30
1391
القای یک باور سکولار
روزنامه رسالت در یادداشتی از آنچه آن را القای باورهای سکولار در میان عزاداران حسینی نامیده انتقاد کرده است.
دیروز پیامکی به دستم رسید که در آن بدون مقدمه و موخره به نقل از یکی از بزرگان عنوان شده بود:” محرم و صفر ماه بالیدن هم هست نه فقط نالیدن! تمرین خوب نگریستن هم هست نه فقط خوب گریستن! ”
در اولین مواجهه تصور کردم این پیامک صرفا پیامکی است مانند سایر پیامکها که دوستان به همدیگر میفرستند اما بعد متوجه شدم که این پیام طی یک اقدام سازماندهی شده در تیراژ گستردهای برای بسیاری فرستاده شده است. تاکید بر عقلانیت و نگرشهای صواب (درست) در سوگواری اباعبدالله الحسین(علیه السلام) حرف درستی است که ناشی از فلسفه بلند عاشوراست و از زبان آن بزرگ بیان شده است اما بخش نگرانکننده این پیامک بازی گفتمانی با کلمات برای القای یک باور سکولار در بین عزاداران حسینی(علیهالسلام) است که بدون “بکاء” و “ابکاء” نیز میتوان به ولایت تولی و از دشمنان ولایت تبری داشت.
این حرکت تلاشی معنادار برای تهیکردن هویت اصیل عزاداریها در ایام ماه محرم است؛ چرا که میخواهد به مخاطب خود بباوراند چشمی که بر حسین نگریسته باشد نیز میتواند خوب بنگرد و یا کسی که بر مصائب عاشورا ننالیده باشد میتواند به این حماسه عظیم و تاریخساز ببالد! این حرکت مشکوک زمانی معنادارتر میشود که در فضای مجازی و همچنین برخی شبکه های ماهوارهای انگلیسی و ضدانقلاب در آستانه محرم یک مستند موهن و حقیر تحت عنوان”مغزشویی مقدس” منتشر میشود که به دنبال اباحهگری و بازی با مقدسات مردم در مجالس روضه و مداحی است. البته از انگلیسیها و ضدانقلاب که بیشترین لطمه را از مراسمات عزاداری اباعبدالله الحسین(علیه السلام) خوردهاند بعید نیست که بخواهند با این هویت اصیل که به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) “اسلام را زنده نگه داشته است” بازی کنند؛ اما جای تاسف اینجاست که برخی در داخل نیز ندانسته در بازی مشکوکی وارد میشوند که منشاء آن جایی نیست جز توطئههای خناسانه استعمار پیر و جریان انحراف.
اشک و گریه بر مصیبت امام حسین (علیهالسلام) سکهای طلایی است که یک روی آن عشق به امام حسین(علیهالسلام) و روی دیگر آن تبری از دشمنان ولایت است؛ گریه به حال مردمی است که عزیزترین انسان زمان را پای منافع زودگذر دنیا قربانی کردند و ندای “هل من ناصر” او را بی پاسخ گذاشتند. گریه بر مصیبت عاشورا گریه بر عقل بیعقال انسان است که بر انسانیت میتازد.
در این بکاء مقدس آنقدر تاثیر و فضیلت هست که حتی ائمه اطهار (علیهم السلام) در سفارشات فراوانی از عزاداران حسینی(علیه السلام) خواستهاند که اگر حال گریه ندارند تباکی کنند و خود را به حالت گریه بزنند. شیخ جلیل جعفر بن قولویه در کامل از ابن خارجه روایت کرده است:”روزی در خدمت امام صادق (علیه السّلام) بودیم و امام حسین (علیه السّلام) را یاد کرده و از او نام بردیم. حضرت صادق (علیه السّلام) بسیار گریستند و ما نیز به تبع ایشان گریستیم. پس حضرت صادق (علیهالسّلام) فرمودند که امام حسین علیهالسّلام میفرمود من کشته گریه و زاری (اشک) هستم . نام من در نزد هیچ مؤمنی برده نمیشود مگر آنکه محزون و گریان میشود.”
در همین خصوص حضرت آیتالله مهدوی کنی در گفتگو با “آدینه تهران” هفتهنامه ستاد نماز جمعه تهران خطاب به وعاظ و روحانیونی که مراسم عزاداری را در سرتاسر کشور برگزار میکنند، فرمودند:”مدیریت احساسات جامعه و پیوند و ارجاع تمام مصائب به مصیبت سیدالشهدا علیهالسلام نکتهایست که مد نظر امامان قرار داشته است و در روایت حضرت رضا فرمود: (إن کنت باکیاً لشی فابک للحسین) …مجالس سوگواری سیدالشهدا علیهالسلام در طول تاریخ باعث ترویج اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و بسط فرهنگ عزت و جهاد بوده است. اظهار حزن، و شرکت در اندوه ولی خدا، تولّی انسان به ولایت الهی را تقویت نموده و اظهار برائت از دشمنان جریان حق، نیز به تقویت تبرّی میانجامد، تولی و تبری، حرکت انسان در مسیر قرب الیالله را تنظیم میکند.”
گریه بر مصائب عاشورا یک پیوند عاطفی و احساسی عمیق با ولی زمان است. گریه بر امام حسین(ع) نه از سر عجز است و نه از سر ترس از آینده. این اشک و گریه نمایانگر پیوند عاطفی با اهداف ابا عبدالله (علیهالسلام) است. این گریه نوعی اعلام وفاداری از سر بصیرت و اخلاص است و مگر کسی هست که به فلسفه عاشورا پی ببرد اما بر اباعبدالله (علیهالسلام) نگرید. مگر میشود حماسه بیبدیل عاشورا را در ذهن تصویر کرد اما اشک نریخت.
30
1391
زندگینامه حضرت عباس(ع)
در سال ۲۶ هجری قمری، حضرت عباس (ع) پایه عرصه گیتی نهاد. مادر گرامیش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربیعه بن عامر کلبی و کنیه اش (ام البنین) بود.
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، که امیرالمومنین از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست کرد زنی را از دودمانی شجاع برای او خواستگاری کند و عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری کرد و ازدواج صورت گرفت.
امیرالمومنین (ع) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.
عباس (ع) ازبرادران دیگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خویش، حسین (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار کردند.
ارادت قلبی ام البنین (س) به خاندان پیامبر (ص) آنقدر بود که امام حسین (ع) را از فرزندان خود بیشتر دوست می داشت؛ بطوری که وقتی به این بانوی گرامی خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسین (ع) باخبر سازید و چون خبر شهادت امام حسین (ع) به او داده شد، فرمود رگهای قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زیر این آسمان کبود است، فدای امام حسین (ع).
دوران کودکی
در روزهاى کودکى عباس، پدر گرانقدرش چون آیینه معرفت، ایمان، دانایى و کمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانىاش بر وى تاثیر مىنهاد. او از دانش و بینش على(ع) بهره مىبرد. حضرت در باره تکامل و پویایى فرزندش فرمود: ان ولدى العباس زق العلم زقا; همانا فرزندم عباس در کودکى علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا مىگیرد، از من معارف فرا گرفت.
30
1391
۱۰درس و آموزه مهم قیام امام حسین(ع)
عاشورا، سراسر مدرسه عشق است هراندازه که انسانها با درسهای نهفته در آن حرکت خونین و ژرف که بشریت را با ارزشهای متعالی و مفهوم حیات هدفدار آشنا ساخت آشناتر گردند، به همان میزان عزّتمند خواهند زیست و پایههای حکومت طاغوتها را خواهند لرزاند.
به گزارش سرویس دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) درسهایی که از عاشورا می توان گرفت، در گفتار و کردار امام حسین (ع) و یارانش دیده میشود و کسی که به دقت در مجموعه این واقعه بنگرد و آن را فرا راه خود قرار دهد، با این درسهای انسان ساز آشنا میگردد.
در این نوشته برخی از این درسها را برمیشماریم.
۱- توکّل
امام محمد باقر(ع) در سخنی گهربار فرمودند: «کسی که به خدا توکّل کند، شکست نمیخورد» و قیام خونین عاشورا، سرشار از این آموزه نیک الهی است که فرجامی جز پیروی حق بر باطل را نوید نبخشید. امام حسین(ع) گرچه به استناد دعوتنامههای کوفیان به سمت آنان حرکت کرد، ولی توکّْل آن حضرت به خداوند متعال بود. به همین دلیل، وقتی میان راه، خبر بیوفایی مردم و شهادت مسلم بن عقیل (ع) را شنید، تصمیم خویش را تغییر نداد و برای انجام تکلیف، با توکل به خدا را خود را ادامه داد. نیز بر این اساس بود که صبح عاشورا و با شروع حمله همه جانبه و بی رحمانه دشمن، در نیایشی به درگاه خدا، اعتماد به پروردگارش را چنین بیان فرمود:
«خداوندا! تو تکیه گاه من در هر اندوه، و امید من در هر سختی هستی. تو در هر پیشامدی تکیه گاه و مایه پشت گرمی منی.»
۲- رضا و تسلیم
یکی از آموزههای کربلا، راضی بودن به رضای الهی است. هدف امام حسین(ع) فقط خشنودی خدا و پیامبر او(ع) بود. اگر در آن قیام خونین، جان عزیزش را نثار کرد، اگر سختترین مصیبتها را به جان خرید، و اگر خاندان گرامیاش را به دست اسارت سپرد، هدفی جز کسب رضای الهی نداشت. امام حسین(ع) هنگامی که میخواست از مکه به سمت عراق خارج شود، خود در خطبهای به این ویژگی اشاره فرموده است:
«ما اهل بیت به آنچه خدا راضی است، راضی و خشنودیم. در مقابل بلا و امتحان او، صبر و استقاممت میورزیم. او اجر صبرکنندگان را به ما عنایت خواهد فرمود.»
۳- عمل به تکلیف
از آموزههای ارزشمند کربلا، عمل به تکلیف است. هنگامی که دعوت نامههای پیاپی مردم کوفه به امام حسین(ع) رسید، ایشان هرچند از سستعهدی کوفیان آگاه بود، ولی آن اعلام حمایتها را تکلیفآور دانست و به سوی آنان حرکت کرد.
امام خمینی که خود سالها بعد با همین انگیزه، قیامی عزّت آفرین را پایه ریخت، در سخنانی درباره این آموزه عاشورایی میفرماید:
– اینکه حضرت ابی عبدالله (ع) قیام کرد با عدد کم، برای اینکه گفتند تکلیف من این است که نهی از منکر کنم.
– حضرت سیدالشهدا(ع) تکلیف برای خودشان دانستند که بروند و کشته هم بشوند و محو کنند آثار معاویه و پسرش را.
– لکن تکلیف بود که قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه ملت را اصلاح کند و عَلَم یزید را بخواباند.
۴- آزادگی
عاشورا، نماد آزادگی است و حضرت سیدالشهدا(ع) سرور آزادگان. همو که در پاسخ کسانی که بیعت با یزید را از ایشان میخواستند تا در امان بماند، میفرمود: آگاه باشید! ناپاک زاده فرزند ناپاک زاده، مرا میان دو چیز مجبور کرده است: بین مرگ و ذلت، ولی هیهات که ما ذلت و خواری را بپذیریم. خداوند پذیرش ذلت را بر ما و بر پیامبر و مؤمنان روا نداشته است و دامنهای پاک و دارای اصالت و شرف و خاندان دارای همت والا و عزّت نفس ما هرگز اجازه نمیدهد اطاعت فرومایگان را بر مرگ شرافتنمندانه ترجیح دهیم.
۵- اخلاص
اخلاص سیدالشهدا(ع) و یاران آن حضرت، مهمترین عامل جاودانگی قیام حسینی است. از زمانی که حضرت از مدینه حرکت کرد، تا مکّه و سپس کربلا، بسیار کسانِ مدّعی با ایشان همراه شدند و به ظاهر خود را حسینی نشان دادند، ولی هیچکدام بر حرف خود نایستادند و در نهایت، سرور شهیدان را تنها رها کردند.
در روز عاشورا و صحنه نبرد کربلا نیز، تنها خون بود و شمشیر و زخم و درد و شهادت، و از مدال و پول و امتیازهای اجتماعی و مقامهای دنیوی خبری نبود. از این رو، ماندگان و مقاومان، تنها با نیروی اخلاص به جهاد در راه حضرت دوست ادامه میدادند و یکی یکی شربت شهادت مینوشیدند.
۶- ایثار
از بارزترین درسهای عاشورای حسینی ایثار و مقدّم داشتن دیگری بر خود است. در صحنه کربلا، نخستین ایثارگر، خود سیدالشهدا(ع) بود که حاضر شد خود و خاندانش را فدای دین خدا کند و رضای او را برهمه چیز برگزیند. حتی زمانی که یاران حضرت به شهادت رسیدند و نوبت به جانفشانیِ بنیهاشم رسید، امام حسین (ع) ابتدا فرزند دلبندشان، علی اکبر(ع) را برای شهادت در راه خدا فراخواند.
جلوه دیگر ایثار در کربلا، کار زیبای حضرت ابوالفضل (ع) بود. آن حضرت که با لب تشنه وارد فرات شد، چون خواست آب بنوشد، یاد لبهای تشنه امام حسین (ع) و کودکان تشنهکامش افتاد و به خود نهیب زد که: آیا آب مینوشی، در حالی که برادر و مولایت حسین (ع) تشنه و در آستانه شهادت است؟ پس آب را ننوشید و بازگشت و لبتشنه به شهادت رسید.
۷- امر به معروف و نهی از منکر
از آموزههای ارزنده نهضت حسینی، توجه به دو فریضه مهم امر به معروف و نهی ازمنکر است. امام حسین (ع) در وصیت نامهای که هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش محمد بن حنفیه برای وی نوشت، هدف از حرکت خویش را چنین برشمرد:
من نه از روی سرمستی و گستاخی، و نه برای فساد و ستمگری حرکت کردم، بلکه تنها برای طلب اصلاح در امت جدم حرکت کردم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدم و پدرم علی بن ابی طالب عمل نمایم.
حضرت سیدالشهدا (ع) در جای دیگری نیز فرموده بودند:
«بارخدایا! من به معروف اشتیاق، و از منکر تنفّر دارم.»
بر این اساس، در زیارتهای گوناگونی که درباره امام حسین (ع) از پیشوایان معصوم (ع) وارده شده، این تعابیر دیده میشود: «گواهی میدهم تو نماز را به پا داشتی و زکات دادی و امر به معروف نمودی و نهی از منکر کردی.»
۸- نفی نژادپرستی
شهید، شهید است، چه تفاوت دارد که از چه نژاد و رنگ و زبانی باشد؛ سفید و سیاه، عرب و عجم، رومی یا زنگی. ملاک ارزش در اسلام، عقیده و ایمان است.
شهادتکده کربلا، بزمگاه عشق است و همهگونه شهیدی دارد؛ جوان، پیر، خردسال، شیرخوار، سیاه، سفید، عرب و عجم. آنجا، یگانگی است و از نابرابریِ نژادی اثری نیست. پیشوای شهیدان، حسین (ع) در صحنه نبرد، این آموزش دینی و انسانی را به کار گرفت و سپاس و ستایشی همسان به همه یارانش، از پیرمرد تا نوجوان، و از رییس قبیله تا غلام سیاه روا میدارد.
۹- پای بندی به اصول انسانی و اخلاقی
نهضت عاشورا، مظهر ارزشگذاری به حقوق انسانی است. یاران امام حسین (ع) در بین راه کربلا، با لشکریان حرّ بن یزید ریاحی برخوردند که راه را برآن حضرت و یارانش بستند. برخی از یاران امام پیشنهاد مبارزه و نابودی آنها را دادند و دلیل آوردند که قدرت نبرد با ایشان را داریم. ولی امام مدارا کرد و یاران را به صبر دعوت فرمود.
همچنین صبح عاشورا که شمر جلو آمد و به آن حضرت اهانت کرد، مسلم بن عوسجه، از یاران امام خواست با تیری او را از پای درآورد که حضرت مانع شد.
۱۰- رنگ و بویی جاودانه
مؤمن باید از فرصتهایی که برایش پیش میآید بهترین و بیشترین استفاده را بنماید و اکنون که میخواهد چیزی را در راه خدا ببخشد باید به آن رنگ و بوی جاودانگی دهد تا همیشه، حتی پس از مرگ نیز، از آن بهره گیرد.
و اساساً یکی از اهدافی که اسلام وقف را فرا روی مؤمنان قرار داده این است که بعد از مرگ نیز پروندهی اعمال نیکش بسته نشود و از پاداش آن تا روز قیامت بهرهمند گردد. از این رو مردگان حسرت میخورند و آرزو میکنند که ای کاش میتوانستند لحظهای به دنیا بازگردند تا این عمل صالح را انجام دهند.
29
1391
از سخنان حضرت سیدالشهداء (علیه السلام)
۱- مردم بندگان دنیا هستند، دین بر سر زبان آنها قرار دارد، تا آنجا که دین زندگى مادى آنان را تاءمین مى نماید به آن تظاهر مى کنند ولى هنگامى که گرفتار شدند (و دین در جهتى مخالف منافع آنان قرار گرفت ) در این هنگامه ها دینداران واقعى کم اند.
۲- چون پاى امتحان در میان آید، مردم را مى توان شناخت آن گاه مى توان دانست که دیندار واقعى کیست ؟
۳- نیکوکارى و احسان باید مانند باران رحمت شامل حال آشنا وبیگانه هر دو بشود.
۴- هنگام سفر به کربلا مى فرمود: راستى این دنیا دگرگونه و ناشناس شده ، و خیرش رفته و از آن جز که بر کاسه نشیند نمانده ، و جز زندگى وبال آورى . راستى که من مرگ را جز سعادت نمى دانم و زندگى با ظالمان را جز هلاکت نمى شناسم
۵- به مردى که در نزد آن حضرت از دیگرى بد مى گفت فرمود: دست از غیبت بردار که غیبت نان خورش سگهاى دوزخ است.
۶- غافلگیر کردن خدا بنده را در این است که به او نعمت فراوان دهد و شکرگزارى را از او بگیرد.
۷- فرمود: چنین نیست که احسان کردن به نا اهل هدر باشد، بلکه احسان به مانند باران تند است که به نیک و بد هر دو مى رسد.
۸- جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد.
۹- هر یک از دو نفـرى که میان آنها نزاعى واقع شود و یکـى از آن دو رضایت دیگرى را بجـویـد ، سبقت گیـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود.
۱۰- بدرستی که شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است.
۱۱- عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند.
۱۲- آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد.
۱۳-کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود .
۱۴- کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند.
۱۵- چیزى را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد.
28
1391
از خاک تا افلاک۲
از دیگر صحابه کربلا وهب ابن عبدالله بن حباب کلبی و همسرش هستند.وهب همراه مادر و همسرش در کربلا حضور داشتند.این سه نفر با نامهای وهب قمر و هانیه در بیابان ثعلبیه زندگی ساده ای داشتند. امام در مسیر سوی کربلا، چشمشان در صحرای ثعلبیه به خیمه سوخته ای افتاد. نزدیک آن خیمه رفت. دید پیرزن فقیری در آنجا زندگی میکند. او قمر مادر وهب بود. امام حال و روزگار او را پرسید. اواز مضیقه آب شکایت کردو گفت: اگر آب میداشتیم بسیار خوب بود. امام با او به کناری رفتند، تا به سنگی رسیدند، امام با نیزه خود آن سنگ را از جا کند. آب خوشگواری از زیر سنگ بیرون آمد. پیرزن بسیار شادمان شد و از امام تشکر کرد. هنگام خداحافظی، امام هدف از هجرت و حرکتخود را گفت و به آن مادر پیر فرمود: ما نیاز به یار و یاور داریم. وقتی که پسرت وهب بازگشت، به او بگو به ما بپیوندد و ما را کمک کند.. واینگونه وهب و خانواده اش به یاران امام پیوستند
هانیه همسر وهب که تازه عروس بود با رفتن وهب به میدان جنگ مخالفت میکرد و میگفت: تو وقتی که کشته شوی وارد بهشت میگردی و همنشین حورالعین میشوی. آنگاه مرا فراموش میکنی. اگر میخواهی دلم را آرام کنی، نزد امام حسین(علیه السلام) برویم در محضر او با من عهد کن که مرا فراموش نکنی. واین عهدی بود که هانیه با امام کرد:
۱. وقتی که وهب کشته شد، من بی سرپرست میشوم، مرا به اهلبیت خودت ملحق کن.
۲. وقتی که وهب کشته شد و با حورالعین محشور گردید، شاهد باش که او مرا فراموش نکند.
روز عاشورا وهب بن حباب اذن جهاد گرفت. قتالى نیکوکرد و برگشت به سوى همسر و مادرش وبه مادرش گفت: آیا از من راضى شدى؟ گفت: از تو راضى نشوم مگر آن زمان که پیش روى حسین و در راه او کشته گردى. پس جنگید ومقاتله نمود تا به شهادت رسید عمر سعد ملعون دستور داد گردنش را زدند و سربریده او را به سوی لشگر امام انداختند. مادرش قمر، مادرش سر او را گرفت و به آغوش کشید و خون صورتش را پاک کرد و گفت: «حمد و سپاس خداوندی را که با شهادت تو، مرا روسفید کرد» سپس سر بریده فرزندش را به سوی دشمن انداخت. یعنی ما متاعی که در راه خدا دادیم پس نمیگیریم.
در مورد چگونگی شهادت هانیه همسر وهب روایت کرده اند چون غبار میدان رزم فرو نشست، همسر وهب به سوى کشته او به راه افتاد و بر بالین او نشست و خاک از بدن او پاک کرد و گفت: بهشت خدا تو را گوارا باد! از خدایى که بهشت را روزى تو کرد مىخواهم که مرا مصاحب تو در بهشت قرار دهد. در این اثنأ شمر به غلامش دستور داد تا عمود خود را بر سر او فرود آورد، و در اثر این ضربه هانیه به آرزوى خودرسید و درکنار همسر شهیدش جان داد ایشان اولین بانوی شهید کربلا هستند.
وهب هنگام شهادت ۲۵ سال داشت و ۱۰ روز بود که به اسلام گرویده بود.
پی نوشت:
روے تمام عشق بہ محراب کوجک استـ
انگار عکس فاطمہ در قاب کوچک استـ !!!
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر آبان ۲۸, ۱۳۹۱
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت آبان ۲۸, ۱۳۹۱
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان آبان ۲۸, ۱۳۹۱
- سجده شکر آبان ۲۸, ۱۳۹۱
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر آبان ۲۸, ۱۳۹۱