12
1394
تفسیر حکمت تفسیر سورۀ آلعمران
چکیدۀ ۱۳
ِبسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاهً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیر (۲۸) قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (۲۹) یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (۳۰)
فضیلتهای فراموش شده
صلۀ رحم
یکی از اصول رفتاری اسلام که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بنیان نهادند، صلۀ رحم و پیوند عمیق با خویشاوندان و نیکی کردن به آنان و احترام گذاشتن به آنان است. این امر در رفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تا حد احترام و پیوستن به با برادران دینی و روابط اجتماعی هم ظهور دارد. قرآن کریم نیز دو صفت متضاد را یکی برای فاسقان و دیگری برای صاحبان خرد ذکر میکند. صفت فاسقان قطع آنچیزی است که خداوند دستور داده است آن را وصل کنند که یکی از مصادیق آن قطع رحم است. «وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» [بقره: ۲۷] و صفت صاحبان خرد پیوند با چیزی است که خداوند فرمان داده است که آن را وصل کنند که یکی از مصادیقش پیوند رحم است. «وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَل» [رعد: ۲۱] طبق منطق قرآن اهمیت پیوند با خویشان در ردیف عهد و پیمان با خداست و عهدشکنی همردیف پیمانشکنی با خدای تعالی است. [دو آیۀ مذکور و آیۀ ۲۵] و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به یاران خود فرمودند: «آیا شما را به برترین انسانهای دنیا و آخرت از نظر اخلاق راهنمایی بکنم؟» گفتند: آری. فرمودند: «کسی است که با قطعکنندۀ پیوند با وی، بپیوندد.» [مفاتیح الحیات: ۲۱۰]
صلۀ رحم سیره و سنت قطعی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم پیوند با خویشاوندان را بسیار سفارش میکردند، هرچند برای آن مجبور شویم که راههای دور را بپیماییم. و آن را از دین دانستند: «به حاضر و غایب امتم و به کسانی که در پشت مردان و رحم زنان هستند (آنهایی که هنوز به دنیا نیامدهاند) تا روز قیامت سفارش میکنم که صله رحم را به جا آورند، اگر چه راهشان به سوی همدیگر یک سال فاصله داشته باشد؛ زیرا صله رحم از دین است.» [الکافی: ۲/۱۵۱]
آیۀ ۲۸
لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاهً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیر
مفردات
تقاۀ
اصل «تقاۀ» «وَقی» به معنای حفظکردن و نگهداشتن است. [لسان العرب: ۱۵/۴۰۱] گفتهاند که به معنای دفع چیزی از چیز دیگر به غیر آن است. [مقاییس اللغۀ: ۶/۱۳۱] الوقایۀ یعنی نگهداشتن چیزی از آنچه موجب اذیت و ضرر میشود. [مفردات: ۸۸۱] اما اصل «تقاۀ» «وُقَاۀ» است و واو به تاء قلب شده است: [مجمع البحرین: ۴۵۲] مصدر است، [لسان العرب: ۱۵/۴۰۲] و به معنای نگهداری شی از چیزی است که آزاردهنده و زیانرساننده است. و در آیه مفعول مطلق است و «تاء» در «تقاۀ» برای وحدت است. [تسنیم: ۱۳/۶۲۶ ـ ۶۲۷] یعنی تقیه حکم ثانویه است که گاهی پیش میآید و حکم اولیه همان است که در آیه آمده است.
یحذرکم
اصل آن «الحذَر» است به معنای دوریکردن از امر هراسآور است. [مفردات: ۲۲۳] و منشاء دوریکردن، ترس از آن امر است. [التحقیق: ۲/۱۸۲]
المصیر
مصیر به معنای دگرگونی از حالی به حال دیگر و شدن است. [مفردات: ۴۹۹] اصل آن «صیر» به معنای بازگشتگاه [مآلال] و نتیجه و مرجع است. [مقاییس اللغۀ: ۳/۳۲۵]
ترجمه
مومنان نباید کافران را به جای مومنان ولی خود بگیرند. و هرکس چنین کند، بهرهای از خدا ندارد. مگر آنکه لازم باشد که خود را از زیان و آزار آنان نگهدارد. خدا شما را از خودش بیم میدهد و بازگشت شما به سوی خداست.
تفسیر
پس از اینکه حقیقت را بروشنی برای ما روشن فرمود که قدرت حقیقی منحصراً در اختیار خداست و خیر ما نیز به دست اوست و اوست که قدرت و عزت میبخشد و حکومت و قدرت و عزت را میگیرد و روزی هم در اختیار اوست، مسلمانان را برحذر میکند که با کافران پیوند ولایی برقرار کنند. منظور از کافران ـ چنانچه بارها عرض شده است، اهل کتاب و مشرکان هستند. ـ مومنان باید رابطۀ ولایی را تنها با مومنان برقرار کنند و حق ندارند که مومنان را رها کنند و دل به کفار ببندند. و باید از خدا بترسند.
یکی از مسائل مهمی که در این آبه مطرح میشود، تقیه است که در حقیقت نوعی تاکتیک است، برای اینکه از شر کافران رهایی یابند.
لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ
رابطۀ ولایی مومنان تنها با مومنان است: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعض» [توبه: ۷۱] زیرا حقیقت این ولایت به ولایت خدا برمیگردد: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا» [بقره: ۲۵۷]. اما رابطۀ مومنان با کافران؛ رابطۀ دوری و جدایی است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاء» [ممتحنۀ: ۱] زیرا کفر دشمنی با خدا و طبعاً با اهل ایمان است. بنابراین مومنان حق ندارد که به عوض مومنان، کافران را اولیاء خود بگیرند.
اما منظور از اولیاء که جمع ولی است، معنایی جامع است که رابطۀ سلطه و یاور و دوست را دربرمیگیرد. یعنی مومنان حق ندارند که تدبیر امور خود را به کافران بسپارند، و تحت حکومت آنان باشند. چنانچه حق ندارند که به جای مومنان از آنان یاری بخواهند. و حق هم ندارند رابطۀ دوستی و دلدادگی با آنان برقرار کنند.
از بیان آیه فهمیده میشود که رابطۀ ولایی تنها بین مومنان برقرار است. و مومنان حق ندارند که زمام امور جامعۀ خود اعم از امور سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را به کافران بسپارد. و به جای اینکه با مومنان ارتباط داشته باشد، از آنان ببرند و با کافران رابطه برقرار کند. مطلب مذکور جز اصول مسلم قرآن و اسلام است و آیات فراوانی به این مضمون وجود دارد.
مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ
«مِن» در این بخش آیه به معنای ابتدای غایت ولایت است. «دُون» مانند این است که ظرف و به معنای «نزد» است که همراه با فرومایگی و قصور است. و میتواند معنای «غیر» هم داشته باشد. بنابراین معنای آیه این است که ابتدای ولایت را جایی غیر از مومنان قرار ندهید، و به جای مومنان به سراغ کفرپیشگان نروید که آنان جایگاهشان نسبت به مومنان پست و فرومایگی است و مومنان دارای عزت و شرفند. [المیزان: ۳/۱۷۵ ـ ۱۷۶؛ تسنیم: ۱۳/۶۲۶] بنابراین جملۀ «من دون المومنین» مقایسهای بین مومنان و کافران کرده است و فرموده است که رابطۀ مومنان نباید همراه با پستی و فرومایگی آنان باشد که این امر در ارتباط ولایی با کفار رخ میدهد. بلکه لازم است که ارتباط و تدبیر و دوستی و یاوری همراه با عزت باشد که تنها در رابطۀ ولایی بین مومنان برقرار میشود. پس «مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ» جمله قبل خود یعنی «لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ» را تفسیر مىکند. [المیزان: ۳/۱۷۵]
وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ
پس از نهی شدیدی که بخش اول آیه داشت، بیان میفرماید که کسانی که رابطۀ ولایی با کفار برقرار میکنند، هیچ ارتباطی با خدا ندارد. زیرا خودشان رابطۀ ولایی خود با خدا را قطع کردهاند. بنابراین آنان شامل «وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلى لَهُم» [محمد: ۱۱] میشوند. زیرا کفر و و لایت کافر سنخیتی با خدا و ولایت خدا ندارد.
اصلی مهم
توجه به این نکته ضروری است که ما در اجتماع خود با کسانی رابطۀ ولایی برقرار میکنیم که به واسطۀ این رابطۀ دوستی و محبت و قدرت؛ عزت پیدا کنیم. اما عزت را فقط خدا میدهد و از دست دیگران کاری برنمیآید: «الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ.أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّهَ فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمِیعاً» [نساء: ۱۳۹] در آیات پیشین هم دیدیم که فرمود: «تعز من تشاء» و خداوند متعال عزت را مومنان داده است: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُون» [منافقون: ۸]
إلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاهً
مگر اینکه از آنان بترسید و مجبور به تقیه شوید. در این صورت برای فریب آنان اجازه دارید که به حد ضرورت اظهار ولایت بکنید. اما توجه داریم که این ولایت؛ ولایت حقیقی نیست، بلکه صوری است. یعنی به زبان امروز نوعی تاکتیک است، یعنی کاری اجرایی در جهت اهداف و راهبردهای اصلی اسلام که آن حفظ و اشاعه و رشد اسلام. به تعبیر دیگر حکم ثانویه است که در مواقعی که خطر زیاد شود، مورد بهره قرار میگیرد. اما حکم اولیه و راهبرد اسلام همان است که در صدر آیه آمد.
جواز تقیه
آیه صراحت دارد در جواز تقیه. و این امری است که هم کتاب و سنت و هم عقل بر آن تأکید دارند. زیرا حفظ دین بر همگان واجب است. و به این منظور گاهی لازم است که به حسب ظاهر بر طبق دلخواه دشمنان عمل کنیم. چنانچه در آیۀ ۱۰۶ سورۀ مبارکۀ نحل فرمود: «مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ، إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ» که دربارۀ عمار است برای فرار از شکنجه و کشتهشدن ـ پس از شهادت پدر و مادرش ـ به ظاهر اظهار کفر کرد. و خداوند کار او را تأیید کرده است. زیرا قلب عمار در آن حال سرشار از ایمان بود. [تسنیم: ۱۳/۶۴۹]
وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ
در انتها مومنان را تهدید میکند که خداوند شما را از خودش برحذر میکند، تا نسبت به دستورات او نافرمانی نکنید و به جای مومنان، ولایت کافران را اتخاذ نکنید. و این نهایت تهدید است. زیرا از خود ترساند، نه از عذاب و امثال آن. انسانی که میداند که خدا او را در هر حال میبیند و به او عالم است، به نهان و آشکار او: «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى» [علق: ۱۴] «آیا ندانسته خدا میبیند.» و میداند که خداوند در کمین اوست که اگر خطاء کند، عذاب خود را بر سر او آوار کند: «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» [فجر: ۱۴] از خدا میترسد و از خشم او دوری میکند. بنابراین تهدید جدی است. «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً» [عبس: ۱۰]
سه نکتۀ دیگر هم میتوانیم اضافه کنیم:
۱٫ ولایتپذیری کافران به جای مومنان آنچنان کار ناپسندی است که کسی که چنین میکند، باید از خود خدا بترسد. زیرا او با این کار خود را از ولایت خدا خارج کرده و بر دین خدا طغیان کرده است.
۲٫ تهدید مذکور نشان میدهد که خطر مسلمانانی که با کافران رابطۀ ولایی برقرار کردهاند، برای دین بیش از هرکسی است. زیرا از درون به جامعۀ دینی نفوذ میکنند و آن را از درون نابود میکنند. و این طغیان علیه دین خداست: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا» [هود: ۱۱۲] «پس، همانگونه که دستور یافتهاى ایستادگى کن، و هر که با تو توبه کرده نیز چنین کند، و طغیان مکنید» و دوستی با کفار یکی از مصادیق طغیان است. و نتیجهای جز سخط و انتقام خدا را ندارد.
۳٫ تهدید خدا واقعی است و نتیجۀ آن تازیانههای عذاب بر مسلمانانی است که بیراهه میروند: «فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ» [فجر: ۱۳] و این عذاب هم دنیای آنان را ویران میکند و هم آخرت آنان را.
وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیر
در انتهای دلیل این ترس و تهدید را بیان میفرماید. بازگشت همگان به خداست. یعنی همۀ موجودات حرکتی تحولی به سوی خدا دارند و انسانها هم چنین هستند. بنابراین لازم است که مراقب خود باشیم و خدا را نافرمانی نکنیم. بازگشت به خدا حتمی و ما در آن اختیاری نداریم. اما میتوانیم مسیر را انتخاب کنیم، یا مسیر تحولی «وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد» [بقره: ۲۰۷] را انتخاب کنیم و به شدت مهربانی و رحمت خدا میرویم یا مسیر تحولی «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقاب» [بقره: ۱۹۶] «وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذاب» [بقره: ۱۶۵] را انتخاب میکنیم و به شدت عقاب و شدت عذاب خدا تحول پیدا میکنیم. خلاصه اینکه ما همواره در مسیرِ شدن به سوی خدا هستیم، اما این مسیرِ شدن دو حالت دارد که در اختیار ماست که باید یکی انتخاب کنیم، اما نتیجه دست ما نیست، هرچه انتخاب کردیم، نتیجه را رقم میزند. خداوند طبق آیۀ ۹۸ سورۀ مبارکۀ مائده «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ وَ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیم» است و ما باید مسیر و راه شدن خود را انتخاب کنیم. به سوی لقاء الله و قرب الهی متحول میشویم یا به سوی عذاب و نقمت خدا؟
آیۀ ۲۹
قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
مفردات
تخفوا
«الخُفیۀ» ضد آشکار و به معنای پنهان است. [کتاب العین: ۴/۳۱۳] و معنایی اعم از کتمان دارد. [فروق اللغۀ: ۱/۲۸۱]
صدورکم
صدر اعلی و برجسته و جلوی هرچیزی را گویند. چنانچه قسمت بالای کانال آب را صدر آن گوید. [کتاب العین: ۷/۹۴] سینۀ انسان را هم صدر او گویند که دربرگیرندۀ قسمت سرآمد و برجستۀ اوست. [همان] جمع آن صدور است. صدر صندوق قلب است. صدر و قلب اعم از مادی و معنوی است و در قرآن معنای معنوی آن منظور است. [تسنیم: ۱۳/۶۷۳] صدر لطیفۀ الهی و امر مجردی است که خداوند در انسان نهاده است و دارای شئون مختلف است. یعنی حقیقت انسانی که هستۀ مرکزی هویت انسان است. [همان: ۶۷۴ ـ ۶۷۵]
تبدوا
اصل آن «بدو» به معنای «ظاهر و آشکار شد» است. [کتاب العین: ۸/۸۳] گفتهاند که منظور از «بَدَا الشی» ظهور و آشکاری بیّن و کامل است. [مفردات: ۱۱۳] برخی هم گفتهاند که تفاوت «بدا» و «ظهر» در آن است که اولی ظهور غیراختیاری است و دومی معنای عام است. [الفروق اللغۀ: ۱/۲۸۱]
ترجمه
بگو اگر آنچه در سینههایتان است، نهان دارید یا آشکار کنید، خدا آن را مىداند و به آنچه در آسمانها و به زمین است، علم دارد. خدا بر همه چیز و کاری تواناست.
تفسیر
زبان آیۀ زبان هشدار است که هرچه نهان در دلها و سینههای شما باشد، آنها را نهادن دارید یا آشکار کنید، خدا میداند. و از آن بالاتر خداوند به هرچه در آسمانها و هرچه در زمین است، علم دارد. و هیچچیز از خدا پنهان نیست. و خداوند بر هر کاری تواناست. پس نه چیزی از خدا پنهان است، در آسمانها و زمین و در سینههای شما؛ و نه چیزی و کاری از توان خدا خارج است. این یعنی جمع علم مطلق و قدرت مطلق در خداوند متعال. بنابراین باید مراقب بود که خداوند مراقب ماست، و ما و راه گریزی از خدا نداریم. پس آیۀ شریفه تفصیلی است بر اجمالی که در انتهای آیۀ پیشین آمد که «وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیر»
قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللَّهُ
خطاب به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، که پیامبر ما به کسانی که میخواهند با کافران رابطۀ ولایی برقرار کنند، هشدار خداوند سبحان را ابلاغ کن که در هرحالی که باشند، بدانند که در منظر خداوند هستند. به این دلیل فرمود که پنهان و پیدای شما برای خداوند آشکار است. ابتدا از رازهای پنهانی آنان پرده برداشت، تا نشان دهد که آنان اهل نقشه و خدعه هستند و رابطۀشان با کافران، ابتداء پنهانی است و در مرحلۀ بعد آشکار میشود. اما غافلند از اینکه هیچ چیز از خدا پنهان نیست. و جلسات مخفیانه و نیتها آنان هم نزد خداست: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَهٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَهٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیم» [مجادله: ۷]
وَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ
بعد بیان حقیقت علم خدا را بیشتر توضیح میدهد که نه تنها پنهان و پیدای نیتها و اعمال شما را خدا میداند و از جلسات مخفی و برنامههای آشکار شما آگاه است. بلکه هیچ چیزی و موجودی در آسمانها با همۀ پهناوریاش و هیچ موجودی در زمین با همۀ گستردگیش نیست مگر اینکه در حیطۀ علم خداست.
وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
تأکید میفرماید که تنها احاطه و تسلط خدای سبحان به موجودات عالم، علمی نیست. بلکه قدرت مطلق خدا هم بر همۀ موجودات گسترده است و شما انسانها که میخواهید با دستورات خدا مخالفت کنید و رابطۀ ولایی خود با مومنان را قطع کنید و با کافران برقرار کنید، نیز در حیطۀ قدرت خدا هستند. بنابراین جا دارد که از خدا برحذر باشید و بهراسید که سرنوشت تلخی در انتظار شماست.
دقت شود که خداوند متعال سریع الحساب است، و صدر این آیه علم مطلق خداوند را بیان فرمود و ذیل آن قدرت مطلق خداوند را تا نشان دهد که خداوند که مالک همۀ امور و فرمانرواییهاست، مالک روز قیامت هم است که روز بروز حقیقت فرمانروایی مطلق خداست: «لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار» [غافر: ۱۶] و در این مالکیت علم و قدرت خداوند محوریت دارند.
آیۀ ۳۰
یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد
مفردات
تجد
اصل «تجد» وجدان به معنای یافتن است. گفتهاند: ادراک چیزی در حالت پیدایش آن است. و معنای نزدیک به یافتن دارد. [التحقیق: ۱۳/۳۳]
محضراً
احضارکردن است. یعنی موجودی که غایب است، حاضر و آماده میکنند. [التحقیق: ۲/۲۴۰]
روف
الرَّأْفَهُ به معنای رحمت و مهربانی است. [کتاب العین: ۸/۲۸۲] اما رساتر از رحمت است. [الفروق فی اللغۀ: ۱۹۰] زیرا نوعی نرمی و دلسوزی در آن است. [مقاییس اللغۀ: ۲/۴۷۱] بنابراین در معنای آن نرمی و لطف و رحمت خالص و شدید خوابیده است که حاضر نیست که به دیگری درد و ناراحتی برسد، هرچند مصلحت او در آن باشد. اما رحمت مطلق مهربانی و نرمی است و در آن صلاح و خیر دیگری لحاظ میشود، حتی اگر همراه درد و ناراحتی باشد. [التحقیق: ۴/۶]
ترجمه
ای پیامبر ما؛ یاد کن روزی را هرکس هر کار نیکی که انجام داده است، حاضر میبیند، و همچنین است هرکار بدی که کرده باشد. و آرزو میکند بین او و کاردا ناشایستش فاصلهای دراز و طولانی باشد. و خدا شما را از خود بیم میدهد که او بر بندگان خود بسیار مهربان است.
تفسیر
بنظر میرسد که آیۀ شریفه توضیح بیشتر دربارۀ شدن و تحول انسان به سوی خدا که در آیۀ ۲۶ آمد که «الی الله المصیر» روزی که انسانها به سوی خدا تحول پیدا میکنند و حاضر میشوند، روزی است که هرچه انجام دادهاند، خود عمل را حاضر میبیند، خوب و خیر باشد یا بد. و در آن روز آرزو میکنند که بین آنان و کردار ناشایستشان فاصلۀ زمانی طولانی بیفتد. آرزوی که برآورده نمیشود. مجدداً خداوند تکرار میکند که شما را از خودش میترساند. بدانید که به چنین محضری وارد میشوید. آیه با بیان ملاطفت و مهربانی شدید خداوند نسبت به بندگان خود پایان مییابد تا ضمنی که نوید به مومنان است، هشداری باشد برای کسانی دستورات خدا را نافرمانی میکنند، خدایی که چنین به شما مهربان و پرمحبت است، شما را از خود بیم میدهد. بنابراین آیۀ شریفه ادامۀ آیۀ پیشین و تکمیل مفاد آن است.
یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً
باز خطاب به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که پیامبر ما بیادآور روزی را که عمل همۀ شما انسانها حاضر میشود: «یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا یَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» [غافر: ۱۶] «روزى که تمام اعمال (نیک و بد) مردم آشکار شود و هیچ چیزى بر خدا مخفى نیست، آن روز فرمانروایى کل عالم با کیست؟ با خدایى که واحد قهار است.» قیامت روزی است که هم انسان حاضر میشود: «وَ إِنْ کُلٌّ لَمَّا جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُون» [یس: ۳۲]؛ و عمل خیر و کردار بد انسان حاضر میشود و انسانها کردار خوب و بد خود را حاضر مییابند.
بنابراین در آیه میفرماید که هر نفسی آنچه عمل کرده است، حاضر میشود. پس نفس عامل و عملکننده است و در گرو عمل خود است: «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَه» [مدثر: ۳۸] بنابراین قیامت روز است که انسان با عمل خود محشور میشود. و این نشان میدهد که عمل است که انسان را میسازد. و انسان در دنیا با کردار خود، خود را میسازد و در قیامت آنچه را ساخته است، حاضر و آماده مییابد. بنابراین هیچگاه عمل انسان از او غایب نمیشود. اگرچه در دنیا از آن غافل باشد و آن فراموش کند، اما این عمل نزد خداوند حاضر و آماده است. «وَ رَبُّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ» [سبأ: ۲۱] و خداوند آن را در قیامت احضار ـ یعنی آماده ـ میکند و به انسان تحویل میدهد و هیچکس گریزی از آن ندارد.
وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً
«و» عطف به «ما عملت من خیر محضرا» است. یعنی هرکس هرچه انجام داده است، از کار خیر و نیک و از کارهای بد و ناشایست؛ همه را در روز قیامت مییابد. اما آن روز از عمل ناپسند خود که در این دنیا با تلاش و کوشش فراوان به دنبال تحقق آن بود، طرفی نمیبندد و آرزو میکند که ای کاش بین او و عملش فاصلۀ زمانی بسیار باشد که به هیچوجه به هم نرسند. اما این آرزویی باطل است. از این تعبیر مشخص میشود که مومنان از یافتن عمل خیر خود خوشنود میشوند.
وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ
باز بر تهدید و تحذیری که در آیۀ ۲۸ فرمود، تأکید میکند که ای انسان تو را از خدا گریزی نیست. و تو نه از علم خدا و نه از قدرت خدا خارج نیستی. و خدا در دنیا و آخرت در کمین توست. و بالاخره مییابی که چه برسر خودت آوردهاید.
هشداری شدید
آنقدر مسألۀ ارتباط ولایی بین مومنان و کافران برای کیان نظام و جامعۀ اسلامی خطرناک است و نظام و جامعۀ اسلامی را از درون میپوساند که ابتدا و انتهای بحث را با تحذیر مقید فرمود تا شدت و نهایت تهدید را نشان دهد.
وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد
رأفت خداوند بر همۀ بندگان خود عام است. و این مهربانی به حدی است که خداوند دوست ندارد، کوچکترین سختی و ناراحتی به انسان برسد. اما باید انسانها با کردار خود آن را جلب کنند. و اگر مومنان دستورات خداوند سبحان را مراعات و عمل کنند، رأفت و مهربانی خدا را میچشند. اما کسانی که در نهان و آشکار با دشمنان خدا و کافران رابطۀ ولایی برقرار میکنند، از رأفت خدا طرفی نمیبنند. اما خدای سبحان که به بندگان خود بشدت مهربان و نرم است، آنان را از خود بر حذر میدارد تا آنان را پیش از هر توطئه و اقدامی هشدار دهد که مراقب باشند که خداوند در کمین است. اگر خلاف فرمان الهی حرکت کنند، در دنیا و آخرت در محاصرۀ علم و قدرت خدا هستند. و این هشدار و تهدیدی جدی است که شما در معرض تنبیه خدایی هستید که به بندگان خود بسیار مهربان است. بنابراین از خدا برحذر باشید و نافرمانی خدا را نکنید، و عذاب خدا را بر خود لازم نکنید. زیرا اعمال و کردار ناپسند شما به خودتان برمیگردد. بنابراین حقیقت تحذیر الهی به خود ما برمیگردد که ما به دلیل نافرمانیهایمان است که رأفت الهی را از خود دور میزنیم و به منطقۀ بیم میرسیم.
تجسم اعمال
آیۀ تصریح دارد که انسان خود عمل و کردار خود را از کردار خوب و از کردار بد مییابد و این به اصطلاح علماء حکایت از تجسم اعمال دارد. زیرا نمیفرماید که نتیجۀ عمل را میچشید. بلکه میفرماید آنچه عمل کردهاید از خوب و بد را آماده و حاضر مییابید. بنابراین هرچه در قیامت به ما میرسد، کردۀ خود ماست، در دنیا. و چیزی از بیرون بر ما داده نمیشود. اگر بهشت و نعمتهای جاودان الهی میخواهیم باید خودمان در دنیا با تلاش و کوشش خود فراهم کنیم: «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى» [نجم: ۳۹] و تنها در قیامت ما آنچه را در دنیا با سعی و کوشش خود فراهم کردهایم، به ما یادآور میشود: «یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ ما سَعى» [نازعات: ۳۵] انسان کوشش و ماحصل کار خود را در ظرف قیامت به یاد میآورد.
روایات
موعظۀ امام سجاد علیه السلام در مسجد النبی صلی الله علیه و آله وسلم
سعید بن مُسیّب میگوید: امام سجاد علیه السلام در هر جمعه در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مردم را پند میدادند که در دنیا زاهد باشند و به اعمال اخروی گرایش داشته باشند. بعد کلام امام علیه السلام را نقل میکند. ما بخشی از این کلام نورانی را از الکافی ج: ۸ ص: ۷۲ و ۷۳ نقل میکنیم.
«أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ. فَ «تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ» فِی هَذِهِ الدُّنْیَا «مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً» «وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ» وَیْحَکَ یَا ابْنَ آدَمَ الْغَافِلَ وَ لَیْسَ بِمَغْفُولٍ عَنْه»
وای بر فرزندان آدم که غافلند، اما مورد غفلت نیستند. ملاحظه فرمایید که چقدر هشدار جدی است! امام علیه السلام از غفلت ما از مرگ، از قبر و سوال منکر و نکیر و از قیامت و پاداش و بهشت و کیفر و دوزخ سخن میگویند. و همگی این امور برآمده از عمل ما در دنیاست. بعد میفرمایند:
«فَمَنْ کَانَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ عَمِلَ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا مِثْقَالَ ذَرَّهٍ مِنْ خَیْرٍ وَجَدَهُ وَ مَنْ کَانَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ عَمِلَ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا مِثْقَالَ ذَرَّهٍ مِنْ شَرٍّ وَجَدَهُ»
این بخش تفسیر آیۀ شریفه است. و ادامه میدهند: «فَاحْذَرُوا أَیُّهَا النَّاسُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعَاصِی مَا قَدْ نَهَاکُمُ اللَّهُ عَنْهَا وَ حَذَّرَکُمُوهَا فِی کِتَابِهِ الصَّادِقِ وَ الْبَیَانِ النَّاطِقِ وَ لَا تَأْمَنُوا مَکْرَ اللَّهِ وَ تَحْذِیرَهُ وَ تَهْدِیدَهُ عِنْدَ مَا یَدْعُوکُمُ الشَّیْطَانُ اللَّعِینُ إِلَیْهِ مِنْ عَاجِلِ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا»
روایت ادامه دارد و ما به مقدار بحث تفسیری خودمان ذکر کردیم. ملاحظه میفرمایید که عمل ما ازبین نمیرود، و در قیامت همراه ماست. در حقیقت در دنیا هم همراه ماست، اما ما غافل هستیم. اما خداوند غافل نیست: «وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون» [بقره: ۷۴] و روز قیامت ما را با عملمان حاضر میکند. و ما همۀ اعمال خود را بعینه میبینیم. اما اگر عمل ما ناشایست باشد، نتیجۀ آن جز پشیمانی نیست که سودی هم ندارد. امام صادق علیه السلام میفرمایند: «أَعَاذَنَا اللَّهُ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ عَمَلٍ یُقَرِّبُ مِنَ النَّار» [الکافی: ۴/۱۴۷] پس ما یک راه بیشتر نداریم، در دنیا مراقب خود باشیم و از آنچه خداوند نهی فرموده خود را برحذر کنیم و تهدید خداوند متعال را به گوش جان بشنویم و وسوسههای شیطان لعین ما را فریب ندهد.
تذکر امیرالمومنین علیه السلام
امیرالمومنین علیه السلام در نامهای به کارگزاران مالیاتی خود میفرمایند:
«أَلَا وَ إِنَّ أَسْعَدَ النَّاسِ فِی الدُّنْیَا مَنْ عَدَلَ عَمَّا یَعْرِفُ ضَرَّهُ وَ إِنَّ أَشْقَاهُمْ مَنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ فَاعْتَبِرُوا وَ اعْلَمُوا أَنَّ لَکُمْ مَا قَدَّمْتُمْ مِنْ خَیْرٍ وَ مَا سِوَى ذَلِکَ؛ وَدِدْتُمْ لَوْ أَنَّ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً «وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ وَ رَحِیمٌ بِالْعِباد» [وقعۀ صفین: ۱۰۸]
کلام امام علیه السلم هشدار به ماست که قیامت ظرف ظهور حقیقت کردار ماست، از نیک و بد؛ و قیامت که برپاشود، آرزو میکنیم که بین ما و کردار ناشایستۀ ما فاصلهای دور باشد. اما چه فایده که این آرزو برآورده نمیشود.
همچنین امام علیه السلام در نامهای خطاب به جناب محمد بن ابیبکر رضی الله عنه و مردم مصر میفرمایند:
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْعَمَلِ بِمَا أَنْتُمْ عَنْهُ مَسْئُولُونَ؛ فَأَنْتُمْ بِهِ رَهْنٌ وَ أَنْتُمْ إِلَیْهِ صَائِرُونَ. فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَهٌ» وَ قَالَ: «وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ» [الغارات: ۱/۱۴۶]
انسان از کردار خود مورد بازخواست و سوال قرار میگیرد. و در گروی کردار خود است و به سوی کردار خود تحول پیدا میکند و باز میگردد. و بازگشت و تحول ما به سوی خدا با عمل و کردارمان است. و تنها راهی که ما را نجات میدهد، تقوا و عمل صالح است. و این پیام آیۀ شریفه به همۀ ماست.
حجت الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی
مطالب مرتبط
فرستادن دیدگاه
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر بهمن ۱۲, ۱۳۹۴
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت بهمن ۱۲, ۱۳۹۴
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان بهمن ۱۲, ۱۳۹۴
- سجده شکر بهمن ۱۲, ۱۳۹۴
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر بهمن ۱۲, ۱۳۹۴