خرداد
14
1390
14
1390
توبه فرد زناکار
نوشته شده توسط مدیر
بدون دیدگاه |
على بن الحسین صلوات الله علیهما فرمود: مردى با خانواده اش مسافرت دریا کرد، کشتى آنها شکست و از کسانیکه در کشتى بودند، جز زن آن مرد نجات نیافت ، او بر تخته پاره ئى از الواح کشتى نشست تا به یکى از جزیره هاى آن دریا پناهنده شد، در آن جزیره مردى راهزن بود که همه پرده هاى حرمت خدا را دریده بود، ناگاه دید آن زن بالاى سرش ایستاده است ، سر به سوى او بلند کرد و گفت : تو انسانى یا جنى ؟
گفت : انسانم ،
بى آنکه با او سخنى گوید، با او چنان نشست که مرد با همسرش مى نشیند، چون آماده نزدیکى با او شد، زن لرزان و پریشان گشت ، باو گفت : چرا پریشان گشتى ؟
زن گفت : از این مى ترسم و با دست اشاره بآسمان کرد
مرد گفت : مگر چنین کارى کرده ئى ؟ (زنا داده ئى ؟)
زن گفت : نه ، به عزت خدا سوگند.
مرد گفت : تو از خدا چنین مى ترسى ، در صورتیکه چنین کارى نکرده اى و من ترا مجبور مى کنم ، به خدا که من به پریشانى و ترس از تو سزاوارترم ، سپس کارى نکرده برخاست و به سوى خانواده اش رفت و همواره به فکر توبه و بازگشت بود.
گفت : انسانم ،
بى آنکه با او سخنى گوید، با او چنان نشست که مرد با همسرش مى نشیند، چون آماده نزدیکى با او شد، زن لرزان و پریشان گشت ، باو گفت : چرا پریشان گشتى ؟
زن گفت : از این مى ترسم و با دست اشاره بآسمان کرد
مرد گفت : مگر چنین کارى کرده ئى ؟ (زنا داده ئى ؟)
زن گفت : نه ، به عزت خدا سوگند.
مرد گفت : تو از خدا چنین مى ترسى ، در صورتیکه چنین کارى نکرده اى و من ترا مجبور مى کنم ، به خدا که من به پریشانى و ترس از تو سزاوارترم ، سپس کارى نکرده برخاست و به سوى خانواده اش رفت و همواره به فکر توبه و بازگشت بود.
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر خرداد ۱۴, ۱۳۹۰
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت خرداد ۱۴, ۱۳۹۰
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان خرداد ۱۴, ۱۳۹۰
- سجده شکر خرداد ۱۴, ۱۳۹۰
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر خرداد ۱۴, ۱۳۹۰