تیر
14
1391

میلاد منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج) مبارک باد

اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ

صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ

فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ

وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً

حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً

وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلا.

تیر
14
1391

توریه یا دروغ مصلحتی


«توریه» بر وزن «توصیه» که گاهی از آن به معاریض نیز تعبیر می‌شود این است که سخنی بگویند که ظاهری دارد؛ اما منظور گوینده چیز دیگری است. هر چند شنونده نظرش متوجه همان ظاهر می‌شود؛ به عنوان مثال کسی از دیگری می‌پرسد کی از سفر آمدی؟ او می‌گوید پیش از غروب. در حالی که پیش از ظهر آمده است. شنونده از ظاهر این کلام کمی قبل از غروب را می‌فهمد در حالی که گوینده قبل از ظهر را اراده کرده است. چرا که آن هم قبل از غروب است.

یا کسی از دیگری سؤال می‌کند غذا خورده‌ای؟ می‌گوید آری. شنونده از این سخن چنین می‌فهمد که امروز غذا خورده در صورتی که منظورش این است که دیروز غذا خورده است.

این نکته در کتب فقهی مطرح است که آیه توریه دروغ محسوب می‌شود یا نه؟ جمعی از فقهای بزرگ از جمله شیخ انصاری معتقد است که توریه جز دروغ نیست، نه عرفاً کذب بر آن صادق است و نه از روایات اسلامی الحاق آن به کذب استفاده می‌شود بلکه در پاره‌ای از روایات عنوان کذب رسماً از آن نفی شده است.

در حدیثی از امام صادق(ع) می‌خوانیم:«کسی دم در می‌آید و اجازه ورود به خانه می‌طلبد صاحبخانه که مانعی از پذیرش او دارد به کنیز می‌گوید بگو او اینجا نیست. و منظور از آن مثلا همان پشت در خانه است امام (ع) فرمود این دروغ نیست»

ولی باید توجه داشت حتی در مواردی که توریه مصداق کذب و دروغ نیست، گاهی مفاسد آن را در بردارد و سبب اغرای به جهل و افکندن مردم در خطا می‌شود. و از این نظر گاه ممکن است به مرحله حرام برسد. اما هر گاه نه چنین مفسده‌ای دارد و نه مصداق کذب و دروغ است دلیلی بر حرمت آن نداریم. و روایت امام صادق(ع) از این قبیل است.

بنابراین تنها دروغ نبودن برای توریه کردن کافی نیست بلکه باید مفاسد دیگر نیز در آن نباشد. و البته مواردی که ضرورتی ایجاب کند که انسان دروغی بگوید مسلماً مادام که توریه ممکن است باید توریه کرد تا سخن مصداق دروغ نباشد.

منبع:شرح نراقی

تیر
14
1391

علایم و نشانه‌های منافق

پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «چهار خصلت در هر کی باشد منافق است و اگر کسی یکی از آنها را دارد در او یک جهت نفاق است مگر آن که آن را ترک کند: کسی که چون حدیث کند دروغ گوید، و چون وعده دهد خلف وعده کند و چون پیمان بندد بشکند و چون مبارزه کند نابکاری و هرزگی کند. »

معنای نفاق

نفاق معنای وسیعی دارد که هرگونه دوگانگی ظاهر و باطن را در برمی‌گیرد. منافق در اصل از ماده «نفق» بر وزن «نفخ» به معنای نفوذ و پیشروی است و «نفق» بر وزن «شفق» به معنای کانال‌ها و نقب‌هایی است که زیر زمین می‌زنند تا برای استتار یا فرار از آن استفاده کنند.

منافق کسی است که طریقی مرموز و مخفیانه برای خود برگزیده تا با مخفی‌کاری و پنهان‌کاری در جامعه نفوذ کند و به هنگام خطر از طریق دیگر فرار نماید.

زشتی دروغ

زبان ترجمان دل است و اگر راه این دو از یکدیگر جدا شود نشانه نفاق است و می‌دانیم یک انسان منافق از سلامت فکر و روح برخوردار نیست.

از رسول خدا (ص) نقل است که می‌فرمایند:« سه چیز است که در هر کس باشد منافق است هر چند نماز بخواند و روزه بگیرد و خود را مسلمان بداند: کسی که در امانت خیانت می‌کند و به هنگام سخن گفتن دروغ می‌گوید و هر گاه وعده‌ای می‌دهد تخلف می‌کند.»

و در حدیثی دیگر می‌فرمایند:« هر مقدار خشوع ظاهر بر آنچه در قلب است افزون گردد در نزد ما نفاق است»

دروغ سرچشمه همه گناهان است در روایات اسلامی دروغ به عنوان کلید گناهان شمرده شده است.

امام حسن عسگری(ع) می‌فرمایند:« تمام پلیدی‌ها در اتاقی قرار داده شده و کلید آن دروغ است»

خلف وعده

کسی که از ناتوانی خود بر عمل به وعده‌ای که می‌دهد، آگاه است یا با نداشتن قدرت بر وفای به وعده قصد خلف وعده را دارد یا از ابتدای امر می‌داند که به خاطر موانع غیر اختیاری به وعده خود نمی‌تواند جامه عمل بپوشاند در چنین مواردی وعده دادن به دیگری وعده دروغ است که موجب دردسر و گرفتاری برای طرفین خواهد بود.

شکستن پیمان

عهد پیمان و سوگند تاکیدی است بر حفظ همبستگی جامعه و اعتماد متقابل اما آن روز که عهد و پیمان پشت سر هم شکسته شود دیگر اثری از سرمایه بزرگ اعتماد عمومی باقی نخواهد ماند و جامعه به ظاهر متشکل تبدیل به آحاد پراکنده فاقد قدرت می‌شود.

به همین دلیل مکرراً در آیات قرآن و به طور گسترده و احادیث اسلامی روی مسئله وفای به عهد و ایستادگی در برابر سوگندها تأکید شده است و شکستن آن از گناهان کبیره محسوب می‌شود.

کسی که در مبارزه هرزگی کند

در برخورد با چنین رفتارهای سوئی دو گونه دستورالعمل وجود دارد از یک سو نباید به افرادی که طمع تجاوز به حریم دیگران و بهم زدن فضای سالم جامعه را دارند اجازه داده شود که حق دیگران را ضایع کنند آبروی مردم را ببرند و به حقوق مسلم آنها تجاوز نمایند. دستور دیگر این است که سعی شود از عمل بد دیگران گذشت شود.

خداوند می‌فرماید:« ای رسول ما! تو آزار و بدی‌ها را به آنچه نیکوتر است دفع کن»

«هرگز خوبی با بدی یکسان نیست. ای پیامبر! همیشه بدی را به بهترین عمل پاسخ بده تا آن کس که با تو دشمن است دوست صمیمی تو گردد»

تیر
14
1391

به بهانه روز قلم

اشاره

به پیشنهاد انجمن قلم ایران و تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، روز چهاردهم تیرماه، به عنوان «روز قلم» در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران به ثبت رسیده است. این روز را، به همه قلم به دستانِ متعهد و دل‏سوز، که از قلم به نیکی استفاده و در راه کمال آدمی و انسان سازی کوشش می‏کنند، تبریک می‏‌گوییم که عرصه جولانِ قلم، نمایشگاه توان‏مندی‏‌های اندیشمندان بوده است و امیر بیان، حضرت علی علیه‏‌السلام در این مورد می‏‌فرماید: «اندیشه‏‌های دانشمندان، به بلندای قدرت قلم‏‌هاشان است».

سخن قلم

آن روز که خداوند مرا آفرید و با دست قدرت خویش، بر سینه «لوحم» کشید تا سرنوشت همگان را بر آن صفحه رقم زنم، موقعیت و منزلتم آن چنان بالا رفت که آفریننده همه آفریده‏‌ها، بر من و آثارم سوگند یاد کرد و فرمود: «ن وَالقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آنچه می‏‌نویسند».

مرحوم علامه طبرسی رحمهالله ، در تفسیر مجمع البیان، در مورد قلم می‏‌نویسد: «پایه امور دین و دنیا بر دو چیز است: قلم و شمشیر و شمشیر زیر پوشش قلم قرار دارد».

من که آمدم، حیات معنوی انسان را جانی تازه بخشیدم و در درون جان‏‌ها، راهی تازه گشودم. با رنگ عشق، هستی را نورباران کردم؛ هر چند این رنگ چون شب، سیاه و ظلمانی بود، ولی میوه‏‌های سرخ، به سرخی خورشید به گاه طلوع و غروب داشت و آن میوه سرخ و شیرین، «شهید» بود که شهیدان، میوه درخت توان‏مند قلم‏‌اند؛ مگر آن سید ابرار و رسول بزرگوار نفرمود که: «مرکب سیاه دانشمندانِ آگاه، برتر از خون شهیدان است»؟ و نیز امام شهیدان، خمینی بت شکن فرمود: «قلم‏‌ها شهید پرور هستند. اهمیت انتشارات، مثل اهمیت خون‏‌هایی است که در جبهه‏‌ها ریخته می‏شود».

محتوای قلم

سوگند خداوند به «قلم» و «نوشته»، قلم را قداست و نوشتن را حرمت بخشیده است. درخت قلم، اگر ریشه در «تعهّد» و «تدیّن» داشته باشد، میوه‏‌هاش شیرین و ماندگار است. ارزش هر قلم، به «پیام» آن است و عظمت نوشته، به محتوایش. قلم‏‌های شهیدپرور، عشق‏‌های برتر را بذرافشانی می‏کنند و شور شهادت‏‌طلبی را در رواق دل‏‌ها می‏‌تابانند و شهیدان را در معراج شهادت، از «خاک» تا «خدا» پیش می‏‌برند. چه دست‏هایی قلم شده تا قلم در دست پاکان قرار گیرد و چه بسیار نویسندگان شجاع که «شهید قلم» شده‏‌اند. نویسنده متعهّد، تک‏تیراندازِ میدان نبرد اندیشه‏‌هاست و برای پیروزی، نیازمند «مهارت»، «دقت»، «هدف‏‌گیری»، «لحظه‏‌شناسی» و «سرعت عمل» است.

قلم، رازدار بشر

«قلم»، حافظ علوم و دانش‏‌ها، پاسدار افکار اندیشمندان، حلقه اتصال فکری عالمان و پُل ارتباطی گذشته و آینده بشر بوده، و حتی ارتباط آسمان و زمین نیز از راه لوح و قلم به دست آمد. «قلم»، انسان‏‌هایی را که از نظر زمان و مکان جدا از هم زندگی می‏‌کنند، پیوند می‏‌دهد؛ گویی همه متفکران بشر را در تمام طول تاریخ و در تمام نقاط زمین، در یک کتاب خانه بزرگ جمع می‏بینی! در این کتاب خانه، سخنان آسمانی و زمینی جمع است، از سقراط گرفته تا ابن‏سینا و معاصران‌مان. از قرآن و نهج البلاغه تا اَوسْتا و انجیل. همه و همه هستند. «قلم»، رازدار بشر و خزانه دار دانش‏‌ها و جمع آوری کننده تجربه‏‌های قرن‏‌ها و دوران‏‌هاست و اگر قرآن به آن سوگند یاد می‏کند، به همین دلیل است؛ زیرا همیشه، سوگند به امری بسیار پر ارزش و محترم یاد می‏شود. شاعر خوش‏‌بیان، مسعود سعد سلمان، موقعیت حسّاس قلم و نوشتن را چنین ترسیم می‏‌کند:

نبشتن ز گفتن مهم‏تر شناس

                              به گاه نوشتن به جایْ آرْ هوش

اگر در نبشتن خطایی کُنی

                              سرت چون قلم دور مانَد ز دوش

قلم، منشأ هدایت و آگاهی

خداوند متعال در قرآن مجید، افزون بر آن که نام سوره‏‌های را «قلم» می‏نهد، تا آن‏جا برای این موضوع به ظاهر کوچک اهمیت قائل است که به آن و آن‏چه با آن نوشته می‏‌شود، سوگند یاد می‏‌کند. چه سوگند عجیبی! در واقع آن چه به آن در این‏جا سوگند یاد شده، ظاهرا موضوعی کم اهمیت است؛ یک قطعه نی یا چیزی شبیه به آن و کمی مادّه سیاه رنگ، سپس نوشته‏‌هایی که بر صفحه کاغذ ناچیز رقم زده می‏‌شود؛ اما در واقع، این قلم، همان چیزی است که سرچشمه پیدایش تمام تمدّن‏‌های انسانی، تکامل دانش‏ها و بیداری اندیشه‏ها به شمار می‏‌آید.

قلم، منشأ هدایت و آگاهی بشر است تا آن‏جا که زندگی بشر را به دو دوران تقسیم می‏‌کنند: دوران تاریخ و دوران پیش از تاریخ. دوران تاریخ، از زمانی آغاز می‏‌شود که خطْ اختراع و انسان دست به قلم شد و توانست ماجرای زندگی و تجربه‏‌های خود را بر صفحه‏‌های کاغذ بنویسد.

اسلام و قلم

دین مبین اسلام، برای قلم و نوشتن، ارزش خاصی قائل است. گاه در کلام امیر بیان، حضرت علی علیه‏‌السلام می‏‌خوانیم که: «عقلِ نویسنده، در قلم اوست» و گاه از زبان رسول مکرّم اسلام می‏‌شنویم که سه صداست که حجاب‏‌ها را پاره می‏کند و به پیشگاه با عظمت خدا می‏‌رسد و یکی از آن‏ها صدای گردش قلم‏های دانشمندان به هنگام نوشتن است. خداوند متعال در قرآن مجید هم، گاه به قلم و نوشته آن سوگند یاد می‏کند و گاه، آن را وسیله تعلیم خود بر می‏‌شمارد، هر آینه عظمت و بزرگی قلم، این سلاحِ انسان‏‌ساز را بیش‏تر درک می‏‌کردیم.

امتیازهای قلم

«قلم» سه امتیاز دارد که در «بیان» آن‏ها را نمی‏‌بینیم:

۱. باقی بودن:

سخن فرار می‏‌کند و نوشته باقی است. امیر مؤمنان علی علیه‏‌السلام در سخن جالبی می‏‌فرماید: «دانش را با نوشتن در بند کنید» تا باقی بماند و از کفتان نرود.

۲. دقیق بودن:

بیان و سخن معمولاً دقیق نیست. اگر قرار بود کتابی که هزار سال پیش نوشته شده، زبانی به ما می‏‌رسید و در جایی نوشته نمی‏‌شد، هیچ گاه به طور دقیق به ما نمی‏‌رسید و در واقع ما کتاب دیگری را پیش روی خود می‏‌دیدیم.

۳. عمیق بودن:

مطالب نوشته عمیق و فکرشده است؛ در حالی که به طور معمول سخنان، بدون تأمل گفته می‏‌شود و کم محتواست. نویسندگان گاه یک ساعت فکر می‏‌کنند و یک خط می‏‌نویسند، ولی در سخن نمی‏‌توان آن دقت را رعایت کرد.

علامه طبرسی رحمه‏‌الله در این مورد می‏‌نویسد:«بیان دو گونه است: بیان زبان و بیان قلم. بیان زبان، با گذشت زمان کهنه می‏‌شود و از بین می‏رود، ولی بیان قلم تا ابد باقی است».

قلم و شمشیر

مرحوم علامه طبرسی رحمه‌الله ، در تفسیر مجمع البیان، در مورد قلم می‏‌نویسد: «پایه امور دین و دنیا بر دو چیز است: قلم و شمشیر و شمشیر زیر پوشش قلم قرار دارد».

گردش نیش قلم بر صفحه کاغذ است که سرنوشت بشر را رقم می‏‌زند. چه عهدنامه‏‌ها و صلح نامه‏‌ها که ملّتی را ذلیل و کوچک ساخت و چه فتواها که مردمانی را از زبونی نجات داد. توجه به عهدنامه‏‌هایی چون «ترکمان‌چای» و «گلستان»، در مقابل فتوای تاریخی «ضد تنباکو»ی میرزای شیرازی یا «حکم ارتداد سلمان رشدی» از قلم آن یگانه دوران، حضرت امام خمینی رحمه‌الله اهمیت گردش قلم را بر صفحه سپید کاغذ بیشتر نمایان می‏‌کند. زور قلم، از توان شمشیر بیش‏تر است. البته باید قلم را به دست صالحان داد و گرنه به قول عارف معروف، شیخ محمود شبستری در منظومه عرفانی گلشن راز:

چون قلم در دست غدّاری بُوَد

                         لاجرم منصورْ برداری بُوَد

چون سفیهان راست این کار وکیا

                         لازم آید یقتلون الانبیا

سوگند خداوند به «قلم» و «نوشته»، قلم را قداست و نوشتن را حرمت بخشیده است. درخت قلم، اگر ریشه در «تعهّد» و «تدیّن» داشته باشد، میوه‏‌اش شیرین و ماندگار است.

جامعه مطلوب

قلم را نباید به دست نااهلان سپرد. قلم در دست نابخردان که نمی‏‌دانند چگونه از آن استفاده کنند یا غرض‏‌ورزان که نمی‏‌خواهند از آن به شیوه صحیح استفاده کنند، همان تیغِ از نیام برکشیده به دست زنگی مست است که لجام گسیخته، کیانِ اسلام و انقلاب را به مخاطره می‏‌اندازد. همه نوشته‏‌ها، اعم از کتاب و مطبوعات، باید در راستای اهداف والا و گهربار اسلام و انقلاب اسلامی باشند تا آن جامعه مطلوب اسلامی که مقام معظم رهبری، در پیام خود، به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام رحمهالله ترسیم کردند، محقق شود:

« جامعه مطلوب اسلامی، جامعه‏‌ای است که در آن، گنجینه‏‌های فکر و ذهن انسان‏ها که گران بهاترین ثروت ملّیِ هر جامعه‏‌ای است، استخراج و به کار گرفته شود، بی‏سوادی ریشه کن گردد، مدارس،… دانشگاه‏ها و حوزه‏‌های علمیه پر رونق، مراکز تحقیق فعّال و پیشرو،… مطبوعات پر مغز و آگاهی‌بخش، دانشمندان و اساتید با نشاط و پرانگیزه… و نویسندگان… فیض‏‌بخش باشند».

برگرفته از : گلبرگ – تیر ۱۳۸۳، شماره ۵۲

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

تیر ۱۳۹۱
ش ی د س چ پ ج
« خرداد   مرداد »
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
31