مهر
14
1395

تو گناه را ترک کن، خدا تربیتت می کند

رجبعلی خیاط می گوید: «در ایّام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته مَنْ شد و سرانجام در خانه ای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: «رجبعلی! خدا می تواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذّت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن. سپس به خداوند عرضه داشتم: «خدایا! من این گناه را برای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن!»
آن گاه یوسف گونه پا به فرار می گذارد و نتیجه این ترک گناه، باز شدن دیده برزخی او می شود؛ به گونه ای که آنچه را که دیگران نمی دیدند و نمی شنیدند، می بیند و می شنود و برخی اسرار برای او کشف می شود

کیمیای محبت، محمدی ری شهری، دار الحدیث، چاپ سوم، ص۷۹

دی
7
1391

وجوب و فوری بودن توبه

شیخ بهائی در شرح اربعین فرموده:« شکی در وجوب و فوری بودن توبه نیست، زیرا گناهان مانند سم‌های ضرر‌ رساننده به بدن‌اند و چنانچه بر خورنده سم واجب است در معالجه شتاب کند تا بدنش هلاک نشود و از بین نرود، همچنین بر گناهکار واجب است ترک گناه و سرعت در توبه از آن تا دینش ضایع نگردد، و گناهکاری که در توبه مسامحه کند و به وقت دیگر تأخیر اندازد، خود را بین دو خطر بزرگ، قرار داده است که از یکی سالم بماند، به دیگری مبتلا خواهد شد.

اول: رسیدن مرگ ناگهانی، به طوری که از خواب غفلت بیدار نشود، مگر آن‌که مرگ خود را ناگهان ببیند.

دوم: به واسطه پاک نکردن آلودگی خود به گناه به وسیله توبه، تاریکی و تیرگی گناهان بر دل زیاد می‌شود تا به حدی می‌رسد که دیگر قابل پاک شدن نیست؛ زیرا هر گناهی که شخص می‌کند، ظلمتی در دلش پیدا می‌شود، مانند نفسی که به آینده دمیده گردد.

دی
5
1391

ترک گناه و اثر نکردن آتش

فخر المحققین سید محمد اشرف، سبط سید الحکما میرداماد، در کتاب فضائل السادات از خط شهید ثانی و ایشان از کتاب مدهش بن جوزی نقل کرده که:

«یکی از صالحین وارد مصر شد. آهنگری را ملاقات کرد که با دست خود آهن سرخ کرده را از کوره بیرون می‌آورد و حرارت آهن به او صدمه نمی‌رساند.

با خود گفت: این مرد البته یکی از اوتاد است. پیش آمد سلام کرد و گفت: ای بنده خدا! به حق آن کسی که این کرامت را به تو داد، دعایی درباره من بنما. آهنگر چون بشنید بگریست و گفت: ای مرد! آن گمان که به من بردی خطاست. من خود را از صالحین نمی‌دانم. آن مرد گفت: این عمل تو را کسی قادر نیست، مگر بندگان خالص صالح. آهنگر گفت: این کار را سببی است. و آن مرد گفت: بر من منت گذار و آن سبب را برایم بگو.

گفت: روزی در همین دکان مشغول کار بودم زنی صاحب جمال که مانندش ندیده بودم بر من وارد شد و از فقر و پریشانی خود شکایت نمود. من شیفته جمالش شدم گفتم: اگر مراد مرا می‌دهی حوائج تو را انجام خواهم داد. گفت: ای مرد! از خدا بترس من اهل این عمل نیستم. من هم گفتم: از پی کار خود رو. آن زن با حال پریشان رفت. بعد از چندی برگشت و گفت: ضرورت مرا به این جا کشانید که تو را اجابت کنم.

در آن جال آن زن را برداشته به خانه رفتم و در خانه را قفل کردم. زن گفت: چرا از خدا نمی‌ترسی؟ گفتم خدا غفور و رحیم است. و چون نزدیکش رفتم دیدمش جون شاخه ریحان که از باد تند مضطرب شود در اضطراب افتاد و سیلاب اشک از چشمش جاری شد. گفتم: تو را چه می‌شود؟ گفت: از خدا خائف و ترسناکم که حاضر و ناظر بر ما است. گفت: ای مرد! اگر دست از من برداری، ضمانت می‌کنم که خداوند آتش دنیا و آخرت را بر تو حرام کند. کلام آن زن در من اثر کرد دست از مقصود خود کشیدم و آنچه داشتم به او دادم و گفتم: ای زن! برو به سلامت که تو را از ترس خدا رها کردم. آن زن خوشحال و مسرور به خانه‌اش برگشت.

آن شب در خواب دیدم مخدره‌ای که تاجی از یاقوت بر سر داشت به من فرمود: خدا جزای خیرت دهد. گفتم شما کیستید؟ فرمود: مادر آن زنی که نزد تو آمد و او را از ترس خدا ترک کردی، خدا تو را به آتش دنیا و آخرت نسوزاند. گفتم: آن زن از کدام فامیل بود؟ گفت: از نسل رسول خدا(ص). پس از آن حمد خدا به جا آوردم از آن روز آتش بر من ضرر نمی‌رساند و امیدوارم که در آخرت هم مرا نسوزاند.»

از این داستان روشن می‌گردد که هر کس آتش شهوت خود را از حرام نگهدارد و هنگام فراهم شدن اساس و هیجان شهوت، خودداری کند خداوند آتش را بر او سرد و سلامت قرار خواهد داد و در جوار رحمت خود جایش می‌دهد.

منبع: گناهان کبیره ج ۲ ص ۴۲۷

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031