25
1397
میزان تقوا در بیان امام حسن عسکری علیه السلام
میزان تقوا در بیان امام حسن عسکری علیه السلام :
«أَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَهِ أَعْبَدُ النَّاسِ مَنْ أَقَامَ عَلَى الْفَرَائِضِ أَزْهَدُ النَّاسِ مَنْ تَرَکَ الْحَرَامَ أَشَدُّ النَّاسِ اجْتِهَاداً مَنْ تَرَکَ الذُّنُوب»
[تحف العقول: ۴۸۹]
«أَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَهِ» باورعترین مردم کسی است که در هنگام شبهات توقف میکند، وقتی نمیداند، این کار حلال است یا حرام، درست است یا نادرست، آن را انجام نمیدهد.
«أَعْبَدُ النَّاسِ مَنْ أَقَامَ عَلَى الْفَرَائِضِ» عابدترین مردم کسی است که واجبات خود را اقامه میکند، واجبات را انجام میدهد. اگر ما به واجبات خود اهتمام داشتیم، از بهترین بندگان خدا هستیم. اگر ما واقعاً به واجبات خود ملتزم باشیم، حتی مستحبات را هم انجام ندهیم، عابدترین مردم هستیم.
«أَزْهَدُ النَّاسِ مَنْ تَرَکَ الْحَرَامَ» زاهدترین مردم کسی است که آلوده به حرام نشود و حرام را ترک کند. حالا هر حرامی باشد، مالی یا غیرمالی. خلاصه حرام جلوی پای او باشد و او از آن فرار کند. و خودش را آلوده به حرام نکند. ما از زهد چه میفهمیم؟ زندگی زاهدانه، کم بخوریم، خانۀ کوچک داشته باشیم، زندگی فقیرانه داشته باشیم، در خوردوخوراک به حداقل اکتفا کنیم. اما امام علیه السلام میفرمایند: نه تنها زهد، بلکه زاهدترین مردم کسی است حرام را ترک کند. برخی بهقول مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی اهل اداواطوار هستند و اینها همه کار شیطان است. میخواهیم خدا از ما راضی باشد، دنبال حرام نرویم و راه حرام را به روی خودمان و قلبمان ببندیم.
«أَشَدُّ النَّاسِ اجْتِهَاداً مَنْ تَرَکَ الذُّنُوب» بندگی خدا با تنبلی و بیحالی و کسالت به دست نمیآید، بندگی و تقوا با تلاش و کوشش و اجتهاد در بندگی و اطاعت است. حالا امام علیه السلام میفرمایند: سختکوشترین مردم چه کسی است؟ کسی که گناهان را ترک کند. یک قید به قلب خود بزند و دور هیچ گناهی نرود. ما گناه نکنیم، حالا مستحبات را انجام ندادیم، روزۀ مستحبی نگرفتیم، نمازهای مستحبی نخواندیم، آنها خیلی خوب هستند، اما چه کسی سختکوشترین افراد است؟ کسی که گناهان را ترک کند. پس اصل ترک گناهان است.
پس میزان تقوا در کلام امام علیه السلام مشخص شد، دنبال امور شبهناک نرویم، واجبات خود را انجام بدهیم، از حرام خودداری کنیم و گناهان را ترک کنیم. این میشود تقوا. در این صورت ما باورعترین و پارساترین مردم، عابدترین مردم، زاهدترین مردم و سختکوشترین مردم هستیم. بله اگر کسی اینگونه بود، حتماً خدا به او توفیق میدهد که مکروهات را هم ترک کند و مستحبات را هم در حد توان خود مقید باشد.
حجت الاسلام سید سعید لواسانی
25
1397
ولادت امام حسن عسکری برهمه شیعیان جهان مبارک باد
?امام حسن عسکری (ع) در سال ۲۳۲هجری در مدینه چشم به جهان گشود. مادر والا گهرش سوسن یا سلیل، زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت را داشت، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد، این بانو بزرگ سرانجام در سفری به سامر درگذشت.
?امام یازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت. ابروهای سیاه کمانی، چشمانی درشت و پیشانی گشاده داشت. دندانها درشت و بسیار سفید بود. خالی بر گونه راست داشت.
?امام حسن عسکری (ع) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود. راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش – در ایام عمر کوتاه خود – روشن کرد.
?به طور کلی دوران عمر امام حسن عسکری (ع) به سه دوره تقسیم می گردد:
دوره اول ۱۳سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت.
دوره دوم ۱۰سال در سامرا قبل از امامت.
دوره سوم نزدیک ۶ سال امامت آن حضرت می باشد.
?دوره امامت حضرت عسکری (ع) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود. خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازیهایی داشتند.
?امام حسن عسکری (ع) از شش سال دوران اقامتش، سه سال را در زندان گذرانید. زندانبان آن حضرت، صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را – به وسیله آن دو غلام – آزار بیشتری دهد، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند.
24
1397
میلاد امام حسن عسکری علیه السلام
استاد انصاریان:
گناه دروغگویی در کنار بدترین گناهان یعنی شرک به خدا و نفاق قراردارد و سرچشمه سایر معاصی کبیره است.
امام حسن عسکری(ع) می فرمایند: تمام پلیدیها در خانه ای نهاده شده و کلید آن دروغ است.
بحارالانوار :۳۷۷/۷۸ و جامع السعادات، ۳۲۲/۲
27
1392
تولد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
حضرت حجه بن الحسن امام عصرعجل الله تعالی در پانزدهم شعبان سال دویست و پنجاه و پنج هجرى در شهر سامرا چشم به جهان گشود.
حکیمه دختر امام محمد تقى علیه السلام نقل مى کند که امام حسن عسگرى علیه السلام مرا خواست و فرمود:
– عمه ! امشب نیمه شعبان است ، نزد ما افطار کن ! خداوند در این شب فرخنده حجت خود را به زودى آشکار خواهد کرد.
عرض کردم :
– مادر نوزاد کیست ؟
فرمود:
– نرجس .
گفتم :
– فدایت شوم ! من که اثرى از حاملگى در این بانوى گرامى نمى بینم ! فرمود:
– مصلحت این است . همان طور که گفتم خواهد شد.
وارد خانه شدم . سلام کردم و نشستم . نرجس خاتون آمد، کفش ها را از پایم در آورد و گفت :
– بانوى من ! شب بخیر!
گفتم :
– بانوى من و خاندان ما تویى !
گفت :
– نه ! من کجا و این مقام بزرگ ؟
گفتم :
– دخترم ! امشب خداوند فرزندى به تو عنایت مى فرماید که سرور دنیا و آخرت خواهد بود.
تا این سخن را از من شنید در کمال حُجب و حیا نشست . من نماز شام را خواندم و افطار کردم و خوابیدم .
نصف شب بیدار شدم و نماز شب را خواندم ، دیدم نرجس خوابیده و از وضع حمل در او اثرى نیست ، پس از تعقیب نماز به خواب رفتم .
مدتى نگذشت که با اضطراب بیدار شدم ، دیدم نرجس هم بیدار است و نمازش را مى خواند، ولى هیچ گونه آثار وضع حمل در او دیده نمى شود، از وعده امام کمى شک به دلم راه یافت .
در این هنگام ، امام حسن عسگرى علیه السلام از محل خود با صداى بلند مرا صدا زد و فرمود:
((لا تعجلى یا عمه فان الامر قد قرب ))
((عمه ! عجله نکن که وقت ولادت نزدیک است .))
پس از شنیدن صداى امام علیه السلام مشغول خواندن سوره الم سجده و یس شدم .
ناگاه ! نرجس با اضطراب از خواب بیدار شد و برخاست ، من به او نزدیک شدم و نام خدا را بر زبان جارى کردم ، پرسیدم آیا در خود چیزى احساس مى کنى ؟ گفت :
– بلى عمه !
گفتم :
– نگران نباش و قدرت قلب داشته باش ، این همان مژده اى است که به تو دادم .
سپس من و نرجس را چند لحظه خواب گرفت . بیدار شدم ، ناگاه ! مشاهده کردم که آن نور دیده متولد شده و با اعضاى هفتگانه روى زمین در حال سجده است . او را در آغوش گرفتم ، دیدم از آلایش ولادت پاک و پاکیزه است .
در این هنگام ، امام حسن عسگرى علیه السلام مرا صدا زد:
عمه ! پسرم را نزد من بیاور!
من آن مولود را به نزد وى بردم . امام علیه السلام او را به سینه چسبانید و زبان خود را به دهان وى گذاشت و دست بر چشم و گوش او کشید و فرمود:
– ((تکلم یابُنى )) فرزندم با من حرف بزن .
آن نوزاد پاک گفت :
– اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد رسول الله .
سپس صلواتى به امیرالمؤ منین علیه السلام و سایر ائمه تا پدرش امام حسن عسگرى علیهم السلام فرستاد، سپس ساکت شد.
امام علیه السلام فرمود:
– عمه ! او را نزد مادرش ببر تا به او نیز سلام کند و باز نزد من بیاور!
او را پیش مادرش بردم . سلام کرد و مادرش جواب سلامش را داد! بار دیگر او را نزد پدرش برگردانیدم.
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر مهر ۲۷, ۱۳۹۲
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت مهر ۲۷, ۱۳۹۲
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان مهر ۲۷, ۱۳۹۲
- سجده شکر مهر ۲۷, ۱۳۹۲
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر مهر ۲۷, ۱۳۹۲