2
1395
سنن الهی در واقعۀ عاشورا (۱)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین نحمدوه و نستعینه و نستغفروه و نتوب الیه و نتوکل علیه و صلی الله علی سیدنا و مولانا؛ حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین سیما بقیۀ الله فی العالمین روحی له الفداء؛ بهم اتوالی و من اعدائهم اتبریء الی الله
قال الله الحکیم فی محکم کتابه
فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا.» [فاطر: ۴۳]
مقدمه
بحثی که برای این سه جلسه آماده کردهام، بحثی است دربارۀ سنتهای الهی در عاشوراست. دلیل انتخاب این بحث آن است که ما اگر سنتهای الهی را بشناسیم، میتوانیم از پیشینیان و حوادثی که گذشتگان ما در آن وارد شدهاند و دچار مشکل شدهاند، عبرت بگیریم. از کلمات نورانی امیرالمومنین علیه السلام است که «وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ قَبْلَ أَنْ یَتَّعِظَ بِکُمْ مَنْ بَعْدَکُم» [نهج البلاغۀ: ۷۶] «از پیشینان خود پند گیرید، پیش از آن که مایۀ پند و عبرت آیندگان شوید.
سنن الهی در جهان آفرینش
از آیات قرآن مشخص میشود که عالم وجود ـ چه جهان مادی که ما در آن هستیم، و چه عالم ملکوت و جبروت ـ همگی تحت ضابطۀ سنن الهی اداره میشوند. منظور این است که در عالم قوانین خاصی حاکم است که منشأ همۀ این قوانین هم ارادۀ الهی است. قرآن میفرماید: «یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْن» [الرحمن: ۲۹] «هرکه در آسمان و زمین است، از او درخواست میکند و او هر روز در کاری است.» همۀ عالم نیازمند خداست، و هرچه در آسمانها و زمین است، محتاج خداست و خدا هم هر روز در کار است، «اگر نازی کند، در دم فروریزد قالبها» همۀ عالم بسته و محتاج اوست. اما خدا در عالم چگونه کار میکند، با سنن و قوانینی که اراده فرموده است. یعنی خداوند کار جهان را براساس نظام اسباب و مسببات جلو میبرد.
اگر بناست که درخت بارور شود، باید باد بورزد، پرچمهای گلها را به روی مادگی آنها بپاشد، و همین سبب تلقیح میشود: «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِح» [حجر: ۲۲] «ما بادها را بارکنندۀ گیاهان فرستادیم.» فرستادن باران و باردارشدن گیاهان کار خداست، اما گترهای نیست، بلکه براساس قانون و سنت خاصی این کار انجام میشود. همچنین موجودات زمین میبایست، سیراب شوند، خداست که باران را از آسمان نازل میفرماید تا همۀ ماها را سیراب کند: «فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَیْناکُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِینَ» [حجر: ۲۲] «و از آسمان، آبى نازل کردیم، پس شما را بدان سیراب نمودیم، و شما خزانهدار آن نیستید» ما چکاره هستیم؟ هیچکاره! بنابراین خداوند هرروز و هر آنی در کار است، اما ارادۀ الهی براساس سنتهایی است که در جهان جاری فرموده است.
سنت الهی در جهان بشری
بنابراین همۀ عالم آفرینش و عالم وجود برپایۀ سنتهای الهی اداره میشود، طبعاً عالم بشری هم از این اصل کلی مستثنی نیست. اول یک مثالی بزنم که همگی ما با آن آشنا هستیم و آن سنت الهی مرگ است: إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُون» [زمر: ۴۰] مرگ یک قانون و سنت قطعی در زندگی ماست که معمولاً هم ـ با کمال تأسف اکثر ما از آن غافلیم. «أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَه» [نساء: ۸۷] قران ما را تذکر میدهد که «هرجا باشید، حتی در کاخهای استوار مرگ شما را درمییابد» فراری از مرگ نیست. تعبیر قران از مرگ «توفی» است، «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها» [زمر: ۴۲] «توفی» یعنی گرفتن جان کار خداست، اما زمینهها و اسباب آن متفاوت است، در رختخواب، یا تصادف یا قتل یا شهادت یا هر امر دیگری.
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِم» [یونس: ۹] خداوند بشریت را هدایت میفرماید، هدایت کار خداست، اما «بایمانهم» باید ایمان در قلب ما باشد تا هدایت خدا بیاید. تا ایمان نباشد، هدایتی نیست. اینگونه نیست، که ما کارهای باشیم، خداست که هدایت میفرماید: «إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاء» [قصص: ۵۶] خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، اختیار دست تو نیست که هرکه را تو دوست داشته باشی، هدایت کنی، بلکه خداست که هرکه را بخواهد هدایت میکند.» پس هدایت کار خداست، اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم واسطۀ فیض الهی و واسطۀ هدایت هستند. پس هم باید خدا را شاکر بود و هم از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم تشکر کرد، اما نه در عرض هم بلکه در طول هم. یعنی اصل خداست و فرع پیامبر. یا بفرمایید، بالذات و بالحقیقۀ خداست، و بالعرض و بالمجاز پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم. این در همۀ مسائل است، بیمار میشویم، باید برویم نزد پزشک، او معالجه کند و دستورات او را بکار ببنیدیم و داروهایی که داده و پرهیزی که گفته عمل کنیم، خداوند ما را شفا دهد. این سنت الهی است، یعنی همۀ امور به اذن الهی به کار خود مشغول هستند. اما توجه داشته باشیم که در ورای همۀ این امور خداست که دارد، خدایی میکند. حالا ما در زندگی خودمان کسی به ما خدمت کرد؟ پزشکی ما را معالجه کرد، مهندسی نقشۀ خوبی برای منزل ما داد، معلمی ما را آموزش داد، تشکر بکنیم، یا نکنیم؟ حتماً باید تشکر کرد، آنها واسطۀ فیض الهی به ما هستند، و باید از آنها تشکر کنیم. چه زیبا فرموده است امام رضا علیه السلام: «مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل» [وسائل الشیعۀ: ۱۳/۳۱۳] «کسی که نعمتدهنده از مخلوقات را شکرگزار نباشد، شکرگزار خداوند نیز نخواهد بود». اما در عین حال توجه داریم، که اینها اسباب ظاهری هستند، اصل و حقیقت خداست و ارادۀ الهی است، این ارادۀ تکوینی خداست که موجب شده است که این امر چنین بن نتیجه برسد
بلکه حرف ما این است که هرچه در عالم رخ میدهد، هر اتفاقی که میافتد، هر حادثهای که حادث میشود، براساس سنن الهی است، یعنی همۀ امور دارای اسباب خاص خود هستند، و خلاصه در جهان ما قوانین الهی حاکم هستند. شما اگر گرسنه باشید، و کسی به شما بگوید، برو بدو، میگویید که مرا مسخره کردهای! چارۀ گرسنگی غذاست و چارۀ تشنگی آب. شما اگر سردتان بود، سراغ وسایل گرمکننده میرویم، نه وسایل سرمازا. بحث روشن است.
سنتِ اسباب
بنابراین سنت الهی آن است که خداوند کارها را براساس نظام اسباب انجام میدهد. یک روایت از امام صادق سلام الله علیه برای شما بخوانم که قسمت اول آن را معمولاً بلد هستیم.
«أَبَى اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ» این بخش را بیشتر ما شنیدهایم؛ خداوند کارها را با اسباب خاص خودش انجام میدهد: «فَجَعَلَ لِکُلِّ شَیْءٍ سَبَباً» این خیلی حرف مهمی است، جهان براساس قانون علت و معلول اداره میشود. «وَ جَعَلَ لِکُلِّ سَبَبٍ شَرْحاً» «برای هر سبب شرحی قرار داده است»، این اسباب و علل اموری مجهول و مجمل نیستند، اگر بخواهیم جریان عالم را درست درک کنیم، باید اسباب عالم را شرح کنیم، حد و رسم هریک را بشناسیم، و جریان عالم قابل شرح و بیان است. «وَ جَعَلَ لِکُلِّ شَرْحٍ عِلْماً» «برای هرشرحی هم علمی قرار داد.» منظور از علم در روایات ما علم یقینی است، که بتوانیم حدود اشیاء را با آن بشناسیم، میخواهیم جریان سنن الهی در عالم را بفهیم، باید علم یقینی پیدا کنیم. «وَ جَعَلَ لِکُلِّ عِلْمٍ بَاباً نَاطِقاً» اما کسب علم هم راه دارد، اینگونه نیست که بخواهیم سنن الهی را بشناسیم، از هر راهی بتوانیم، علم ساکت نیست، بلکه ناطق است و نیاز به سخنگو دارد که این سخنگو پیامبر خدا و ائمۀ اطهار علیهم السلام هستند. «عَرَفَهُ مَنْ عَرَفَهُ وَ جَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ ذَاکَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم. وَ نَحْن» [الکافی: ۱/۱۸۳] بنابراین اگر بخواهیم سنن و قوانین الهی را درک کنیم، باید از راهش وارد شویم و آن هم حجتهای الهی هستند، یعنی قرآن و پیامبر خدا و اهل بیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم. [ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۵۳۰ ـ ۵۳۲]
پس عالم با اسبابی اداره میشود که این اسباب در وجود و تأثیرگذاری خودشان مستقل نیستند، بلکه همانگونه که در روایت آمده است: خداوند اراده کرده است که با اسباب جهان را اداره فرماید. و این مطلب مهمی است که ما را در فهم حوادث جهان پیرامون و همچنین حوادث انسانی و اجتماعی یاری میکند. معلوم است که ما در هنگام بیماری پیش کسی که از پزشکی خبرویتی ندارد، نمیرویم و اگر رفتیم و مشکل ما دوچندان شد، جز خودمان را ملامت نباید بکنیم. حالا این مسأله در همۀ امور است، در امور دین هم باید به متخصص امر مراجعه کنیم، دین خدا، دست پیامبر خدا و ائمۀ اطهار علیهم السلام است، باید برای فهم دین و حل مشکلات معنوی و اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی به آن بزرگواران مراجعه کرد، کار هم مبهم گذاشته نشده است، اگر نرفتیم، و گرفتار شدیم، تقصیر خودمان است و باید خودمان را سرزنش کنیم.
پس چشم خدابین، در هر پدیده و حادثهای خدا را حاضر و ناظر میبیند، و اسباب سد راه او نمیشود. اما در عین حال توجه دارد که خداوند از طریق همین اسباب کار را پیش میبرد. گرسنه شد، سراغ غذا میرود، اما میداند که این اسم رازق خداست که او را روزی داده است، بنابراین ابتدای غذا را با «بسم الله» و انتهای آن را با «الحمدلله» از ته قلب همراه میکند. [داستان آیت الله سیدی؛ در قم افتخار همسایگی عالمی جلیل القدر را داشتم، حضرت آیت الله سیدی که از نوادگان مرحوم میرزای قمی بودند و از خواص مرحوم عارف بالله آیت الله میرزا ابوالقاسم قمی؛ چندین بار همغذا با ایشان شدم، ایشان تقریباً در هرلقمه با دولقمه بلند میگفتند: الحمدلله رب العالمین» چنان این جمله را با حال میگفتند که در جان آدمی مینشست. رحم خدا بر ایشان باد.
از راهش باید وارد شد!
حالا ملاحظه فرمایید، میخواهیم به مدارج ایمانی برسیم، باید از راهش وارد بشویم. بعضی فکر میکنند که مثلاً حضرت آیت الله بهجت از راه گفتن اذکار به این مقام معنوی رسیدند، نخیر ایشان تلاش و مجاهده داشتند، میخواهی چشمت نورانی شود و حقایق را ببیند، باید این چشم گناه را نامحرم بداند، از هر صحنۀ گناهی چشم را بپوشاند. امکان ندارد که چشم هرزهگرد، خدابین شود. میخواهید در قلب شیطان نتواند، وسوسه کند، راهش را پیدا کنیم، باید با گناه فاصله بگیریم، تقوا داشته باشیم و خدا را حرم خدا بکنیم.
توجه فرمایید که اگر بخواهیم در درون سنت الهی حرکت کنیم، راهش را باید از قرآن و پیامبر خدا و اهل بیت ایشان صلی الله علیه و آله و سلم بپرسیم، آنها هم فرمودهاند که راهش بندگی خداست، نه چیز دیگر؛ مجاهده با نفس و مقابله با شیطان درون.
تفسیر آیه
میخواهیم وارد سنت الهی در واقعۀ عاشورا بشویم، و آن را شرح کنیم و از آن علم بیاموزیم و عبرت بگیریم. اول اجازه بدهیم، آیه را تفسیر کنیم. آیۀ ۴۳ سورۀ مبارکۀ فاطر است. در انتهای آیۀ ۴۲ میفرماید: «فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِیرٌ ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً» حالت کفار این است که وقتی بیمدهندهای برای آنها میآید، نفرت و دوری آنان افزوده میشود. این سنتی است که در کفار وجود دارد که قلبشان را کفر گرفته و شیطان تسخیر کرده است که نسبت به حق حالت نفرت دارند. بعد در آیۀ ۴۳ میفرماید: «اسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ وَ مَکْرَ السَّیِّئِ» دلیل این نفرت و دوری آنان چیست؟ آنان مستکبر هستند، و در زمین مستکبرانه زندگی میکند، این یک و دوم در زمین به بدی حیله میکند، آنان نیرنگبازند «وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ» اما نمیدانند که این نیرنگ به خودشان برمیگردد، و دامنگر خودشان میشود. بدی آنان موجب میشود که مومنان و خوبان عالم اذیت شوند و ضرر بینند، اما نهایت این آزار در دنیاست، و بزودی از آنان برداشته میشود، اما این زشتی و نابکاری دامن آنان را تا ابد میگیرد، بنابراین در حقیقت نیرنگهای ناروا دامن خود آنان را میگیرد، چه در آخرت یا در دنیا و آخرت.
حالا به محل بحث توجه فرمایید: «فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ» «فاء» برای نتیحه از جملۀ پیشین است، این آدمهای مستکبر و مکار و حیلهگر، آیا جز سنت و قانونی پیشینیان را انتظار دارند؟ یعنی آنان گرفتار همان سنتی میشوند که گذشتگان و پیشینان شدند. خداوند سنتی دائمی دارد که در همۀ امتها جاری است، امتهای گذشته و پیشین و امتهای حاضر و امتهایی که آینده میآیند. نکتۀ مهم آن است که این سنت نتیجۀ نیتها و اندیشهها و کارهای آدمیان است. این خیلی نتیجۀ مهمی است که من و شما باید به آن توجه داشته باشیم.
خداوند داستان فرعون و طاغوتهای پیش از او را بیان میفرماید که به دلیل کفر و گناهانشان گرفتار عذاب الهی شدند و میفرماید: «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَهً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیم» [انعام: ۵۳] «این بخاطر آنست که خدا هیچ نعمتى را که به جماعتى داده تغییر نمیدهد (از آنان نمىگیرد) تا هنگامى که آنان (عقاید و خط مشى) خودشان را تغییر دهند. البته خدا شنواى داناست.» خوب توجه فرمایید، سنتهای اجتماعی خدا را که ما هم تحت همانها زندگی میکنیم. یا میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم» [رعد: ۱۱] پس سنت الهی در روی زمین و در مسائل انسانی و اجتماعی نتیجۀ کار ماست. هم هدایت بستگی به خود ما دارد، و هم ضلالت. ما هستیم که میخواهیم در سپاه امام حسین علیه السلام باشیم، و حرکت میکنیم و میرسیم و ما هستیم که علیرغم اینکه امام حسین علیه السلام را دوست داریم، از ایشان فرار میکنیم.
بعد میفرماید: «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا» خدا هرگز سنت خودش را تبدیل نمیکند، اگر سنت الهی عذاب است، این عذاب تبدیل به عافیت نمیشود و اگر سنت الهی عافیت است، تبدیل به عذاب نمیشود. «وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا» اگر عذاب برای قومی مقرر شده است، به سوی قوم دیگری نمیرود و همچنین است نعمت و عافیت. ملتی که در راه مستقیم الهی حرکت میکند، مطمئن باشد که خداوند برطبق وعدۀ خودش عمل میکند: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُون» [فصلت: ۳۰]
ذکر توسل
ساعات آخر عمر شریف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. ابنعباس میگوید: دیدیم حضرت خیلی شدید گریه میکند، یکطوری که این اشکهای مبارکش روی محاسن شریفش جاری میشود. چه اتفاقی افتاده است که پیامبر خدا چنین گریه میکنند. سؤال کردند: آقا چرا شما گریه میکنید؟ فرمودند: برای فرزندانم گریه میکنم! بعد از من خیلی به آنان ستم میکنند. ستم این امت بر فاطمه زهرا را شنیدهاید، بر امام حسن را هم. بر امام حسین را هم. بر زینب کبری را هم. علاقه پیامبر بر این دردانههای خلقت بر کسی پوشیده نبود. وقتی پیامبر خدا میخوابید، امام حسن و امام حسین میرفتند، روی سینۀ پیامبر خدا میخوابیدند. تا جایی که در لحظات آخر عمر آن حضرت هم خودشان را روی سینه ایشان انداختند و پیامبر نگذاشتند که آنان را از ایشان جدا کنند.
حالا زینب کبری بیاید در قتلگاه و ببینند که امام حسین روی زمین افتاده، چه افتادنی، همۀ بدن زخم، تیرها بدن را پارهپاره کردهاند، سر را از بدن جدا کردهاند. اینجاست که ندا میدهد: «یومٌ علی صدر المصطفی و یومٌ علی وجه الثری» «تُنَادِی بِصَوْتٍ حَزِینٍ وَ قَلْبٍ کَئِیبٍ یَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَیْکَ مَلَائِکَهُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَیْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا إِلَى اللَّهِ الْمُشْتَکَى… وَ هَذَا حُسَیْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَهِ وَ الرِّدَاء» [اللهوف: ۱۳۳] این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست/ این صید دست و پا زده در خون حسین توست.
حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی
سخنرانی ماه محرم: ۲۷/۷/۹۵
مطالب مرتبط
فرستادن دیدگاه
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« اردیبهشت | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر آبان ۲, ۱۳۹۵
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت آبان ۲, ۱۳۹۵
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان آبان ۲, ۱۳۹۵
- سجده شکر آبان ۲, ۱۳۹۵
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر آبان ۲, ۱۳۹۵