اردیبهشت
29
1395

داستان مادر حضرت مهدى(عج)

حکایت نرجس خاتون و ازدواج او با امام حسن عسکرى«ع»، یکى از شگفتى‏هاى تاریخ و معجزه‏هاى خاندان وحى است که در منابع مختلفى آمده است  نرجس، نام‏هاى دیگرى نیز چون سوسن، صیقل و ملیکه داشت. او دختر «یوشعا» پسر قیصر روم و از نوادگان «شمعون» یکى از حواریون مسیح«ع» بود که به طریقى معجزه‏آسا از سوى خداوند براى همسرى امام یازدهم برگزیده شد. خلاصه داستان چنین است :
هنگامى که نرجس در روم بود، خواب‏هاى شگفت انگیزى دید. یک بار خواب پیامبر گرامى اسلام«ص» و حضرت عیسى«ع» را دید که او را به عقد ازدواج حضرت حسن عسکرى«ع» در آوردند. در خواب دیگرى، شگفتى‏هاى دیگرى دید و به دعوت حضرت فاطمه«س»، مسلمان شد. وى اسلام خود را از خانواده و اطرافیان خویش پنهان مى‏داشت تا آن‏گاه که میان مسلمانان و رومیان جنگ در گرفت و قیصر خود به همراه لشکر، روانه جبهه‏هاى جنگ شد. نرجس در خواب فرمان یافت که به طور ناشناس، همراه کنیزان و خدمت کاران، به دنبال سپاهى برود که رهسپار مرز هستند. او چنین کرد و در مرز، برخى از طلایه‏داران سپاه اسلام، آنان را اسیر ساختند و بى‏آنکه بدانند او از خانواده قیصر است، او را همراه سایر اسیران به بغداد بردند.
این واقعه در اواخر دوران امامت حضرت هادى«ع» روى داد. کارگزار آن حضرت، نامه‏اى را که امام هادى به زبان رومى نوشته بود، در بغداد به نرجس رساند و او را از برده‏فروشى خریدارى کرد و به سامرا نزد امام هادى«ع» برد. آن حضرت، آنچه را نرجس در خواب‏هاى خود دیده بود، به او یادآورى کرد و بشارت داد که او همسر امام حسن عسکرى«ع» و مادر فرزندى خواهد بود که بر سراسر جهان متولى مى‏شود و زمین را از عدل و داد آکنده مى‏سازد. آن‏گاه امام هادى«ع» نرجس را به خواهر خود حکیمه – که از بانوان بزرگوار خاندان امامت بود – سپرد تا آداب اسلامى و احکام را به او بیاموزد و مدتى بعد نرجس به همسرى امام حسن عسکرى«ع» درآمد .. ..
اینکه در سؤال آمده است «بعد از سال ۲۴۲ه .ق جنگى بین رومیان و عباسیان روى نداده است»، صحیح نیست ؛ بلکه در سال ۲۴۱ و پیش از آن و پس از آن، بین عباسیان و رومیان بارها جنگ و تبادل اسیر روى داده است
در کتاب تاریخ العرب و الروم آمده است : در سال ۲۴۷ ه . ق جنگ‏هایى بین مسلمانان و رومیان در گرفت و غنایم بسیارى به چنگ مسلمانان افتاد. در سال ۲۴۸ ه . ق نیز یکى از سرداران سپاه اسلام (بلکاجور)، با رومیان جنگید و طىّ آن بسیارى از اشراف روم اسیر شدند

 

منابع:

صدوق، کمال الدین، ج ۲، ص ۴۱۷ – ۴۲۳ ؛

مناقب ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۴۴۰و۴۱۱ ؛

شیخ طوسى، الغیبه، ص ۱۲۴ – ۱۲۸ ؛

اثباه الهداه، ج ۳، ص ۳۶۳ – ۳۶۵ ؛

بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۶ – ۱۰ .

پیشواى دهم حضرت امام حجه بن الحسن المهدى، ص ۲۶و۲۷٫

دلائل الامامه، ص ۲۶۲ ؛

تاریخ طبرى، ج ۷، ص ۳۸۷٫٫

اردیبهشت
29
1395

روز هفتم ولادت حضرت مهدی عج

امام عسکرى«ع» فرمود : طفل را نزد مادرش ببر تا به او سلام کند ؛ آن‏گاه نزد من برگردان. طفل را پیش مادرش بردم، سلام کرد ؛ او را برگرداندم و همان جا که پدرش نشسته بود، گذاشتم. سپس امام فرمود : عمّه روز هفتم باز نزد ما بیا.
حکیمه گوید : صبح شد، آمدم به امام عسکرى«ع» سلام عرض کنم، پارچه را برداشتم و دنبال مولایم (مهدى) گشتم ؛ او را ندیدم. به امام«ع» عرض کردم : فدایت شوم! مولایم چه شد؟ فرمود : عمه او را به همان کسى سپردیم که مادر موسى، فرزندش را به او سپرد.
روز هفتم که شد، به منزل امام شرفیاب شدم، سلام کردم و نشستم. فرمود : پسرم را بیاور. مولایم را که پارچه‏اى به دورش پیچیده شده بود، نزد او آوردم. مثل دفعه پیش، او را گرفت، زبان خود را در دهانش فرو برد ؛ مثل اینکه شیر و عسل به او مى‏خوراند ؛ سپس فرمود : پسرم سخن بگو : طفل گفت : «اشهد ان لا اله الاّ الله»؛ و بر پیامبر، امیرمؤمنان و امامان«ع» تا پدرش درود فرستاد و مدح نمود. و سپس آیه ۵ و ۶ سوره «قصص» را تلاوت کرد : «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ. وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ»؛ .
در نهایت امام عسکرى«ع» به عمه‏ اش حکیمه خاتون فرمود :
«عمه جان! هنگامى که من از دنیا رفتم و شیعیانم دچار اختلاف شدند، به افراد مورد اعتماد از آنها، داستان ولادت (مهدى‏) را بازگوى ؛ لیکن باید این داستان پیش تو و آنها پوشیده و مخفى بماند که خداوند ولّى خودش را از دیدگان مردم غایب خواهد کرد و از بندگان مکتوم نگه خواهد داشت. کسى او را نخواهد دید تا روزى که جبرئیل رکاب اسبش را براى او بگیرد تا خداوند کارى را که شدنى است، انجام دهد…»

 

منابع:

بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲، ح ۳ ؛

براى مطالعه روایات مربوط به تولد حضرت مهدى ر.ک : کتاب الغیبه صغرى، ص ۲۳۷ ؛

کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۴۹ ؛

کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، باب ۴۲، ح ۱ ؛

منتخب الاثر، ص ۳۲۱ – ۳۲۴٫

شیخ طوسى، الغیبه، ص ۱۴۲ ؛

بحارالانوار، ج ۵۱، ص

اردیبهشت
29
1395

نحوه ولادت حضرت مهدی عج

ولادت بزرگ مردى از تبار آخرین پیامبر خدا، یکى از نقطه‏ هاى درخشان تاریخ و مهم‏ترین بحث درون دینى است. باید دانست که روایات مربوط به او، به صراحت مى‏گوید : امام مهدى(عج)، نهمین فرزند حسین بن على است. بدین معنا که حضرت سجاد، نخستین فرزند امام حسین«ع» و امام باقر«ع» دومین فرزند و فرزندزاده آن حضرت است و… بر این اساس امام حسن عسکرى«ع»، پدر گرامى حضرت مهدى(عج)، هشتمین فرزند امام حسین«ع» و حضرت مهدى(عج)، نهمین فرزند از نسل سیدالشهدا«ع» است. بر اساس ده‏ها روایت و شواهد تاریخى و گفتار مورّخان، نسب شناسان و محدّثان، حضرت مهدى(عج)، بدون شک در زمان پدر بزرگوارش امام حسن عسکرى«ع»، تولّد یافته و دنیا را به نور وجود خویش روشن ساخته است. آن حضرت در شب جمعه نیمه شعبان سال ۲۵۵ ه . ق در زمان حکومت معتمد عباسى، در سامرا متولّد شد و این مسئله را جز عده‏ اى خاص نمى‏دانستند و براى نوع مردم پنهان بود تا مبادا مورد گزند دژخیمان عباسى و خصم بدنهاد قرار گیرد!! در روایات، به ولادت پنهانى آن حضرت اشاره شده بود : «یخفى على النّاس ولادتهُ و لا یحِلّ تسمیتهُ حتّى یُظهره الله عزّوجل»؛ امام کاظم«ع»: «ولادتش بر مردم پوشیده مى‏ماند و بردن نامش تا روزى که خداوند فرمان ظهورش دهد، روا نیست».

 

بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۲٫

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031