مرداد
26
1396

اعتقادات ۱۹

و اما دسته سوم، که بیشتر افراد روی کره زمین جزءِ این دسته اند، نه مثل دسته اول، اهل تعقل و هدایت و ولایت الله هستند، و نه مثل دسته دوم، اهل دشمنی کردن و عناد با حقیقت و انکار آگاهانه حق.
هرکسی که جزء دو دسته اول نباشه، جزء این دسته محسوب میشه. دسته سومی ها ممکنه دارای مخلوطی از هرنوع اعتقاد دینی درست یا غلطی باشند، ولی اعتقاداتشون تمام شئونات زندگیشونو تحت تاثیر خودش قرار نمیده. انگار که اعتقادات (دینی) یه چیزیه در کنار سایر مسائل زندگیشون. گاهی اولویت با اعتقاداتشونه و گاهی با سایر مسایل زندگی. بستگی داره که از دید خودشون منفعت رو در چی ببینند! ولی در عین حال، حاضر نیستند که بخاطر اعتقاداتشون تا ته خط برند یا از چیزهای با ارزششون هزینه کنند. لذا سعی می کنند تا حد امکان خنثی بوده و از کنار مسائل آهسته بگذرند.
اینها معمولا توی هر محیطی که رشد کردند، بدون اینکه تحقیق درست و کاملی داشته باشند، بصورت ارثی همرنگ جماعت اطرافشون شدند (که اکثر مردم کرهٔ زمین جزء این دسته هستند). مثلا عامهٔ پیروان ادیان منحرف شرق آسیا و یا عامهٔ اهل کتاب و اهل سنت و حتی عامهٔ افرادی که فقط اسم شیعه رو یدک می کشند، جزء همین دسته هستند.
از عمده ضعفهای اکثریتِ افراد دسته سوم، بی تعهدی و بی تفاوتی اونها در قبال مسائل اعتقادیه. اونها حاضر نیستند (و یا جدیتی ندارند تا) در قبال مسائل اعتقادی برای خودشون تعهدی ایجاد کنند که بقیه شئونات زندگیشونو تحت تاثیر خودش قرار بده. بلکه مسایل دبگری هم در زندگی دارند که اگر بنا باشه فقط نسبت به یکی از این موارد تعهدی داشته باشند، معمولا تعهد به اعتقادات دینی در اولویت بعدیشونه.
متاسفانه این حالت در مردم شیعهٔ کشور ما که مملکتی شیعی هست، بسیار زیاد قابل دیدنه. مثلا در حالت کلی، اگر در اداره ای دولتی، قانون استخدام حکم کنه که آقایان و خانومها برای استخدام و حضور در محل کار باید دارای ظاهری اسلامی باشند، اونها هم محاسنِ صورت یا پوشش بدنشونو طبق خواستهٔ قانون، هماهنگ با آداب اسلام قرار میدند. ولی اگر همین افراد قرار باشه در اداره ای خصوصی کار کنند و قوانین اونجا مغایر با آداب اسلامی باشه، باز در درجهٔ اول، خودشونو تابع قوانین اونجا می دونند و نه تابع اعتقادات دینیشون. حتی اگر از اونها رفتاری رو توقع داشته باشند که خارج از اعتقادات دینی اونها باشه.
مثلا توی خیلی از محیطهای کاریِ خصوصیِ فعلی، تحت عنوان داشتنِ روابط عمومی بالا برای جذب مشتری، از خانومها یا آقایانِ شاغل در اونجا میخاند که با ارباب رجوع (که بعضاً نامحرم هستند) خیلی گرم بگیرند و خودمونی باشند و یا آرایش کرده و با لباسهای فرمی که بهشون دادند و با موازین دینی هم مغایرت داره، سر کار حاضر شند. اونها هم چه مایل باشند و چه نباشند، به این قضیه تن میدند. چون اعتقادات دینیشون در اولویتِ اول قرار نداره.
متاسفانه این حالت در رفتار اکثریت جامعه ریشه کرده و اونقدر عادی شده که دیگه فکر می کنند دارند درست عمل می کنند و به گمان خودشون دارند متعهدانه عمل می کنند. برای همین هم هست که خداوند اشاره می کنه که:
وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ (الانعام، ۱۱۶). اﮔﺮ ﺍﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺮﺩم ﺭﻭﻯ ﺯﻣﻴﻦ ﭘﻴﺮﻭﻯ ﻛﻨﻰ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ؛ ﺁﻧﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﮔﻤﺎﻥ ﻭ ﭘﻨﺪﺍﺭ ﭘﻴﺮﻭﻯ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺣﺪﺱ ﻭ ﺗﺨﻤﻴﻦ ﺗﻜﻴﻪ ﻣﻰ ﺯﻧﻨﺪ .
این بی تعهدی طاعونیه که به جون جمعیت شیعه افتاده و تا مداوا نَشه، اجتماع قلوبی در شیعیان ایجاد نمیشه.
شاید به همین دلیله که امام صادق علیه السلام دعای عهد رو به شیعیان توصیه کرده تا اِن شاءَ اللّه کلید استارت و خط شروعی باشه در جهتِ ایجادِ اجتماعِ قلوبِ شیعه در یاری امام منتظر.

اردیبهشت
9
1393

رهِ عشق؛تفسیر سوره کهف ـ ۲

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدسعید لواسانی :

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏

مقدمه دوم: لزوم تفسیر

در بحث پیشین مشخص شد که قرآن کریم نقشه الهی در روی زمین است که بشر را به هدف و مقصد نهایی که قرب خداست، می‌رساند و هم دنیای او را آباد و هم سعادت آخرت او را تامین می‌کند، به شرط اینکه با آن انس بگیریم و در آن تدبر و به آن عمل کنیم. از این‌جاست که بحث تفسیر قرآن اهمیت پیدا می‌کند. زیرا باید با قرآن ارتباط برقرار کرد، و از آن توشه گرفت که مقدمه آن فهم و تدبر در قرآن است، امری که با تفسیر حاصل می‌شود.

تذکر این نکته هم ضروری است که معرفت قرآنی، تنها معرفت فردی نیست، بلکه در کنار آن، معرفت جمعی هم است و باید گفت: معرفت اصلی که از قرآن استخراج می‌شود، معرفت جمعی است که با آن اطاعت جمعی و خطی تحقق پیدا می‌کند، منظور از معرفت جمعی آن است که خداوند برای سعادت بشر نقشه‌ای در زندگی بشر طراحی کرده است که حرکت در مسیر این نقشه؛ او را به اهداف الهی بویژه قرب الهی می‌رساند اما پیمودن این مسیر و رسیدن به این اهداف با اطاعت جمعی تحت هدایت پیامبر خدا «صلی‌الله علیه و آله و سلم» امکان‌پذیر است.

«بى‏ استثنا دعوت‌هاى خدا حتى در آن چیزهایى که وظایف شخصى افراد است، روابط شخصى افراد است بین خود و خدا، از معناى اجتماعى و سیاسى برخوردار است…حتى در ادعیه …مشحون است از اینکه مردم را بسازند براى یک امر بالاتر از آن چیزى که مردم عادى تصور مى‏کنند. دعوت به توحید، دعوت به تهذیب نفس، دعوت به اعراض از دنیا، دعوت به خلوت با خداى تبارک و تعالى، معنى‏اش این نبوده است که مردم توى خانه‏هایشان بنشینند و از مصالح مسلمین غفلت کنند و مشغول ذکر و دعا باشند… پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) در عین حالى که وظایف شخصى خودش را بجا مى‏آورد و خلوت‌ها با خداى تبارک و تعالى داشت، تشکیل حکومت داد… مردم را دعوت کرد به دیانت و دعوت کرد بعد به اجتماع… دعا مى‏کرد ولى همان دعا هم خودسازى و هم مردم‌سازى بود و مردم را تجهیز مى‏کرد براى مقاومت. تمام ادعیه‏اى که در لسان او و ائمه مسلمین واقع شده است… در عین حالى که دعوت به معنویات است، از راه دعوت معنویات، تمام مسائل مسلمین اصلاح مى‏شود». [صحیفه امام؛ ۱۸/۴۲۲]

بنابراین لازم و ضروری است که تفسیر معرفت‌زا باشد اما نه تنها معرفت فردی؛ بلکه در مقامی بالاتر معرفت جمعی به مخاطب خود بدهد تا بتواند نقشه الهی را درک کند و در اطاعتی جمعی به سوی اهداف الهی و قرآنی حرکت کند.

سوره کهف و فضای آن

پس از تمهید دو مقدمه گذشته ـ به فضل و یاری الهی ـ وارد مباحث تفسیری پیرامون سوره مبارکه کهف می‌شویم. سوره کهف از سوره‌های مکی است که پس از سوره غاشیه [المتهید فی علوم القرآن: ۱/۱۳۵] و در آستانه هجرت نازل شده است اما هر سوره‌ شامل چندین آیه است، بدین‌ سان خصیصه‌ای ویژه خود دارد که این ویژگی در سوره‌های دیگر نیست و مفسر باید این خصیصه را کشف کند، زیرا حقیقت تفسیر کشف مراد خداوند متعال از نزول قرآن است اما برای پی‌بردن به ویژگی خاص این سوره؛ باید محور، موضوع و هدف آن را کشف کنیم.

به نظر می‌رسد که محور این سوره تبیین این حقیقت است که عالم تحت ولایت خداست. صدر آیه ۴۴ همین سوره بیان این حقیقت است: «هُنالِکَ الْوَلایَهُ لِلَّهِ الْحَق» اما موضوع این سوره تبیین این حقیقت است که تنها عمل صالح که با شرک در عبادت پروردگار از بین نرفته باشد، انسان را به مقصود نهایی یعنی لقا و دیدار پروردگار می‌رساند و این امری که در آخرین آیه این سوره بر آن تاکید شده است: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَل ْعَمَلً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَهِ رَبِّهِ أَحَداً».

هدف این سوره انذار و تبشیر است، بیم از شرک و بشارت به مومنانی که ایمانشان با عمل صالح تکمیل شده است که در ضمن سه داستان عجیب و آموزنده اصحاب کهف، [آیات ۹ تا ۲۶]، ملاقات موسی و خضر [آیات ۶۰ تا ۸۲] و ذی القرنین [آیات ۸۳ تا ۹۸] به همراه حکایتی دیگر [آیات ۳۲ تا ۴۳] وضعیت انسان را در مواقع مختلف در رابطه با خدا ـ شرک یا توحید ناب ـ تبیین می‌فرماید [المیزان: ۱۳/۲۳۶]. ضمن اینکه در آیه پایانی پیامبر اکرم «صلی‌الله علیه و آله و سلم» را به عنوانی بشری همانند همه انسان‌های دیگر معرفی می‌کند که به دلیل استحقاق ذاتی مشرف به وحی الهی شده است: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى ‏إِلَی‏» و صدر و ساقه سوره را با طرح بحث وحی و نبوت به هم متصل کرده است. بنابراین در فرآیند معرفت و اطاعت فردی به سوی هدایت الهی و معرفت و اطاعت جمعی به نقشه الهی نشان می‌دهد که انسان با ولایت خدا به مقصود خود که دیدار خداست، می‌رسد و با دوری از آن از سعادت دنیا و آخرت محروم می‌شود. بدین‌سان شروع سوره با حمد الهی است، تا نعمت نزول قرآن بزرگ داشته شود و پایان سوره دستور عمل صالح عاری از شرک است و بین آنها قصه‌هایی است که ۶۵ آیه از ۱۱۰ آیه سوره را شامل می‌شود تا بشر را به باور توحید که مبنای عمل صالح است، سوق دهد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم

بحث آغازین دیگر اینکه آغاز هر سوره‌ای با «بسم‌الله الرحمن الرحیم» است، یعنی این آیه شریفه ۱۱۴ بار نازل شده است. نکته مهم اینکه هر «بسم الله» متعلق به سوره‌‌ای است که با آن شروع شده‌ است. [امام خمینی؛ تفسیر سوره حمد: ۹۴ ـ ۹۵] اما شاید بتوانیم بگوییم که تناسب «بسم‌الله» با سوره مبارکه کهف در آن است که از آنجا که «اسم» نشانه بر ذات خداوند است، و محور این سوره هم «ولایه الله» است بنده با «بسم الله» شروع می‌کند تا همه کدورات از جان او زدوده شود و ولایت الهی را در جان خود جاری کند. چنانچه اصحاب کهف چنین بودند و همچنین همه عالم و همه افعال انسان الهی برآمده از خداست چنانچه در داستان خضر و ذوالقرنین آمده است. بنابراین بسم‌الله قوت عارفین بالله است، عارفینی که در طی مراحل توحید و رسیدن به قرب الهی اعوجاج و انحرافی در اندیشه و کردار ندارند [لطایف الإشارات: ‏۲/۳۷۵] زیرا آنها با قرآن هدایت می‌شوند که در آن انحراف و کژی نیست و قوام و کمالی تام به انسان می‌بخشد. آری «نام الله» است که به بنده خاص خود تجلی کرد و او را به مقام قرب الهی رساند و قرآن را بر او فرو فرستاد، تا رحمت و هدایت برای همه بندگان باشد، تا از مخالفت با خدا بترسند و گرفتار سختی و عذاب شدید نشوند: «الرحمن». و رحمت خاص بر مومنان باشد که تا با آن پاداشی نیکو یابند و به مقام قرب الهی نائل شوند: «الرحیم». [الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه ؛ ج‏۱ ؛ ۴۷۰]

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031