تیر
30
1393

ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۱۲

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدسعید لواسانی

بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیم

وَ رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ اذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ الهاً لَقَدْ قُلْنا اذاً شَطَطاً (۱۴)
هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَه لَوْ لا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى الله کَذِباً (۱۵)
وَ اذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ الاَّ الله فَأْوُوا الَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرفَقاً (۱۶)

آیه ۱۴:
وَ رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ اذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ الهاً لَقَدْ قُلْنا اذاً شَطَطاً
ترجمه: و دل‏های‌شان را استوار کردیم، آنگاه که برخاستند و گفتند: پروردگار ما همان پروردگار آسمان‏ها و زمین است و ما هرگز به جاى او معبودى را نمى‏پرستیم زیرا اگر چنین کنیم، قطعا سخنى گزاف و ناروا گفته‏ایم.

ایمان استوار

وقتی گروهی به خدا ایمان آوردند، اولا خداوند بر هدایت آنان می‌افزاید و دل‌های‌شان را از ایمان لبریز می‌کند و تعلقات مادی را از جانشان می‌زداید. ثانیاً دل‌های‌شان را چنان محکم و استوار می‌کند که هرگونه اضطراب از قلوب ایشان رخت برمی‌بندد و توان اظهار توحید را درون کاخ‌های استکبار هم دارند. یکی از ویژگی‌های مهم دولت اسلامی همین ایمان محکم است که در رفتار دولتمردان در برخورد با دشمنان اسلام نمود پیدا می‌کند. پس هرگونه سازشی نشان از فقدان ایمان است.

دل‌های استوار

ربط به معنای محکم‌بستن و استواری است. [مقایس اللغه‌: ۲/۴۷۸] «رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِم» یعنی خداوند قلب آنان را چنان استوار کرد که هیچ اضطراب و تزلزلی در آن نیست و سکینه و طمانینه در قلوب آنان جلوه‌گر شد و هرگونه اضطرابی از آنها زایل شد. [التحقیق: ۴/۳۳ ـ ۳۴] پس در این عبارت دو مطلب است:
۱- آنان دارای استحکام قلبی و طمأنینه بودند که هرگونه اضطراب از آنها زدوده شده است. ۲- این استحکام را خداوند در قلب آنان واقع کرده است و آنان قابلیت آن را در خود ایجاد کرده بودند.
پس طمأنینه و سکون تنها در سایه تدین ممکن است یعنی خدا باید به قلب آدمی ربط پیدا کند، تا او بالا بیاید و طمأنینه پیدا کند و این کاری است که خدا با قلب اصحاب کهف کرد. همچنین است قلب مادر موسی که خداوند آن را استوار کرد وگرنه توان انجام دستور الهی را نداشت: «وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسى‏ فارِغاً انْ کادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلى‏ قَلْبِها لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِین» [قصص: ۱۰] و هر فرد و جامعه‌ای که بخواهد نقشه الهی در زمین را تحقق بخشد و اهداف الهی را پیاده کند، باید دارای قلبی استوار و مطمئن به رحمت باشد.

قیام، شرط لازم

چه زمانی خداوند قلب آنها را محکم بست؟ «اذْ قامُوا» زمانی که بپاخاستند. نشان می‌دهد که آنان با جامعه و حکومتی مشرک مواجه بودند که باید در برابر آن قیام می‌کردند و توحید خود را اظهار می‌نمودند. نکته مهمی که از آیه برداشت می‌شود، آن است که خداوند به دل‌ها استواری و طمأنینه و اطمینان می‌دهد که علیه شرک و ستم قیام کنند وگرنه اگر کسی منزوی باشد و در گوشه‌ای نشسته باشد و با ستم و ستمگر کاری نداشته باشد، قلبی مطمئن و آرام ندارد.

اظهار توحید

آنها در ایستادگی خود دو مطلب را بیان کردند: «فَقالُوا» اول گفتند: «رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» پروردگار ما که همه تدبیر و اختیار ما در دست اوست، همان پروردگار زمین و آسمان است یعنی همه عالم مربوب حق تعالی است و اختیار همه جهانیان در دست قدرت «رب العالمین» است و کسی را یاری گریز از حکومت و قدرت او نیست.

دوم گفتند: «لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ الهاً» با تأکید هرگونه شرکی را از خود رفع کردند. و در انتها تأکید کردند که «لَقَدْ قُلْنا اذاً شَطَطاً» شطط انحراف از حق را گویند. اگر ما جز این گوییم، از حق منحرف شده‌ایم و دچار افراط در ستم شده‌ایم.[الافصاح فی فقه اللغط: ۱/۲۵۲] زیرا «انَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» [لقمان: ۱۳] «شرک ستمی بزرگ است»

آیه ۱۵:
هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَه لَوْ لا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى الله کَذِباً
ترجمه : اینان قوم ما هستند که غیر او معبودانى را برگزیده و به پرستش آنها پرداخته‏اند. چرا بر حقانیت آنها دلیلى آشکار نمى‏آورند؟ این پرستش بى‏دلیل، افترا بر خداست و کیست ستمکارتر از کسى که بر خدا دروغ بسته است.

قیام برای نجات جامعه خود

این آیه توضیح آیه پیشین بویژه واژه «شطط» است که چرا شرک انحراف از حق است؟ زیرا هیچ برهان و دلیلی بر شرک نیست. اگر امری بدون دلیل و برهان و حجت بود، انحراف از حق و افراط در ستم است. «هؤُلاءِ قَوْمُنَا» اینان قوم و ملت ما هستند، «اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَه» که گرفتار شرک شده‌اند و جز خدای سبحان؛ معبودهای دروغین را برگزیده‌اند و ما نمی‌توانیم نسبت به آنها بی‌تفاوت باشیم.
تعبیر «قَوْمُنَا» نشان می‌دهد اصحاب کهف نسبت به جامعه خود احساس مسؤولیت می‌کردند و بنا داشتند آنان را از تاریکی شرک برهانند. قوم آنها خدایان «آلِهَه» را معبود خود می‌پندارند، در حالی که برای شرک خود، هیچ حجت و دلیلی ندارند: «لَوْ لا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطانٍ بَیِّنٍ» اینکه این جوانمردان موحد می‌گویند: «چرا دلیل آشکار نمی‌آورند؟» پرسش آنها اعتراض است که در حقیقت قوم ما دلیلی بر شرک ندارد زیرا شرک محال است و امکان ندارد که هیچ دلیلی بر آن اقامه شود. آری، شرک انحراف از حق است و دلیل‌بردار نیست. بنابراین بلافاصله می‌گویند: «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى الله کَذِباً» آنان بر خدا دروغ بسته‌اند و چه کسی ستمکارتر از اینان است بنابراین قوم ما گرفتار ستمی بزرگ شده ‌است و یقیناً دلیلی بر ادعای خود ندارد و ما هم قیام کرده‌ایم تا آنان را از شرک نجات بخشیم.

آیه ۱۶:
وَ اذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ الاَّ الله فَأْوُوا الَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرفَقاً
ترجمه: و چون از آنان و از آنچه جز خدا می‌پرستیدند، کناره گرفتند [به یکدیگر گفتند:] در آن غار جاى گیرید تا پروردگارتان رحمت خود را بر شما بگستراند و براى شما در کارتان گشایشى فراهم کند.

کناره‌گیری و پناه‌بردن به غار

این آیه صحنه دیگری از داستان اصحاب کهف را بیان می‌فرماید. آنان در حالی اظهار توحید می‌کردند که مساوی با شکنجه و مرگ بود اما چون دل‌هایشان مملو از ایمان و هدایت الهی بود و با ایمان استوار و آرام شده بود، پس از اینکه قوم خود را به توحید دعوت کردند در حالی که قلب‌شان از شرک و معبودهای دروغین پاک بود، از جامعه خود هم کناره گرفتند زیرا این جامعه غرق در فرهنگ شرک بود: «وَ اذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ الاَّ الله».
شروع آیه نشان می‌دهد که خطری بزرگ آنان را تهدید می‌کرد که آنان را مجبور به کناره‌گیری آن جامعه کرده بود. [المیزان: ۱۳/۲۴۹] در این هنگام عزم خود را جزم کرده و با تصمیمی قاطع به یکدیگر گفتند: اکنون که از فرهنگ شرک و ملت مشرک کناره گرفتید در غار درآیید و در آن مسکن گیرید: «فَأْوُوا الَى الْکَهْفِ» چون دل‌های‌شان مطمئن و آرام بود، محکم و قاطع تصمیم گرفته و استوار سخن گفتند زیرا دل‌های آنان با خدا ارتباط داشت و می‌دانستند که خدا آنان را اداره می‌کند: «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى الله فَهُوَ حَسْبُهُ» [طلاق: ۳] بنابراین کار خود را به خدا سپرده بودند و به غار وارد شدند. آنها به گستره رحمت خدا یقین داشتند: «یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ» و گشایش کار و مشکل خود را در لطف خدا می‌دانستند: «وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرفَقاً» «رفق» رفتار با مهربانی و مدارا، سازگاری و نرمخویی است. [التحقیق: ۴/۱۸۴] و خدا کار و مشکل شما را با سهولت و آسانی برطرف کند و در کارتان گشایشی ایجاد کند. چنین اطمینانی است که به‌راحتی رفتند در زمین بدون فرش غار خوابیدند و خداوند آن خواب طولانی را بر آنان مسلط کرد.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

تیر ۱۳۹۳
ش ی د س چ پ ج
« خرداد   مرداد »
 123456
78910111213
14151617181920
21222324252627
28293031