اردیبهشت
30
1393

رهِ عشق؛تفسیر سورۀ کهف _ ۶

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدسعید لواسانی:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏

قَیِّماً لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدِیداً مِنْ لَدُنْهُ وَ یُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً (۲)

ماکِثِینَ فِیهِ أَبَداً (۳)

تبشیر

اما هدف دوم نزول قرآن تبشیر مومنان است، مومنانی که نیک‌کردارند: «وَ یُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً»  عمل صالح؛ کرداری است که شایستگی پذیرش الهی را داشته باشد، و عملی چنین است که هم بر مبنای دستور الهی انجام شود، و حسن فعلی داشته باشد و هم فاعل آن با نیت خالص و تنها برای خدا آن را به جا آورد، یعنی حسن فاعلی داشته باشد. فاعل «یبشر» هم همانند «ینذر» بالاصاله خداست که خداوند بندگانی که تعلق ایمانی دارند و نیک‌کردارند، به پاداشی نیکو بشارت می‌دهد و به تبع رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و قران بشارت برای مومنان هستند.

پاداش نیکو

«أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً» «إجر» پاداش کردار نیک است در آخرت، و اُجرت پاداش عمل نیک است در دنیا. [مفردات: ۶۴] بنابراین «اجر» و «اُجرت» همواره در مقابل عمل هستند، [التحقیق: ۱/۳۷] بشارت پاداش نیکو است که آن‌ها دارای پاداشی می‌شود که هماهنگ با ایمان و عمل صالح آن‌ها و بلکه به مراتب بالاتر و بیشتر از مقدار عمل مومنان است: «جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِساباً» [نباء: ۳۶] به‌گونه‌ای که او در شادکامی ابدی قرار می‌گیرد. بنابراین مومنی که خود را اجیر خدا دانست و طبق دستورات خدا عمل کرد، خداوند به او پاداشی نیکو می‌دهد. در حقیقت عمل انسان برای خودش است، اما خداوند او را تشویق می‌کند که به او پاداشی نیکو می‌دهد، لذا تعبیر به اجر؛ عنوانی تشویقی برای مومنانی است که بر مبنای نقشه و دین الهی حرکت می‌کنند.

نکتۀ مهم اینکه همواره در پاداش نیکو و وعدۀ بهشت جاودان در جایی است که دو شرط محقق شده باشد: ایمان و عمل صالح. و این دلیلی بر آنچه بیان کردیم که انذار برای جامع کفار، مشرکان، اهل کتاب، منافقان و مسلمانان بدکردار است، زیرا با قرینۀ این آیه که قرآن، تنها برای مومنانِ نیک‌کردار بشارت است، بقیه گروه‌ها را بیم می‌دهد.

آیۀ ۳

ماکِثِینَ فِیهِ أَبَداً

ترجمه

اقامتی همیشگی در آن دارند

«المُکث» مصدر «الماکث» است، برخی آن را  به «انتظار» [کتاب العین: ۵/۳۵۳] برخی به ماندگاری و انتظار [مقاببس اللغۀ: ۵/۳۴۵] برخی به ماندن و اقامت [الافصاح: ۱/۲۸۳] و دیگرانی به  پابرجایی و ماندگاری به همراه انتظار [مفردات: ۷۷۲] معنی کرده‌اند. آن‌چه در معنای آن می‌توان برداشت کرد، توقف و ماندگاری است. ضمیر «فیه» به «اجراً حسناً» باز می‌گردد که نشان می‌دهد که ایشان در پاداش نیکوی الهی اقامت پابرجا و ممتد دارند و این پاداش نیکو؛ جنبۀ عینی و حقیقی دارد که امکان اقامت در آن وجود دارد و آن بهشت جاودان است. قید «ابداً» دلالت بر ادامه و همیشگی اقامت دارد. بنابراین معنای آیه آن است که «مومنانی که دلبستگی ایمانیشان با ایمان همراه است، در پاداش نیکوی الهی که بهشت جاودان است، همیشه اقامت دارند و در آن همواره انتظار پاداشی دارند،  و پاداش نیکوی خدا از آنان قطع نمی‌شود.» آری کسی که در دنیا با ایمان و عمل صالح معتکف خانۀ دوست است، در قیامت هم همیشه انتظار پاداشی نیکو خدا را دارد و همواره هم این انتظار برآورده می‌شود.

جمع  آیات سه‌گانه و نتیجه‌ای اخلاقی

از آیات سه‌گانۀ نخست در  آیه گذشته سه مطلب را تبیین فرمود:

 [۱] خدا نازل‌کندۀ قرآن است،

 [۲] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، قرآن را گرفته‌اند،

 [۳] قرآن از هر نقص و کژی منزه است. و

[۴] قوام انسانیت و جوامع انسانی به قرآن است.

 [۵] هدف نزول قرآن انذار و تبشیر است.

 [۶] انذار تبهکاران و تبشیر مومنانی که ایمانشان همراه با عمل صالح است.

 [۷] تبهکاران در عذابی سخت گرفتار می‌آیند و مومنان پاداشی نیکو دارند که آن بهشت است و آن‌ها در آن اقامتی دائمی دارند، پاداشی که بدایت آن بهشت است و نهایت آن دیدار یار و لقاء الله.

[۸] بنابراین حمد مخصوص خداست.

اما چرا ابتداء بیم است و آنگاه بشارت؟ زیرا اولاً همواره تخلیه از زشتی‌ها مقدم بر آراستگی به خوبی‌هاست و ثانیاً اکثریت مردم با ترس از عذاب به راه می‌آیند و به تعبیر روایات ما «خوفاً من النار» [الامالی الصدوق: ۳۸] خدا را عبادت می‌کنند و این روش تربیتی قرآن است که با مردم به گونه‌ای سخن می‌گوید که آماده شوند، ابتداء با بیم‌دادن از عذاب؛ آنها را به راه می‌آورد و از بیراهه و انحراف بیرون می‌کشد و با این روش جان آن‌ها را از نفسانیت و گناه پاک و تخلیه می‌کند و آنگاه با تبشیر، آنها را بالا می‌آورد و به خوبی‌ها آراسته می‌فرماید و در نهایت با محبت جذبشان می‌کند که در این حالت تنها خدا را می‌بیینند و به غیر خدا توجه‌ای ندارند:

امام صادق سلام الله علیه می‌فرمایند:«إِنَّ النَّاسَ یَعْبُدُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى ثَلَاثَهِ أَوْجُهٍ فَطَبَقَهٌ یَعْبُدُونَهُ رَغْبَهً فِی ثَوَابِهِ فَتِلْکَ عِبَادَهُ الْحُرَصَاءِ وَ هُوَ الطَّمَعُ وَ آخَرُونَ یَعْبُدُونَهُ خَوْفاً مِنَ النَّارِ فَتِلْکَ عِبَادَهُ الْعَبِیدِ وَ هِیَ رَهْبَهٌ وَ لَکِنِّی أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَتِلْکَ عِبَادَهُ الْکِرَامِ وَ هُوَ الْأَمْنُ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» وَ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ» َمَنْ أَحَبَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ تَعَالَى کَانَ مِنَ الْآمِنِین»‏

«مردم خدا را بر سه وجه پرستش می‌کنند؛ طبقه‌ای او را به شوق ثوابش پرستش کنند و آن بندگی حریصان است و آن طمع است. دیگری او را از ترس آتش پرستش کنند و آن بندگی بردگان و ترس است؛ اما من خدا را با محبت و عشق پرستش می‌کنم و این بندگی کریمان است و عبارت از امنی است که خداوند فرموده است: «و آنها از هراس آن روز ایمن هستند» [نمل: ۸۹] و آن کلام خداوند است: «بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست داشته باشد و گناهانتان را بیامرزد» [آل‌عمران: ۳۱] کسی که خدا را دوست دارد، خدا نیز او را دوست دارد و کسی که خدا دوستش داشته باشد، در امنیت است.»[وسائل‏الشیعه:۱/۶۲]

بنابراین قرآن کریم راه را باز کرده است تا هر کس به قدر ظرفیت و توان خود بالا بیاید و به مقام قرب برسد، اما در نهایت نشان داده است که راه اصلی که انسان را به مقصد الهی می‌رساند، جلب خشنودی خداست و آن ویژۀ کسانی است که دلشان از محبت خالصانۀ خداوند پر کرده‌اند: «واجعل…قلبى بحبّک متیّما» «قلب مرا در محبت خودت بی‌تاب کن» [دعای کمیل] چنین انسانی به دنبال خرید و فروش نیست، تا جانش را به بهشت بفروشد؛ بلکه او واله و سرگردان خداوند متعال است و جز خشنودی دوست چیزی طلب نمی‌کند. و این‌جاست که کلام امیرالمومنین علیه السلام توجۀ ما را به خودش جلب می‌کند: «الا حُرّ یدع هذه اللماظۀ لاهلها؟ انه لیس لانفسکم ثمن الا الجنۀ فلاتبیعوها الا بها» «آیا آزاده‌ای نیست که خُرده طعامِ مانده در کام دنیا را بیفکند و برای آنان‌که درخورش هستند، وانهد؟ زیرا برای جان‌های شما بهایی جز بهشت نیست، آن را جز به بهشت نفروشید» [نهج البلاغه؛ کلمات قصار ۴۵۶] حال که این‌چنین است «اجراً حسناً» هم به مقتضای «وَلِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏» «و خداوند را نام‌های نیکوست» [اعراف: ۱۸۰] داده خواهد شد، و یکی از اسماء نیکوی خداوند «بهجت» و «زیبایی» است: «لَکَ الْبَهْجَهُ وَ الْجَمَالُ» [بحارالانوار: ۸۷/۱۵۷] و مومن که به دنبال کمال مطلق و بهجت ابدی و زیبایی دورنی است، با دلبستگی به خدا و عمل به دستور او در جهت اهداف الهی حرکت می‌کند و هیچ‌گاه در اطاعت فردی و جمعی خود از مسیر منحرف نمی‌شود تا زمانی که وعدۀ الهی بر او تحقق پیدا کند و در قرب الهی اقامت دائمی یابد و همواره شاهد وجه الله باشد.

اردیبهشت
9
1393

رهِ عشق؛تفسیر سوره کهف ـ ۲

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدسعید لواسانی :

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏

مقدمه دوم: لزوم تفسیر

در بحث پیشین مشخص شد که قرآن کریم نقشه الهی در روی زمین است که بشر را به هدف و مقصد نهایی که قرب خداست، می‌رساند و هم دنیای او را آباد و هم سعادت آخرت او را تامین می‌کند، به شرط اینکه با آن انس بگیریم و در آن تدبر و به آن عمل کنیم. از این‌جاست که بحث تفسیر قرآن اهمیت پیدا می‌کند. زیرا باید با قرآن ارتباط برقرار کرد، و از آن توشه گرفت که مقدمه آن فهم و تدبر در قرآن است، امری که با تفسیر حاصل می‌شود.

تذکر این نکته هم ضروری است که معرفت قرآنی، تنها معرفت فردی نیست، بلکه در کنار آن، معرفت جمعی هم است و باید گفت: معرفت اصلی که از قرآن استخراج می‌شود، معرفت جمعی است که با آن اطاعت جمعی و خطی تحقق پیدا می‌کند، منظور از معرفت جمعی آن است که خداوند برای سعادت بشر نقشه‌ای در زندگی بشر طراحی کرده است که حرکت در مسیر این نقشه؛ او را به اهداف الهی بویژه قرب الهی می‌رساند اما پیمودن این مسیر و رسیدن به این اهداف با اطاعت جمعی تحت هدایت پیامبر خدا «صلی‌الله علیه و آله و سلم» امکان‌پذیر است.

«بى‏ استثنا دعوت‌هاى خدا حتى در آن چیزهایى که وظایف شخصى افراد است، روابط شخصى افراد است بین خود و خدا، از معناى اجتماعى و سیاسى برخوردار است…حتى در ادعیه …مشحون است از اینکه مردم را بسازند براى یک امر بالاتر از آن چیزى که مردم عادى تصور مى‏کنند. دعوت به توحید، دعوت به تهذیب نفس، دعوت به اعراض از دنیا، دعوت به خلوت با خداى تبارک و تعالى، معنى‏اش این نبوده است که مردم توى خانه‏هایشان بنشینند و از مصالح مسلمین غفلت کنند و مشغول ذکر و دعا باشند… پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) در عین حالى که وظایف شخصى خودش را بجا مى‏آورد و خلوت‌ها با خداى تبارک و تعالى داشت، تشکیل حکومت داد… مردم را دعوت کرد به دیانت و دعوت کرد بعد به اجتماع… دعا مى‏کرد ولى همان دعا هم خودسازى و هم مردم‌سازى بود و مردم را تجهیز مى‏کرد براى مقاومت. تمام ادعیه‏اى که در لسان او و ائمه مسلمین واقع شده است… در عین حالى که دعوت به معنویات است، از راه دعوت معنویات، تمام مسائل مسلمین اصلاح مى‏شود». [صحیفه امام؛ ۱۸/۴۲۲]

بنابراین لازم و ضروری است که تفسیر معرفت‌زا باشد اما نه تنها معرفت فردی؛ بلکه در مقامی بالاتر معرفت جمعی به مخاطب خود بدهد تا بتواند نقشه الهی را درک کند و در اطاعتی جمعی به سوی اهداف الهی و قرآنی حرکت کند.

سوره کهف و فضای آن

پس از تمهید دو مقدمه گذشته ـ به فضل و یاری الهی ـ وارد مباحث تفسیری پیرامون سوره مبارکه کهف می‌شویم. سوره کهف از سوره‌های مکی است که پس از سوره غاشیه [المتهید فی علوم القرآن: ۱/۱۳۵] و در آستانه هجرت نازل شده است اما هر سوره‌ شامل چندین آیه است، بدین‌ سان خصیصه‌ای ویژه خود دارد که این ویژگی در سوره‌های دیگر نیست و مفسر باید این خصیصه را کشف کند، زیرا حقیقت تفسیر کشف مراد خداوند متعال از نزول قرآن است اما برای پی‌بردن به ویژگی خاص این سوره؛ باید محور، موضوع و هدف آن را کشف کنیم.

به نظر می‌رسد که محور این سوره تبیین این حقیقت است که عالم تحت ولایت خداست. صدر آیه ۴۴ همین سوره بیان این حقیقت است: «هُنالِکَ الْوَلایَهُ لِلَّهِ الْحَق» اما موضوع این سوره تبیین این حقیقت است که تنها عمل صالح که با شرک در عبادت پروردگار از بین نرفته باشد، انسان را به مقصود نهایی یعنی لقا و دیدار پروردگار می‌رساند و این امری که در آخرین آیه این سوره بر آن تاکید شده است: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَل ْعَمَلً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَهِ رَبِّهِ أَحَداً».

هدف این سوره انذار و تبشیر است، بیم از شرک و بشارت به مومنانی که ایمانشان با عمل صالح تکمیل شده است که در ضمن سه داستان عجیب و آموزنده اصحاب کهف، [آیات ۹ تا ۲۶]، ملاقات موسی و خضر [آیات ۶۰ تا ۸۲] و ذی القرنین [آیات ۸۳ تا ۹۸] به همراه حکایتی دیگر [آیات ۳۲ تا ۴۳] وضعیت انسان را در مواقع مختلف در رابطه با خدا ـ شرک یا توحید ناب ـ تبیین می‌فرماید [المیزان: ۱۳/۲۳۶]. ضمن اینکه در آیه پایانی پیامبر اکرم «صلی‌الله علیه و آله و سلم» را به عنوانی بشری همانند همه انسان‌های دیگر معرفی می‌کند که به دلیل استحقاق ذاتی مشرف به وحی الهی شده است: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى ‏إِلَی‏» و صدر و ساقه سوره را با طرح بحث وحی و نبوت به هم متصل کرده است. بنابراین در فرآیند معرفت و اطاعت فردی به سوی هدایت الهی و معرفت و اطاعت جمعی به نقشه الهی نشان می‌دهد که انسان با ولایت خدا به مقصود خود که دیدار خداست، می‌رسد و با دوری از آن از سعادت دنیا و آخرت محروم می‌شود. بدین‌سان شروع سوره با حمد الهی است، تا نعمت نزول قرآن بزرگ داشته شود و پایان سوره دستور عمل صالح عاری از شرک است و بین آنها قصه‌هایی است که ۶۵ آیه از ۱۱۰ آیه سوره را شامل می‌شود تا بشر را به باور توحید که مبنای عمل صالح است، سوق دهد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم

بحث آغازین دیگر اینکه آغاز هر سوره‌ای با «بسم‌الله الرحمن الرحیم» است، یعنی این آیه شریفه ۱۱۴ بار نازل شده است. نکته مهم اینکه هر «بسم الله» متعلق به سوره‌‌ای است که با آن شروع شده‌ است. [امام خمینی؛ تفسیر سوره حمد: ۹۴ ـ ۹۵] اما شاید بتوانیم بگوییم که تناسب «بسم‌الله» با سوره مبارکه کهف در آن است که از آنجا که «اسم» نشانه بر ذات خداوند است، و محور این سوره هم «ولایه الله» است بنده با «بسم الله» شروع می‌کند تا همه کدورات از جان او زدوده شود و ولایت الهی را در جان خود جاری کند. چنانچه اصحاب کهف چنین بودند و همچنین همه عالم و همه افعال انسان الهی برآمده از خداست چنانچه در داستان خضر و ذوالقرنین آمده است. بنابراین بسم‌الله قوت عارفین بالله است، عارفینی که در طی مراحل توحید و رسیدن به قرب الهی اعوجاج و انحرافی در اندیشه و کردار ندارند [لطایف الإشارات: ‏۲/۳۷۵] زیرا آنها با قرآن هدایت می‌شوند که در آن انحراف و کژی نیست و قوام و کمالی تام به انسان می‌بخشد. آری «نام الله» است که به بنده خاص خود تجلی کرد و او را به مقام قرب الهی رساند و قرآن را بر او فرو فرستاد، تا رحمت و هدایت برای همه بندگان باشد، تا از مخالفت با خدا بترسند و گرفتار سختی و عذاب شدید نشوند: «الرحمن». و رحمت خاص بر مومنان باشد که تا با آن پاداشی نیکو یابند و به مقام قرب الهی نائل شوند: «الرحیم». [الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه ؛ ج‏۱ ؛ ۴۷۰]

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031