بهمن
30
1390

چرا دعایم مستجاب نمی‌شود؟

این سوال برای همه پیش می‌آید که چرا گاهی اوقات هر چه خدا را صدا می‌زنیم حس می‌کنیم صدای ما را نمی‌شنود، مثلا گروهی می‌گویند که این دعا را خواندیم و جواب گرفتیم اما ما هرچه می‌خوانیم و امتحان می‌کنیم جواب نمی‌دهد.

نکته اصلی در پاسخ به این سوال در این آیه قرآن روشن می‌شود:« بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را…»(سوره مومن آیه ۶۰) برای دعا کردن دو هدف تعیین شده است.

در آیه علاوه بر اینکه دعا از جنبه مقدمی و رسیدن به مقصود و حاجت مورد توجه قرار گرفته است، از جنبه ذی المقدمی نیز لحاظ شده است. یعنی دعا هم طلب است و هم مطلوب. یعنی چه مستجاب شود چه نشود مطلوب است.

به عبارت دیگر فلسفه و هدف اصلی دعا کردن، خود دعا و زنده نگه‌داشتن حالت دعا است. و اگر کسی توفیق دعا کردن پیدا کرد باید مطمئن باشد که مورد عنایت خداوند قرار گرفته است و در حقیقت خواسته اصلی او که مناجات و ارتباط و سخن گفتن با خداوند بوده به دست آمده است.

اما رسیدن به خواسته مورد نظر، هدف دوم از دعا کردن است. که برای به اجابت رسیدن آن باید شرایطی رعایت شود.

۱- انسان از خدا چیزی بخواهد که حرام نباشد یا به ضرر دیگران نباشد یا…

۲- دعایی که در روایات به آن سفارش فراوان شده دعا درباره حوایج معنوی است مانند درخواست توفیق برای اطاعت اوامر الاهی و…

۳- اگر چه آموزه‌های دینی ما به ما می‌گوید که در امور کوچک و بزرگ دعا کنیم و اصرار و پی‌گیری داشته باشیم ولی برای رعایت صلاح و مصلحت باید بدانیم که دعا نیز امری قانونمند است لذا نباید با قوانین تشریعی و تکوینی پروردگار در تعارض باشد.

۴- در حصول نتیجه نیز نباید شتاب کرد. و استجابت را باید از جهت زمان به خدا واگذار کرد.

۵- از طرفی اموری نظیر «ذکر صلوات در ابتدا و انتها هر دعا، مراقبت از قلب در برابر وسوسه‌های شیطان، قطع امید از غیر خدا، و تنها تکیه نمودن بر او» به استجابت دعا کمک می‌کند.

انسانی که در همه امور ذاتاً فقیر و محتاج به وجود بی‌نیاز خداست بدون تردید دعا کردن در همه شرایط در صورت اجابت یا عدم اجابت آن به نفع انسان است. خداوندی که نگاه لطف و رحمتش عالم‌گیر است دعا و مناجات و توبه را عمومیت بخشیده چنانکه می‌فرماید:«ای بندگان من که بر خود ستم و اسراف کرده‌اید! از رحمت خدا ناامید نشوید»(سوره زمر آیه ۵۳) چگونه می‌توان از درگاه چنین خدایی ناامید و مأیوس شد؟

صفت یأس و ناامیدی از رحمت خدا از جمله بزرگترین گناه و کفران الاهی محسوب شده و موجبات محرومیت و هلاکت ابدی انسان را فراهم می‌سازد. باز می‌فرماید:«کیست که ناامید از رحمت خدا شود مگر گمراهان و اهل ضلالت»(سوره حجر آیه ۵۶)

بلکه از بعضی آیات معلوم می‌شود که:« مأیوس نمی‌شوند از رحمت خدا مگر کفار»(سوره یوسف آیه ۸۷) پس هیچ‌گاه نباید از دعا و توسل به درگاه الهی ناامید و مأیوس شد.

بهمن
29
1390

دعای استخاره

امام باقر «علیه السلام» می فرمایند: من هر گاه در کار مهمی اراده استخاره داشته باشم، از خداوند در حالی که نشسته ام ۱۰۰ بار {به دعای زیر} طلب خیر می کنم و در خرید گوسفند و همانند آن سه بار از خداوند طلب خیر می کنم {و دعا چنین} است:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّکَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَهِ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ کَذَا وَ کَذَا {موضوع را بگویید} خَیْرٌ لِی فَخِرْهُ لِی وَ یَسِّرْهُ وَ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ شَرٌّ لِی فِی دِینِی وَ دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی فَاصْرِفْهُ عَنِّی إِلَى مَا هُوَ خَیْرٌ لِی وَ رَضِّنِی فِی ذَلِکَ بِقَضَائِکَ فَإِنَّکَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ تَقْضِی وَ لَا أَقْضِی إِنَّکَ عَلَّامُ الْغُیُوب

وسائل‏الشیعه ۸ ۷۵ ۵

بهمن
25
1390

انس با دنیا

ناگاه در وحشت و هراس درخواهد افتاد، آنکه با دنیا سخت انس گیرد.
زیرا دنیا مانند مار زیبا و خوش رنگی است که چشم را می فریبد، اما زهری کشنده دارد.

نهج البلاغه-نامه ۸۶

بهمن
20
1390

هفدهم ربیع الاول میلاد دو گوهر ناب اسلام

ولادت پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله)و اتفاقات واقع شده درآن هنگام

وقتی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ متولّد شد، دیوها رانده شدند و مردم را زمین لرزه ای فرا گرفت که به همه جای دنیا رسید تا آنجا که کلیسا ها ویران گشت و چیزی که جز خدا پرستش می‌شد از جای خود کنده شد و ستارگانی هویدا گشت که پیش از آن دیده نمی‌شد و کاهنان یهود از آن در شگفت ماندند.[۱]
ایوان کسری بلرزید و چهار کنگره آن افتاد و آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد و داناترین علمای مجوس در آن شب در خواب دید که شترانی عربی اسبانی سرکش را می‌کشند و از دجله گذشتند و داخل بلاد ایشان شدند،[۲] و طاق کسری از میانش شکست و دو حصّه شد و آب دجله شکافته شد و در قصر او جاری گردید و نوری در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گردید و پرواز کرد تا به مشرق رسید، هر بتی که در هر جای عالم بود بر رو افتادند و دریاچه ساوه که سالها آن را می‌پرستیدند فرو رفت و خشک شد و وادی سماوه که سال ها بود کسی آب در آن ندیده بود آب در آن جاری شد.[۳] و تخت هر پادشاهی در آن صبح سرنگون شده بود و جمیع پادشاهان در آن روز لال بودند و سخن نمی‌توانستند بگویند و علم کاهنان ـ پیشگویان ـ برطرف شد و سحر ساحران باطل شد وهر کاهن و پیش گوئی که بود میان او و همزادی که داشت و خبر ها را به او می‌داد جدایی افتاد و قریش در میان عرب بزرگ شدند و ایشان را آل الله گفتند، چونکه آنان در خانه خدا بودند.[۴] و آمنه مادر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ گفت: که چون پسرم بر زمین رسید دست ها را بر زمین گذاشت و سر به سوی آسمان بلند کرد و به اطراف نظر کرد پس از او نوری ساطع شد که همه چیز را روشن کرد و به سبب آن نور قصرهای شام را دیدم و در میان آن روشنی صدایی شنیدم که قائلی ـ گوینده‌ای ـ می‌گفت: زاییدی بهترین مردم را، پس نام او را محمّد بگذار.[۵]
از حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ روایت شده است؛ که چون آن حضرت متولّد شد بت ها که بر کعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند و چون شام شد این ندا از آسمان رسید که: جاءَ الحق و زهق الباطل إنَّ الباطل کان زهوقا؛[۶] حق آمد و باطل نابود شد همانا باطل نابود شدنی است.[۷]
و در آن وقت شیطان در میان اولاد خود فریاد کرد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند: چه چیز تو را آشفته ساخته است ای سیّد ما، گفت: وای بر شما از اول شب تا حال احوال آسمان و زمین را متغیّر می‌یابم و باید که حادثه عظیمی در زمین واقع شده باشد که تا عیسی به آسمان رفته است مثل آن واقع نشده است، پس بروید و جستجو کنید که چه امر غریبی حادث شده است، پس متفرّق شدند و گردیدند و برگشتند و گفتند چیزی نیافتیم، ابلیس بزرگ شیطانها گفت که دانستن این، کار من است، پس جستجو کرد در تمام دنیا تا به حرم رسید، دید ملائکه اطراف حرم را فرو گرفته اند، چون خواست که داخل شود ملائکه بر او بانگ زدند و او برگشت؛ پس کوچک شد مانند گنجشکی و از جانب کوه حری داخل شد، جبرئیل گفت: برگرد ای ملعون، گفت: ای جبرئیل یک سوال از تو می‌کنم، بگو امشب در زمین چه اتّفاقی افتاده است، جبرئیل گفت: محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ که بهترین پیغمبران است امشب متولّد شده است، پرسید که آیا مرا در او بهره ای هست؟ گفت: نه، پرسید آیا در امّت او بهره دارم؟ گفت: بلی، ابلیس گفت: راضی شدم.[۸]

ولادت امام جعفر صادق (علیه السلام)

در هفده ربیع الاول سال ۸۳. ه، طلوع خورشید امامت، بار دیگر مدینه را منور کرد. در آن روز، خورشیدی شکفت که بعدها پرتو انوار الهی اش دوازده هزار غنچه جویای محبت و حقیقت را شکوفا کرد، و حیات و طراوت تازه ای به جهان بخشید؛ چراکه با شکوفایی و عطرافشانی آنها، مسیر بوستان حقیقت و رستگاری از بیابان خشک ضلالت و بدبختی جدا شد و سرگشتگان و عاشقان وجه اللّه به سرمنزل مقصود رسیدند.

نام گذاری امام ششم (علیه السلام)

در برخی نوشته ها انتخاب لقب امام ششم علیه السلام را به پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت می دهند، چنان چه در کتاب علل الشرائع از قول پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است: «به هنگامی که پسرم، جعفر بن محمّد به دنیا آمد او را صادق علیه السلام بخوانید برای این که در تداوم امامت، فرزندی به دنیا می آید که به همین اسم (جعفر) نامیده می شود [و] بدون حقی ادعای امامت می کند و او را جعفر کذاب می نامند». صادق، همچنین نام نهری است در بهشت، چرا که وجود برکت امام صادق علیه السلام نیز همچون آبشار زلال نهر بهشت، حیات بخش و پرثمر است.

مذهب جعفری

اگر بپرسند که چرا مکتب تشیع، به اسم امام صادق علیه السلام نامیده شده و به مذهب جعفری مشهور است؟ در پاسخ می توان گفت: دوران امامت امام صادق علیه السلام نسبت به ائمه دیگر بیشتر و حدود ۳۴ سال بود و این مدت، زمان بسیار خوبی بود تا ایشان در ادامه فعالیت های پدر بزرگوارشان و در پرتو فرصت به وجود آمده، با توجه به نیاز جامعه آن روز و افزایش سطح علمی مسلمانان، نسبت به عصر امامان قبلی، بتوانند علم خود را ظاهر ساخته و با آشکار ساختن حقیقت، ریشه گرایش ها و مذاهب باطل را بخشکانند.

منابع:

۱- یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نهم،جلد ۱، صفحه ۳۵۹.

۲- ابن کثیر، ابوالفداء الحافظ، البدایه و النهایه، بیروت، مکتبه المعارف، ۱۴۱۰ هجری، جلد ۲، صفحه ۲۶۸

۳- ابی کثیر، ابوالفداء الحافظ، پیشین، جلد ۲، صفحه ۲۶۸ و ۲۶۹؛

۴- سروی مازندرانی، ابن شهرآشوب، جلد ۱، صفحه ۳۰.

۵- ابن هشام، سیره النبویه، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، جلد ۱، صفحه ۱۶۶.

۶- سوره اسراء، آیه ۸۱.

۷- سروی مازندرانی، ابن شهرآشوب، جلد ۱، صفحه ۳۱،

۸- راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، التحقیق: مؤسسه الامام المهدی،قم، جلد ۱، صفحه ۶۹-۷۱. و مجلسی، محمّد باقر، بحارالانوار، جلد ۱۵، صفحه ۲۵۷.

۹- http://www.askdin.com

۱۰- http://www.hawzah.net

بهمن
15
1390

وقف از دیدگاه حقوقی

تعریف وقف

در فرهنگ فارسی وقف در لغت به معنی «ایستادن و نگهداشتن و توقف و حبس کردن و منحصر کردن چیزی برای استفاده کسی» است.

در حقوق ماده ۵۵ قانون مدنی در مقام تعریف وقف می‌گوید: «وقف عبارت است از این که عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود»

تعریفی که قانونگذار از «وقف» به عمل آورده است حدوداً همان است که فقهای امامیه گفته‌اند؛

چنان که امام خمینی در تحریرالوسیله می‌فرماید: «و هُوَ الوَقْف تَحبیسُ العین وَ تَسْبِیل الْمَنفَعَه»

و محقق حلّی در شرایع الاسلام می‌گوید: «الوَقف عَقدُ ثمرته تَحبیس الاَصل وَ اطلاق المَنفَعه»

و شهید اول در متن لمعه گفته است «و هو الوقف تحبیس الاصل و اطلاق المنفعه»

و شهید ثانی در شرح لمعه در تعریف وقف به حدیث نبوی اشاره کرده است: «الوقف حبس الاصل و سبل الثمره»

و بعضی وقف را صدقه جاریه تعریف نموده‌اند.

مالی که واقف وقف می‌کند باید «عین» باشد و واقف مالک آن باشد که بتواند در آن تصرف کند و اهلیت معامله در رابطه با آن را داشته باشد. بنابراین وقف کردن دین و منفعت مالی صحیح نیست.

واقف باید اهلیت معامله را داشته باشد یعنی عاقل و بالغ باشد و حق تصرف در مال را داشته باشد. معامله صغیر و مجنون و غیر رشید بدون اذن ولی و قیم آنها صحیح نیست و آنها اهلیت معامله را ندارند. همچنین است ورشکسته که حق تصرف در اموال خود را برای فرار از دیون خود ندارد.

همچنین فقط می‌توان مالی را به وقف داد که با بقاء عین بتوان از آن منتفع شد چه این مال منقول باشد یا غیر منقول و یا مشاع باشد یا مفروز. اگر مالی با منفعت بردن از آن از بین برود و تمام شود این مال قابل وقف دادن نیست.

منظور از «حبس» ممنوع کردن نقل و انتقال و یا تصرفاتی است که موجب تلف عین می‌شود زیرا مقصود ازوقفانتفاع همیشگی موقوف علیهم از مال موقوفه است. حبس باید دایمی باشد تا با گذشت زمان آن چه را واقف تأسیس نموده است از بین نرود.

غالب فقهای امامیه دائمی بودن را شرط صحت وقف می‌دانند از جمله امام خمینی(ره) در تحریرالوسیله و علامه در تبصره و محقق در شرایع و شهیدین در شرح لمعه. زیرا اگر وقف موقت باشد منافات با «حبس عین و تسبیل منفعت» دارد.

«تسبیل» یعنی صرف کردن در راه خدا.

وقوع وقف

در مقررات عقود هر عقدی با «ایجاب» و «قبول» محقق می‌شود.

در ماده ۵۶ قانون مدنی آمده است:« وقف واقع می‌شود به ایجاب از طرف واقف به هر لفظی که صراحتا دلالت بر معنی آن کند…»

بنابراین لفظ «ایجاب» وقف از طرف واقف باید صریح باشد مانند آنکه واقف بگوید:« آنرا وقف نمودم»

شهید ثانی می‌گوید:« ولی الفاظ «حبس نمودم» و « در راه خدا قرار دادم» و « تصرف در اصل را ممنوع نمودم» و «صدقه قرار دادم» نیازمند قرینه هستند و بدون آن بر وقف دلالت ندارند و باید منضم به قرینه شوند مثل قیود ابداً و نفی بیع و هبه وارث تا به کمک این قیود صراحت در وقف پیدا کند»

ولی وقف فقط با ایجاب محقق نمی‌شود.در واقع تا زمانی که عین مال موقوفه به قبض داده نشود وقف محقق نشده و واقف هر وقت بخواهد می تواند از آن رجوع کند. در قبض دادن مال موقوفه فوریت شرط نیست. و تا زمانی که واقف از آن رجوع نکرده است هر زمان که به قبض بدهد وقف تمام می‌شود.

وقف دو نوع دارد. الف – وقف بر محصور مانند وقف بر اولاد ب – وقف غیر محصور یا وقف بر مصالح عامه.

در وقف محصور «قبول» طبقه اول موقوف‌علیهم یا قائم مقام قانونی آنها کافی است. ولی در وقف غیر محصور قبول حاکم شرط است. و در قبض کردن مال موقوفه در وقف محصور قبض طبقه اول کافی است و در نوع دوم قبض با متولی است و اگر مال موقوفه متولی نداشت قبض با حاکم است. و اگر خود واقف تولیت را برای خود قرار داده باشد قبض خود او کفایت می‌کند.

اگر تمام این شرایط رعایت شد عقد وقف محقق شده است و بعد از آن واقف نمی‌تواند از آن رجوع کند یا در آن تغییری بدهد یا کسی را از موقوف علیهم جدا کند یا کسی را اضافه کند. یا اینکه اگر در ضمن عقد متولی معین نکرده بعد از آن متولی قرار دهد یا خود به عنوان تولیت دخالت کند. در واقع عقد وقف عقدی «لازم» است.

در اینجا به طور خلاصه تعریف و چگونگی وقع وقف از دیدگاه فقه و حقوق آورده شد و در مطالب آینده به احکام وقف پرداخته می‌شود.

منابع:

۱. قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران

۲. قانون مدنی در نظم حقوق کنونی دکتر کاتوزیان

۳. تحریرالوسیله امام خمینی

۴. لمعه دمشقیه شهید اول

۵.للروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه شهید ثانی

۶.شرایع الاسلام محقق حلی

۷. فرهنگ فارسی معین

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

بهمن ۱۳۹۰
ش ی د س چ پ ج
« دی   اسفند »
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
2930