دی
23
1390

راز ماندگاری قیام حسینی

چه راز و سرّی در این قضیه وجود دارد که انسانها را همانند آهن ریایی ناخودآگاه بسوی خود می کشد تا دوباره برای مصیبت های حضرت و یارانش و خاندانش به عزا و ماتم بنشیند و به سر و سینه بزنند.

عن جعفر بن محمد علیهما السلام قال: نظرَ النبی الی الحسین بن علی و هو مُقبِل فاجلسه فی حجره و قال: إنّ لقتل الحسین حرارهً فی قلوب المؤمنین لا تبرد أبدا. (۱)

امام صادق علیه السلام فرمود: نبی اکرم به حسین علیه السلام نگاهی کرد در حالی که در مقابلش بود؛ پس او را روی دامن نشاند و فرمود: همانا بر اثر کشته شدن حسین گرمایی در دل های مؤمنان ایجاد می شود که هرگز خاموش نخواهد شد.

وقتی محرم فرا می رسد و حتی قبل از شروع آن یک شور وصف ناپذیری در بین عاشقان آقا اباعبدالله ایجاد می شود. و این شور سال به سال بیشتر می شود. چه راز و سرّی در این قضیه وجود دارد که انسانها را همانند آهن ریایی ناخودآگاه بسوی خود می کشد تا دوباره برای مصیبت های حضرت و یارانش و خاندانش به عزا و ماتم بنشیند و به سر و سینه بزنند. یک وقت بحث از این است که چه ویژگی هایی در قیام حسینی بود که جلب توجه می کند و باعث ترغیب و تشویق انسانهای آزاده می شود تا برای عاشورا عزاداری کنند. یعنی اول در واقعه کربلا تأمل کافی می شود و بعد به این نتیجه می رسند که باید برای چنین مصیبتی گریست. اما یک وقت بحث این است که چگونه است که انسان ها بی اختیار جذب مجالس عزاداری شهدای کربلا شده اند؟ بزرگان می فرمایند: هر عملی در عالم یک عکس العملی دارد. اما متناسب با آن عمل، یعنی اگر عمل انسان عمل بزرگی باشد چه خوب و چه بد به نسبت، عکس العملش هم شدیدتر خواهد بود. در این صورت اثر چنین عملی دوام بیشتری دارد. در ثانی هر عملی یک کمیت دارد و یک کیفیت و هر دوی اینها نیز در دوام اثر و ماندگاری عمل نقش دارد.

نقش کیفیت عمل در ماندگاری آن

الف.کیفیت عمل از جهت نیت: از طرفی کیفیت عمل در خلوص آن عمل برای خداست و آن در نیت انسان تجلی می یابد. بنابراین از جهتی ارزش هر عمل به نیت آن است. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می فرماید: الاخلاص خیر العمل.. بهترین کارها خلوص‏ نیت‏ است.(۲)

در همین راستاست کلام پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله: «الاعمال بالنّیّات، و لکلّ امرء ما نوى. (۳)

همانا عمل ها بنیّت هاست یعنى اصل در عمل نیّت است و ثواب و عقاب بر آن مترتّب مى‏شود. (۴)

ب.کیفیت عمل از جهت سختی عمل: از طرف دیگر مشکل تر بودن عمل نیز در ماندگاری آن نقش دارد همانطور که ثوابش بیشتر است. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: الثّواب بالمشقّه.(۵)

پاداش باندازه مشقّت است، پس هر عملى که مشقّت آن بیشتر باشد ثواب آن نیز بیشتر خواهد بود چنانکه در احادیث دیگر نیز وارد شده(حدیث نبوی) که «أفضل الاعمال أحمزها» (۶) یعنى أفضل و افزونتر اعمال دشوارترین آنهاست. (۷)

چگونگی جریان محبت حسین علیه السلام در قلب ها

گاهی شخصی یک انسان را به راه راست متوجه می کند، امر به معروف می کند، اما شخص دیگری قصد اصلاح تمامی انسان ها را دارد و می خواهد همه را متوجه به خدا کند؛ مسلما این دو با هم فرق دارند.

امام حسین صلوات الله علیه در نامه ای که به برادر خود تصریح کردند که هدف شان اصلاح جامعه اسلامی است نه فقط شخص حاکم ظالم زمان. إنما خرجتُ لطلب الاصلاح فی امّه جدی. (۸)

پس باید دانست انسان ها هر عملی که در زندگی انجام می دهند چه خوب و چه بد، اثری دارد و اثرش دیگر دست انسان نیست بلکه عمل در اختیار انسان است. به عنوان مثال: انسان ها تا به هم محبت نکرده باشند عکس العملی محبت آمیز، توقعی بی جاست؛ اما در مقابل اگر محبتی در بین باشد شخص محبت دیده ناخودآگاه واکنشی مثبت نشان می دهد. خداوند متعال نیز اگر بنده ای برای او و در راه او قدمی بر دارد در قبال عمل الهی بنده محبت وی را در دل ها قرار می دهد؛ همانگونه که محبت حسین بن علی را در درون جانها به ودیعه نهاده است. این است که خداوند می فرماید: إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (۹) مسلّماً کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دل ها قرار مى‏دهد. این اثری است که خداوند نه عنوان یک سنت الهی در عالم قرار داده است. که در سنت خدا تغییر و تبدیلی نیست.

فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ‏ اللَّهِ‏ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ‏ اللَّهِ‏ تَحْویلاً (۱۰) هرگز براى سنّت خدا تبدیل نخواهى یافت، و هرگز براى سنّت الهى تغییرى نمى‏یابى!

نتیجه نهایی اینکه سیدالشهداء علیه السلام با حرکتش بسوی کربلا از ماه رجب تا کربلا که حدود شش ماه بطول انجامید؛ و در پایان فدا کردن بهترین یاران و خویشان خویش در روز عاشورا و همچنین راضی بودن به آوارگی زنان و کودکان خود بی تردید عملی ماندگار در تاریخ بجای گذاشت. عملی که از حیث کمیت و کیفیت بی نظیر است؛ به ویژه جهت کیفیت عمل که در نهایت خلوص و تحت شدیدترین وضعیت بوده است. پس چون عمل حضرت عظیم بود و مصیبتش اعظم اینچنین ماندگار شد.

مُصیبتاً ما أعظمَها و أعظم رزیّتها فی الإسلام و فی جمیع السموات و الارض. (۱۱)

این است که با آمدن محرم الحرام بی اختیار انسانها به تکاپو می افتند؛ مساجد و حسینیه ها و زینبیه ها سیاه پوش می شود. و این مجالس ذکر مصائب امام حسین هر سال باشکوه تر از سال قبل برگزار می گردد. زیرا این خواست الهی است و کسی را در برابر خواست او مجالی نیست.

 

پی نوشت ها:

۱.مستدرک الوسائل،محدث نوری،ج۱۰،ص۳۱۸،مؤسسه آل بیت قم،چاپ ۱۴۰۸ ه.ق

۲. گنج حکمت یا احادیث منظوم ،ص : ۲۹۶

۳. بحار الأنوار ،ج‏۶۷،ص ۲۱۲

۴. شهاب الأخبار با ترجمه ص۷ ، قاضى قضاعى،‏ناشر: مزکز انتشارات علمى و فرهنگى‏ تهران‏ ۱۳۶۱ ش‏

۵. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۰۰ عبد الواحد تمیمى آمدى‏،ناشر: دفتر تبلیغات‏ قم‏ چاپ: اول‏ ۱۳۶۶ ش‏

۶. بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج‏۶۷، ص: ۱۹۱

۷. شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم ج‏۱ ص ۲۲

۸. بحار،ج۴۴،ص۳۲۹

۹. سوره مریم، آیه ۹۶

۱۰. سوره فاطر،آیه۴۳

۱۱. مصباح المتهجد،شیخ طوسی،ص

دی
23
1390

زیارت

قال الصادق علیه السلام : مَن زارَ الحُسینَ علیه السلام عارِفاً بِحَقِّهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثوابَ ألفِ حَجَّهٍ مَقبولَهٍ وألفِ عُمرَهٍ مَقبولَهٍ ، وغَفَرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ وما تَأخَّرَ .

امام صادق علیه السلام : هر که حسین علیه السلام را با معرفت به حقّ و مقام او زیارت کند ، خداوند ثواب هزار حجّ پذیرفته و هزار عمره پذیرفته را برایش بنویسد و گناهان گذشته و آینده او را ببخشد . (میزان الحکه باب زیارت )
زیارت بر۳ نوع است که هر۳موردتاکیداست
۱- زیارت احیاء
۲- زیارت اموات
۳- زیارت پیامبر و اهل بیت علیهم السلام
زیارت پیامبر و اهل بیت علیهم السلام در زندگی و مرگشان یکسان است .
انسان باخوائمه وپیامبرملاقات میکندنه قبرآنها
امام صادق علیه السلام درضمن حدیثی میفرمایند
من زارنا فی مماتنا فکانما زار فی حیاتنا

دی
22
1390

حمد همه جانبه

در ادامه نگاهی به موضوع حمد در صحیفه سجادیه بخشی از دعای پنجاه و یکم این کتاب مبارک و ارزشمند را می‏آورم و توضیحات مختصری پیرامون آن ارائه می‏دهم.

فَأَنْتَ عِنْدِی مَحْمُودٌ، وَ صَنِیعُکَ لَدَیَّ مَبْرُورٌ. تَحْمَدُکَ نَفْسِی وَ لِسَانِی وَ عَقْلِی، حَمْداً یَبْلُغُ الْوَفَاءَ وَ حَقِیقَهَ الشُّکْرِ، حَمْداً یَکُونُ مَبْلَغَ رِضَاکَ عَنِّی، فَنَجِّنِی مِنْ سُخْطِکَ.

تو در نزد من ستوده‏اى و احسانت بس نیکوست. جان من و زبان من و عقل من، حمد و سپاس تو گویند، حمدى به کمال رسیده، حمدى به حقیقت شکر نایل آمده، حمدى تا غایت خشنودیت فرا رفته. پس مرا از خشم خود در امان دار.

توضیحی دربارۀ حمد جامع

معنای محمود

فَأَنْتَ عِنْدِی مَحْمُودٌ

در هر حمدی دو مطلب خوابیده است: نخست اینکه ما کمالی را در دیگری ببینیم؛ دوم اینکه این کمال را اظهار کنیم. بنابراین کسی نزد ما محمود است که این دو مطلب دربارۀ او دیده شود. زیرا حمد ثناء و تعریف جمیل است و مترتب بر دو مطلب فوق است. بنابراین اگر کسی دارای کمالی باشد و ما آن کمال را نبینیم و نشناسیم یا بشناسیم و آن را انکار کنیم، چون شرط دو در آن نیست، از او تعریف نمی‌کنیم و او نزد ما محمود نیست. این‌جا که امام علیه السلام می‌فرمایند: تو نزد من محمود و ستوده‌ای؛ اشاره به این است که خداوند تو متصف به کمالات هستی و من هم این کمالات را شناختم و در این صورت است که ترا می‌ستایم. زیرا چنانچه در جای خودش اثبات شده است، خداوند کمال مطلق است و در حقیقت هر کمالی متعلق به اوست و از او نشأت گرته است و او نزد عارف بالله محمود است.

وَ صَنِیعُکَ لَدَیَّ مَبْرُورٌ

احسان خداوند به بندگان دائمی و همیشگی است و این احساس که مبتنی بر رحمت رحمانیه و رحیمیه الهی است، هم شامل همۀ موجودات و همۀ انسان‌ها اعم از مومن و کافر است و هم احساس خاص نسبت به مومنین. و این احساس نیکوی خداوند متعال نسبت به بندگان است که چشم بصیرت دارند.

سه مرتبۀ حمد

تَحْمَدُکَ نَفْسِی وَ لِسَانِی وَ عَقْلِی

امام در این بند حقیقت حمد را تبین می‌فرمایند. و سه نوع حمد را شناسایی می‌فرمایند. حمد نفسی و حمد لسانی و حمد عقلی. گفتیم که در حمد دو شرط است، اولاً محمود کمالی را داشته باشد و ثانیاً این کمال اظهار شود.

حمد نفسی

بالاترین مرتبۀ حمد ـ حمد نفسی است، به این معنی که حقیقت و شاکلۀ وجودی انسان کمال را اظهار کند. به تعبیر دیگر اظهار کمال در ساحت خود انسان است که انسان متخلق به اخلاق الهی شود. توجه شود. در این حالت انسان کمالات علمی و عملی خود را اظهار می‌کند و ظاهر می‌نماید، به این معنی که او جلوه‌ای از اسماء الهی است. این همان تخلقوا به اخلاق الهی است که کمالات ملکۀ جان او می‌شود.

حمد لسانی

حمد لسانی مرحلۀ دوم است، بعد که انسان حقیقت حمد را در خود یافت و شناخت کامل نسبت به کمال الهی ـ الیته در حد خودش ـ پیدا کرد. این حمد را به زبان اظهار می‌کند. چگونه به همان نحوی خداوند خودش را ستایش کرده است و به ما آموخته است و کتب آسمانی و ربان اولیاء الهی بر آن مترتب است. خداوند خودش را با کمالاتش به ما نشان داده است ـ دعای نخست صحیفه ـ البته ما نمی‌توانیم این کمالات را به تفصیل بفهمیم، اما هر کس در حد خودش و توجه هم داریم که ما در حد خودمات خدا را می‌ستایم نه در آن حدی که شایستۀ اوست. تازه این مرتبه هم به تعلیم خداوند متعال و انبیاء و اولیاء الهی است که به مرتبۀ خلیفۀ الهی رسیده‌اند و شایستگی حمد خداوند را پیدا کرده‌اند. «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ * إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصین»[۱]

حمد عقلی

حمد عقلی؛ اگر منظور عقل عملی باشد، اتیان به عمل است، در این صورت کمالاتی که خداوند به بنده داده است، او در عمل اظهار می‌کند و در عمل خودش پیاده می‌کند. همۀ عبادات و کار خیر که تنها برای خدا باشد، روشن است که اگر برای اظهار وجود و خودنمایی باشد که این حمد نیست، بلکه تعریف از خود است و عملی نفسانی است و حمد خودمان است. اما اگر کارها با نیک قرب الهی انجام شود، حمد عقل عملی یا حمد قعلی است که همه اعضاء و جوارح ما همانند زبان حمد الهی را اظهار می‌کند. در این صورت هر عضوی در راه مشروع آن استفاده می‌شود، به نیت الهی.

تفاوت حمد و شکر در این است که شکر عملی به کارگیری عر عضوی در جایگاه خود برای خداست. یعنی نعمت برای خدا صرف شود. اما در حمد اظهار کمال الهی است.

اما اگر عقل معنای عام باشد، یعنی عقل نظری و عقل عملی؛ گذشته از اینکه این امور است، شناخت کمالات وجودی خود به عنوان مظهر کمالات الهی و مرأت و آینه و آیۀ آن کمالات است. اما شاید بگویم که عقل نظری در حمد نفسی آمده است و این‌جا عقل به معنای عقل عملی است.

این سه نوع حمد در حقیقت حمد خدا خودش است، اما از زبان بنده. زیرا بنده مظهر و آیۀ الهی است. در نتیجه محمود خداست و حامد هم خداست.

حمد حقیقی

لازمه حمد آن است که محمود دارای کمالی باشد. بنابراین حامد باید محمود را و کمالات او را بشناسد و اگر نشناسد، حمد معنی ندارد. زیرا حمد تعریف از کمالات محمود است و بنابراین حمد لسانی مستلزم شناخت محمود است. و آن بخشی از حمد نفسی است که طی آن ما محمود را به صفات کمالی‌اش مستند می‌کنیم و طبعاً لازمۀ آن اولاً شناخت محمود است. یعنی اول باید او را شناخت تا بتوانیم او را بشناسانیم. در این صورت حمد نفسی به این معنی است که فرمودند: «مَنْ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ عَرَفَ رَبَّه‏»[۲]

اما در عین حال که حمد نفسی اهمیت ویژه دارد و بدون آن حمد لسانی و حمد عقلی امکان ندارد، در عین حال به دلیل نقص وجودی ما؛ حمد ما ناقص است. در این صورت است که خداوند متعال باید حمد را به انسان یاد بدهد و این همان کاری است که در سورۀ مبارکۀ حمد انجام شده است و همان است که در دعای نخست صحیفه سجادیه آمده است:

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَهَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَهِ، وَ أَسْبَغَ عَلَیْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَهِ، لَتَصَرَّفُوا فِی مِنَنِهِ فَلَمْ یَحْمَدُوهُ، وَ تَوَسَّعُوا فِی رِزْقِهِ فَلَمْ یَشْکُرُوهُ َ لَوْ کَانُوا کَذَلِکَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیَّهِ إِلَى حَدِّ الْبَهِیمِیَّهِ فَکَانُوا کَمَا وَصَفَ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًافرقان: ۴۴

اینجاست که می‌گوییم: الحمد لله. اشاره به آن است که الله که نخستین اسم خداوند متعال است که با آن متجلی شده است و موصوف همۀ صفات الهی است، محمود ماست. اما مگر ما می‌توانیم خدا را بشناسی؟ یقینا چنین نیست و در این جهت ما خیلی نقص داریم، در این صورت است که حمد خداوند جز خداوند متعال و انسان کامل که به مقام خلافت عظما رسیده است، امکان‌پذیر نیست. زیرا انسان کامل است مظهر تام مرأت جامع خداوند در اسماء حسنایش است.

«نَحْنُ‏ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى‏ الَّتِی لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»[۳] «نَحْنُ‏ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى‏ الَّتِی إِذَا سُئِلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا أَجَاب‏»[۴]


[۱] صافات: ۵۹ ـ ۶۰

[۲] روایت از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم ـ مصباح الشریعه؛ ص: ۱۳ و امیرالمومنین سلام الله علیه؛ غرر الحکم؛ ص: ۲۳۲؛ نقل شده است.

[۳] بحارالانوار؛ ج: ۲۵؛ ص: ۵؛ روایت از امام باقر علیه السلام است.

[۴] بحار الانوار؛ ج: ۲۷؛ ص: ص: ۳۸؛ روایت از امیرالمومنی علیه السلام است.

دی
22
1390

حمد در صحیفه سجادیه

مقدمه

مفاهیم و معارفى که در صحیفه سجّادیه است، به قدرى زیباست که! انسان گاهى اوقات حیرت مى‌کند این چه ذهنى است، چه مغزى است که اینها را توانسته است کنار هم بنشاند و چنین تعبیراتى را درست کند! مقام معظم رهبری ۱۴/۱۱/۱۳۷۶

یک زمینه‌ى دیگر براى تفکر، همین دعاهاست. مضامینى که در دعاهاى مأثور هست، فوق‌العاده است. ایشان [میرزا جواد ملکی ره] در همین «مراقبات» میفرمایند: حقایق و معارفى که در ادعیه‌ى رسیده‌ى از معصومین (علیهم‌السّلام) وجود دارد، یک دهم آن در همه‌ى روایات و خطبِ رسیده‌ى از معصومین (علیهم‌السّلام) وجود ندارد؛ جز آن روایات توحیدى و خطب توحیدى. این دعاها خیلى اهمیت دارد. مقام معظم رهبری ۱۶/۱۵/۱۳۹۰

حمد و حقیقت انسانی

الصحیفه السجادیه، ص: ۲۸‌

(۱) وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا ابْتَدَأَ بِالدُّعَاءِ بَدَأَ بِالتَّحْمِیدِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الثَّنَاءِ عَلَیْهِ،

(۱) الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ کَانَ قَبْلَهُ، وَ الْآخِرِ بِلَا آخِرٍ یَکُونُ بَعْدَهُ (۲) الَّذِی قَصُرَتْ عَنْ رُؤْیَتِهِ أَبْصَارُ النَّاظِرِینَ، وَ عَجَزَتْ عَنْ نَعْتِهِ أَوْهَامُ الْوَاصِفِینَ. (۳)… وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَهَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَهِ، وَ أَسْبَغَ عَلَیْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَهِ، لَتَصَرَّفُوا فِی مِنَنِهِ فَلَمْ یَحْمَدُوهُ، وَ تَوَسَّعُوا فِی رِزْقِهِ فَلَمْ یَشْکُرُوهُ َ لَوْ کَانُوا کَذَلِکَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیَّهِ إِلَى حَدِّ الْبَهِیمِیَّهِ فَکَانُوا کَمَا وَصَفَ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا.» فرقان: ۴۴

و اندیشه واصفان از نعتِ او فرومانَد… حمد و سپاس خداوندى را که اگر معرفتِ حمد خویش را از بندگان خود دریغ مى‏داشت، در برابر آن همه نعمتها که از پس یکدیگر بر آنان فرو مى‏فرستاد، آن نعمتها به کار مى‏داشتند و لب به سپاسش نمى‏گشادند، به رزق او فراخ روزى مى‏جستند و شکرش نمى‏گفتند. و اگر چنین مى‏بودند از دایره انسانیت برون مى‏افتادند و در زمره چارپایان در مى‏آمدند. چنان مى‏شدند که خداى تعالى در محکم تنزیل خود گفته است: «چون چارپایانند، بل از چارپایان هم گمراه‏تر.»

________________________________________
امام، سید الساجدین، على بن الحسین علیهما السلام، الصحیفه السجادیه، در یک جلد، دفتر نشر الهادی، قم – ایران، اول، ۱۴۱۸ ه‍ ق

حقیقت حمد

ادامه دعای نخست: (ص: ۳۲)

ثُمَّ لَهُ الْحَمْدُ مَکَانَ کُلِّ نِعْمَهٍ لَهُ عَلَیْنَا وَ عَلَى جَمِیعِ عِبَادِهِ الْمَاضِینَ وَ الْبَاقِینَ عَدَدَ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ مِنْ جَمِیعِ الْأَشْیَاءِ، وَ مَکَانَ کُلِّ وَاحِدَهٍ مِنْهَا عَدَدُهَا أَضْعَافاً مُضَاعَفَهً أَبَداً سَرْمَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ. (۲۸) حَمْداً لَا مُنْتَهَى لِحَدِّهِ، وَ لَا حِسَابَ لِعَدَدِهِ، وَ لَا مَبْلَغَ لِغَایَتِهِ، وَ لَا انْقِطَاعَ لِأَمَدِهِ (۲۹) حَمْداً یَکُونُ وُصْلَهً إِلَى طَاعَتِهِ وَ عَفْوِهِ، وَ سَبَباً إِلَى رِضْوَانِهِ، وَ ذَرِیعَهً إِلَى مَغْفِرَتِهِ، وَ طَرِیقاً إِلَى جَنَّتِهِ، وَ خَفِیراً مِنْ نَقِمَتِهِ، وَ أَمْناً مِنْ غَضَبِهِ، وَ ظَهِیراً عَلَى طَاعَتِهِ، وَ حَاجِزاً عَنْ مَعْصِیَتِهِ، وَ عَوْناً عَلَى تَأْدِیَهِ حَقِّهِ وَ وَظَائِفِهِ. (۳۰) حَمْداً نَسْعَدُ بِهِ فِی السُّعَدَاءِ مِنْ أَوْلِیَائِهِ، وَ نَصِیرُ بِهِ فِی نَظْمِ الشُّهَدَاءِ بِسُیُوفِ أَعْدَائِهِ، إِنَّهُ وَلِیٌّ حَمِید

حمد باد او را به جاى هر نعمتى که بر ما و بر دیگر بندگانِ در گذشته و زنده خود دارد، به شمار همه چیزها که در علم بى‏انتهاى او گنجد و چند برابر نعمتهایش، حمدى بى‏آغاز و بى‏انجام و تا روز رستاخیز، حمدى که حدى و مرزى نشناسد و حسابش به شمار در نیاید و پایانش نبود و زمانش در نگسلد. حمدى که ما را به فرمانبردارى و بخشایش او رساند و خشنودى‏اش را سبب گردد و آمرزش او را وسیله باشد و راهى بود به بهشت او پناهگاهى بُوَد از عذاب او و آسایشى بوَد از خشمِ او و یاورى بوَد بر طاعت او و مانعى بوَد از معصیت او و مددى بوَد بر اداى حق و تکالیف او. حمدى که ما را در میان دوستان سعادتمندش کامروا کند و به زمره آنان که به شمشیر دشمنانش به فوز شهادت رسیده‏اند درآورد. انّه ولىٌ حمید.

حمد با راهنمایی الهی

الصحیفه السجادیه، ص: ۱۸۶‌

(۴۴) (وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضَانَ:)

(۱) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِحَمْدِهِ، وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ لِنَکُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ، وَ لِیَجْزِیَنَا عَلَى ذَلِکَ جَزَاءَ الْمُحْسِنِینَ

حمد و سپاس خداوندى را که ما را به حمد و سپاس خویش راه نمود و از جمله حامدان خود قرار داد، تا از شکرگزاران احسان او باشیم. و ما را در برابر حمد و سپاس خویش پاداش داد، آن سان که نیکوکاران را پاداش دهد.

الصحیفه السجادیه؛ ص: ۱۹۲

(وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی وَدَاعِ شَهْرِ رَمَضَانَ:)

تَشْکُرُ مَنْ شَکَرَکَ وَ أَنْتَ أَلْهَمْتَهُ شُکْرَکَ. (۷) وَ تُکَافِئُ مَنْ حَمِدَکَ وَ أَنْتَ عَلَّمْتَهُ حَمْدَکَ.

پاداش نیک دهى کسى را که سپاست گوید، با آنکه تو خود او را سپاس گفتن الهام کرده‏اى.جزاى خیر دهى کسى را که تو را بستاید، با آنکه تو خود او را ستایشگرى آموخته‏اى.

وظیفه حمد

ادامه دعا (ص: ۱۹۶)

وَ لَوْ دَلَّ مَخْلُوقٌ مَخْلُوقاً مِنْ نَفْسِهِ عَلَى مِثْلِ الَّذِی دَلَلْتَ عَلَیْهِ عِبَادَکَ مِنْکَ کَانَ مَوْصُوفاً بِالْإِحْسَانِ، وَ مَنْعُوتاً بِالامْتِنَانِ، وَ مَحْمُوداً بِکُلِّ لِسَانٍ، فَلَکَ الْحَمْدُ مَا وُجِدَ فِی حَمْدِکَ مَذْهَبٌ، وَ مَا بَقِیَ لِلْحَمْدِ لَفْظٌ تُحْمَدُ بِهِ، وَ مَعْنًى یَنْصَرِفُ إِلَیْه‏.

(۱۸) یَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَى عِبَادِهِ بِالْإِحْسَانِ وَ الْفَضْلِ، وَ غَمَرَهُمْ بِالْمَنِّ وَ الطَّوْلِ، مَا أَفْشَى فِینَا نِعْمَتَکَ، وَ أَسْبَغَ عَلَیْنَا مِنَّتَکَ، وَ أَخَصَّنَا بِبِرِّکَ! (۱۹) هَدَیْتَنَا لِدِینِکَ الَّذِی اصْطَفَیْتَ، وَ مِلَّتِکَ الَّتِی ارْتَضَیْتَ، وَ سَبِیلِکَ الَّذِی سَهَّلْتَ، وَ بَصَّرْتَنَا الزُّلْفَهَ لَدَیْکَ، وَ الْوُصُولَ إِلَى کَرَامَتِکَ (۲۰)

بار خدایا، اگر یکى از آفریدگان تو، آفریده دیگر را چنان راهنمایى کرده بود که تو بندگانت را راهنمایى کرده‏اى، او را به صفت انعام و احسان متصف مى‏ساختند و به هر زبان مى‏ستودندش. پس حمد و سپاس تو را، تا هر زمان که سپاست توان گفت و تا آنگاه که بر حمد تو لفظى باقى است و معنایى که در این طریق بهره‏اى از آن توان یافت.

اى خداوندى که احسان و فضل خویش به بندگانت عطا کرده‏اى و آنان را در بخشش و عطا غرقه ساخته‏اى. آثار نعمت تو بر ما چه آشکار است و احسان تو در حق ما چه بسیار. و چه بسیار ما را به برّ و نیکى خویش مخصوص گردانیده‏اى.ما را به دین برگزیده خود، آیین پسندیده خود، شریعت سهل و آسان خود هدایت کردى و دیدگانمان را بینا ساختى که به تو تقرب جوییم و به مقام کرامت تو واصل آییم.

حمد به دلیل نعمتهای الهی

الصحیفه السجادیه، ص: ۲۵۰‌

(۵۱) (وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی التَّضَرُّعِ وَ الِاسْتِکَانَهِ:)

(۱) إِلَهِی أَحْمَدُکَ وَ أَنْتَ لِلْحَمْدِ أَهْلٌ عَلَى حُسْنِ صَنِیعِکَ إِلَیَّ، وَ سُبُوغِ نَعْمَائِکَ عَلَیَّ، وَ جَزِیلِ عَطَائِکَ عِنْدِی، وَ عَلَى مَا فَضَّلْتَنِی بِهِ مِنْ رَحْمَتِکَ، وَ أَسْبَغْتَ عَلَیَّ مِنْ نِعْمَتِکَ، فَقَدِ اصْطَنَعْتَ عِنْدِی مَا یَعْجِزُ عَنْهُ شُکْرِی.

وَ لَوْ لَا إِحْسَانُکَ إِلَیَّ وَ سُبُوغُ نَعْمَائِکَ عَلَیَّ مَا بَلَغْتُ إِحْرَازَ حَظِّی، وَ لَا إِصْلَاحَ نَفْسِی، وَ لَکِنَّکَ ابْتَدَأْتَنِی بِالْإِحْسَانِ، وَ رَزَقْتَنِی فِی أُمُورِی کُلِّهَا الْکِفَایَهَ، وَ صَرَفْتَ عَنِّی جَهْدَ الْبَلَاءِ، وَ مَنَعْتَ مِنِّی مَحْذُورَ الْقَضَاءِ.

اى خداوند من، حمد مى‏گویم تو را- و تو سزاوار حمدى- حمد مى‏گویم تو را به سبب نیکیهایت که در حق من روا داشتى و به سبب نعمتهاى فراوانت که به من ارزانى فرمودى و عطایاى بسیارت که مرا بدان نواختى و رحمت و بخشایش و نعمتت که مرا بر دیگران برترى نهادى و به من دادى. درباره من نیکیها کرده‏اى و مرا نعمتها داده‏اى که زبان از سپاس آن عاجز است.

و اگر احسان تو و نعم بى‏شمارت نمى‏بود، هرگز نمى‏توانستم بهره خویش فراچنگ آرم و به اصلاح نفس خود پردازم. ولى تو پیش از آنکه خواستار احسانت شوم، مرا غرقه احسان خود ساختى و در همه کارهایم مرا از دیگران بى‏نیازى بخشیدى و بلا از من بگردانیدى و قضاى سهمگین از من بازداشتى‏

دی
13
1390

اربعین حسینی تسلیت باد

روز بیستم:روز اربعین و به قول شیخ مفید و شیخ طوسى روز بازگشت خانواده حضرت حسین علیه السّلام از شام به مدینه،و روز ورود جابر بن عبد اللّه انصارى به کربلا براى زیارت امام حسین علیه السّلام است،و جابر نخستین زائر آن حضرت پس از شهادت ایشان است،و زیارت حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام در این روز مستحبّ است.

بسوز ای دل که امروز اربعین است / عزای پور ختم المرسلین است

قیام کربلایش تا قیامت /سراسر درس، بهر مسلمین است

اربعن حسینی تسلیت باد

 


گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

دی ۱۳۹۰
ش ی د س چ پ ج
« آذر   بهمن »
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930