20
1393
رهِ عشق؛تفسیر سورۀ کهف _ ۴
حجتالاسلام والمسلمین سیدسعید لواسانی:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً
قَیِّماً لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدِیداً مِنْ لَدُنْهُ وَ یُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً
کژی و انحراف در قرآن راه ندارد
بیان شد که در قرآن کژی و انحراف راه ندارد، امیرالمومنین «علیه السلام»دربارۀ این حقیقت میفرمایند: «وَ عَلَیْکُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِینُ…لَا یَعْوَجُ فَیُقَامَ وَ لَا یَزِیغُ فَیُسْتَعْتَب» [نهج البلاغۀ: خ ۱۵۶؛ ص: ۲۱۹]«بر شما باد به کتاب خدا، که آن ریسمان محکم است…کج نمىشود تا آن را راست کنند، و از حق انحراف نمیشود تا آن را به حق باز گردانند.»
یعنی قرآن کجشدنی و منحرفشدنی نیست، تا نیاز باشد که آن را راست کنند، یا به حق بازگردانند؛ و به هیچوجه در آن اختلافی بروز نمیکند تا نیازمند امری بیرونی باشد تا آن را مستقیم کند.
بنده شویم
دیدیم که علت حمد الهی؛ نزول قرآن است، یعنی قرآن عظمتی بیمانند دارد که به آن دلیل شایسته است که خدا را حمد کرد، همچنین روشن شد که پیامبر اکرم «صلی الله علیه و اله و سلم» شایستگی گرفتن قرآن با این عظمت را داشتند، زیرا بندۀ مخلَص خدا هستند که به مقام قرب رسیدهاند و به این دلیل قرآن بر ایشان فروفرستاده شد. و گفتیم که قرآن هم دارای کمال درونی است و هم هرکس و هر جامعهای به وسیلۀ قرآن به کمال میرسد. [المیزان: ۱۵/۲۳۳ ـ ۲۳۴] در نتیجه اگر بخواهیم به کمال برسیم، و دچار انحراف و کژی در مقام اندیشه و عمل نشویم، تنها راه آن قرآن است، به شرط اینکه در خدمت قرآن باشیم و با آن حرکت کنیم تا ما را به مقصد و مقصود برساند. یعنی لازم است که با قرآن انس بگیریم و زندگی فردی و جمعی خود را بر مبنای آن بنا کنیم. اماچگونه امکان مییابیم که به این ریسمان محکم الهی چنگ بزنیم؟ در صورتی که بنده باشیم.
معیار سنجش
قران هم خود از هر انحرافی و کژیای مبراست و هم انسانها و جوامع بشری را از کژی و انحراف نجات میدهد [همان]. رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» هم از کژی و انحراف دور هستند، بنابراین هرکس که به وسیلۀ قران و سنت نبوی هدایت شود، از کژی و انحراف دور است و این معیار بسیار خوبی است که خودمان را با قرآن بسنجیم که هرچه در ما انحراف و کژی باشد، به همان اندازه از قرآن و سنت دور هستیم.
آیۀ دو
«قَیِّماً لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدِیداً مِنْ لَدُنْهُ وَ یُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنّ َلَهُمْ أَجْراً حَسَناً»
ترجمه
کتابى که مایه برپایى جوامع انسانى است، تا تبهکاران را به عذابى سخت که از جانب خداست بیم دهد و به مؤمنان نوید دهد، مومنانی که کارهاى شایسته مىکنند، که براى آنان پاداش نیکویی است.
تفسیر
قرآن قیم انسان و جامعۀ انسانی
«قیماً»؛ «قیم» به معنای کسی است که امور دیگران را بنابر مصالحشان تدبیر میکند، [جمهرهاللغه: ۲/۹۷۹ و مفردات: ۶۹۱] کتاب خدا که از هر کژی و انحراف و نقصی منزه است، و به قول مطلق کامل است، به این دلیل مستقیم است و انسانها را به کمال شایستهشان میرساند. یعنی قرآن اولاٌ خود کامل است، و ثانیاً انسانها را به کمال مطلوبشان میرساند و در هدایت انسانهاو جوامع انسانی به سوی اهداف الهی کامل است، و برای هدایت فرد و جامعه نیازی به امر بیرونی ندارد. به تعبیر دقیقتر کتاب خدا؛ جهانی است و تاریخ مصرف ندارد، همۀ مردم را ـ در همۀ زمانها و همۀ مکانها ـ سرپرستی میکند؛ از گمراهی و نادانی نجات میدهد و جوامع بشری به آن قوام مییابند و پابرجا میشوند. زیرا نقشۀ الهی برای زندگی بشر است و راه حق و مستقیم را به او نشان میدهد: «یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ» [أحقاف: ۳۰] و هم دنیای او آباد میکند و هم آخرت او را؛ به شرط اینکه به آن اقتداء کند، یعنی هم در آن تدبر کند و هم به آن عمل کند. [المیزان: ۱۳/۲۳۸]
توجه
امیرالمومنین علیه السلام ـ به نقل از کلمات قصار نهج البلاغه؛ کلمۀ ۴۳۲ ـ دربارۀ اولیا الهی میفرمایند: «اولیاء الهی ـ هنگامی که مردم به ظاهر دنیا توجه دارند ـ به باطن دنیا مینگردند، و آنگاه که مردم به امروز خود سرگرمند، آنها به فرداییشان میپردازند.» تا آنجا که میفرمایند: «بِهِمْ عُلِمَ الْکِتَابُ وَ بِهِ عَلِمُوا وَ بِهِمْ قَامَ کِتَابُ اللَّهِ تَعَالَى وَ بِهِ قَامُوا» [نهج البلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ ص: ۵۵۲] «کتاب خدا با آنها دانسته میشود، و آنها به کتاب خدا دانایند. کتاب خدا با آنها پابرجاست و و ایشان به کتاب خدا برپایند.» یقیناً مصداق بارز اولیاء الهی اهل بیت عصمت و طهارت «علیهم السلام» هستند که چنین رابطۀ مستحکمی با کتاب خدا دارند، زیرا هر دو ودیعۀ پربهای رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» هستند که از هم جدایی ندارند تا در قیامت ـ در حوض کوثر ـ بر پیامبر خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» وارد شوند. یعنی هر دو از یک منبع نوری هستند و اولاً کژی و سستی و ناسازگاری در آنها نیست و ثانیاً بشریت و جامعۀ بشری به آنها پابرجا میشود. و شاگردان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت «علیهم السلام» که به مقام ولایت رسیدهاند، به همان اندازه که رسیدهاند، جدایی از قرآن ندارد، یعنی از انحراف و کژی دور هستند و به قرآن پابرجا شدهاند. و این واقعیت دولت و جامعۀ اسلامی و انسان طراز اسلام است که ما درصد تحقق آنها هستیم، دولت و جامعهای؛ اسلامی است که برمبنای قرآن وسیرۀ خاندان نبوت «علیهم السلام» تحقق یابد و افرادی؛ انسان طراز اسلام هستند که قرآن در جانشان حکومت کند و با دستگیری خاندان نبوت «علیهم السلام» به مقام قرب برسند. و چنین انسانها و دولت و جامعهای؛ قرآن را استوار میدارند.
انذار و تبشیر قرآن
«لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدِیداً مِنْ لَدُنْهُ وَ یُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنّ َلَهُمْ أَجْراً حَسَناً»
هدف از فروفرستادنِ قرآن انذار و تبشیر است. زیرا «لام» در«لِیُنْذِرَ» برای بیان علت است: هدف از فروفرستادن قرآن چیست؟ اول «ینذر» و دوم «یبشر». چون قرآن نقشۀ الهی برای زندگی بشر در روی زمین است که انسان را به هدف نهایی ـ یعنی قرب الهی ـ میرساند، به این دلیل انذار و بیم است برای کسانی که بر مبنای این نقشه حرکت نمیکنند یا از آن منحرف میشوند، و از سوی دیگر نوید است برای مومنانی که کرداری شایسته دارند. پس عمل صالح یعنی عمل بر اساس نقشۀ الهی.
اما قرآن انذار و تبشیر به چیزی است؟ بیم به سختی شدید که از جانب خداست: «بَأْساً شَدِیداً مِنْ لَدُنْهُ»که منظور عذاب دردناک اخروی است. و نوید به پاداش نیکو: «أَنّ َلَهُمْ أَجْراً حَسَناً» که مقصود بهشت جاودان است.
12
1393
رهِ عشق؛تفسیر سوره کهف ـ ۳
حجتالاسلام والمسلمین سیدسعید لواسانی:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُ ِلله الَّذِی أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً
ارتباط سوره کهف با سوره اسراء
بحثهای مقدماتی را درباره سوره مبارکه کهف مطرح کردیم، بحث پایانی را به ارتباط سوره مبارکه کهف با سوره مبارکه اسراء اختصاص میدهیم.
سوره کهف از حیث چینش هجدهمین سوره قرآن است که پیش از آن سوره مبارکه اسراء قرار دارد و اگر بپذیریم که چینش سورههای قرآن توقیفی است و به دستور پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) بوده، باید نوعی ارتباط بین سورهها باشد.
به نظر میرسد ۴ جهت هماهنگی بین دو سوره اسراء و کهف است: نخست اینکه ابتدای سوره اسراء با تسبیح شروع شده و این سوره با تمحید و حمد متوقف بر تسبیح است، به این دلیل این سوره پس از آن قرار گرفته است.
دوم اینکه شروع سوره اسراء سیر بنده خاص خدا- رسول اکرم(صل الله علیه و آله)- را بیان میفرماید و ابتدای این سوره سخن از فروفرستادن قرآن بر ایشان است که بنده خاص خداست و نزول قرآن فرع بر شایستگی و معراج است. یعنی قرآن را خدا به بنده خود آموخت اما این آموختن به دلیل شایستگی و قابلیت ایشان است، پس این فرود بر پایه آن فراز است.
سوم اینکه در هر دو سوره بر ویژگی بندگی رسول الله(صل الله علیه و آله) تاکید شده است: «بعبده» [اسراء: ۱] و «عبده» [کهف: ۱]
چهارم اینکه انتهای سوره اسراء حمد است، به دلیل اینکه فرزندی، همسری و شریکی ندارد و از هر نقصی پیراسته است: «وَ قُل ِالْحَمْدُلله الَّذِی لَم ْیَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیک ٌفِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً» [اسراء: ۱۱۱] و ابتدای این سوره هم حمد است و کسانی را که برای خدا فرزند قائل هستند، بیم میدهد و آن انتها و این ابتدا با هم ارتباطی روشن دارند.
آیه نخست
الْحَمْدُلله الَّذِی أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً
ترجمه
ستایش تنها خدا را سزاست، کسی که کتاب آسمانی را بر بنده خود فروفرستاد و در آن هیچ کجی و انحرافی قرار نداد.
تفسیر
تنها خداوند شایسته حمد است
سوره با حمد شروع میشود: «الْحَمْدُللهِ» حمد؛ ستایش و ثنای کسی است به دلیل فضیلتی که دارد. [مفردات: ۲۵۶] به تعبیر دیگر حمد؛ تعریف نیکو از محمود است، محمودی که دارای کمالی است که به واسطه آن شایسته ثناست. بنابراین مقدمه حمد، شناخت است و چون فقط خداوند متعال کمال مطلق است، حمد هم تنها برای خداوند واقع میشود و تنها خداوند شایستگی دارد که حمد شود و همچنین از آنجا که شناخت خدا- چنانچه شایسته مقام کبریایی او است- برای بشر میسر نیست؛ خودش باید کمال را به بشر نشان دهد و خود را با آن حمد کند. به این دلیل است که آیه شریفه حمد را منحصر در خداوند متعال دانسته و دلیل آن را هم نزول قرآن بر بنده خاص خود بیان کرده است.
«أَنْزَلَ» صریح است در اینکه قرآن از جانب خدا فروفرستاده شده، نه اینکه ساخته ذهن کسی باشد.
«عَلى عَبْدِهِ» منظور از «عبده» حضرت رسول اکرم(صل الله علیه و آله) است و اشاره دارد که شأن رسمی و مقام اصلی حضرت رسول(صل الله علیه و آله) بندگی خالص خداست- مخلَص به معنای تام و بنده به قول مطلق- یعنی همه وجودشان در ذات الهی مستهلک است و فانی فیالله و باقی بالله هستند و تنها به امر الهی قیام میکنند، [لطائف الإشارات؛ ج۲ ؛ ص۳۷۶]
اما تعبیر «عَلى عَبْدِهِ» توجه به آن است که منشأ قابل نزول قرآن؛ بنده خداست و اگر عبودیت تام رسول الله(صل الله علیه و آله) نبود، امکان نداشت که قرآن نازل شود.
منظور از «الکتاب» قرآن است که بزرگترین نعمت الهی است که سعادت دنیا و آخرت بشر را تأمین میکند.
بنابراین محور آیه نخست دو امر است؛ نخست: خداوند شایسته حمد است و صرفا او محمود است و دلیل آن نعمت بزرگ قرآن است که خدای تعالی آن را بر بندهاش فروفرستاد. دو: قرآن کتاب باعظمت الهی است که بشریت به آن مشرف شده و باید به این دلیل خدا را ستایش کند اما حمد صرفا لسانی نیست بلکه حمد حقیقی؛ حمدی است که وجود انسان، کمال را اظهار و قرآن را در زندگی فردی و جمعی خود حاکم کند.
وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً
«عِوج» به معنای کجی و انحراف است، انحرافی که با اندیشه و بصیرت درک میشود، [مفردات: ۵۹۲] کجی در امور محسوس را «عَوج» و در امور نامحسوس یا غیرمحسوس را که با رأی و نظر ادراک میشود، «عِوج» گویند. [المیزان: ۱۳/۲۳۶] در این قرآن هیچگونه کجی و انحراف و ناهماهنگی وجود ندارد. یعنی قرآن که در طول ۲۳ سال نازل شده، دارای هیچ کژی و انحراف و ناهماهنگی نیست، نه در درون آیات ناهماهنگی است، آیات یک سوره با هم ناهماهنگ نیستند، سورهها با هم ناهماهنگ نیستند و به هیچوجه اختلاف، تناقض، عیب، نقص و خللی در آن نیست. [تفسیر روح البیان: ۸/۱۰۲] بلکه دارای نظم بدیعی است که هم در واژگان و الفاظ و هم در معنا از هرگونه اختلاف و ناهماهنگی و کژی پیراسته است و به باطل گرایش ندارد: «أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن َو َلَوْکان َمِن ْعِنْد ِغَیْرِاللهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً» [نساء: ۸۲] و این دلیل عظمت قرآن است. [المیزان: ۱۵/۲۳۴]
توضیح اینکه وقتی میفرماید که قرآن کژ نیست، به این معنی است که مخاطب خود- یعنی انسان- را به حاق حقیقت میرساند: «لایَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْن ِیَدَیْه ِو َلا مِنْ خَلْفِهِ» [فصلت: ۴۲] اما مطلب بالاتر از آن است، نهتنها قرآن کژ نیست بلکه کژی در آن راه ندارد: «قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَج» [زمر: ۲۸] و قابل کژشدن هم نیست، [المیزان: ۱۲/۷۶] زیرا خدا که نازلکننده قرآن است، در او کژی فرض نمیشود، گیرنده قرآن که رسول خدا(صل الله علیه و آله) است، بنده مخلَص خداست و در ایشان هم کژی و انحراف راه ندارد.
بنابراین قرآن مستقیم نازل میشود و پیامبر خدا(صل الله علیه و آله) آن را مستقیم تلقی میکنند، آن را به عینه و بدون کم و کاست حفظ و ضبط میفرمایند و به جامعه و مردم ابلاغ میکنند. پس قرآن در نزول و ابلاغ کژ نیست و به مرور زمان هم قابل کژشدن نیست و تحریف به ساحت آن راه ندارد و ایراد و شکوک و اشکالات آن را احاطه نمیکنند و بر آن غالب نمیشوند و مورد نقض و ابرام هم قرار نمیگیرد: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون».[حجر: ۹] پس نه در درون تناقض و تعارض درونی دارد و نه از بیرون دچار اشکال و ایرادی میشود که کمرش را خم کند. [رحمه من الرحمن: ۳/۳] و این معنای «لم یجعل له عوجاً» است.
4
1393
فضیلت تعقیب
و چون از نماز فارغ شدى،شروع به خواندن تعقیب کن که تأکید و امر بسیار بر آن شده،و حق تعالى فرموده:
فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَاِلى رَبِّکَ فَارْغَبْ
زمانى که فراغت یافتى در عبادت بکوش،و به جانب پروردگارت رغبت کن.
در تفسیر این آیه روایت شده:چون از نماز فارغ شوى،خود را در دعا به زحمت انداز،و به سوى پروردگار خود میل کن، و حاجات خود را از او بطلب،و امیدت را از غیر او قطع کن.و از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده:هر کدام از شما که از نماز فارغ شد،باید دستها را به سوى آسمان بلند کند،و خود را در دعا به سختى اندازد.از روایات استفاده مىشود، که تعقیب زیاد کننده روزى است،و مؤمن در نماز است،و ثواب نماز را دارد تا گاهى که مشغول به ذکر حق تعالى است،و خواندن دعا پس از نماز واجب،بهتر از خواندن نماز مستحبّ است.علاّمه مجلسى رحمه اللّه فرموده:از کلمه «تعقیب»ظاهر مىشود،که قرآن و دعا و ذکر وقتى متصّل به نماز است،عرفا تعقیب مىباشد،ولى بهتر آن است که با وضو،و در حال نشستن رو به قبله باشد،و افضل در وقت خواندن تعقیب نشستن بر طریق تشهّد[یعنى متورکّا و بروى کفل] است،و در اثناى تعقیب به ویژه در تعقیب نماز شام سخن نگوید،و بعضى گفتهاند:تمام شرایط نماز را در تعقیب رعایت کنند،و ظاهر آن است که پس از نماز،به هر حالى که مشغول قرآن و ذکر و دعا باشد،ثوابى براى آن مقرّر است هر چند در حال راه رفتن انجام گیرد.مؤلف گوید:براى دین و دنیا،دعاهاى بسیار،از ائمه اطهار علیهم السّلام در تعقیب نمازها وارد شده،و چون اشرف عبادات بدنى نماز است،و تعقیبات روایت شده را،در تکمیل نمازها دخالتى بس عظیم است،و همچنین موجب بالا رفتن درجات،و فرو ریختن گناهان،و حصول خواستهها،و حاجات مىشود،به خاطر این دعاگو رسید،که قسمتى از آنها را در این رساله ذکر نمایم،و اکثر آن را از کتاب«بحار»و«مقباس» علاّمه مجلسى عطّر اللّه مرقده الشریف نقل مىکنم،پس مىگویم:تعقیبات بر دو قسم است:تعقیبات مشترک،و تعقیبات مختصّ
22
1390
حمد در صحیفه سجادیه
مقدمه
مفاهیم و معارفى که در صحیفه سجّادیه است، به قدرى زیباست که! انسان گاهى اوقات حیرت مىکند این چه ذهنى است، چه مغزى است که اینها را توانسته است کنار هم بنشاند و چنین تعبیراتى را درست کند! مقام معظم رهبری ۱۴/۱۱/۱۳۷۶
یک زمینهى دیگر براى تفکر، همین دعاهاست. مضامینى که در دعاهاى مأثور هست، فوقالعاده است. ایشان [میرزا جواد ملکی ره] در همین «مراقبات» میفرمایند: حقایق و معارفى که در ادعیهى رسیدهى از معصومین (علیهمالسّلام) وجود دارد، یک دهم آن در همهى روایات و خطبِ رسیدهى از معصومین (علیهمالسّلام) وجود ندارد؛ جز آن روایات توحیدى و خطب توحیدى. این دعاها خیلى اهمیت دارد. مقام معظم رهبری ۱۶/۱۵/۱۳۹۰
حمد و حقیقت انسانی
الصحیفه السجادیه، ص: ۲۸
(۱) وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا ابْتَدَأَ بِالدُّعَاءِ بَدَأَ بِالتَّحْمِیدِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الثَّنَاءِ عَلَیْهِ،
(۱) الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ کَانَ قَبْلَهُ، وَ الْآخِرِ بِلَا آخِرٍ یَکُونُ بَعْدَهُ (۲) الَّذِی قَصُرَتْ عَنْ رُؤْیَتِهِ أَبْصَارُ النَّاظِرِینَ، وَ عَجَزَتْ عَنْ نَعْتِهِ أَوْهَامُ الْوَاصِفِینَ. (۳)… وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَهَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَهِ، وَ أَسْبَغَ عَلَیْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَهِ، لَتَصَرَّفُوا فِی مِنَنِهِ فَلَمْ یَحْمَدُوهُ، وَ تَوَسَّعُوا فِی رِزْقِهِ فَلَمْ یَشْکُرُوهُ َ لَوْ کَانُوا کَذَلِکَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیَّهِ إِلَى حَدِّ الْبَهِیمِیَّهِ فَکَانُوا کَمَا وَصَفَ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا.» فرقان: ۴۴
و اندیشه واصفان از نعتِ او فرومانَد… حمد و سپاس خداوندى را که اگر معرفتِ حمد خویش را از بندگان خود دریغ مىداشت، در برابر آن همه نعمتها که از پس یکدیگر بر آنان فرو مىفرستاد، آن نعمتها به کار مىداشتند و لب به سپاسش نمىگشادند، به رزق او فراخ روزى مىجستند و شکرش نمىگفتند. و اگر چنین مىبودند از دایره انسانیت برون مىافتادند و در زمره چارپایان در مىآمدند. چنان مىشدند که خداى تعالى در محکم تنزیل خود گفته است: «چون چارپایانند، بل از چارپایان هم گمراهتر.»
________________________________________
امام، سید الساجدین، على بن الحسین علیهما السلام، الصحیفه السجادیه، در یک جلد، دفتر نشر الهادی، قم – ایران، اول، ۱۴۱۸ ه ق
حقیقت حمد
ادامه دعای نخست: (ص: ۳۲)
ثُمَّ لَهُ الْحَمْدُ مَکَانَ کُلِّ نِعْمَهٍ لَهُ عَلَیْنَا وَ عَلَى جَمِیعِ عِبَادِهِ الْمَاضِینَ وَ الْبَاقِینَ عَدَدَ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ مِنْ جَمِیعِ الْأَشْیَاءِ، وَ مَکَانَ کُلِّ وَاحِدَهٍ مِنْهَا عَدَدُهَا أَضْعَافاً مُضَاعَفَهً أَبَداً سَرْمَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ. (۲۸) حَمْداً لَا مُنْتَهَى لِحَدِّهِ، وَ لَا حِسَابَ لِعَدَدِهِ، وَ لَا مَبْلَغَ لِغَایَتِهِ، وَ لَا انْقِطَاعَ لِأَمَدِهِ (۲۹) حَمْداً یَکُونُ وُصْلَهً إِلَى طَاعَتِهِ وَ عَفْوِهِ، وَ سَبَباً إِلَى رِضْوَانِهِ، وَ ذَرِیعَهً إِلَى مَغْفِرَتِهِ، وَ طَرِیقاً إِلَى جَنَّتِهِ، وَ خَفِیراً مِنْ نَقِمَتِهِ، وَ أَمْناً مِنْ غَضَبِهِ، وَ ظَهِیراً عَلَى طَاعَتِهِ، وَ حَاجِزاً عَنْ مَعْصِیَتِهِ، وَ عَوْناً عَلَى تَأْدِیَهِ حَقِّهِ وَ وَظَائِفِهِ. (۳۰) حَمْداً نَسْعَدُ بِهِ فِی السُّعَدَاءِ مِنْ أَوْلِیَائِهِ، وَ نَصِیرُ بِهِ فِی نَظْمِ الشُّهَدَاءِ بِسُیُوفِ أَعْدَائِهِ، إِنَّهُ وَلِیٌّ حَمِید
حمد باد او را به جاى هر نعمتى که بر ما و بر دیگر بندگانِ در گذشته و زنده خود دارد، به شمار همه چیزها که در علم بىانتهاى او گنجد و چند برابر نعمتهایش، حمدى بىآغاز و بىانجام و تا روز رستاخیز، حمدى که حدى و مرزى نشناسد و حسابش به شمار در نیاید و پایانش نبود و زمانش در نگسلد. حمدى که ما را به فرمانبردارى و بخشایش او رساند و خشنودىاش را سبب گردد و آمرزش او را وسیله باشد و راهى بود به بهشت او پناهگاهى بُوَد از عذاب او و آسایشى بوَد از خشمِ او و یاورى بوَد بر طاعت او و مانعى بوَد از معصیت او و مددى بوَد بر اداى حق و تکالیف او. حمدى که ما را در میان دوستان سعادتمندش کامروا کند و به زمره آنان که به شمشیر دشمنانش به فوز شهادت رسیدهاند درآورد. انّه ولىٌ حمید.
حمد با راهنمایی الهی
الصحیفه السجادیه، ص: ۱۸۶
(۴۴) (وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضَانَ:)
(۱) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِحَمْدِهِ، وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ لِنَکُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ، وَ لِیَجْزِیَنَا عَلَى ذَلِکَ جَزَاءَ الْمُحْسِنِینَ
حمد و سپاس خداوندى را که ما را به حمد و سپاس خویش راه نمود و از جمله حامدان خود قرار داد، تا از شکرگزاران احسان او باشیم. و ما را در برابر حمد و سپاس خویش پاداش داد، آن سان که نیکوکاران را پاداش دهد.
الصحیفه السجادیه؛ ص: ۱۹۲
(وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی وَدَاعِ شَهْرِ رَمَضَانَ:)
تَشْکُرُ مَنْ شَکَرَکَ وَ أَنْتَ أَلْهَمْتَهُ شُکْرَکَ. (۷) وَ تُکَافِئُ مَنْ حَمِدَکَ وَ أَنْتَ عَلَّمْتَهُ حَمْدَکَ.
پاداش نیک دهى کسى را که سپاست گوید، با آنکه تو خود او را سپاس گفتن الهام کردهاى.جزاى خیر دهى کسى را که تو را بستاید، با آنکه تو خود او را ستایشگرى آموختهاى.
وظیفه حمد
ادامه دعا (ص: ۱۹۶)
وَ لَوْ دَلَّ مَخْلُوقٌ مَخْلُوقاً مِنْ نَفْسِهِ عَلَى مِثْلِ الَّذِی دَلَلْتَ عَلَیْهِ عِبَادَکَ مِنْکَ کَانَ مَوْصُوفاً بِالْإِحْسَانِ، وَ مَنْعُوتاً بِالامْتِنَانِ، وَ مَحْمُوداً بِکُلِّ لِسَانٍ، فَلَکَ الْحَمْدُ مَا وُجِدَ فِی حَمْدِکَ مَذْهَبٌ، وَ مَا بَقِیَ لِلْحَمْدِ لَفْظٌ تُحْمَدُ بِهِ، وَ مَعْنًى یَنْصَرِفُ إِلَیْه.
(۱۸) یَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَى عِبَادِهِ بِالْإِحْسَانِ وَ الْفَضْلِ، وَ غَمَرَهُمْ بِالْمَنِّ وَ الطَّوْلِ، مَا أَفْشَى فِینَا نِعْمَتَکَ، وَ أَسْبَغَ عَلَیْنَا مِنَّتَکَ، وَ أَخَصَّنَا بِبِرِّکَ! (۱۹) هَدَیْتَنَا لِدِینِکَ الَّذِی اصْطَفَیْتَ، وَ مِلَّتِکَ الَّتِی ارْتَضَیْتَ، وَ سَبِیلِکَ الَّذِی سَهَّلْتَ، وَ بَصَّرْتَنَا الزُّلْفَهَ لَدَیْکَ، وَ الْوُصُولَ إِلَى کَرَامَتِکَ (۲۰)
بار خدایا، اگر یکى از آفریدگان تو، آفریده دیگر را چنان راهنمایى کرده بود که تو بندگانت را راهنمایى کردهاى، او را به صفت انعام و احسان متصف مىساختند و به هر زبان مىستودندش. پس حمد و سپاس تو را، تا هر زمان که سپاست توان گفت و تا آنگاه که بر حمد تو لفظى باقى است و معنایى که در این طریق بهرهاى از آن توان یافت.
اى خداوندى که احسان و فضل خویش به بندگانت عطا کردهاى و آنان را در بخشش و عطا غرقه ساختهاى. آثار نعمت تو بر ما چه آشکار است و احسان تو در حق ما چه بسیار. و چه بسیار ما را به برّ و نیکى خویش مخصوص گردانیدهاى.ما را به دین برگزیده خود، آیین پسندیده خود، شریعت سهل و آسان خود هدایت کردى و دیدگانمان را بینا ساختى که به تو تقرب جوییم و به مقام کرامت تو واصل آییم.
حمد به دلیل نعمتهای الهی
الصحیفه السجادیه، ص: ۲۵۰
(۵۱) (وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی التَّضَرُّعِ وَ الِاسْتِکَانَهِ:)
(۱) إِلَهِی أَحْمَدُکَ وَ أَنْتَ لِلْحَمْدِ أَهْلٌ عَلَى حُسْنِ صَنِیعِکَ إِلَیَّ، وَ سُبُوغِ نَعْمَائِکَ عَلَیَّ، وَ جَزِیلِ عَطَائِکَ عِنْدِی، وَ عَلَى مَا فَضَّلْتَنِی بِهِ مِنْ رَحْمَتِکَ، وَ أَسْبَغْتَ عَلَیَّ مِنْ نِعْمَتِکَ، فَقَدِ اصْطَنَعْتَ عِنْدِی مَا یَعْجِزُ عَنْهُ شُکْرِی.
وَ لَوْ لَا إِحْسَانُکَ إِلَیَّ وَ سُبُوغُ نَعْمَائِکَ عَلَیَّ مَا بَلَغْتُ إِحْرَازَ حَظِّی، وَ لَا إِصْلَاحَ نَفْسِی، وَ لَکِنَّکَ ابْتَدَأْتَنِی بِالْإِحْسَانِ، وَ رَزَقْتَنِی فِی أُمُورِی کُلِّهَا الْکِفَایَهَ، وَ صَرَفْتَ عَنِّی جَهْدَ الْبَلَاءِ، وَ مَنَعْتَ مِنِّی مَحْذُورَ الْقَضَاءِ.
اى خداوند من، حمد مىگویم تو را- و تو سزاوار حمدى- حمد مىگویم تو را به سبب نیکیهایت که در حق من روا داشتى و به سبب نعمتهاى فراوانت که به من ارزانى فرمودى و عطایاى بسیارت که مرا بدان نواختى و رحمت و بخشایش و نعمتت که مرا بر دیگران برترى نهادى و به من دادى. درباره من نیکیها کردهاى و مرا نعمتها دادهاى که زبان از سپاس آن عاجز است.
و اگر احسان تو و نعم بىشمارت نمىبود، هرگز نمىتوانستم بهره خویش فراچنگ آرم و به اصلاح نفس خود پردازم. ولى تو پیش از آنکه خواستار احسانت شوم، مرا غرقه احسان خود ساختى و در همه کارهایم مرا از دیگران بىنیازى بخشیدى و بلا از من بگردانیدى و قضاى سهمگین از من بازداشتى
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر دی ۲۲, ۱۳۹۰
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت دی ۲۲, ۱۳۹۰
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان دی ۲۲, ۱۳۹۰
- سجده شکر دی ۲۲, ۱۳۹۰
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر دی ۲۲, ۱۳۹۰