فروردین
4
1394

ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۲۹

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی:
بِسْمِ‌الله الرَّحْمنِ الرَّحِیم
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَه اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّه أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِی وَ هُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلاً(۵۰)

ترجمه
و یادکن ‏هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «آدم را سجده کنید» پس همه‏ سجده کردند، مگر ابلیس که از جنیان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید. آیا با این اوصاف او و نسلش را به جای من یاوران خود برمی‌گزینید، با آنکه آنان دشمن شمایند؟ و چه بد جایگزینی است که ستمکاران به جای خدا دارند.

زمینه آیه
محور آیات ۴۷ تا ۵۹ قیامت است. و انسان برای اینکه در قیامت به‌سلامت وارد شود، نیاز به یاور دارد. یکی از مسائلی که در این فضا جای طرح دارد، بحث شیطان است. زیرا شیطان دشمنی است که همواره مترصد گمراه‌کردن آدمی است اما انسان‌ها به این امر توجه ندارند و چه بسا او و شیاطین از نسل او را یاوران خود می‌گیرند. آیه ۵۰ ما را از خطر شیطان آگاه می‌کند که اولاً او خود فاسق است و از راه حق بیرون آمده و منحرف شده و ثانیاً دشمن شماست.
بحث را با دستور خدا به فرشتگان بر سجده بر آدم و امتناع ابلیس از سجده شروع فرموده است تا هم برتری انسان را بر فرشتگان و به طریق اولی بر شیطان بیان فرماید و هم زمینه دشمنی شیطان را تبین فرماید.

فرمان به سجده و تمرد ابلیس
«وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَهِ»، «اذ» به معنای یادکن است، خطاب به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است و به‌تبع ایشان به همه مخاطبان قرآن. یادکن هنگامی را که ما به فرشتگان گفتیم و فرمان دادیم که «اسْجُدُوا لِآدَمَ» بر آدم سجده کنید. سجده فرشتگان بر آدم حقیقتی است که حکایت از نهایت خضوع آنان را دربرداد و نباید آن را با مصادیق مادی تطبیق داد بلکه به مفهوم سجده توجه داشت که نهایت خضوع است. «فَسَجَدُوا» فرشتگان از فرمان خدا تبعیت و بر آدم سجده کردند. در آن صحنه شیطان هم حضور داشته و این فرمان شامل او هم می‌شد اما او عصیان کرد و از سجده بر آدم سر باز زد.«فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ»، «ابلیس» نام دیگر شیطان است که ۱۱ بار در قرآن آمده است و به معنای دور از رحمت الهی است. [تفسیر برهان: ۱/۱۷۶؛ به نقل از امام رضا(ع) ] برای اینکه توهم نشود که ابلیس از فرشتگان بوده است، می‌فرماید: «کَانَ مِنَ الْجِنِّ» او از جنیان است. جن همچون انسان موجودی است مختار که مومن و کافر دارد و فرمانبرداری و نافرمانی می‌کند. و ابلیس هم که موجودی مختار است، از فرمان خود سر باز زد. او در جریان آفرینش آدم؛ عظمت این مخلوق جدید را به روشنی دریافت، و حسد وجودش را گرفت و با این فرمان آنچه را در قلب خود نهان کرده بود، آشکار کرد. [تفسیر القمی: ۱/۴۲]

فسق شیطان
«فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّه» اصل «فِسق» به معنای بیرون‌آمدن رطب از پوسته‌اش است که موجب فاسدشدن آن می‌شود و بعد به معنای بیرون‌رفتن از فرمانبرداری [معجم مقاییس اللغه: ۴/۵۰۲] و ترک دستور خدا[کتاب العین: ۵/۸۲] آمده است. بنابراین فسق نوعی خروج و ترک مذموم است [الفروق فی‌اللغه: ۱/۲۲۵]. جالب اینکه این واژه به‌رغم اینکه عربی اصیل است، اما تا پیش از قرآن و در اشعار جاهلی کاربرد نداشته است [مقاییس؛ همان]. پس قرآن آن را از مصادیق مادی‌اش خارج کرده و مفهومی دینی به آن داده است. موجودی که از پوسته خودش بیرون بیاید و فاسد شود، فاسق است. چون حقیقت انسان و جن هم بندگی خداست: «وَ ما خَلَقْتُ‏ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»[ذاریات: ۵۶] ابلیس با این نافرمانی از حقیقت خود خارج شد.
پس روشن شد که شیطان جن است که مستقیماً خدا را نافرمانی کرده و دلیل این نافرمانی هم دشمنی با انسان است: «إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِیناً» [اسراء: ۵۳]. زیرا او خودش را برتر از انسان می‌داند: «أَنَاخَیْرٌمِنْهُ» [ص: ۷۶] به این دلیل از دستور خدا سرپیچی کرد و در برابر خدا استکبار ورزید و از حقیقت ایمان خارج شد و کافر گردید: «أَبَی وَاسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ»[بقره:۳۴] این زمینه تا اصل مطلب را بیان کند:

توبیخ بشر
«أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِی» «ذریّه» نسل جن و انسان را گویند. [لسان العرب: ۱/۸۰] منظور از اولیا که جمع ولی است، ناصر، سرپرست، یاور و به عبارت دقیق‌تر فرمانبرداری تا پرستش است. آیا ابلیس را که جن است و از دستور پروردگار عالم سرپیچی کرده است و نسل او را اولیا خود قرار می‌دهید و تبعیت می‌کنید؟ این پرسش؛ استفهام انکاری است، یعنی پاسخ آن روشن است، اگر از او تبعیت کنید، شما را به بیچارگی که خود مبتلا است، گرفتار می‌کند بنابراین حاق پرسش توبیخ است.
توجه به این نکته ضروری است که کسی که شیاطین را اولیا خود می‌گیرد و از آنان فرمانبرداری می‌کند، در حرکت نزولی خود که سقوط به دره هولناک دوری از خداست، کم‌کم از ولایت فرمانبرداری شیطان به ولایت تدبیر او وارد می‌شود و شیطان به منزله رب جلوه می‌کند که او مجبور است او را پرستش کند.

دوراهی بشر
«مِن دُونِی» درحالی که تنها خدا ولی و یاور و رب شماست و باید از او فرمانبرداری کنید و او را بپرستید: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیم‏» [یس: ۶۰ ـ ۶۱] پس ملاحظه می‌فرمایند، ما یا بنده خدا هستیم،«وَ ما یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّه»‏ [کهف: ۱۶]یا بنده شیطان. حالا هر اسمی روی خودمان بگذاریم، هرکس که از بندگی خدا سرپیچی کرد به راه شیطان رفته است و بنده او شده است: «بَلْ کانُوا یَعْبُدُونَ الْجِن»‏ [سبأ: ۴۱]یعنی بشر برسر دوراهی قرار دارد که یکی راه مستقیم بندگی خداست و دیگری بی‌راهه‌های پیروی و بندگی شیطان. اما دلیل این امر در کلام امام جواد علیه‌السلام آمده است:
«مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ‌الله عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ‌الله وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَان»[الکافی: ۶/۴۲۴] «هرکس به سخن گوینده‌ای گوش فرادهد، او را پرستش کرده است. اگر او سخنگوی خدا باشد، خدا را پرستش کرده است و اگر سخنگوی شیطان باشد، شیطان را پرستش کرده است.» منظور از «گوش‌دادن» صرف شنیدن نیست، چه بسا شنیدن به هدف فهمیدن و بررسی و نقد باشد، بلکه منظور گوش فرادادن و پیروی است که گاهی در امور اعتقادی و باورهای قلبی است و گاهی در امور عملی و اعتباری است.

دشمنی شیطان
«وَ هُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ» ابلیس و نسل او دشمنان شما هستند. چرا نباید شیاطین را یاوران خود گرفت؟ و نباید از آنها تبعیت کرد؟ زیرا آنان دشمن شما هستند. شیطان دشمن قسم‌خورده‌ای است که همه تلاشش آن است که راه مستقیم را بر شما ببندد: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ»[اعراف: ۱۶] «برسر راه مستقیم تو به کمین آدمیان می‌نشینم.» و گمراهتان کند: «قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِین» [ص: ۸۲]‏ «شیطان گفت: به عزت تو سوگند که همه انسان‌ها را گمراه می‌کنم.» او راه را می‌بندد، همه را به بیراه می‌کشاند و اینچنین دشمنی خود را با شما آشکار می‌کند.

بدجایگزینی
«بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلاً» چنین افرادی شیاطین را به جای خدا نشانده‌اند و به این دلیل ستمکار شده است. کسی که با شیطان همنشین شود، در حقیقت خدا را فراموش کرده و شیطان و شیاطین را جایگزین خدا کرده است و چنین جایگزینی بسیار بد است زیرا تکیه به غیرخداست که هیچ توان و قدرتی ندارد. آن‌هم تکیه بر کسی که دشمن آشکار آدمی است. این جایگزینی نابخردانه هم ستم به ساحت ربوبی است و هم ستم به خود است. آری! شیطان هم خود گمراه شده است و هم تلاش دارد که ما را گمراه کند و اگر ما مراقب خود نباشیم، در حزب او قرار می‌گیریم و با حال دشمنی که با ما دارد، جایگزین خدا می‌شود و چه بدجایگزینی است برای ستمکاران!

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031