خرداد
1
1392

چرا دعاى فرج را نمى خوانى؟

ابوالحسین بن ابى البغل کاتب مى گوید: از طرف «ابى منصور بن صالحان» مسئول انجام کارى شدم. امّا در طى انجام مسئولیت قصورى از من سر زد، آنچنان که او بسیار خشمگین شد، و من از ترس، متوارى و مخفى شدم و او در جستجوى من بود.
در یکى از شبهاى جمعه به طرف مقابر قریش ـ مرقد امام کاظم(علیه السلام)و امام جواد(علیه السلام) ـ براى عبادت و دعا رفتم. آن شب هوا بارانى و طوفانى بود. به خادم حرم مطهر که «اباجعفر» نام داشت گفتم: درهاى حرم مطهر را ببند تا من بتوانم در خلوت مشغول دُعا و راز و نیاز باشم. زیرا بر جان خود ایمن نیستم، و ممکن است کسى قصد سوئى نسبت به من داشته باشد. او نیز قبول کرد و درها را بست.
نیمه شب، در حالى که باد و باران همچنان ادامه داشت و هیچ کس در آنجا نبود، مشغول دعا و زیارت و نماز بودم که نا گاه صداى پایى از طرف قبر شریف امام موسى بن جعفر(علیه السلام) به گوشم رسید. مردى را دیدم که مشغول زیارت حضرت امام کاظم(علیه السلام) است. او ابتدا بر حضرت آدم(علیه السلام) و انبیاء عظام(علیهم السلام) درود فرستاد، آنگاه یک یک ائمّه معصومین(علیهم السلام)را مورد خطاب و سلام قرار داد تا به امام دوازدهم حجّت بن الحسن(علیه السلام) رسید اما نام ایشان را ذکر نکرد. من تعجّب کردم و با خود گفتم: شاید نام حضرت را فراموش کرد، یا امام(علیه السلام)را نمى شناسد، و یا اصلاً به امامت ایشان اعتقاد ندارد و مذهب دیگرى دارد. وقتى زیارتش به پایان رسید دو رکعت نماز خواند و متوجّه قبر مطهّر امام جواد(علیه السلام) شد، و به همان ترتیب مشغول زیارت و سلام شد و دو رکعت نماز خواند. من ترسیدم، زیرا او را نمى شناختم، او جوانى بود در هیئت مردى کامل و پیراهنى سفید بر تن و عمامه اى بر سر داشت که انتهاى آن را از زیر گلو گذرانده بود، همچنین شالى به کمر بسته و عبایى بر دوش انداخته بود. پس از نماز به من فرمود: اى ابوالحسین بن ابى البغل! با دُعاى فرج چقدر آشنایى؟ گفتم: آقاى من! کدام دُعا؟ فرمود: دو رکعت نماز بخوان و بگو: «یا مَنْ اَظْهَرَالْجَمیلَ وَسَتَرَالْقَبیحَ، یا مَنْ لَمْ یُؤاخِذْ بِالْجَریرَهِ وَلَمْ یَهْتِکِ السِّتْرَ، یا عَظیمَ المَنِّ یا کَریمَ الصَّفْحِ یا حَسَنَ التَّجاوُزِ، یا واسِعَ الْمَغْفِرَهِ، یا باسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَهِ، یا مُنْتَهى کُلِّ نَجوى، وَ یا غایَهَ کُلِّ شَکْوى، یا عَوْنَ کُلِّ مُسْتَعین، یا مُبْتَدِئاً بِالّنِعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقاقِها. سپس بگو: یا رَبّاهُ (ده مرتبه) یا سَیّداهُ (ده مرتبه) یا مَوْلاه (ده مرتبه) یا غَایَتاه (ده مرتبه) یا مُنْتَهى غایَهِ رَغْبَتاه (ده مرتبه) اَسْأَلُکَ بِحَقّ هذِهِ الاَْسْماءِ وَ بِحَقِّ محمّد وَآلِهِ الطّاهِرینَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ اِلاّ ما کَشَفْتَ کَربى وَ نَفَّسْتَ هَمّى وفَرَّجْتَ غَمّی وَاَصْلَحْتَ حالی.
پس هر حاجتى که دارى از خداوند مسئلت نما. پس از آن گونه راست صورتت را بر زمین بگذار و صدبار بگو: «یا محمّد یا علی! یا علی یا محمّد اِکْفیانی فَأِنَّکُما کافِیایَ وَانْصُرانی فَأِنَّکُما ناصِرایَ». سپس گونه چپ صورتت را بر زمین بگذار و صدبار بگو: «ادرکنى»] و پس از صدبار این ذکر را [بسیار تکرار کن. سپس به اندازه یک نفس بگو«الغوث الغوث الغوث …» آنگاه سر از سجده بردار که ان شاءاللّه خداوند حاجتت را برآورده خواهد نمود». وقتى من مشغول نماز و دُعا شدم، آن شخص خارج شد. بعد از این که نماز و دعایم به پایان رسید به طرف ابو جعفر خادم رفتم تا بپرسم این مرد که بود؟ و چگونه وارد حرم مطهّر شده بود؟ وقتى درها را بررسى نمودم دیدم همه درها بسته و قفل زده بودند.
بسیار تعجب کردم، و با خود گفتم: شاید اینجا دَرِ دیگرى دارد که من نمى دانم. پیش ابوجعفر رفتم. او داشت از داخل اتاقى که به عنوان انبار روغن چراغ از آن استفاده مى کردند، بیرون مى آمد، فوراً به او گفتم: این مرد که بود؟ چطور توانسته بود داخل حرم شود؟
ابوجعفر گفت: همانطور که مى بینى درها بسته و قفل زده هستند، من هم که آن را باز نکرده ام. من آنچه را که دیده بودم براى او تعریف کردم. گفت: او مولایمان صاحب الزمان(علیه السلام)است، من بارها ایشان را وقتى حرم خالى است ـ مثل امشب ـ دیده ام. از این که چه موقعیّتى را از دست داده بودم، خیلى ناراحت شدم.
وقتى فجر دمید از حرم خارج شدم. به طرف محلّه «کرخ» رفتم، در این مدّت آنجا مخفى شده بودم. هنگامى که خورشید دمید، عدّه اى از مأمورین صالحان با اصرار از دوستانم سراغ مرا گرفتند، و با خواهش بسیار مى خواستند که مرا ملاقات کنند. آنها نامه اى هم با خود داشتند که در آن صالحان نوشته بود که مرا بخشیده و امان داده است. ]
همچنین مطالب جالب توجهى درباره خوبیها و گذشته خوب من و آینده خوبى که در انتظارم مى باشد در آن قید شده بود.[ آنگاه با یکى از دوستان مورد اعتمادم از مخفى گاه خودم خارج شده و با ابى منصور ملاقات کردم. وقتى مرا دید به پاخاست و بسیار مرا مورد احترام خود قرار داد، و چنان رفتار خوبى از خود نشان داد که تا حال از او چنین رفتارى را ندیده بودم. آنگاه گفت: آیا آن قدر ناراحت شده بودى که از من به صاحب الزّمان(علیه السلام) شکایت کردى؟
گفتم: من فقط درخواستى ساده و دُعایى معمولى کردم.
گفت: چه مى گویى؟ دیشب (شب جمعه) بدون مقدّمه مولایم صاحب الزمان(علیه السلام) را در خواب دیدم، ایشان به من دستور دادند تا با تو به لطف رفتار کنم، و از این ستمى که بر تو کرده بودم مرا مورد مؤاخذه قرار دادند.
گفتم: لا اله الاّ اللّه! گواهى مى دهم که خاندان رسالت و ائمّه معصومین(علیهم السلام)نه تنها بر حقّ اند بلکه خود منتهى درجه حقیقت هستند. من نیز مولایمان(علیه السلام) را بدون مقدمه در بیدارى دیدم، و به من چنین و چنان فرمودند. و آنچه را که دیده بودم کاملاً شرح دادم. او از این داستان بسیار تعجّب کرد. پس از آن از ابى منصور بن صالحان کارهاى شایسته و بزرگى به سبب این رویداد انجام پذیرفت، من هم به برکت مولایمان صاحب الزمان(علیه السلام)به مقاماتى در دستگاه او رسیدم که اصلاً به فکرم هم نمى رسید.
————————————————————–
دلائل الامامه، ص ۲۹۹ ـ ۳۰۱، معرفه من شاهد; بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۰۴ ـ ۳۰۶.

http://www.13rajab.ir

 

اردیبهشت
3
1392

حضور قلب در نماز انبیاء و امامان

از حضرت جعفر بن محمد صادق(ع) نقل شده است:« بنده چون در نماز خود التفات به جانب کند در حضور قلب یا به روی یا به چشم یا به دل، حق سبحانه و تعالی او را ندا می‌کند: ای بنده من! به سوی چه کسی التفات می‌نمایی؟ آیا التفات به جانب کسی می‌نمایی که از من بهتر باشد برای تو؟ چون سه مرتبه از او التفات به غیر صادر شود، حق تعالی نظر لطف از او برمی‌دارد و بعد از آن، هرگز دیگر نظر به جانب او نمی‌افکند.»

حضور قلب در نماز نیز تابع حالت آدمی است؛ چنان‌که جعفر بن احمد قمی روایت کرده:« چون حضرت رسول(ص) به نماز می‌ایستادند، رنگ مبارک آن حضرت متغیر می‌شد از خوف الهی و از سینه آن حضرت صدایی مانند صدای دیگی که در جوش باشد می‌شنیدند.»

نقل شده است که:« چون وقت نماز داخل می‌شد حضرت امیرالمؤمنین(ع) اندام مبارکش به لرزه می‌آمد و رنگ به رنگ می‌گردید! می‌پرسیدند: شما را چه می‌شود؟ می‌فرمود: رسید هنگام ادای امانتی که بر آسمان و زمین عرض کردند و‌ آنها ابا کردند و ترسیدند. آدمی متحمل آن شد پس نمی‌دانم که چون متحمل این بار شده‌ام نیک ادا خواهم کرد یا نه!»

در روایات معتبره وارد است که حضرت امام علی بن الحسین(ع) روزی در نماز ایستاده بودند. حضرت امام محمد باقر(ع) در آن زمان کودک بود و چاه بسیار عمیقی نیز در خانه آن حضرت بود. حضرت امام محمد باقر(ع) به کنار چاه آمد که نظر نماید، در آن چاه درافتاد. مادر او چون آن حال را مشاهده نمود به سوی چاه آمد. بر خود می‌زد و فریاد می‌کرد استغاثه می‌نمود و می‌گفت:«یابن رسول الله! فرزندت غرق شد.» و آن حضرت در نماز مطلقاً التفات نمی‌فرمود. و حال آنکه صدای اضطراب فرزند در چاه به گوش آن حضرت می‌رسید چون بسیار به طول انجامید مادر از روی اضطراب گفت:«ای اهل بیت رسالت! دل‌های شما بسیار سنگین است.!» باز حضرت التفات نفرمود. چون نماز را با آداب مستحبه تمام به جا آورده فارغ گردید پس نزد چاه آمد و با اعجاز دست در آن چاه عمیق دراز کرد. حضرت امام باقر(ع) را بیرون آورد. خنده می‌کرد و سخن می‌فرمود و جامه آن حضرت تر نشده بود. پس فرمود: «فرزند خود را بگیر ای ضعیفه الیقین به خدا!» مادر حضرت امام باقر(ع) از سلامت بودن فرزند خندید و از تنبیه آن حضرت به گریه درآمد! حضرت فرمود:« بر شماها ملامتی نیست، نمی‌دانی که من در خدمت خداوند ایستاده بودم…!»

صاحب کتاب حلیه الاولیا روایت کرده:« چون حضرت امام سجاد(ع) از وضو فارغ می‌شدند و اراده نماز می‌فرمودند رعشه در بدن و لرزه در اعصاب آن حضرت مستولی می‌شد! چون سوال می‌نمودند می‌فرمود: ای وای بر شما! مگر نمی‌دانید که به خدمت چه خداوندی می‌ایستم و با چه عظیم الشأنی می‌خواهم مناجات کنم!»

از حضرت صادق(ع) نقل شده است که پدرم فرمود:« روزی بر پدرم علی‌بن الحسین(ع) داخل شدم ، دیدم عبادت در آن حضرت تاثیر کرده رنگ مبارکش از بیداری زرد گردیده و دیده‌اش از بسیاری گریه مجروح شده ، پیشانی نورانی‌اش از کثرت سجود پینه کرده و قدم شریفش از وفور قیام در نماز، ورم بسته. چون او را بر این حال مشاهده کردم خود را از گریه منع نتوانستم نمود و بسیار گریستم‍ آن حضرت در تفکر بودند بعد از زمانی به جانب من نظر افکندند و فرمودند: بعضی از کتاب‌ها که عبادت امیرالمؤمنین(ع) در آنجا مسطور است به من بده. چون بیاوردم و پاره‌ای بخواندند،بر زمین گذاشتند و فرمودند: چه کسی یارای آن دارد که مانند علی بن ابی‌طالب(ع) عبادت کند!.»

منابع: بحارالانوار – حلیه الاولیا

فروردین
31
1392

مناجات خمس عشره: راز و نیاز توبه کنندگان

مناجات خمس عشره [یعنى مناجات هاى پانزده ‏گانه] از مولاى ما على بن الحسین علیهما السلام است،علاّمه مجلسى رحمه اللّه علیه در کتاب بحار الانوار فرموده است: من این مناجات را به روایت از آن حضرت در کتابهاى بعضى از علما (رضوان اللّه علیهم) یافتم.

المناجاه الاولى:مناجاه التائبین

مناجات اوّل: راز و نیاز توبه‏ کنندگان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانى‏اش همیشگى است

إِلَهِی أَلْبَسَتْنِی الْخَطَایَا ثَوْبَ مَذَلَّتِی وَ جَلَّلَنِی التَّبَاعُدُ مِنْکَ لِبَاسَ مَسْکَنَتِی وَ أَمَاتَ قَلْبِی عَظِیمُ جِنَایَتِی فَأَحْیِهِ بِتَوْبَهٍ مِنْکَ یَا أَمَلِی وَ بُغْیَتِی وَ یَا سُؤْلِی وَ مُنْیَتِی فَوَعِزَّتِکَ مَا أَجِدُ لِذُنُوبِی سِوَاکَ غَافِرا وَ لا أَرَى لِکَسْرِی غَیْرَکَ جَابِرا وَ قَدْ خَضَعْتُ بِالْإِنَابَهِ إِلَیْکَ وَ عَنَوْتُ بِالاسْتِکَانَهِ لَدَیْکَ فَإِنْ طَرَدْتَنِی مِنْ بَابِکَ فَبِمَنْ أَلُوذُ وَ إِنْ رَدَدْتَنِی عَنْ جَنَابِکَ فَبِمَنْ أَعُوذُ فَوَا أَسَفَاهْ مِنْ خَجْلَتِی وَ افْتِضَاحِی وَ وَا لَهْفَاهْ مِنْ سُوءِ عَمَلِی وَ اجْتِرَاحِی أَسْأَلُکَ یَا غَافِرَ الذَّنْبِ الْکَبِیرِ وَ یَا جَابِرَ الْعَظْمِ الْکَسِیرِ أَنْ تَهَبَ لِی مُوبِقَاتِ الْجَرَائِرِ وَ تَسْتُرَ عَلَیَّ فَاضِحَاتِ السَّرَائِرِ وَ لا تُخْلِنِی فِی مَشْهَدِ الْقِیَامَهِ مِنْ بَرْدِ عَفْوِکَ وَ غَفْرِکَ وَ لا تُعْرِنِی مِنْ جَمِیلِ صَفْحِکَ وَ سَتْرِکَ إِلَهِی ظَلِّلْ عَلَى ذُنُوبِی غَمَامَ رَحْمَتِکَ ،
خدایا!گناهان بر من لباس خوارى پوشانده،و دورى از تو جامه درماندگى بر تنم پیچیده،و بزرگى‏ جنایتم دلم را میرانده،پس آن را با توبه به درگاهت زنده کن،اى آرزویم و مرادم و خواسته‏ام و امیدم،به عزّتت سوگند براى گناهانم آمرزنده‏اى جز تو نمى‏یابم،و براى دل‏شکستگى‏ام جبران‏کننده‏اى جز تو نمى‏بینم،به پیشگاهت با توبه و انابه فروتنى‏ نمودم،و با ذلّت و خوارى،به درگاهت تسلیم شدم،اگر مرا از درگاهت برانى به که روى آورم؟و اگر از آستانت‏ بازگردانى به که پناه برم؟در این حال افسوس از شرمندگى و رسوایى‏ام،و دریغ از زشتى کردار و فراهم آوردن گناهانم،اى آمرزنده گناهان بزرگ،و اى جبران کننده استخوان شکسته،از تو درخواست‏ مى‏کنم که گناهان تباه‏کننده‏ام را بر من ببخشایى،و بر من بپوشانى پنهانکاریهاى رسواکننده‏ام را،و مرا در عرصه قیامت از نسیم گذشت و آمرزشت بى‏بهره مگذارى،و از پوشش زیباى چشم‏پوشى‏ات عریان و بى‏پوشش رها نسازى،خدایا سایه رحمتت را بر گناهانم‏ بینداز،

وَ أَرْسِلْ عَلَى عُیُوبِی سَحَابَ رَأْفَتِکَ إِلَهِی هَلْ یَرْجِعُ الْعَبْدُ الْآبِقُ إِلا إِلَى مَوْلاهُ أَمْ هَلْ یُجِیرُهُ مِنْ سَخَطِهِ أَحَدٌ سِوَاهُ إِلَهِی إِنْ کَانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَهً فَإِنِّی وَ عِزَّتِکَ مِنَ النَّادِمِینَ وَ إِنْ کَانَ الاسْتِغْفَارُ مِنَ الْخَطِیئَهِ حِطَّهً فَإِنِّی لَکَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ لَکَ الْعُتْبَى حَتَّى تَرْضَى إِلَهِی بِقُدْرَتِکَ عَلَیَّ تُبْ عَلَیَّ وَ بِحِلْمِکَ عَنِّی اعْفُ عَنِّی وَ بِعِلْمِکَ بِی ارْفَقْ بِی إِلَهِی أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِکَ بَابا إِلَى عَفْوِکَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَهَ فَقُلْتَ:
و ابر مهربانى‏ات را به سوى عیبهایم گسیل کن،خدایا آیا برده فرارى جز به جانب‏ مولایش باز مى‏گردد؟یا کسى به او از خشم مولایش جز مولایش پناه مى‏دهد؟خدایا اگر پشیمانى از گناه توبه است، پس به عزّتت سوگند که من از پشیمانانم،و اگر آمرزش‏طلبى از خطاکارى سبب فرو ریختن خطاها از پرونده است،من‏ از آمرزش خواهانم،حق رضایت با توست تا راضى شوى،خدایا با قدرتت بر من توبه‏ام را بپذیر،و با بردبارى‏است‏ نسبت به من از من درگذر،و با آگاهى‏ات از حال من با من مدارا فرما،خدایا تویى که به روى بندگانت درى به سوى بخششت گشودى‏ و آن را توبه نامیدى،و خود فرمودى:

تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحا فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِهِ إِلَهِی إِنْ کَانَ قَبُحَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ إِلَهِی مَا أَنَا بِأَوَّلِ مَنْ عَصَاکَ فَتُبْتَ عَلَیْهِ وَ تَعَرَّضَ لِمَعْرُوفِکَ فَجُدْتَ عَلَیْهِ یَا مُجِیبَ الْمُضْطَرِّ یَا کَاشِفَ الضُّرِّ یَا عَظِیمَ الْبِرِّ یَا عَلِیما بِمَا فِی السِّرِّ یَا جَمِیلَ السِّتْرِ [السَّتْرِ] اسْتَشْفَعْتُ بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ إِلَیْکَ وَ تَوَسَّلْتُ بِجَنَابِکَ [بِجِنَانِکَ‏] وَ تَرَحُّمِکَ لَدَیْکَ فَاسْتَجِبْ دُعَائِی وَ لا تُخَیِّبْ فِیکَ رَجَائِی وَ تَقَبَّلْ تَوْبَتِی وَ کَفِّرْ خَطِیئَتِی بِمَنِّکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
«بازگردید به جانب خدا،بازگشتى خالصانه»،پس عذر کسى‏که از ورود به این در پس از گشوده شدنش غفلت ورزد چه مى‏تواند باشد؟خدایا اگر نافرمانى و گناه از بنده‏ات زشت بود،پس گذشت از جانب تو زیباست،خدایا نخستین،کسى نیستم که تو را نافرمانى کرده و حضرتت توبه‏پذیرش شدى،و خود را در معرض احسانت قرار داده و تو مرا مورد احسانش‏ قرار دادى،اى پاسخگوى درماندگان،اى برطرف کننده زیان،اى بزرگ نیکى،اى داناى نهان،اى زیبا پرده‏پوش،به جود و کرمت به سوى تو شفاعت مى‏جویم،و توسّل مى‏کنم نزد تو به فضل و رحمتت‏ دعایم را اجابت کن،امیدم را به خود ناامید مساز،و توبه‏ام را بپذیر،و با احسان و مهرت خطاهایم را نادیه گیر،اى مهربان‏ترین مهربانان.

فروردین
17
1392

برتری حرمت مؤمن بر حرمت کعبه

 

خداوند کعبه را محترم شمرده است، و افراد ناپاک حق ندارند بدون غسل و طهارت وارد حرم شوند. کعبه برای همه محل امن و امان است و انسان ولو اینکه قاتل باشد کسی حق تعرض به او را ندارد، اما برای این که افراد از قانون احترام حرم سو استفاده نکنند میتوان بر آب و غذای آنان سخت گرفت تا محبور شوند از حرم خارج گردند و در نتیجه پس از خارج شدن آنان را دستگیر و مجازات نمود.

با توجه به همه سفارشات مذکور در مورد کعبه – که قبله گاه مسلمانان به شمار می‌آید و از احترام خاصی برخوردار است- پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) فرموده: «حرمت مؤمن از حرمت کعبه بالاتر و بیشتر است.»

جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر اسلام (ص) نقل می‌کند:

«رسول خدا(ص) به کعبه نظر افکند و فرمود: آفرین بر تو باد ای خانه‌ای که چقدر از عظمت و بزرگی برخورداری و احترام تو چقدر زیاد است! سوگند به خدا! احترام مؤمن نزد خدا از تو بیشتر است؛ زیرا حرمت تو فقط از یک جهت است (که خونریزی در تو حرام است)؛ ولی مؤمن از سه جهت احترام دارد:۱- خون او محترم است. ۲- مال او حرمت دارد. ۳- بدگمانی نسبت به او حرام است.»

در حدیث قدسی ، امام صادق(ع) از قول پروردگار جهانیان نقل چنین می‌کند:« خداوند عزوجل فرمود: کسی که بنده مؤمن مرا خوار شمارد، باید بداند که خداوند با او در جنگ و ستیز است و کسی که بنده مؤمن مرا تعظیم و تکریم کند، بی‌شک از غضب من در امان است.»

 منابع:

  1. بحارالانوار ج۷۲ ص ۱۴۷
  2. عقاب الاعمال صدوق ص ۲۸۴
  3. چهل حدیث شرح نراقی
فروردین
16
1392

لبخند پیامبر صلى الله علیه و آله

روزى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ، به طرف آسمان نگاه مى کرد، تبسمى نمود. شخصى به حضرت گفت :

یا رسول الله ما دیدیم به سوى آسمان نگاه کردى و لبخندى بر لبانت نقش بست ، علت آن چه بود؟

رسول خدا فرمود:

– آرى ! به آسمان نگاه مى کردم ، دیدم دو فرشته به زمین آمدند تا پاداش ‍ عبادت شبانه روزى بنده با ایمانى را که هر روز در محل خود به عبادت و نماز مشغول مى شد، بنویسند؛ ولى او را در محل نماز خود نیافتند. او در بستر بیمارى افتاده بود.

فرشتگان به سوى آسمان بالا رفتند و به خداوند متعال عرض کردند:

ما طبق معمول براى نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ایمان به محل نماز او رفتیم . ولى او را در محل نمازش نیافتیم ، زیرا در بستر بیمارى آرمیده بود.

خداوند به آن فرشتگان فرمود:

تا او در بستر بیمارى است ، پاداشى را که هر روز براى او هنگامى که در محل نماز و عبادتش بود، مى نوشتید، بنویسید. بر من است که پاداش ‍ اعمال نیک او را تا آن هنگام که در بستر بیمارى است ، برایش در نظر بگیرم .

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031