اسفند
16
1395

جــامه بـهـشـتـی

از «ابن جوزى» نقل شده است: «در هنگام زفاف فاطمه علیهاالسلام بعد از دادن جامه عروسى خود به فقیر
جبرئیل به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده، عرض کرد: یا رسول الله! پروردگارت سلام مى‏ رساند، و مرا نیز فرمان داده که به فاطمه علیهاالسلام سلام برسانم و براى فاطمه علیهاالسلام جامه ‏اى از دیباى سبز و از جامه ‏هاى بهشتى فرستاده است. فاطمه علیهاالسلام بعد از پوشیدن لباس نزد پدر آمد، حضرت با عباى خود، و جبرئیل با بالهاى خود آن جامه را پوشاندند تا نور آن باعث آزار دیدگان نشود.»  (۱)

روزى بعضى از یهودیان خدمت پیامبرصلی الله علیه و آله رسیده، عرض کردند: «ما حق همسایگى داریم، درخواست مى ‏کنیم دخترت فاطمه علیهاالسلام را به عروسى ما بفرستى تا مجلس جشن ما به قدوم آن حضرت زینت گیرد.»

پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: «فاطمه علیهاالسلام، زن على بن ابیطالب علیه السلام است و در اطاعت او مى ‏باشد.» اما آنها اصرار کردند که تو شفاعت کن که على علیه السلام به او اجازه دهد. بعد از اجازه، یهودیان خود را به هر آنچه از لباسهاى خوب و فاخر و جواهرات داشتند، آراستند و گمان مى‏ کردند که فاطمه علیهاالسلام با لباس فقیرى مى ‏آید و او را استهزا مى ‏کنند؛

اما جبرئیل نازل شد و لباسی بهشتى با جواهرات بى‏ نظیرى – که چشم روزگار مانند آن را ندیده بود – با خود آورد و فاطمه علیهاالسلام آن را پوشید و به مجلس عروسى رفت و زنان چون این منظره را دیدند، به سجده افتاده، مسلمان شدند و به سبب آن بسیارى دیگر از یهودیان نیز مسلمان شدند. (۲)

مـنابع:
۱-. احقاق الحق، ج‏۱۰، ص‏۴۰۱٫
۲-. بحارالانوار، ج‏۴۳، ص‏۳۰٫

اسفند
15
1395

شمه ‏ای از فضایل و مناقب فاطمه زهراعلیهاالسلام

عــلــم فــاطمه علیهاالسلام

از دیگر فضایل فاطمه زهراعلیهاالسلام علم ایشان به آینده و حوادث قبل است.
سلمان مى ‏گوید:
«روزى عمار به من گفت: آیا خبر عجیبى به تو بدهم؟ گفتم: آرى! عمار گفت: على بن ابى‌طالب علیه السلام را دیدم که بر فاطمه علیهاالسلام وارد شد؛ چون چشم فاطمه علیهاالسلام بر او افتاد، گفت: اجازه مى ‏دهى از گذشته و حال و آینده تا روز قیامت‏ خبر دهم؟ عمار مى ‏گوید:
سپس دیدم که امیرمؤمنان علیه السلام به عقب برگشت، به مسجد رفت و به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «نزدیک بیا یا ابا الحسن! چون نزدیک پیغمبر صلی الله علیه و آله رسیدفرمود: «تو مى‏ گویى یا من بگویم؟»

حضرت امیرعلیه السلام عرض کرد: «حدیث‏ شما و کلام شما بهتر است»، و آن گاه پیامبرصلی الله علیه و آله جریان را بیان نمود… عمار مى‏ گوید: «سپس امیرمؤمنان علیه السلام از مسجد خارج شد و من هم با او بیرون رفتم، و حضرت بر فاطمه علیهاالسلام وارد شد و او از آنچه على علیه السلام به پیامبرصلی الله علیه و آله گفته بود، خبر داد.»  (۱)
و نیز در روایتى از امام کاظم علیه السلام نقل شده است که فرمود: «فاطمه علیهاالسلام از تمام صحابه داناتر بود، جز از شوهرش.»  (۲)
و مکرر مى ‏شد که پیامبرصلی الله علیه و آله مردم را به فاطمه زهرا علیهاالسلام ارجاع مى ‏داد و او به مردم پاسخ کافى مى‏ داد؛ چرا که آنچه را که دیگران نمی دانستند، او مى ‏دانست.
روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله با عده‏ اى از اصحاب نشسته بودند، حضرت رو به اصحاب کرده،فرمودند:
«براى زنان چه چیزى بهتر است؟» آنها نتوانستند جوابى بگویند. حضرت على علیه السلام این خبر را به فاطمه علیهاالسلام رسانید و آن حضرت پاسخ داد که: «[شما نگفتید] بهترین چیز براى زن آن است که نه مردى او را ببیند و نه او مردى را ببیند؟» على علیه السلام این جواب را به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد. حضرت فرمودند: «چه کسى این جواب را به تو گفت؟» عرض کرد: «فاطمه علیهاالسلام.» حضرت فرمودند: «به‌ راستى که او پاره تن من است.»  (۳)
و چه بسیار اتفاق مى‏ افتاد که زنان مسائل خود را از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام مى ‏پرسیدند.

مـنابع:
۱-. برگرفته از بحارالانوار، ج‏۴۳، ص‏۸٫
۲-. برگرفته از زندگانى فاطمه زهرا(س)، ص‏۱۸۱٫
۳-. بحارالانوار، ج‏۴۳، ص‏۵۴٫

اسفند
14
1395

نکات زیارت حضرت زهرا علیهاالسلام

حضرت زهراعلیهاالسلام با خاکیان همنشین شد تا معبری بزند برای عبوردادن بندگان خدا از ظلمت و ضلال…

“در زیارت نامه مختصر ولی پرمغز حضرت زهراعلیهاالسلام می‌خوانیم: «یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَهً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِیُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِکِ»
با اینکه، در زیارت حضرت زهراعلیهاالسلام حجم عبارات بسیار محدود است لکن مشتمل بر معارف بسیار بلندی است، که سه فراز اساسی دارد:
فراز اول بیان کننده این است که حضرت زهراعلیهاالسلام قبل از اینکه لباس خلقت بشری بپوشند موردامتحان قرار گرفتند و در این امتحان، خداوند ایشان را صابره یافته است. امتحان گیرنده خداوند متعال است که قبل از خلقت در این عوالم، حضرت زهراعلیهاالسلام را در این امتحان پایدار یافته است.
فراز دوم زیارت، نقش مؤمنین را بیان می‌کند، که ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام را در دل داشته و بر تمام دینی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و وصی ایشان حضرت امیرالمومنین علیه السلام آورده‌اند استوارند و تبعیض در دین ندارند.
فراز سوم زیارت نیز درخواستی است که بعد از این ولایت و تصدیق و پایداری و صبر، مؤمنین از حضرت زهراعلیهاالسلام دارند، و آن هم درخواست الحاق به طهارت نفس است، که به دست صدیقه طاهره علیهاالسلام محقق می‌شود، که حقیقت طهارت همان توحید و پاک شدن از شرک آشکار و خفی است.

امتحان خداوند متعال متناسب با ظروف انسانها، متغیر است، گاهی این امتحان عمومی است، مانند عهد بندگی که در آیه «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین» به آن اشاره شده، و انسان به این دنیا آمده است تا به این عهد عمل کند، لکن انسان بسیاری از چیزها از جمله این عهد را فراموش کرده، لکن آنانی که اهل راه هستند آرام آرام به وادی عهد می‌رسند و عهدهایشان به یادشان می‌آید.
عهدی نیز مخصوص خاصان درگاه خداست، که عهد اقامه بندگی در عالم است. وقتی این تکلیف عرضه می‌شده است اینان عهد کرده‌اند که واسطه فیض شده و بار هدایت و شفاعت را برداشته و مجرای هدایت شوند و بار هدایت دیگران را تحمل کرده و بلای هدایت دیگران را به دوش بکشند؛ لذا آنها واسطه رحمت خداوند شده و وجودشان مجرای نور و هدایت است، آنان کلمه نور و معدن نور و مَثَل نور الهی هستند، و پایداری‌شان در توحید، مبدأ هدایت دیگران بوده و دیگران با بلای آنها نجات می‌یابند، و این عهدشان پیش از عهد بندگی خودشان است، و بلا را به دوش می‌کشند تا دیگران راه خداوند را پیدا کنند، مانند حضرت یوسف که با صبر خود موجب نجات مردم مصر از شرک شد.
امتحان وجود مقدس حضرت زهراعلیهاالسلام، که در این زیارت به آن اشاره شده، نیز عهد هدایت مردم است، که با حرف و حدیث واقع نمی‌شود، بلکه باید بار سنگین را به دوش بکشند، لذا خداوند ایشان را در لباس بشر آفریده است تا با خاکیان همنشین شده و در عبور از عالم دنیا معبری برای بندگان خدا بزنند و آنان را از ظلمت و ضلال به سمت توحید هدایت کنند، لذا بلای ایشان معبر ما و همه کائنات است”.

حجت الاسلام میرباقری ، ۹۲/۱۲/۲۲

اسفند
14
1395

ویژگی هاى خـانه حضرت زهــرا علیهاالسلام

محـل نـماز و عبادت پیامبر«صلی الله علیه و آله»

خانه فاطمه علیهاالسلام استراحت‏گاه موقت پیامبر«صلی الله علیه و آله» هنگام دیدار از یگانه گوهرش بوده. جاى جاى این خانه قدمگاه، محل نشستن، نماز، عبادت و سجده ‏گاه وجود مقدس نبى اکرم«صلی الله علیه و آله» بود.

حضرت على«علیه السلام» فرمود: «روزى پیامبر«صلی الله علیه و آله» به دیدار ما آمد، ما نیز حریره ‏اى(۱)برایش آماده کردیم و ام ایمن هم ظرفى از ماست، کره و مقدارى خرما به ما هدیه کرد. پیامبر«صلی الله علیه و آله» از جاى برخاست، وضو ساخت، به سوى قبله ایستاد و مدتى دعا کرد. آن گاه با چشمانى پر از اشک، سر به سجده گذارد. هیبت و عظمت پیامبر«صلی الله علیه و آله» مانع شد که علت گریه ‏اش را بپرسیم.

فرزندم حسن«علیه السلام»، از جاى جست و گفت: پدر جان! کارهایى را دیدم انجام دادى که پیش از این انجام نداده بودى. پیامبر«صلی الله علیه و آله» فرمود: فرزندم! من امروز با دیدن شما آن قدر خوشحال شدم که پیش از این، چنین شادمانى به من دست نداده بود. اینک جبرئیل آمد و به من خبر داد که همه شما کشته خواهید شد و محل دفن شما هم دور از یکدیگر خواهد بود.

با شنیدن این خبر براى شما دعا کردم. امام حسین«علیه السلام» عرض کرد: اى رسول خدا! با این وصف که قبرهاى ما از هم جدا مى ‏باشد، پس چه کسى به زیارت قبور ما مى ‏آید؟

پیامبر«صلی الله علیه و آله» فرمود: گروهى از امتم که کمک و صله مرا دوست مى ‏دارند.
پس در روز قیامت‏ به زیارت این دسته خواهم رفت و بازوانشان را گرفته و آنها را از گرفتاریها و سختیهاى روز قیامت نجات خواهم داد.»(۲)

مـنابع:
۱٫ غذایى است که با آرد و شیر یا روغن مى ‏پزند. فرهنگ جدید، ص۹۱٫
۲٫ بشاره المصطفى(ع) لشیعۀ المرتضی(ع)، ص۱۹۵؛ عوالم العلوم و المعارف، ج‏۷، ص۱۲۳ و کامل الزیاراه، ص۵۸

اسفند
11
1395

کیفیت شهادت حضرت زهرا (س)

نتیجه تصویری برای شهادت حضرت زهرا

 به ام‏سلمه فرمود: برایم آبى آماده کن تا بدان غسل کنم، ام‏سلمه آب را آورد، غسل کرد و جامه پاکى پوشید، دستور داد بسترش را در وسط اتاق بگستراند،به طرف راستش رو به قبله خوابید و دست راستش را زیر صورتش گذاشت.

در روایت دیگرى آمده که: حضرت به اسماء فرمود: آبى برایم آماده کن، بعد با آن غسل کرده و سپس فرمود: جامه‏هاى جدیدم را به من بده، آنها را پوشیده و فرمود: بقیه حنوط پدرم را از فلان جا برایم بیاور و زیر سرم بگذار و مرا تنها گذاشته و از اینجا بیرون برو، مى‏خواهم با پروردگارم مناجات کنم.
اسماء مى‏گوید: از اتفاق بیرون شدم و صداى مناجات آن حضرت را مى‏شنیدم، آهسته به طورى که مرا نبیند وارد شدم دیدم دست به سوى آسمان دراز کرده و مى‏گوید: پروردگارا به حق محمد مصطفى و اشتیاقى که به دیدار من داشت، و به شوهرم على مرتضى و اندوهش بر من و به حسن مجتبى و گریه‏اش بر من و به حسین شهید و پژمردگى و حسرتش بر من و به دخترانم که پاره تن فاطمه مى‏باشند و غم و اندوهى که بر من دارند، از مى‏خواهم که بر گناهکاران امت محمد ترحم فرمائى و آنان را بیامرزى و به بهشت وارد کنى که تو بزرگوارترین سؤال شوندگان و مهربان‏ترین مهربانانى.

و گفت: قدرى مرا به خود واگذار و بعد مرا بخوان، اگر پاسخ تو را دادم که بسیار خوب و اگر جوابى ندادم بدان که من به سوى پدر خود، (یا پروردگارم) رفتم.

اسماء لحظه‏اى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنید، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامى‏ترین کسى که زنان حمل او را عهده‏دار شدند، اى دختر بهترین کسى که بر روى ریگ‏هاى زمین پاى گذارده، اى دختر کسى که به پروردگارش به فاصله دو تیر کمان و یا کمتر نزدیک شد، اما جوابى نیامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده کرد از دنیا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى که ایشان را مى‏بوسید گفت: فاطمه آن هنگام که نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان، آنگاه گریبان چاک زده و از خانه بیرون آمد، حسنین به او رسیده و گفتند: اسماء مادر ما کجا است؟ وى ساکت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده دیدند حضرت دراز کشیده حسین علیه‏السلام حضرت را تکان داد دید از دنیا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصیبت مادر پاداش دهد.

حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مى‏بوسید و مى‏گفت: اى مادر با من سخن بگو پیش از آن که روح از بدنم جدا شود، و حسین جلو آمده و پاهاى حضرت را مى‏بوسید و مى‏گفت: اى مادر من پسرت حسینم، پیش از آنکه قلبم منفجر شود و بمیرم با من صحبت کن.
اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا بروید نزد پدرتان على علیه‏السلام او را از مرگ مادرتان خبردار کنید، آن دو از منزل بیرون رفته و صدا مى‏زدند:یا محمداه یا احمداه، امروز که مادرمان از دنیا رفت رحلت تو تجدید شد، بعد به مسجد رفته و على علیه‏السلام را خبردار کردند حضرت با شنیدن خبر فوت فاطمه علیهاالسلام از هوش رفت و با پاشیدن آب بر او به هوش آمد و چنین گفت: اى دختر حضرت محمد به چه کسى تسلیت بگوئیم، من همیشه به وسیله تو دلدارى داده مى‏شدم، بعد از تو چه کسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد شد.

بلادى بحرانى «وفات فاطمه الزهراء» ۷۷٫
وفاه فاطمه الزهراء/ ۷۸٫

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031