25
1393
ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۲۲
حجتالاسلام و المسلمین سیدسعید لواسانی
بِسْمِالله الرَّحْمنِ الرَّحِیم
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَیْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعاً (۳۲) کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً (۳۳) وَ کانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً (۳۴)
حقیقت دنیا در قالب مَثَل
مالکیتپنداری
از آیه ۳۲ وارد فصل جدیدی میشویم، این فصل تا آیه ۴۴ ادامه دارد. در آیات هفتم و هشتم این سوره مشخص فرمود که آنچه در زمین است، زینت دنیاست و زینت حقی انسان ایمان است که در قلب اوست. هدف زینتهای دنیوی آزمودن آدمی است، تا شایستگان از ناشایستگان بازشناسی شوند. درنهایت هم آنچه در زمین است، چونان خاکی بایر درمیآید. آیات دوازدهگانه که در محضرش هستیم، این حقیقت را در قالب مثلی تبیین میکند، و آیه ۴۵ بیان حکایتی دیگر برای تبیین همین حقیقت است و آیه ۴۶ نتیجهای است که از این دو مثل حاصل میشود و به منزله جمعبندی است. در این دو مثل حقیقت زینت دنیا روشن میشود که به سرعت از دست انسان میرود، و آدمی بر آن مالکیتپنداری دارد. ویژگی این مالکیتپنداری آن است که انسان را به خود مجذوب و در نتیجه از خدا غافل میکند. در این دو حکایت بخوبی روشن میشود که همه زندگی آدمی چون رویایی میماند که در حقیقت کاذب است و آنچه برای انسان میماند، کردار شایسته اوست که نزد خدا باقی میماند و امید پاداشی نیکو از آنها میرود. [نگا: المیزان: ۱۳/۳۰۴]
سقوط در لجنزار
و این روش هدایتی قرآن است که حقیقتی والا را در قالبهای مختلف تبیین میکند تا در دل و جان مخاطبان جا بگیرد. دنیا چون چاهی است که درپوشی زیبا بر آن نهاده شده است، نفس آدمی به همراهی شیطان این درپوش را بر گنداب دنیا نهاده است تا ما فریب بخوریم و به سمت آن جلب شویم. جلبشدن همان و افتادن در چاه و گرفتار زبالهدان نفسانیت و دنیاپرستیشدن همان. نفس و شیطان، زندگی دنیوی را برای ما زینت میکنند، بهگونهای که فریب آن را میخوریم و در لجنزار سقوط میکنیم. و چه بسا این فریبندگی به نام دین، فرهنگ و خدمت باشد. تو که کارگزار نظام هستی و در خدمت مردم؛ خوب است که برای استراحت، به تفرجگاه بروی! و… اینگونه ما گرفتار میشویم. و وقتی گرفتار شدیم، مثل آن است که چارهای نداریم، جز اینکه اسیر نفس و شیطان باشیم و هر روز بیشتر از روز گذشته به گناه آلوده شویم، تا جایی که به اسم خدمت به نظام و مردم وارد صحنه شده و از روی عمد و با علم علیه مردم و نظام قیام میکنیم. و این حقیقتی است که در آیه هشتم بیان شد، و در این دو حکایت تبیین و در آیه ۴۶ جمعبندی میشود: «الْمالُوَ الْبَنُو نَزِینَهُ الْحَیاه الدُّنْیا»
آیه۳۳
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَیْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعاً
ترجمه
حکایت ۲ مردى را بازگو کن که به یکى از آنها دو باغ انگور دادیم و گرداگرد آن دو را با درختان خرما پوشاندیم و میان آن دو کشتزارى قرار دادیم.
حکایتی عبرتآموز
خطاب آیه به پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم است:«وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَیْنِ» براى مردمى که فریب زینتهاى دنیا را خوردهاند و نفسانیت بر آنان حاکم شده است، حکایتی بازگوکن تا حقیقت دنیا برای آنان روشن شود و بدانند که دنیا جز سرابی نیست. آیا این حکایت واقعی است یا صرف مَثَل است؟ احتمال دارد که این حکایت در عالم واقع رخ داده باشد. [المیزان: ۱۳/۳۰۵]
حکایت درباره ۲ مرد است: «رَجُلَیْنِ»که با هم همسایه بودند و یکی که از آنان توانگر بود و دیگری از توانایی مالی زیادی برخوردار نبود. این وضع دنیاست که انسانها از امکانات متفاوتی برخوردار هستند و همه در یک سطح نیستند. و همین تفاوت سطح زندگی، آزمون است، یکی به فقر و تهیدستی و دیگری به ثروت و مالداری آزمایش میشود. یکی به پست و مقام و دیگری به گوشهنشینی. خلاصه همه در آزمون الهی به سر میبرند و این حقیقت دنیاست.
توصیفی زیبا
ما به یکی از آنها دو باغ دادیم: «جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعاً»ویژگی این دو باغ چنین است که وسط آن باغها انبوهی از درختان انگور بود، و گرداگرد آنها را درخت خرما پوشانده بود و میان این دو باغ هم کشتزاری بود. او هم محصول باغی پرباری داشت و هم کشاورزی پربار و خلاصه خداوند به او زندگی پررونقی داده بود.
آیه ۳۴
کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً
ترجمه
هردو باغ میوه خود را مىدادند و چیزى از آن نمىکاستند، و میان آن دو باغ نهر جوشان روان کرده بودیم.
ادامه توصیف باغهای پرمحصول «کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها» «اُکُل»به معنای خوراکی است[مفردات: ۸۰] هر دو باغ محصول خوبی داشتند. و در خوراکیهای این باغها ـ یعنی محصولات و فرآوردههایشان ـ کاستی نبود. «وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً» «لَمْ تَظْلِمْ»یعنی «لَم تنقٌص». [المحیط فی اللغه : ۱۰/۳۲؛ المفردات: ۵۳۸] هیچ نقص و کمبودی در محصولات آن دو باغ نبود، و محصولات کامل و بینقص در اختیار او بود.«وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً»و ما آب این باغها را هم تأمین کرده بودیم. و از وسط باغها نهری جوشاندیم که هم آب بسیاری داشت و هم برای باغداری و کشاورزی او کاربرد داشت.
تولید و رفاه مطلوب است
در این دو آیه تصویری روشن از امکانات و رفاه مالی یکی از آن دو مرد همسایه را بیان فرمود. نعمتهای فراوانی خداوند به بنده خودش داده است. و این نشان میدهد که تولید و رفاه و ثروت بد نیست، بلکه رفاهزدگی و اسراف و مالدوستی بد است. زیرا میفرماید این امکانات را ما به او دادیم تا وسیله آزمون او باشد. آیا رفاه او را به بیراهه میکشاند و فخرفروشی میکند یا از آن در راه خدا بهره میبرد؟ خدیجه کبری سلاماللهعلیها هم امکانات مالی داشتند، اما همه را در راه خدا خرج کردند. پس توجه داریم که اصل ثروت و قدرت بد نیست، بستگی به استفاده آن و نتیجه عملی آن دارد. نکند انسان را خیال بردارد که این امکانات زینت او هستند و تا ابد در اختیار او هستند؟ این خطرناک است. وگرنه تلاش در تولید بهتر و بیشتر هم نهتنها بد نیست، بلکه مطلوب است. زیرا جامعه را به خودکفایی میرساند و پیشرفت و رفاه را برای کل مردم میآورد.
آیه ۳۵
وَ کانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً
ترجمه
بهعلاوه او ثروتى فراوان داشت؛ به دوست خود ـ در حالىکه با او گفتوگو مىکرد ـ گفت:دارایى من از تو بیشتر است و نفراتم از تو نیرومندترند.
فخرفروشی
«وَ کانَ لَهُ ثَمَرٌ»«ثمر» ثروت و امکانات مالی است. [کتاب العین: ۸/۲۲۴؛ مقاییس اللغه : ۱/۳۸۸] دارایی او به این دو باغ بزرگ ختم نمیشد، او دارای «ثمر» یعنی درآمد مالی فراوان بود. [مفردات: ۱۷۶] لابد در کنار زراعت و باغداری؛ دامداری و صنایع تبدیلی و تجارت و امثال آنها هم بوده است. این ثروت انبوه که وسیله آزمون است، باید موجب شکرگزاری باشد. انسان عاقل نعمتهای الهی را شکر و آنها را در مسیر اهداف الهی استفاده میکند اما در مقابل او به همسایه و دوست خود که همسخنش بود، فخرفروشی میکرد: «فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ» این گفتوگو حکایت از تکبر و فخرفروشی آن مرد داشت: «أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً» «نفر» همه اعضای خانواده را گویند، زیرا شخص را در نیازهایش حمایت میکنند. [مجمعالبیان: ۶/۷۲۳] من سرمایهدارم، بهمراتب ثروت بیشتری از تو دارم، فرزندان توانمندتر و خانواده و خدمتگزاران فراوانتری هم دارم. این ویژگی انسانهای فخرفروش است که خود را گم میکنند، به زبان و رفتارشان تکبر میورزند. یعنی زبان حال و گفتارش وهمآلود و متکبرانه است.
هشدار
برای این شماره به توضیح این چند آیه بسنده میکنیم اما خوب است دقت کنیم، خداوند به برخی انسانها امکانات مالی یا قدرت سیاسی میدهد اما آنها گمراه میشوند و به جای اینکه از نعمتها در جهت اهداف خدایی بهره ببرند، گرفتار فخرفروشی و دنیازدگی میشوند. قرآن نمرود، فرعون، قارون و دیگر مستکبران را مثال آورده تا ما بدانیم که عاقبت استکبار جز ذلت و خواری نیست. ذلتی که درون آدمی را فرامیگیرد و انسان را جهنمی میکند. بنابراین باید مراقب باشیم که ما که در نعمت نظام اسلامی زندگی میکنیم، اگر در پناه این نعمت بزرگ به قدرت و مکنت رسیدیم، در جهت اهداف الهی حرکت کنیم. وگرنه اگر در مقام کارگزار نظام، به خوشگذرانی و استفادههای نامشروع مشغول شویم و فخرفروشی کنیم، به همان چاهی میافتیم که پیشینیان افتادند.
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر دی ۲۵, ۱۳۹۳
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت دی ۲۵, ۱۳۹۳
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان دی ۲۵, ۱۳۹۳
- سجده شکر دی ۲۵, ۱۳۹۳
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر دی ۲۵, ۱۳۹۳