بهمن
11
1395

نامگذارى زینب از طرف خداوند

هنگامى که زینب علیهاالسلام متولد شد، مادرش حضرت زهرا علیهاالسلام او را نزد پدرش امیرالمؤ منین علیه السلام آورده و گفت : این نوزاد را نامگذارى کنید! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم .

در این ایام حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، امیرالمؤ منین على علیه السلام به آن حضرت عرض کرد: نامى را براى نوزاد انتخاب کنید. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گیرم .

در این هنگام جبرئیل علیه السلام فرود آمده و سلام خداوند را به پیامبرصلی الله علیه و آله ابلاغ کرده و گفت :

نام این نوزاد را ((زینب )) بگذارید! خداوند بزرگ این نام را براى او بر برگزیده است .

بعد مصایب و مشکلاتى را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گریست و فرمود: هر کس بر این دختر بگرید، همانند کسى است که بر برادرانش حسن و حسین گریسته باشد

http://www.aviny.com/

بهمن
11
1395

بشارت تولد زینب و گریه على علیه السلام

هر پدرى را که بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و حرم گردید، جز على بن ابى طالب علیه السلام که ولادت هر یک از اولاد او سبب حزن او گردید.

در روایت است که چون حضرت زینب متولد شد، امیرالمؤ منین علیه السلام متوجه به حجره طاهره گردید، در آن وقت حسین علیه السلام به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: اى پدر بزرگوار! همانا خداى کردگار خواهرى به من عطا فرموده

امیرالمؤ منین علیه السلام از شنیدن این سخن بى اختیار اشک از دیده هاى مبارک به رخسار همایونش جارى شد. چون حسین علیه السلام این حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت . چه ، آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصیبت و سبب حزن و اندوه پدر گردید، دل مبارکش ره درد آمد و اشک از دیده مبارکش بر رخسارش جارى گشت و عرض کرد: ((بابا فدایت شوم ، من شما را بشارت آوردم شما گریه مى کنید، سبب چیست و این گریه بر کیست ؟))

على علیه السلام حسینش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: ((نور دیده ! زود باشد که سر این گریه آشکار و اثرش نمودار شود.))که اشاره به واقعه کربلا مى کند. همین بشارت را سلمان به پیغمبر داد و آن حضرت هم منقلب گردید.

چنان که در بعض کتب است که حضرت رسالت در مسجد تشریف داشت آن وقت سلمان شرفیاب خدمت گردید و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد و تهنیت گفت . آن حضرت بگریست و فرمود: ((اى سلمان جبرییل از جانب خداوند جلیل خبر آورد که این مولود گرامى مصیبتش غیر معدود باشد تا به آلام کربلا مبتلا شود

http://www.aviny.com/

بهمن
11
1395

گریه جبرئیل بر مصایب زینب علیهاالسلام

روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب علیهاالسلام، حسین علیه السلام  که در آن هنگام کودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ((خداوند به من خواهرى عطا کرده است )). پیامبرصلی الله علیه و آله با شنیدن این سخن ، منقلب و اندوهگین شد و اشک از دیده فرو ریخت . حسین علیه السلام پرسید: ((براى چه اندوهگین و گریان شدى ؟)). پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: ((اى نور چشمم ، راز آن به زودى برایت آشکار شود.))

تا اینکه روزى جبرئیل نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد، در حالى که گریه مى کرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله از علت گریه او پرسید، جبرئیل عرض ‍ کرد: ((این دختر (زینب ) از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن علیه السلام گردد و از این مصایب دردناک تر و افزون تر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طورى که قامتش خمیده شود و موى سرش سفید گردد.))

پیامبر صلی الله علیه و آله گریان شد و صورت پر اشکش را بر صورت زینب علیهاالسلام نهاد و گریه سختى کرد، زهرا علیهاالسلام از علت آن پرسید. پیامبرصلی الله علیه و آله بخشى از بلاها و مصایبى را که بر زینب علیهاالسلام وارد مى شود، براى زهراعلیهاالسلام بیان کرد.

حضرت زهرا علیهاالسلام پرسید: ((اى پدر! پاداش کسى که بر مصایب دخترم زینب علیهاالسلام گریه کند کیست ؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: ((پاداش او همچون پاداش کسى است که براى مصایب حسن و حسین علیه السلام گریه مى کند)

 

http://www.aviny.com/

بهمن
10
1395

گریستن بر مصائب حضرت زینب علیهاالسلام

زینب کبرى علیهاالسلام روز پنجم جمادى الاول سال ۵ یا ۶ هجرت در مدینه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزیز، به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید. رسول خدا صلی الله علیه و آله براى دیدار او به منزل دخترش ‍ حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام آمد و به دخّتر خود فاطمه علیهاالسلام فرمود:

((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برایم بیاور تا او را ببینم )).

فاطمه علیهاالسلام نوزاد کوچکش را به سینه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرزند دلبند زهراى عزیزش را در آغوش کشیده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشک ریختن کرد. فاطمه علیهاالسلام ناگهان متوجه این صحنه شد و در حالى که شدیدا ناراحت بود از پدر پرسید: پدرم ، چرا گریه مى کنى ؟!

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ((گریه ام به این علت است که پس از مرگ من و تو، این دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت که او با چه مشکلاتى دردناکى رو به رو مى شود و چه مصیبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى کند)).

در آن دقایقى که آرام اشک مى ریخت و نواده عزیزش را مى بوسید، گاهى نیز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى که بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خیره خیره مى نگریست و در همین جا بود که خطاب به دخترش فاطمه علیهاالسلام فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر کسى که بر زینب و مصایب او بگرید ثواب گریستن کسى را به او مى دهند که بر دو برادر او حسن و حسین گریه کند)).

http://www.aviny.com/

بهمن
10
1395

عاقبت خلوت کردن در دل شب با خدا

 

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

چون بنده ای در نیمه شب با مولایش خلوت کند و به مناجات بپردازد خداوند نوری در دلش قرار دهد و به فرشتگانش گوید:

بنده ام را ببینید که در نیمه شب تاریک با من خلوت کرده است در حالی که انسانهای تنبل سرگرم کارهای بیهوده اند و غافلان در خوابند، شما شاهد باشید که من او را آمرزیده ام .

در حالات مرحوم شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء آمده است :

در یکی از شبها که برای (تهجّد) برخاست ، فرزند جوانش را از خواب بیدار کرده و فرمود: برخیز به حرم مطهّر مشرّف شده و در آنجا نماز بخوانیم.

آقا زاده ، بناچار از جا برخاست و وضو ساخت و با هم راه افتادند. کنار درِ صحنِ مطهّر که رسیدند، آن جا مرد فقیری را دیدند که نشسته و دست نیاز به طرف مردم دراز کرده است.

آن عالم بزرگوار ایستاد و به فرزندش فرمود:
این شخص در این وقتِ شب برای چه این جا نشسته است ؟
گفت : برای تکّدی از مردم .

فرمود: آیا چه مقدار ممکن است از رهگذران، عاید او گردد؟
گفت : احتمالاً یک تومان (به پول آن زمان ).

مرحوم کاشف الغطاء فرمود: فرزندم ! درست فکر کن و ببین این آدم برای مبلغ بسیار اندک و کم ارزش دنیا (آن هم محتمل)، در این وقت شب از خواب و آسایش خود دست برداشت و آمد در این گوشه نشست و دست تذلّل به سوی مردم دراز کرد!

آیا تو، به اندازه این شخص ، به وعده های خدا درباره شب خیزان و متهجّدان اعتماد نداری که فرموده است:
هیچ کس نمی داند چه پاداشهای مهمّی که مایه روشنی چشمهاست برای آنها نهفته شده …

گفته اند آن فرزند جوان از شنیدن این گفتار پدرِ زنده دل خود چنان تکان خورد و تنبّه یافت که تا آخر عمر از شرف وسعادت بیداری آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ترک نشد

شب مردان خدا،ص۴۴،۴۵

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

دی ۱۳۹۵
ش ی د س چ پ ج
« آذر   بهمن »
 123
45678910
11121314151617
18192021222324
252627282930