شهریور
19
1392

زن بی گناه

بشار مکارى مى گوید:

در کوفه خدمت امام صادق علیه السلام مشرف شدم. حضرت مشغول خوردن خرما بودند.

فرمود:- بشار! بنشین با ما خرما بخور!عرض کردم!

– فدایت شوم ! در راه که مى آمدم منظره اى دیدم که سخت دلم را به درد آورد و نمى توانم از ناراحتى چیزى بخورم!

فرمود:- در راه چه مشاهده کردى؟

– من از راه مى آمدم که دیدم که یکى از مأمورین، زنى را مى زند و او را به سوى زندان مى برد. هر قدر استغاثه نمود، کسى به فریادش نرسید!

– مگر آن زن چه کرده بود؟

– مردم مى گفتند: وقتى آن زن پایش لغزید و به زمین خورد، در آن حال ، گفت : لعن الله ظالمیک یا فاطمه .

امام علیه السلام به محض شنیدن این قضیه شروع به گریه کرد، طورى که دستمال و محاسن مبارک و سینه شریفش تر شد.

فرمود:- بشار! برخیز برویم مسجد سهله براى نجات آن زن دعا کنیم.

کسى را نیز فرستاد، تا از دربار سلطان خبرى از آن زن بیاورد.

بشار گوید:وارد مسجد سهله شدیم و دو رکعت نماز خواندیم. حضرت براى نجات آن زن دعا کرد و به سجده رفت، سر از سجده برداشت، فرمود:- حرکت کن برویم! او را آزاد کردند!

از مسجد خارج شدیم، مرد فرستاده شد، از دربار سلطان برگشت و در بین راه به حضرت عرض کرد:او را آزاد کردند.

مام پرسید:- چگونه آزاد شد؟

مرد: نمى دانم ولى هنگامى که رفتم به دربار، دیدم زن را از حبس خارج نموده، پیش سلطان آوردند.

وى از زن پرسید:چه کردى که تو را ماءمور دستگیر کرد؟

زن ماجرا را تعریف کرد.حاکم دویست درهم به آن زن داد، ولى او قبول نکرد

حاکم گفت: ما را حلال کن، این دراهم را بردار!

آن زن دراهم را برنداشت، ولى آزاد شد.

حضرت فرمود:- آن دویست درهم را نگرفت؟

عرض کردم :- نه ، به خدا قسم!

امام صادق علیه السلام فرمود:- بشار! این هفت دینار را به او بدهید زیرا سخت به این پول نیازمند است. سلام مرا نیز به وى برسانید.

وقتى که هفت دینار را به زن دادم و سلام امام علیه السلام را به او رساندم ، با خوشحالى پرسید:- امام به من سلام رساند؟

گفتم :- بلى! زن از شادى افتاد و غش کرد.

به هوش آمد دوباره گفت :- آیا امام به من سلام رساند؟

– بلى !و سه مرتبه این سؤ ال و جواب تکرار شد.

آن گاه زن درخواست نمود سلامش را به امام صادق علیه السلام برسانم و بگویم که او کنیز ایشان است و محتاج دعاى حضرت.

پس از برگشت ، ماجرا را به عرض امام صادق علیه السلام رساندم ، آن حضرت به سخنان ما گوش داده و در حالى که مى گریستند برایش دعا کردند.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031