شهریور
24
1399

اقسام بلا – شهادت حضرت ابوالفضل(علیه السلام)

شهادت حضرت ابوالفضل(ع)

درآخرین لحظه ها دیگر سیدالشهدا(علیه السلام) و برادرش مانده اند. این دو برادر در میدان جنگ با دشمن می جنگند و مبارزه می کنند؛ کار جنگ به جایی کشید که بین سیدالشهدا(علیه السلام) و برادرش فاصله افتاد. سیدالشهدا(علیه السلام) درب خیام ایستاده و برادر کنار نهر القمه در محاصرۀ دشمن افتاده بود. از هر طرف به او هجوم می آوردند؛ لحظه ای پیش آمد و متحیر در میدان ایستاده بود؛ نه دست دارد که از خودش دفاع کند و نه آب دارد که به خیمه ها ببرد و نه چشم دارد ببیند که دشمن از کدام طرف حمله می کند؛ دورش را گرفتند. تیر و نیزه بود که به طرفش می آمد، از بالای اسب به زمین افتاد. ام البنین می فرمود: پسرم، عباسم شنیده ام که عمود آهنی به فرقت خورد، عباس حتماً در آن لحظه تو دست در بدن نداشتی و گرنه دشمن جرأت نمی کرد که به تو نزدیک شود. ام البنین(اجرک الله)؛ نبودی ببینی نه تنها دست نداشت بلکه چشم هم نداشت و بدنش هم در محاصرۀ تیرها قرار گرفت بود، چطور رو زمین افتاد خدا می داند. برادرش را صدا زد: «یا اخا! ادرک اخاک»؛ سیدالشهدا(علیه السلام) با شتاب آمد ولی گاهی برمی گردد به خیمه ها نگاه می کند که مبادا دشمن خیمه ها را مورد حمله قرار دهد. به بالین برادر رسید و صحنۀ عجیبی را مشاهده نمود. فرمود: «برادر الان کمرم شکست و امیدم نا امیدشده

شهریور
21
1399

اقسام بلا – حقیقت؛ عبادت خدا

حقیقت؛ عبادت خدا

داستان:

مرحوم نراقی، عالم بزرگوارِ اخلاق و فقه کتابی بنام مثنوی طاقدیس دارد. ایشان می گویند: پیرزنی فرزند جوانی داشت؛ این فرزند جوان عاشق دختر پادشاه شد؛ طوری عشق بر او اثر کرده بود که بیمار شد و در بستر بیماری افتاد. هر روز حالش بدتر می شد؛ این پیر زن تدبیری کرد و راهی را برای رفتن به پیش وزیر پیدا کرد و ماجرا را با او در میان گذاشت. وزیر چاره ای پیدا کرد و گفت: تو به فرزندت بگو، بالای کوه برود و هیبت فرد عابد و ریاضتی به خود بگیرد و مشغول عبادت و ریاضت صوری شود. بقیۀ کارها با من. برطبق نقشه این جوان بالای کوه رفت، خیمه ای زد و شروع به عبادت کردن کرد و مراسم عبادت را به جا می آورد. این وزیر هم در شهر شایع کرد که یک جوان عابدی پیدا شده و چنین و چنان مستجاب الدعوه است؛ شروع به پخش کردن و منتشر کردن نمود. خبر به شاه رسید. وزیر را خواست و گفت: می گویند چنین شخصی پیدا شده و بر سر کوه عبادت می کند و عابد مستجاب الدعوه ای است؛ باید بریم او را ببینیم. وزیر انکار کرد و گفت: نه بابا شاید دروغ باشد، اول تحقیق کنیم. شاه ناراحت شد و گفت: همه می گویند و تو انکار می کنی؟ هرچه زود وسایل سفر را آماده کن؛ می خواهیم آنجا به دیدن جوان عابد برویم. وزیر هم مادر جوان را باخبر کرد و شاه با سپاهش حرکت کرد و به بالای کوه رفتند. شاه شیفته ی این جوان شد و در بین راه شروع به صحبت با وزیر کرد که از او برای بستن پیوند ازدواج با دخترش جواب مثبتی بگیرد؛ دید جوان اصلاً جواب مثبت نمی دهد. پادشاه بعد از مدتی برخواست و رفت. وزیر پیش جوان آمد و گفت: جوان! تمام نقشه ما را تو خراب کردی. من شاه را تا اینجا آوردم، چرا جواب مثبت ندادی؟ گفت: نه، شاه و دخترش را نمی خواستم ببینم بلکه می خواستم تو را ببینم. من یک مدتی تظاهر به عبادت خدا کردم و عبادت نکردم، خدا هم شاه و هم تو را ذلیل من کرد. اگر عبادت کنم چه می شود! حقیقت این است. تظاهر به عبادت خدا هم بزرگ ها را ذلیل انسان می کند. خداوند به این انسان عزت، غنا و سرشاری باطنی عطا می کند. به صورتی که این انسان به این ذلت شاه هم معتنی نیست. پشت به ذلت شاه می کند؛ اینطور به انسان رفعت می دهد.

شهریور
20
1399

اقسام بلا – پیوند انبیاء با امام حسین

انبیاء علیهم السلام با پیوند با امام حسین بر سر سفره حضرت نشستند:

همۀ انبیاء اولوالعزم از ادامۀ سفی الله گرفته تا عیسی روح الله(علیه السلام) بر سر سفرۀ سیدالشهدا(علیه السلام) میهمانند. مقامی که در اثر مصیبت زدگی بر سیدالشهدا(علیه السلام) رسیده بالاتر از مقامی است که حضرت ابراهیم(علیه السلام) با ذبح اسماعیل (علیه السلام) رسیده است. در باب بقیۀ انبیاء هم همین طور است. تمام ملائکۀ مقرب خدا از جبرائیل و مکائیل و همه و همه بر سر این سفره میهمان هستند و بهره مند می شوند.

یکی از وسیله های پیوند تألم و گریه و حتی تباکی است:
تألم آن ها بر سیدالشهدا(علیه السلام) باعث ترفیع درجۀ آن هاست و همین پیوند عاطفی ملائکۀ مقرب، باعث ترفیع درجۀ آن هاست. روایات فراوانی هست که از تألم، تأثر، گریه و بی تابی ملائکه، حکایت می کند؛ گریه ای که باعث ترفیع درجه بر آن هاست. همچنین جن، حیوان، نبات و جماد همه بر سر سفرۀ عاشورا میهمانند؛ چون سیدالشهدا(علیه السلام) همۀ هستی را پوشش دارد و رحمتی که بر او نازل می شود بر همه جا می بارد که یک جلوه از آن نسبت به خاکی ها، انسان ها و شیعه ها است. هر نوع پیوندی با سیدالشهدا(علیه السلام) برای انسان درجه است؛ اگر دل دیگران را به سیدالشهدا(علیه السلام) گره بزنی، اهل بهشتی و اگر دل خودت هم به سیدالشهدا(علیه السلام) گره بخورد اهل بهشت هستی. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «اگر تباکی هم کنی اهل بهشتی. «تباکی» یعنی گریه ات نمی آید و به زور از خودت گریه می گیری؛ در این صورت هم اهل بهشت هستی. روایات زیادی در این مورد است که نشان دهندۀ ضعف روایت نیست. آنقدر ماجرای سیدالشهدا(علیه السلام) عظیم و با برکت است که حتی کمترین ارتباط عاطفی هم با او موجب رحمت و مغفرت خداوند است.

شهریور
19
1399

اقسام بلا – میهمانی امام حسین(علیه السلام)

میهمانی امام حسین(ع)

خود رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سر سفرۀ سیدالشهدا(علیه السلام) میهمان امام حسین(علیه السلام) است، امیرالمومنین علی(علیه السلام)، صدیقه طاهره(سلام الله علیها) و امام مجتبی(علیه السلام) از سر خانۀ عاشورا بهره مند می شوند.

خدا می داند این چه سفرۀ گسترده ای است. در روایت آمده که خدای متعال به رسول گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و همچنین به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) خبر داده که این فرزندی که شما به دنیا می آورید، این فرزند را خدا به شما می دهد ولی این فرزند برای این هدف است و باید اینگونه به شهادت برسد. خدای متعال آن ها را مخیّر کرد که اگر می خواهند، چنین فرزندی را به آن ها بدهد که به این کیفیت خاص شهید می شود. خدای متعال به آن ها وعده داد به خاطر این شهادت، امامت را در نسل این فرزند قرار می دهم. یعنی این شهادت زمینه ساز این است که این امام، پدر ائمه بعدی شود. صدیقه طاهره(سلام الله علیها) راضی شدند؛ شاید از این روایت بشود به این صورت استفاده کرد که نُه امام بعدی در دامنۀ عاشورا امام شدند. آن ها هم بر سر سفرۀ عاشورا میهمانند. معنی این حرف چیست؟ خدا می داند! یعنی چه امامت در سلب کسی داده شود؟ این چه برکتی است، یک انسان باید چگونه باشد که خدا فرزند او را امام کند؟ انسانی عمل خیر انجام می دهد، خداوند نسل با برکت به او می دهد. بلای سیدالشهدا(علیه السلام)، امامت را در نسل او قرار داده یعنی این امامت ثمرۀ این بلاست.

شهریور
18
1399

اقسام بلا – بلای عاشورا

بلای عاشورا

در بلای عاشورا آن کسی که بلا کشیده، خوب ترینِ خوب ها بوده و بلای او سنگین ترین بلاها بوده است؛ بطوریکه در «عالم زر» وقتی این تکلیف را عرضه کردند، کسی جز سیدالشهدا(علیه السلام) آن را به دوش نکشید، حتی انبیاء اولوالعزم. از این چهارده نور پاک که همۀ آن ها یک نور هستند، هر تکلیفی را به دوش هرکدام بگذاری قبول می کنند ولی هیچ کس، حتی هیچ پیامبر اولوالعزمی توان کشیدنِ بار این بلا را ندارد. سیدالشهدا(علیه السلام) این بلای عظیم را به دوش کشید. طوری که این بلای عظیم تمام هستی را سیراب کرده است. یعنی آنقدر این شخص بزرگ بوده و این بلا رفیع و عظیم بوده که نازلۀ این رحمت، دامنۀ همۀ هستی را گرفته و بر همۀ هستی باریده است. اگرچه رحمت حق اول به خود او باریده ولی این رحمت که اول بر سیدالشهدا(علیه السلام) باریده، همه را سیراب کرده است.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031