خرداد
16
1395

تفسیر حکمت تفسیر سورۀ آل‌عمران

چکیدۀ ۲۵

سورۀ آل‌عمران آیات ۷۵ ـ ۷۸

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (۷۵) بَلى‏ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى‏ فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (۷۶) إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ (۷۷)

آیۀ ۷۵

وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ

مفردات

بقنطار

مال بسیار را گویند. در اصل هم مقیاس وزن مال است، اما دربارۀ مقدار آن بین لغویون اختلاف است. اجمالاً به معنای مال بسیار است. [المحیط فی اللغۀ: ۶/۹۴؛ المصباح: ۲/۵۰۸]

بدینار

اصل آن واژه‌ای فارسی بوده است و معرب شده است. [لسان العرب: ۴/۲۹۲] مال نقدی بوده است که مضروب است و در اوایل دورۀ اسلامی مورد استفاده بوده است. [التحقیق: ج: ۳/۲۵۲]

تقابل قنطار و دینار در آیه

مرحوم علامه می‌فرمایند: آیۀ شریفه قنطار و دینار را مقابل هم قرار داده است ـ علاوه بر محسنات بدیعی ـ با توجه به مقام مفهوم زیاد و کم فهمیده می‌شود. یعنی قنطار به مال بسیار و دینار به مال کم اشاره دارد که برخی از اهل کتاب مال در امانت خیانت نمی‌کنند، حتی اگر مال زیادی به آنان سپرده شود، اما برخی در امانت خیانت می‌کنند، حتی اگر مال کمی به آنان سپرده شود. [المیزان: ۳/۲۶۲]

قامت

در آیه به معنای ایستادگی دارد. یعنی مال خود را از خائنان اهل کتاب تنها با ایستادگی می‌توان گرفت. [تسنیم: ۱۴/۵۹۴] بنابراین معنای آیه این است که مگر این‌که بالای سر آنان با اصرار بایستادی تا بتوانی امانت خود را پس بگیری. پس منظور از «قامت» اصرار است، مثل این‌که برای پس‌گرفتن امانت نمی‌نشیند و همواره بالای سر او ایستاده است و با اصرار و شتاب، امانت خود را پس بگیرد. [المیزان: ۳٫۲۶۳]

امیین

مراد از آنان اعراب جاهلی حجاز هستند، به دلالت آیۀ «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُم» [جمعه: ۳] و به دلالت آیه‌ای که درصدد تفسیر آن هستیم، «لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیل» اهل کتاب هرکسی را که از آنان نباشد، امی می‌دانند.  اصل آن هم «الامی» است به معنای کسی که نه می‌نویسد و نه کتابی را می‌خواند. و بنابراین انسان غافل و جاهل را امی گویند که معرفت و دانش کمی دارد، قرآن دربارۀ برخی از اهل کتاب می‌فرماید: «وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلَّا أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّون» [بقره: ۷۸] و  از آنان بى‏سوادانى هستند که کتاب  را جز خیالات خامى نمى‏دانند، و فقط گمان مى‏برند. [مفردات: ۸۷] خلاصه در منطق قرآن کسی که معرفت حقیقی نداشته باشد، امی است، حتی اگر در ظاهر دانشمند باشد. اما در منطق استکباری اهل کتاب به ویژه یهود هرکس که یهودی یا اهل کتاب نباشد، امی است. و نظریۀ نژاد برتر از همین اعتقاد فاسد برمی‌خیزد.

ترجمه

و از اهل کتاب، کسانی هستند که اگر بر مال فراوانى امین شمرى، به تو برگردانند و از آنان کسانی هستند که اگر  مال کمی را به آنان بسپاری هرگز به تو پس ندهند، مگر آن‌که پیوسته مستحکم و مصرانه بالای سر آنان ایستاده باشی. این خیانت بدان سبب است که می‌گویند: بر ما دربارۀ مردم غافل و جاهل که از ما نیستند، راهی نیست. (آنان حقوقی بر گردن ما ندارند) و بر خدا دروغ مى‏بندند با اینکه خودشان حقیقت را مى‏دانند.

تفسیر

آیۀ شریفه مسلمانان را به خوی نژادپرستانۀ اهل کتاب توجه می‌دهد که موجب خیانت در امانت می‌شود و مسلمانان را به مراقبت شدید در روابط اجتماعی با آنان فرامی‌خواند. آنان چون خود را قوم برتر می‌دانند، و مسلمانان را غافل و جاهل می‌پندارند، خیانت و توطئه دربارۀ مسلمان را برای خود جایز می‌دانند، آیۀ شریفه به خیانت مالی آنان اشاره می‌کند و به عنوان مصداقی از نگاه خیانت‌بار و نژادپرستانۀ آنان یادآور می‌شود. آیۀ عطف به آیۀ ۷۲ است که از جماعتی از اهل کتاب خبر داد که گفتیم منظور سران آنان است که خوی استکباری دارند.  در این آیه اهل کتاب را به دو دسته تقسیم کرده است: گروهی که امین هستند، و گروهی خائن؛ گروه خائن همان سران مستکبر آنان هستند که همواره در فکر توطئه هستند و نه تنها به مسلمانان خیانت می‌کنند، بلکه بر خدا و دین الهی هم دورغ می‌بندند و خوی استکباری خود را به آئین خود منتسب می‌کنند و این کار را عالمانه انجام می‌دهند تا پیروان خود را بفریبند.

وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ

خطاب آبه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. و از اهل کتاب گروهی هستند که اگر آنان را بر مال بسیار امین گردانی، آن را به تو بازمی‌گردانند، یعنی افرادی امین هستند. این گروه نخست از اهل کتاب هستند.

وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً

اما گروه دوم همان جماعتی هستند که در آیات ۶۹ و ۷۲ از آنان سخن رفت، مستکبران نژادپرستی که در کوچک‌ترین امانت هم خیانت می‌کنند، تا جایی که اگر پول کمی هم به امانت نزد آنان بسپاری آنان در امانت خیانت می‌ورزند، و مجبوری هم همواره بالای سر آنان بایستی و با اصرار و استقامت از آنان مال خود را پس بگیری.

ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ

اما دلیل این رذیلۀ اخلاقی و عمل ناپسند اقتصادی و سیاسی؛ نگاه نژادپرستانه و استکباری آنان به امت‌هایی غیرخودشان است: «ذلِکَ» بیان دلیل است. «بِأَنَّهُمْ قالُوا» نه این‌که آنان می‌گویند؛ بلکه نظریۀ آنان چنین است و خوی استکباری خود را مستند به چنین نظریه‌ای می‌کنند که «لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ» «بر ما بر امت‌هایی که از ما نیستند، چون آنان غافل و جاهل هستند و خارج از دایرۀ معرفت هستند، هیچ  راهی مقرر نشده است تا حقی بر ما داشته باشند و ما مجبور شویم که حقوق آنان را به رسمیت شناسیم و اداء کنیم. این یعنی نژادپرستی به صورت کامل و استکبار در نهایت. بنابراین دلیل «لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیل» نشان می‌دهد که خیانت آنان صرفاً در مسائل مالی نیست، بلکه در همۀ شوون مسلمانان خیانت می‌کنند. و مسلمانان همواره باید مقتدر و قوی باشند و چون عقاب بالاسر آنان باشند که جرئت توطئه و خیانت نکنند.

بیشتر مفسران آیه را با یهود تطبیق کرده‌اند. اما همان‌گونه که گفتم: منظور سران اهل کتاب از یهود و مسیحیان است که مصداق عینی آن در روزگار ما صهیونیسم و نظام استکباری و نژادپرست آمریکاست.

وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ

اما خیانت آنان به مسلمانان منحصر نمی‌شود. بلکه دلیل توهم خیانت‌بار آنان نسبت به مسلمانان آن است که آنان در درجۀ اول در دین خدا خیانت کرده‌اند و در حالی که حقیقت را می‌دانند، بر خدا و دین خدا دورغ بسته‌اند. در حقیقت، آنان نظریۀ باطل خود را توجیه می‌کنند. بنابراین آنان خیانت خود را منتسب به یک نظریۀ باطل می‌کنند و این نظریه را مستند به اصلی دورغ می‌نمایند. و در همۀ این مراحل هم علم دارند که ناحق هستند.

هشدار آیه به مسلمانان

گفتیم خطاب آیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. اما حقیقت خطاب به کل جامعۀ دینی و اسلامی به ویژه نظام و دولت اسلامی است که در روابط بین‌المللی در مواجه با اهل کتاب دقت بخرج بدهند و مراقب خوی استکباری و نژادپرستانۀ آنان باشند.  آنان خیانت‌پیشه هستند و هیچ توجه‌ای به مال و جان و ناموس و فکر و اندیشۀ شما ندارند و شما را به هیچ می‌پندارند، به این دلیل هر خیانتی دربارۀ شما را جایز می‌دانند. بنابراین نباید در مواجهه با آنان خوش‌خیال بود. و بی‌توجه به این روحیه با آنان معامله و مذاکره کرد. امروزه‌روز ما امریکا را می‌بینیم که مظهر همۀ استکبار و نژادپرستی است و می‌بینیم که چگونه در امانت و حتی قول‌های خود خیانت می‌کند. ضمن این‌که از آیه می‌توان برداشت کرد که در برابر نظام استکباری و نژادپرستانه باید مسلمانان مقتدر و قوی باشند. و این تنها با تشکیل نظام اسلامی امکان دارد، نظامی مقتدر و مستحکم که همواره با دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی مقتدر و منسجم خود، بالاسر آنان بایستد و اجازۀ هیچ خیانتی به آنان ندهد.

هشدار دوم

مسلمانان هم دو دسته هستند: برخی امانت‌دار هستند و برخی دیگر در امانت هرچند کم خیانت می‌کنند. و چه‌بسا دلیل خیانت‌ آنان روحیۀ استکباری آنان است که چون خود را برتر می‌دانند، هیچ حقی بر گُردۀ خود نسبت به دیگران احساس نمی‌کنند و به مسلمانان ـ دین و دنیاشان ـ خیانت می‌کنند و چه‌بسا سخنان خود را رنگ و لعاب دینی می‌بخشند. آیۀ شریفه هشداری به مسلمانان است، به ویژه به مسلمانانی که به مقام و موقعیتی اجتماعی ـ مالی و سیاسی ـ می‌رسند و آنگاه خود را نسبت به دیگران برتر می‌دانند که آنان هم دورغ‌پرداز و خیانت‌پییشه هستند. و این تطبیقی بر این جریان است.

آیۀ ۷۶

بَلى‏ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى‏ فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ

مفردات

بلی

بلی حرف تصدیق است به معنای آری. و همواره پس از نفی می‌آید و حکم نفی را برمی‌دارد. [نگا: تاج العروس: ۱۴/۶۸] و «بلی» در این آیه هم رد سخنان اهل کتاب است که گفتند: «لیس علینا فی الامیین سبیل» [تسنیم: ۴/۶۱۵]

ترجمه

آرى هرکس که به پیمان خویش وفا کند و تقوا داشته باشد، یقیناً خدا متقیان را دوست دارد.

تفسیر

آیۀ شریفۀ پاسخی به پندار و نظریۀ باطل سران مستکبر اهل کتاب است که گفتند که مسلمانان  امی هستند و حق اعتراضی نسبت به ما ندارند، زیرا حقی بر ما ندارند. آیه می‌فرماید: شما امتیازی و کرامتی ندارید، زیرا خداوند تنها متقین را دوست دارد و متقین کسانی هستند که به عهد و پیمان خود وفادار هستند و همواره از خود مراقبت می‌کنند که به دیگران و به خدا و دین خدا خیانت نکنند.

بَلى‏ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى‏

آیه را با «بلی» شروع فرمود تا پندار باطل سران مستکبر و نژادپرست اهل کتاب را باطل فرماید که «آری» این پندار باطل است که ما می‌توانیم در امانت مسلمانان و در جان و ناموس و مال و فکر آنان خیانت بکنیم، و آنان حق اعتراض ندارند و باید تسلیم ارادۀ ما باشند، زیرا آنان هیچ حقی بر ما ندارند و خدا هم این امر را اثبات کرده است. خداوند پاسخ می‌دهد که آری چنین است که کرامت خدا شامل کسانی می‌شود که به عهد و پیمان خود وفادارند و تقوا و خودمراقبتی دارند، هم در نظر و نظریه، هم در سخن و بیان، هم عمل و کردار و رفتار. بنابراین پندار شما رد و نقص می‌شود.

«اتقی» را پس از «اوفی بعهده» ذکر فرمود که ذکر عام پس از خاص است، یعنی «اوفی بعهده» یکی از موارد و مصادیق تقواست. اول آن را که محل بحث است، بیان فرمود و بعد اصل کلی را تا نشان دهد که کرامت و محبت خدا تنها با تقوا حاصل می‌شود، بنابراین در پایان آیه فرمود:

فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ

دلیل این امر آن است که خداوند متقین را دوست دارد و تنها آنان را کرامت می‌کند و بالا می‌آورد. بنابراین این‌که اهل کتاب خود را دوست خدا می‌دانند: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصارى‏ نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُه» [مائده: ۱۸] سخنی کاملاً بی‌وجه و نادرست است. زیرا معیار تقواست که آنان از آن بی‌بهره هستند. حداقل یکی از مصادیق تقوا وفا به عهد و پیمان است که آن را ندارند. خلاصه تقوا با روحیۀ استکبار و نژادپرستانه جور درنمی‌آید.

آیۀ ۷۷

إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ

مفردات

خلاق

خَلاق به فتح به معنای نصیب و بهره است. [النهایۀ: ۲/۷۰] بلکه گفته‌اند که «الخَلاق» نصیب از بهرۀ صالح و خوب است. [کتاب العین: ۴/۱۵۱] بنابراین خَلاق بهره و فضایلی است که انسان با اخلاقش به دست می‌آورد. [مفردات: ۲۹۷] پس کسی که در دنیا رغبت و علاقه‌ای به خیر ندارد، در دین صالح نیست، در آخرت هم هیچ بهره‌ی از خیر و صلاح ندارد. [لسان العرب: ۱۰/۹۲]

ترجمه

کسانى که پیمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچیزى مى‏فروشند، آنان را در آخرت هیچ بهره‏اى نیست و خدا روز قیامت با آنان سخن نمى‏گوید، و به ایشان نمى‏نگرد، و آنان را رشد نمی‌دهد، و عذابى دردناک خواهند داشت.

تفسیر

آیۀ بیان می‌فرماید که امانتداری در همۀ شوون آن و تعهد به پیمان‌ها و سوگندها لازمۀ زندگی انسانی است و سران مستکبر اهل کتاب که پیمان الهی و سوگندها و پیمان‌های خود را به بهای اندک دنیا می‌فروشند و پیمان‌شکن هستند، هیچ ارزشی نزد خدا ندارد، و در اخرت یعنی روز بروز حقیقت است، هیچ بهره‌ای از کارهای خلاف خود ندارند، خداوند نیز با آنان سخن نمی‌گوید، و به آنان نمی‌نگردد و آنان را پاک و شکوفا هم نمی‌کند. بنابراین آنان برای خود کرامتی دورغین پنداشته‌اند، بلکه در قیامت گرفتار عذابی دردناگ هستند و هرکس دیگری هم که چنین باشد، در آخرت و نزد خدا هیچ ارزشی ندارد. این آیه شدت دوری آنان از رحمت خاص خداوند و مقام بسیار نازل این گروه مستکبرِ نژادپرست را نشان می‌دهد که از هرگونه ارزشی بی‌بهره هستند.

إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً

در آیه عهد و پیمان خدا و پیمان‌هایی که آنان می‌بنند، همانند کالایی نشان داده شده است که سران مستکبر اهل کتاب با قیمتی نازل آن را می‌فروشند. منظور از بهایی اندک؛ متاع قلیل دنیاست: «قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ» [نساء: ۷۷] و در مقابل حیات آخروی است که خیر آنان در آن است و آن تنها با تقوا حاصل می‌شود: «وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى» [نساء: ۷۷]

أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ

آنان در آخرت هیچ بهرۀ خیر و خوبی ندارند.  زیرا آخرت را به دنیایی اندک فروختند: «وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ خَلاق وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ» [بقره: ۱۰۲] «یقیناً باید بدانند که هرکس کالای زودگذر دنیویی را با گناهان و اخلاق ناپسند، خریداری کند، در آخرت بهره‏اى ندارد. وه که چه بد بود آنچه به جان خریدند،  اگر مى‏دانستند.» پیمان‌شکنان هم برای مقاصد زودگذر دنیویی، آخرت خود را فروختند، بنابراین در آخرت هیچ بهره‌ای ندارند.

وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ

خداوند با آنان سخن نمی‌گوید. یعنی اصلاً مورد اعتناء خداوند سبحان نیستند که خداوند آنان را لایق بداند که با آنان سخن بگوید. تنها دربرابر جزع و فزع آنان به آنان می‌فرماید: «قالَ اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُون» [مومنون: ۱۰۸] «فرمود: در جهنم گم شوید و سخن نگویید.»

وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ

از این بالاتر در روز قیامت به آنان نگاه هم نمی‌اندازد. این نشان‌دهندۀ شدت بی‌ارزشی آنان است که نه در کلام و نه در نگاه مورد اعتنا و توجۀ خداوند سبحان نیستند. زیرا نگاه خداوند، به معنای لطف اوست به بندگان خود؛ کسانی که در دنیا استکبار ورزیدند، نژادپرست شدند، خداوند به آنان امانت و حکومت و قدرت داد و از آن سوءاستفاده کردند و در پیمان‌ها و سوگندها با دیگران نیز، بدعهد بودند، خودشان را از نگاه لطف خدا انداختند. این افراد در دنیا به مردم و مومنان بی‌اعتناء بودند و به آنان نگاه نمی‌کردند و در آخرت نتیجۀ رفتارشان به خودشان برگشت و این نتیجۀ عمل خودشان است. بنابراین خداوند با آنان کلامی از روی رضایت و دوستی نمی‌گوید، چنان‌چه از روی مهربانی نگاه نمی‌کند.

وَ لا یُزَکِّیهِمْ

منظور از تزکیه که به معنای رشد و پاکی است، تزکیه تکوینی و حقیقی است. کسانی که دربرابر دین خدا که برای تزکیۀ آنان آمده است، می‌ایستند و مخالفت می‌کنند و روش استکباری را در پیش می‌گیرند و در دنیا تن به تزکیه نمی‌دهند. خداوند هم در آخرت آنان را رشد نمی‌دهد.

وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ

نتیجۀ اخلاق و اعمال ناپسند آنان این است که آنان صاحب و مالک عذابی دردناک می‌شوند که گریزی از آن ندارند.

هشداری جدی

این آیه توضیحی است بر بیانی که در آیۀ پیش آمد که «ان الله یحب المتقین» آثار محبت در آخرت ظهوری تام دارد که بهرۀ خوب آخروی است، و نعمت سخن‌گفتن خدا با آنان، نگاه ملاطفت‌آمیز خداوند سبحان به آنان، و رشددادن آنان است که همۀ این‌ها آثار رحمت رحیمیۀ خدا و محبت خداست و به متقین می‌رسد که در تقابل منافع زودگذر دنیویی و اهداف اخروی، اهداف اخروی را انتخاب کرده‌اند. اما کسانی که در این تقابل، منافع زودگذر دنیویی را انتخاب کردند و آخرت خود را به دنیای بی‌ارزش خود و دیگران فروختند، از همۀ آثار محبت محروم هستند و این هشداری جدی به ماست.

چند روایت

۱٫ معنای خَلاق

امام باقر می‌فرمایند: «وَ الْخَلَاقُ‏: النَّصِیبُ.‏ فَمَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ نَصِیبٌ فِی الْآخِرَهِ فَبِأَیِّ شَیْ‏ءٍ یَدْخُلُ الْجَنَّه» [الکافی: ۲/۳۲]

۳٫ تفسیر «وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ»

عن أبی معمر السعدی قال: قال علی بن أبی طالب علیه السلام‏ فی قوله «وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ» یعنی لا ینظر إلیهم بخیر أی لا یرحمهم، و قد یقول العرب للرجل السید و للمَلِک: لا تنظر إلینا، یعنی أنک لا تصیبنا بخیر، و ذلک النظر من الله إلى خلقه‏» [تفسیر العیاشی: ۱/۱۸۰]

۳٫ مصادیق آیه

در روایات متعدد، مصادیق مختلفی برای «وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیم» بیان شده است که نشان می‌دهد که کسانی که به عهد خود وفا نمی‌کنند، جز مصادیق آیه هستند.

از جمله از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است: «ثَلَاثَهٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ‏ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ لَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ‏  وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ‏: شَیْخٌ زَانٍ، وَ مَلِکٌ جَبَّارٌ، وَ مُقِلٌّ مُحْتَالٌ [مُخْتَالٌ‏]» [فقیر متکبر] [الاصول الستۀ عشر: ۱۵۹] اشارۀ حضرت به آیۀ شریفه است.

یا جابر از امام باقر علیه السلام و ایشان از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می‌کنند که به ام سلمۀ فرمودند: «جَابِرٌ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: التَّارِکُونَ لِوَلَایَهِ عَلِیٍّ، وَ الْمُنْکِرُونَ لِفَضْلِهِ، وَ الْمُضَاهُونَ[۱] أَعْدَاءَهُ خَارِجُونَ مِنَ الْإِسْلَامِ، مَنْ مَاتَ مِنْهُمْ عَلَى ذَلِکَ، قَالَ: فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَقَدْ هَلَکَ الْمُبْغِضُونَ عَلِیّاً، وَ التَّارِکُونَ لِوَلَایَتِهِ، وَ الْمُنْکِرُونَ لِفَضْلِهِ، وَ الْمُضَاهُونَ أَعْدَاءَهُ، وَ إِنِّی لَأَجِدُ قَلْبِی سَلِیماً لِعَلِیٍّ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: صَدَقْتِ وَ تَحَزَّزْتِ‏ أَمَا إِنَّ اللَّهَ‏ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ‏  وَ لَا یُزَکِّیهِمْ وَ لَا یُکَلِّمُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ، وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیم‏» [همان: ۲۱۶]

«سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول‏: ثلاثه لا یَنْظُرُ الله‏ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ- وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ‏ من ادعى إمامه من الله لیست له و من جحد إماما من الله، و من قال: إن لفلان و فلان فی الإسلام نصیباً» [تفسیر العیاشی: ۱/۱۷۸]

روایات بسیار است و ما به همین چند روایت بسنده می‌کنیم.

[۱] اصل «المضاهون» «ضهأ» به معنای «رفق» است. ضَاهَأْتُ‏ الرجُلَ بمعنى‏ ضاهَیْتُه‏، أى شابهْتُه [المحکم: ۴/۳۵۰] بنابراین معنای روایت می‌شود: مرافقت و موافقت با دشمنان آنان دارند.

 

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031