱

دی
22
1394

ماجرای فرزند نصرانی و امام حسن عسکری علیه السلام

از ابوجعفر احمد قصیر بصری روایت شده است که گفت: ما در نزد سید و مولای خود ابو محمد علیهم السلام (امام حسن عسکری علیه السلام) بودیم که خادمی از دستگاه حکومت که دارای مقام بالایی بود وارد شد و به امام عسکری علیه السلام عرضه داشت: امیرالمومنین تو را سلام می‌فرستد و می‌گوید انوش نصرانی به ما نامه‌ای نوشته و خواسته است تا دو پسر او را تطهیر کنی. وی از ما خواسته تا از تو بخواهیم که سوار بر مرکب شده به خانه وی رفته و برای سلامتی و زنده ماندن پسر او دعا کنی. من نیز دوست می‌دارم که تو این کار را به انجام برسانی البته ما بدان سبب تو را برای انجام این کار به زحمت انداختیم که انوش گفته است ما به دعای بازماندگان خاندان نبوت و رسالت تبرک می‌جوییم.

 
مولای ما حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در پاسخ فرمودند:
«الحمدلله الذی جعل النصاری أعرف بحقنا من المسلمین»
ستایش خداوندی را که نصاری و مسیحیان را در شناختن حق ما از مسلمانان داناتر و عارفتر قرار داده است.

 
سپس دستور دادند تا اسب ایشان را زین کنند. آن حضرت بر مرکب سوار شده ما نیز در معیت ایشان بر انوش نصرانی وارد شدیم ناگاه دیدیم انوش در حالی که کشیشان و خادمان کلیسا و راهبان اطراف او را گرفته بودند و انجیل بر سینه او بود با سر و پای برهنه به استقبال آن حضرت آمد. او در جلوی در به امام عسکری علیه السلام رسیده و به او گفت: ای سرور و مولای ما، من به این کتابی که تو به آن داناتر از ما هستی توسل می‌جویم که گناه ما را در به زحمت انداختنت ببخشی و به حق مسیح عیسی بن مریم و انجیلی که از جانب خداوند متعال آورده است سوگند یاد می‌کنم که از خلیفه نخواستم که این مطلب را از تو بخواهد مگر به این دلیل که ما در انجیل شما خاندان را در پیشگاه خداوند مانند مسیح عیسی بن مریم یافته ایم.
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:«این پسر تو برای تو باقی می‌ماند اما پسر دیگر تو پس از سه روز از تو گرفته خواهد شد. یعنی خواهد مرد و این پسر تو که باقی می‌ماند اسلام آورده و اسلامش نیکو خواهد بود و از موالیان ما اهل بیت خواهد گردید.

 
انوش گفت: ای سرور و مولای من به خدا سوگند که کلام تو حق است و با دانستن این مطلب که این پسر من مسلمان می‌شود و در سلک موالیان شما اهل بیت در خواهد آمد مرگ آن دیگری بر من آسان می‌آید.
یکی از کشیشان به او گفت: در این صورت تو را چه می‌شود که خود مسلمان نمی‌شوی؟
انوش پاسخ داد: من مسلمانم و مولای ما این مطلب را می‌داند. مولای ما حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:« او راست می‌گوید و اگر به خاطر این مطلب نبود که مردم می‌گفتند ما تو را به وفات پسرت خبر دادیم و آن چنان که ما خبر دادیم نشد هم اکنون از خداوند می‌خواستم تا او را نیز برای تو نگاه دارد.»
انوش در پاسخ آن حضرت عرض کرد: ای سرور و مولای من، من جز آنچه تو خواسته‌ای نمی‌خواهم.

 
ابوجعفر احمد قصیر بصری روایت کننده این حدیث گوید: به خدا سوگند که پس از سه روز آن پسر از دنیا رفت و پس از یک سال پسر دیگر انوش به دین مبین اسلام درآمد و به همراه ما تا زمان وفات سرور و مولای ما حضرت امام حسن عسکری علیه السلام ملازم منزل آن حضرت بود.

 
حلیه الأبرار ج ۲ ص ۴۹۸

دی
22
1394

شهادت عبیدالله بن خاقان درباره امام عسکری علیه السلام

احمد بن عبیدالله بن خاقان کارگزار حراج و حاکم روستاهای منطقه قم بوده و پدرش عبیدالله بن خاقان یکی از بارزترین شخصیت‌های سیاسی دربار و وزیر معتمد عباسی بوده است. احمد بن عبیدالله بن خاقان دشمن‌ترین بندگان خدا نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بوده است. وقتی در رابطه با افرادی از آل ابی طالب که ساکن سامرا می‌باشند و قدر و منزلت هر کدام از آنان در نزد هیأت حاکم سخن به میان آمد احمد بن عبیدالله گفت:«من از میان علویانی که در سامرا زندگی می‌کنند مردی را به مانند حسن بن علی بن محمد بن علی الرّضا علیهم السلام نه دیده، نه شنیده و نه شناخته‌ام کسی که بسان او دارای هدایت، وقار، عفت، تیز هوشی و عقل بوده هم در نزد خاندان خود و هم نزد هیأت حاکم و همه بنی هاشم دارای کرامت باشد بنی هاشم او را بر پیران و بزرگان و صاحت منصبان خود مقدم بدارند و فرماندهان و وزیران و کاتبان و عوام مردم همه به او ارادت داشته باشند.»

 
همین احمد بن عبیدالله بن خاقان قضیه‌ای را نقل می‌کند که خود در مجلس پدرش شاهد آن بوده است. در آن مجلس حاجبان وارد شده و به عبیدالله به خاقان گفتند: ابن الرضا (امام حسن عسکری علیه السلام) بر در خانه ایستاده است. عبیدالله با صدایی بلند گفت: به او اجازه ورود بدهید. احمد گوید: من از آنچه از آنان شنیدم تعجب کردم که آنان چگونه چنین جسارتی کرده‌اند که مردی را در حضور پدر من با کنیه نام ببرند. چرا که جز خلیفه یا ولیعهد و یا کسی را که در این رابطه دستوری مستقیم از خلیفه برای او صادر شده باشد به کنیه یاد نمی‌کردند. ناگاه دیدم که مردی گندمگون، درشت چشم، خوش قامت، زیباروی، خوش اندام و کم سن و سال وارد شد. هنگامی که نگاه پدرم به او افتاد از جا برخاسته و چند گام به سوی او رفت. من تا آن روز ندیده بودم که پدرم با احدی از بنی هاشم و حتی فرماندهان و ولیعهدان چنین عملی انجام دهد. هنگامی که او وارد شد پدرم با وی معانقه کرده او را در آغوش کشیده صورت و شانه‌های وی را بوسیده دستش را گرفت و او را در مصلای خود نشانید.

 
احمد گوید: پس از این ماجرا هنگامی که پدرم بعد از نماز نشست من به نزد او رفته و در برابرش نشستم. پدرم گفت: ای احمد آیا چیزی از من می‌خواهی؟ گفتم: آری ای پدر اگر اجازه بدهی آن را از تو بخواهم. پدرم گفت: اجازه دادم ای فرزند آنچه می‌خواهی بگو. گفتم: ای پدر این مردی که هنگام ظهر به نزد تو آمد و این گونه با اجلال و اکرام و احترام با او رفتار نموده و خود و پدر و مادرت را فدای او کردی چه کسی بود؟ پدرم در پاسخ من گفت: پسرم او امام رافضیان بود. او ابن الرضا بود. سپس لختی سکوت کرده و گفت: پسرم اگر خلافت از خلفای بنی عباس زایل گردد هیچ یک از بنی هاشم به جز این مرد شایستگی و استحقاق تصدی این مقام را ندارد. اما این مرد به خاطر فضیلت، عفاف، هدایت، صیانت نفس، زهد، عبادت، اخلاق والا و صلاحیت همه جانبه‌ای که دارد مستحق این مقام می‌باشد اگر پدر او را دیده بودی هر آینه مردی را می‌دیدی جلیل، عاقل، خیّر و اهل فضل.

 

 

اصول کافی ج۱ ص ۵۰۳

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031