28
1393
نزول هل اتی بر اهل بیت علیهم السلام
حسن و حسین علیهما السلام در کودکی بیمار شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه دو نفر از اصحاب از آنها عیادت کرد.
یکی از اصحاب به علی علیه السلام عرض کرد: چه خوب بود برای شفای دو فرزندت نذری برای خدا می کردی.
حضرت علی علیه السلام فرمود: نذر میکنم اگر خوب شدند سه روز را روزه بگیرم. فاطمه علیهاالسلام نیز چنین گفت.
حسن و حسین علیهما السلام هم گفتند: ما نیز سه روز روزه می گیریم.فضه، کنیز آنان، نیز همین نذر را کرد.
چندی نگذشت که حسن و حسین علیهما السلام شفا یافتند. همه به نذر خود وفا کردند و روزه گرفتند، اما برای افطار چیزی در خانه نبود.
علی علیه السلام نزد یکی از همسایگان یهودی اش که پشمباف بود و شمعون نام داشت رفت و گفت:
آیا حاضری دختر محمد مقداری پشم برای تو بریسد و تو در برابرش کمی جو بدهی؟ شمعون گفت: بله. و به او کمی پشم داد.
فاطمه علیهاالسلام یکسوم آن پشم را ریسید و یک صاع جو از شمعون گرفت. آن را آرد کرد و با آن پنج قرص نان پخت؛ برای هر نفر یک قرص نان.
علی علیه السلام نماز مغرب را با پیامبر خدا گزارد و به منزل آمد. سفره را گستردند و هر پنج نفر سر سفره نشستند. هنگامی که امیرالمؤمنین اولین تکه را کند، ناگاه مسکینی در خانه را زد و گفت:
السلام علیکم یا اهل بیت محمد. من مسلمان مسکینی هستم. از آنچه میخورید به من بخورانید. خداوند از نعمتهای بهشت به شما بدهد!» همه اهل خانه هر پنج قرص نان را به مسکین دادند، شب را گرسنه خوابیدند و چیزی جز آب نخوردند.
فردای آن روز را نیز روزه گرفتند. فاطمه سلام الله علیها یک سوم دیگر از پشم را ریسید و یک صاع دیگر از جو را آرد کرد و پنج قرص نان پخت. بعد از نماز مغرب، همین که سر سفره نشستند، یتیمی به در خانه آمد و گفت:
السلام علیکم اهل بیت محمد. من یتیمی مسلمان هستم. از آنچه میخورید به من نیز بدهید. خداوند شما را از نعمت های بهشتی اطعام کند.همه اهل خانه، آن شب را نیز گرسنه سپری کردند و چیزی جز آب نخوردند.
فردا نیز همین اتفاق تکرار شد و این بار اسیری از مشرکین به در خانه آمد و گفت:
السلام علیکم یا اهل بیت محمد ما را اسیر می کنید و به بند می کشید، اما به ما غذا نمیدهید؟ آن شب نیز همه نانهای خود را به اسیر دادند و با آب افطار کردند و گرسنه خوابیدند.
فردای آن روز علی، حسن و حسین را نزد رسول خدا برد. آنها از فرط گرسنگی به خود می لرزیدند. پیامبر با دیدن آنان فرمود:« ای اباالحسن، حالت شما مرا سخت ناراحت می کند. نزد دخترم فاطمه برویم.»نزد فاطمه رفتند و دیدند او در محراب خود، از گرسنگی دچار ضعف شدیدی شده و چشمانش گود افتاده است.
پیامبر او را به سینه چسباند و گفت: « به خدا پناه میبرم. شما سه روز است که گرسنهاید!»
جبرئیل نازل شد و گفت: « ای محمد، آنچه را خداوند برای تو در باره اهل بیت مهیا ساخته است، بگیر.» پیامبر فرمود: چیست؟
جبرئیل آیات آغازین سورهی « هل أتی » را قرائت کرد تا رسید به آیه « إِنَّ هَذَا کَانَ لَکُمْ جَزَاء وَکَانَ سَعْیکُم مَّشْکُورًا.» ؛ این پاداش شماست و از کوششتان سپاسگزاری شده است
در روایتی دیگر از امام باقر علیه السلام آمده است که جبرئیل در روز چهارم با ظرفی پر از گوشت فرود آمد. اهل بیت از آن خوردند تا سیر شدند ، ولی چیزی از غذا کاسته نشد.
26
1393
روز مباهله و اعمال آن
در کل این روز روز شریفی است و در آن چند عمل وارد است:
اوّل غسل
روایت شده است بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار کند.
26
1393
حدیث کساء و حل مشکل ازدواج و اشتغال!
جناب حجت الاسلام معمار منتظرین ، بیش از ۲۱ سال است که به لطف خدا و عنایات حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها صبحهای پنجشنبه در منزلشان جلسه حدیث کساء برپاست. ایشان در باب برپا داشتن حدیث کساء بسیار اصرار داشته و نکات ارزشمندی از راز و رمز این حدیث را در صحبتهای خود بیان می کنند. از جمله نکاتی که ایشان از حدیث کساء برداشت کرده اند آن است که در این حدیث حضرت فاطمه سلام الله علیها بی واسطه از گفتگوی خداوند با ملائکه و جبرئیل نقل حدیث می کنند و این امر نشان دهنده مقام والای حضرت زهرا سلام الله علیها است. از جمله خاطرات چشم گیری که ایشان درباره آثار شگفت حدیث کساء نقل می کنند این خاطره است :
یکی از دوستان ما که اهل زواره اصفهان بود برایم نقل کرد که دختری داشتم که سالها در جامعه الزهرای قم درس خوانده بود و مدرک کارشناسی الهیات داشت. خیلی دوست داشتم که همسری سید و با تقوا و از خانواده ای معتبر برای او پیدا شود. خواستگاران بسیاری هم برای دخترمان می آمد ولی هیچ یک از آنها این شرایط را نداشتند. نذر کردم که چهارده شب متوالی حدیث کساء را برای برآورده شدن این خواسته قرائت کنم. در چهاردهمین شب ، خانواده ای از تهران تماس گرفتند و خواستند که برای خواستگاری به منزل ما بیایند. آن شب خجالت کشیدم از خانواده داماد بپرسم آیا از سادات هستند یا نه ؟ به هر روی قراری گذاشته شد و آن خانواده همراه پدربزرگ داماد به خانه ما در زواره آمدند. در میان صحبتها پدربزرگ داماد گفت : خدمت رسیدیم تا دختر شما را برای آقا سید احمد کسائیان خواستگاری کنیم. همین یک جمله دربردارنده نشانه هایی بود از اینکه توسل به حدیث کساء مورد قبول قرار گرفته است. یکی آنکه آن خانواده از سادات بودند و مهمتر از آن نام خانوادگی آنان کسائیان بود و تماس آنها با خانواده هم در چهاردهمین شب نذر انجام گرفته بود.
به هر روی این ازدواج سر گرفت. پس از چندی دخترم برای ادامه زندگی به تهران رفت.. چند ماه گذشت. دخترم با خانواده تماس گرفت و گفت در این چند ماه هر چه دنبال کار گشته ام کاری پیدا نکرده ام ؛ من با داشتن مدرک کارشناسی الهیات از اینکه در خانه بنشینم خسته شده ام… من بار دیگر به حدیث کساء متوسل شدم. پس از چند روز دخترم تماس گرفت و گفت که مساله اشتغالم نیز با اوضاع کنونی اشتغال در شهر تهران درست شد. داستان از این قرار بود که فردای روزی که من حدیث کساء را به منظور حل مشکل دخترم خواندم ، دخترم به مجلس زنانه ای که در همسایگی او بوده می رود. دخترم می گفت مجلس خیلی سرد و بی حال بود و من که قبلا سابقه تبلیغ در اهواز داشتم و خداوند هم نفس گرمی به من داده بود از صاحبخانه برای خواندن روضه اجازه گرفتم. او هم اجازه داد و با روضه خوانی و صحبتهای من مجلس گرم شد. صحبتهای من با استقبال شرکت کنندگان روبرو شد. پس از پایان جلسه صاحب مجلس از من پرسید شما کجا ساکن هستید ؟ گفتم من همسایه شما هستم و به تازگی به تهران آمده ام و از جامعه الزهرای قم لیسانس الهیات گرفته ام. صاحبخانه از شغل من پرسید. در جواب گفتم در این چند ماه که به تهران آمده ام هنوز موفق به پیدا کردن شغل مناسبی نشده ام. در اینجا صاحبخانه که خود مدیر دبیرستان دخترانه ای بود از من خواست به عنوان معلم تربیتی در آنجا مشغول به کار شوم. جالب آنکه نام آن دبیرستان دخترانه نیز دبیرستان کساء بود.
26
1393
فضیلت سوره طه
از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که:«قرائت سوره طه را ترک نکنید، زیرا خدا این سوره را دوست دارد و نیز هر کس که این سوره را بخواند دوست میدارد. کسی که بر قرائتش مداومت نماید حق تعالی در قیامت نامهاش را به دست راستش میدهد و او را بر گناهانی که در اسلام کرده حساب میکند و در آخرت آنقدر مزد به او عطا میفرماید که راضی شود.»
بحارالانوار ج۹۲ ص ۲۸۴-۲۸۵ ح۱
26
1393
عوذه عقرب
از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده:هیچکس در وقت خوابیدن،این آیه را نمىخواند،مگر اینکه بیدار مىشود،در ساعتى که مىخواهى بیدار شود،و اگر از عقرب و جانوران دیگر مىترسى،این دعا را بخوان،که حضرت باقر علیه السّلام سلامتى خواننده آن را از شرّ عقرب و حشرات تا وقت صبح ضامن شده است:
اَعُوذُ بِکَلِماتِ اللَّهِ التّاَّمّاتِ الَّتى لایُجْاوِزُ هُنَّ بَرُّ وَلا فاجِرٌ مِنْ شَرِّ ماذَرَءَ وَمِنْ شَرِّ ما بَرَءَ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دآبَّهٍ هُوَ اخِذٌ بِناصِیَتِها اِنَّ رَبّى عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ.
به کلمات کامل خدا،که نیکوکار و بدکار از آنها نمى گذرد،پناه مىبرم،از شرّ آنچه آفرید،و از شرّ آنچه پدید آورد،و از شرّ هر جنبندهاى که خدا گیرنده مهار آنهاست،به درستى که پروردگار من به راه راست است.
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر مهر ۲۶, ۱۳۹۳
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت مهر ۲۶, ۱۳۹۳
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان مهر ۲۶, ۱۳۹۳
- سجده شکر مهر ۲۶, ۱۳۹۳
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر مهر ۲۶, ۱۳۹۳