مهر
6
1391

میلاد امام رضا(ع)

السلام ای حضرت سلطان عشق
یا علی موسی الرضا ای جان عشق
السلام ای بهر عاشق سرنوشت
السلام ای تربتت باغ بهشت

ای پسر فاطمه، نور هدی
سبزترین باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها می شود
پاکتر از آینه ها می شود
ای گل گلزار خدا، یا رضا
آینه ی قبله نما یا رضا

تبیان زنجانمیلاد شمس الشموس، خسرو اقلیم طوس، شاه انیس النفوس،بر همه شیعیانش مبارک باد تبیان زنجان

مهر
6
1391

به مناسبت میلاد امام رضا(ع)

ولادت

امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) بنا به نقل کلینى و شیخ مفید در یازدهم ذیقعده سال ۱۴۸ هـ ق در مدینه منوره تولد یافت. پدرش موسى بن جعفر(علیه السلام) و مادرش نجمه خاتون بود. گویند نجمه را آغاز تکتم مى نامیدند و پس از ولادت امام رضا او را طاهره لقب دادند. شیخ مفید و کلینى از هشام بن احمد نقل کرده اند که گفت:

حضرت موسى بن جعفر به من فرمود: آیا خبر دارى که کسى از برده فروشان مغرب آمده باشد؟ گفتم نه. حضرت فرمود: چرا آمده است، بیا نزد او رویم. به اتفاق حضرت به محل برده فروشان رفتیم: مردى را دیدم که بردگانى چند همراه داشت. به او گفتیم بردگانت را به ما نشان بده. او هفت کنیز آورد که حضرت هیچ یک را نخواست و فرمود کنیز دیگرى بیاور. برده فروش گفت جز یک کنیز بیمار کنیز دیگرى ندارم. حضرت فرمود: چه اشکال دارد که آن را نیز به ما نشان دهى. برده فروش امتناع کرد و حضرت برگشت. روز بعد مرا فرستاده و فرمود همان کنیز بیمار را به هر قیمتى که گفت خریدارى کن. من پیش او رفتم و مرد گفت کنیز را به کمتر از فلان مبلغ نمى فروشم. گفتم به همان قیمت او را خریدارم. مرد گفت از آن تو باشد و سپس پرسید آن مردى که دیروز همراه تو بود که بود؟ گفتم مردى از بنى هاشم گفت از کدام خانواده بنى هاشم. گفتم بیش از این اطلاع ندارم. مرد گفت من این کنیز را از دورترین نقاط آفریقا خریده ام. زنى از اهل کتاب به من گفت این دختر پیش تو چه مى کند؟ گفتم او را به کنیزى براى خود خریده ام. گفت سزاوار نیست که این کنیز نزد تو باشد، بلکه او باید نزد بهترین مرد روى زمین باشد و پس از مدت کوتاهى پسرى آورد که در مشرق و مغرب مانندش نباشد. هشام گوید: من او را پیش  امام بردم، پس از چندى حضرت رضا(علیه السلام) از او متولد گردید.

امامت

امام رضا(علیه السلام) خود در حدیثى طولانى که کلینى آن را در کافى نقل کرده صفات و ویژگى هایى رابراى امام بیان مى کند و اشاره مى کند که منصب امامت مانند مقام نبوت منشأ الهى دارد و امام نیز باید از جانب خداوند تعیین و به وسیله پیامبر یا امام قبلى به مردم معرفى شود. چنانکه امام اول، امیر المؤمنین على(ع) مطابق آیه تبلیغ در غدیر خم به وسیله پیامبر اکرم به مردم معرفى و ابلاغ شد و امامان بعدى نیز علاوه بر اینکه نبى گرامى برابر احادیث موجود در کتب فریقین با مشخصات کامل تا امام دوازدهم نام برده است، هر امامى نیز امام بعد از خود را با نص صریح و قطعى معرفى مى کرده است.

امام کاظم نیز در موارد متعددى به امامت حضرت رضا پس از خود تصریح فرموده بود، از جمله داوود رقى گوید: به موسى بن جعفر عرض کردم پدرم فداى تو باد، من به سن کهولت رسیده ام و مى ترسم پیش آمدى برایم روى دهد و دیگر شما را نبینم، لذا مى خواهم مرا از امام بعد از خود خبر دهید. حضرت فرمود: پسرم على امام بعد از من است.

نصر بن قابوس مى گوید: به حضرت ابى ابراهیم، موسى بن جعفر(ع) عرض کردم که من از پدرت (امام صادق) پرسیدم که امام پس از شما کیست، شما را معرفى کرد و هنگامى که آن حضرت رحلت فرمود، مردم پراکنده شدند ولى من و یارانم به شما معتقد شدیم، شما نیز امام پس از خود را به من معرفى فرمائید. امام کاظم(ع) فرمود: فلانى. (امام رضا را نام برد)

در عین حال با همه این نصوصى که به امامت حضرت رضا(ع) تصریح دارد، پاره اى از شیعیان و حتى نواب امام کاظم بعد از شهادت حضرت، از پذیرش امامت امام رضا(ع) استنکاف کردند و به اصطلاح در امام کاظم(ع) توقف کردند و به «واقفیه» مشهور شدند. اینان مى گفتند: امام موسى بن جعفر بدرود زندگى نگفته، بلکه مانند عیسى بن مریم به آسمان رفته است و مهدى موعود او است و به زودى باز مى گردد و بعد از وى هیچ امامى وجود نخواهد داشت. به همین جهت امامت امام رضا و جانشینى آن حضرت را نپذیرفتند و متأسفانه اکثر اینان که چنین مى گفتند از بزرگان شیعه بودند.

صفات

از امام موسى بن جعفر(ع) روایت شده که به فرزندانش مى فرمود: این برادر شما، على، دانشمند آل محمد(ص) است. از او درباره دین خود بپرسید و آنچه را به شما مى گوید حفظ کنید، که من بارها از پدرم جعفر بن محمد(علیه السلام) شنیدم که به من مى فرمود: «داشمند آل محمد از تو زاده مى شود و نامش هم نام على بن ابى طالب(ع) است و اى کاش من او را درک مى کردم.»

ابراهیم بن عباس صولى گوید: هرگز ندیدم چیزى از امام رضا(ع) پرسیده شود و او پاسخش را نداند و در زمان و عصر او کسى را داناتر و آگاه تر از او نیافتم.

همو مى گوید: هرگز ندیدم ابوالحسن (ع) کسى را با سخن خود ناراحت کند و هرگز سخن کسى را قطع نمى کرد. هیچ گاه – در صورت قدرت و توانایى – حاجت کسى را رد نمى کرد. هرگز پاى خود را در برابر همنشینش نمى گشود و در نزد او بر جایى تکیه نمى داد. هرگز صداى آن حضرت به قهقه بلند نمى شد، بلکه خنده آن حضرت فقط تبسم بود.

حضرت(ع) همواره همراه غلامان بر سر یک سفره مى نشست و مى فرمود: هیچ کس را بر دیگرى برترى نیست مگر به تقوا و اطاعت از خداوند. یکى از همراهان حضرت در سفر امام(ع) از مدینه به خراسان چنین مى گوید:

با حضرت رضا(علیه السلام) در سفر خراسان همراه بودم. حضرت با تمام خدمتکاران و غلامان بر سفره واحدى مى نشست. روزى به حضرت عرض کردم: فدایت شوم بهتر است سفره بندگان و خدمتکاران را جد فرمائید. امام فرمود: ان الله تبارک و تعالى واحد و الام واحد و الاب واحد و الجزاء بالاعمال;

خداى تبارک و تعالى- که خداوند همه ما است- یکى است و همه از یک پدر و مادر هستیم و کیفر و پاداش همه بواسطه اعمال است، پس جدایى در طعام چرا؟

حضرت(ع) در پاسخ مردى که به وى گفت بود «به خدا سوگند، تو بهترین مردمانى» فرمود: قسم نخور! هر کس از من متقى تر باشد و خداوند را از من بهتر بندگى نماید از من بهتر است.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

مهر ۱۳۹۱
ش ی د س چ پ ج
« شهریور   آبان »
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031