14
1395
تو گناه را ترک کن، خدا تربیتت می کند
رجبعلی خیاط می گوید: «در ایّام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته مَنْ شد و سرانجام در خانه ای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: «رجبعلی! خدا می تواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذّت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن. سپس به خداوند عرضه داشتم: «خدایا! من این گناه را برای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن!»
آن گاه یوسف گونه پا به فرار می گذارد و نتیجه این ترک گناه، باز شدن دیده برزخی او می شود؛ به گونه ای که آنچه را که دیگران نمی دیدند و نمی شنیدند، می بیند و می شنود و برخی اسرار برای او کشف می شود
کیمیای محبت، محمدی ری شهری، دار الحدیث، چاپ سوم، ص۷۹
6
1393
طبقات مردم
زراره بن ابی اوفی گفت: روزی به دیدن امام زین العابدین حضرت سجاد علیه السلام رفتم. وقتی به حضور ایشان شرفیاب شدم و در محضر مبارک ایشان نشستم حضرت رو به من کرد و فرمود:
ای زراره! مردم زمان ما شش گروه هستند: شیر، گرگ، روباه، سگ، خوک و گوسفند
۱. اما شیر صفتان پادشاهان و سلاطین و خلفای دنیا هستند که هر یک میخواهند بر دیگری پیروز و چیره شوند و غلبه کنند و دیگران بر آنها تسلطی نداشته باشند و مغلوب نگردند.
۲. اما گرگ صفتان تجار و بازرگانان هستند که به هنگام خرید از اجناس و کالای دیگران بدگویی و نکوهش میکنند و ارزش خرید آن را پایین میآورند ولی به وقت فروش متاع خود از کالا ستایش و تعریف میکنند و ارزش فروش آن را به دروغ بالا میبرند و میخواهند سر مردم کلاه بگذارند
۳. اما روباه صفتان منافقین و تظاهر کنندگان و افراد عوام فریبند که برای سوءاستفاده و فریب مردم به ظاهر اظهار مسلمانی میکنند و از راه دین نان میخورند ولی در دل آنچه را که با زبان توصیف میکنند باور نداشته و در باطن به آن ایمان ندارند.
۴. اما سگ صفتان افرادی هستند هرزه گو و بد زبان که با سخنان و گفتار خود مانند سگ به مردم پارس میکنند و مردم از ترس نیش و زهر زبانشان به آنها احترام میگذارند.
۵. اما خوک صفتان نامردان بیغیرت و بیمروت و شهوترانانی هستند که به هر پلیدی و کار زشتی تن در میدهند.
۶. و اما گوسفند صفتان افراد متدین و با ایمانی هستند که پشمهایشان را میچینند گوشتهایشان را میخورند و استخوانهایشان را میشکنند.
حال بنگر از این گوسفند بیچاره که در میان یک مشت شیر گرگ روباه سگ و خوک گرفتار و اسیر شده چه کاری ساخته است و یا چه کاری میتواند بکند؟
منبع: خصال شیخ صدوق باب سته ح۴۲
3
1393
ای خر! آدم نشدی؟
دانشمند معظم حاج شیخ محمد رازی در ترجمه تفسیر کبیر مجمع البیان حکایت عجیبی را نقل میفرماید و میگوید: از بعضی اهل دل و حال شنیدم که میگفت: یکی از بزرگان دائما ذکرش این بود: ای خر! آدم نشدی؟
یکی از دوستان و مریدان خاص او گفت: وقتی به او اصرار کردم این چه ذکری است؟ گفت: قول بده تا زمانی که من زندهام این راز را فاش نکنی من نیز پذیرفتم.
گفت: زمانی که در نجف اشرف تحصیل میکردم استادی داشتم به نام آخوند ملاحسین قلی همدانی که مربی اخلاق و معرفت و عالم ربانی و سالک حقیقی و دارای کرامات و صاحب مکاشفات و مقامات بود ایشان هر وقت به حرم مطهر آقا امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف میشد با آداب خاص و خضوع و خشوع مخصوصی به زیارت میرفت و هنگامی که از حرم شریف خارج میشد عبا را بر سر انداخته و سر به زیر افکنده بدون این که به کسی نگاه کند و توجه نماید به سرعت و با عجله به منزل خود باز میگشت. ما از دیدن نحوه رفت و آمد و تشرف و بازگشت ایشان شگفت زده میشدیم و تعجب میکردیم و با خود میگفتیم: این روش و منش ایشان بیدلیل و حکمت نیست. تا این که یک روز در صحن مطهر که مراقب ایشان بودم وقتی با آن کیفیت بیرون آمد و به شتاب میرفت سر راه ایستادم و جلوی ایشان را گرفتم و او را به صاحب قبر مطهر و مقدس علوی قسم دادم و گفتم: علت اینگونه تشرف و مراجعت چیست؟
گفت: اینگونه تشرف یک وظیفه و ادب است و هر کس که عارف به مقام ولی الله الاعظم امیر المومنین علی بن ابی طالب باشد باید با کمال خضوع و خشوع و ادب و تواضع مشرف گردد و به زیارت برود.
اما علت این گونه مراجعت آن است که اثر زیارت و تشرف با شناخت و معرفت به حضور و پیشگاه حضرت علی علیه السلام عوض شدن و رنگ ولایت گرفتن و باز شدن چشم و گوش ملکوتی است و چون حقایق و بواطن اشیاء و اشخاص برایم منکشف و مکشوف و آشکار میگردد و صورت حقیقی اطرافیان را میبینم نمیخواهم چشمم به یکی از دوستان و نزدیکان بیفتد و او را به غیر از صورت ظاهرش ببینم. چون من با مردم زندگی میکنم پس اگر صورت حقیقی آنها را به شکل حیوان ببینم قهرا از دیدن آنها کدورت و تنفر و انزجار در وجودم حاصل میشود به همین علت سر به زیر افکند عبا را بر سر میکشم و با سرعت باز میگردم تا کسی را نبینم.
عرض کردم: استاد سوال دیگری دارم.
گفت: بگو
گفتم: شما را به حق علی بن ابی طالب علیه السلام قسم میدهم که جواب مرا بدهید.
گفت: بپرس.
گفتم: بگویید بدانم مرا به چه صورت میبینید؟
استاد از این پرسش من بسیار ناراحت شد و گفت: اگر مرا به حق امام علی علیه السلام قسم نداده بودی نمی گفتم ولی با این قسم مرا مجبور کردی تا بگویم و بعد گفت: من تو را به صورت خر میبینم. با دریافت این پاسخ یکه خوردم و حیرت زده به درون خویش مراجهخ کردم و اندیشه نمودم. دیدم راست میگوید صفت بهیمیت و خریت و حیوانیت در من موجود است. برای همین از آن تاریخ همواره به نفس حیوانی خویش خطاب میکنم: ای خر آدم نشدی، ای خر آدم نشدی؟ و همواره به تهذیب و تزکیه نفس خویش مشغولم و یک لحظه از آن غافل نیستم.
منبع: ترجمه تفسیر مجمع البیان ج۲۶ ص۲۳۹ ذیل سوره نبأ
16
1392
انسان هایی که در باطن، میمون و خوکند
ابوبصیر یکى از شیعیان پاک و مخلص امام صادق علیه السلام مى گوید:من با آن حضرت در مراسم حج شرکت نمودم .هنگامى که به همراه امام علیه السلام کعبه را طواف مى کردیم،
عرض کردم :- فدایت شوم، آیا خداوند این جمعیت بسیار را که در حج شرکت نموده اند مى آمرزد؟
امام صادق علیه السلام فرمود:- اى ابا بصیر! بسیارى از این جمعیت که مى بینى، میمون و خوک هستند!
عرض کردم :- آنها را به من نشان بده!
آن حضرت دستى بر چشمان من کشید و کلماتى به زبان جارى نمود. ناگهان بسیارى از آن جمعیت را میمون و خوک دیدم ، وحشت کردم ! سپس بار دیگر دستش را بر چشمان من کشید، آن گاه دوباره آنان را همان گونه که در ظاهر بودند دیدم.
سپس فرمود:- اى ابا بصیر! نگران مباش ! شما در بهشت، شادمان هستید و طبقات دوزخ جاى شما نیست. سوگند به خدا! سه نفر، بلکه دو نفر، بلکه یک نفر از شما شیعیان حقیقى در آتش دوزخ نخواهد بود.
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر شهریور ۱۶, ۱۳۹۲
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت شهریور ۱۶, ۱۳۹۲
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان شهریور ۱۶, ۱۳۹۲
- سجده شکر شهریور ۱۶, ۱۳۹۲
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر شهریور ۱۶, ۱۳۹۲