آذر
29
1393

دفن پیامبر صلی الله علیه و آله

شیخ مفید گوید: امیر المؤمنین و عباس بن عبد المطلب و فضل بن عباس و اسامه بن زید در قبر آن حضرت داخل شدند تا در دفن رسول خدا کمک کنند.پس انصار از بیرون خانه فریاد زدند: اى على!خدا را به یاد تو مى ‏آوریم تا حق ما را امروز در مورد رسول خدا رعایت کنى و حق ما این است که یکى از انصار را به قبر رسول خدا داخل کنى تا ما نیز در به خاک سپارى پیامبر بهره‏ اى داشته باشیم.على علیه السلام گفت: اوس بن خولى به قبر داخل شود چون وى به خانه داخل شد على علیه السلام به او گفت: در قبر فرود آى.اوس فرود آمد.و امیر المؤمنین رسول خدا را بر دو دست اوس نهاد و اوس نیز آن حضرت را در قبر گذاشت.چون جنازه بر زمین قرار گرفت على علیه السلام  به اوس گفت: از قبر بیرون آى اوس نیز بیرون رفت و على علیه السلام وارد قبر شد و کفن را از چهره رسول خدا صلی الله علیه و آله کنار زد و گونه آن حضرت را از طرف راست رو به قبله بر زمین نهاد.سپس خشت چید و بر روى آن خاک ریخت و قبر را چهارگوش بنا کرد و بر آن خشتى نهاد و آن را به اندازه یک وجب از زمین بالا آورد.ابن سعد در طبقات نقل کرده است که على علیه السلام بر قبر پیامبر آب نیز پاشید.

 

سیره معصومان ج ۳ ص ۳۹۹

دی
10
1392

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه علیهم السلام

images

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

انه لا فقر اشد من الجهل و لا مال اعود من العقل و لا وحده اوحش من العجب و لا مظاهره احسن من المشاوره و لا عقل کالتدبیر و لا حسب کحسن الخلق و لا عباده کالتفکر

هیچ فقری از نادانی بدتر نیست و هیچ مالی از عقل سودمندتر نیست و هیچ تنهائی از خودپسندی وحشتناک تر نیست و هیچ مددکاری از مشورت بهتر نیست و هیچ عقلی چون عاقبت اندیشی نیست و هیچ حسب و نسبی چون خوشخوئی نیست و هیچ عبادتی همانند فکر کردن نیست.

Banner 28  Safar

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) :

وَ اعْمَلْ لِدُنْیاکَ کَأَنـَّکَ تَعیشُ أَبَدًا، وَ اعْمَلْ لاِخِرَتِکَ کَأَنـَّکَ تَمُوتُ غَدًا، وَ إِذا أَرَدْتَ عِزًّا بِلا عَشیرَه، وَ هَیْبَهً بِلا سُلْطان فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیَهِ اللّهِ إِلى عِزِّ طاعَهِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ.

براى دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگى میکنى، و براى آخرتت به گونه ای کارکن که گویا فردا خواهى مُرد، و اگر عزّتى بدون بستگان و شکوهى بدون سلطنت خواهى، از معصیت و نافرمانى خدا به طاعت و فرمانبرى خداوند عزّوجلَّ درآى.

قالَ الاْمامُ الرِّضا(علیه السلام):

إِنَّ الَّذى یَطْلُبُ مِنْ فَضْل یَکُفُّ بِهِ عِیالَهُ أَعْظَمُ أَجْرًا مِنَ الْمجاهِدِ فى سَبیلِ اللّهِ :

به راستى کسى که در پى افزایش رزق و روزى است تا با آن خانواده خود را اداره کند، پاداشش از مجاهد در راه خدا بیشتر است.

g6xe0smiq2hqxw7a77xz

دی
8
1392

چگونگی فوت رسول اکرم صل الله علیه و آله

رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ پس از آخرین سفر حج و رخداد با شکوه غدیر به مدینه مراجعت فرمود و بر آن حضرت معلوم شد که مرگ و رحلت او نزدیک است، پیوسته در میان اصحاب خطبه می خواند و از آخرین فرصتها برای ارشاد و راهنمائی خلق خدا استفاده می کرد. همواره وصیّت می کرد داخل فتنه های بعد از خود نشوند، دست از راه و روش او برندارند، در دین خدا بدعت نگذارند و در هر شرائط متمسک به عترت و اهل بیت علیهم السلام او شده و از دستورهای آنها سرپیچی ننمایند.

 

شب شد و تب به سراغ حضرت آمد دست امیرالمؤمنین  علیه السلام  را گرفت و متوجه قبرستان بقیع گردید و فرمود: خداوند به من گفت: سلام بر شما ساکنان قبرستان! خوش بیارامید که روزگار شما آسوده تر از روزگار این مردم است، فتنه ها همچون پاره های شب تیره پیش آمده اند. مدتی ایستاد و طلب آمرزش برای جمیع اهل بقیع کرد. بعد از سه روز، کسالت حضرت شدت گرفت در حالی که پارچه ای به سر بسته و دست راست بر دوش امیرالمؤمنین علیه السلام و دست چپ بر دوش فضل بن عباس داشت وارد مسجد شد. به منبر نشست و فرمود: مردم نزدیک است که من از میان شما بروم و مقداری مردم را موعظه کرد و از منبر فرود آمد و با مردم نماز ظهر ادا کرد و به خانه امِّ سلمه مراجعت نمود.

احتضار فرا رسید، رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ دیگر نمی توانست سخن بگوید، حضرت علی علیه السلام  سر آن حضرت را بر روی سینه نهاد، ظرف آبی کنار آن بزرگوار بود هرگاه که اندکی به هوش می آمد دستش را در آب فرو می برد و بر صورتش می کشید و می گفت: «خدایا در سکرات مرگ یاریم کن» «خدایا در سکرات مرگ مرا بنگر».

در این لحظه پیامبر  صلی الله علیه و آله  از علی علیه السلام خواست به لبهای او نزدیکتر شود. به او نزدیک شد. رسول الله صلی الله علیه و آله در زمانی طولانی به او راز گفت، پس امیرالمؤمنین علیه السلام سربرداشت و در گوشه ای نشست و حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله در خواب رفت. سپس از حضرت علی علیه السلام پرسیدند یا اباالحسن چه رازی بود که پیغمبر با تو می گفت، فرمود: هزار باب از علم تعلیمم کرد که از هر بابی هزار باب مفتوح می شود و وصیت کرد مرا به آن چیزی که بجا خواهم آورد آن را انشاء الله تعالی! همین که بیماری حضرت سنگین شد و رحلت نزدیک، به امیرالمؤمنین علیه السلام  فرمود: بار دیگر سر او را به دامن بگیرد و فرمود: امر خداوند رسیده و چون جان من بیرون آید مرا بسوی قبله بگردان و متوجه تجهیز من باش، اول تو بر من نماز بگذار و از من جدا مشو تا مرا به قبر بسپاری.

در این لحظه صدای گریه حضرت فاطمه سلام الله علیها ، رسول الله صلی الله علیه و آله را متوجه خود کرد. از او خواست در کنارش بنشیند، رازی در گوش او گفت که صورت فاطمه سلام الله علیها برافروخته شد و شاد گردید. (و احتمالاً راز همان بود که تو اول کسی هستی که در بهشت به من ملحق خواهی شد) و بالاخره روح مقدس یگانه شخصیت جهان آفرینش به ملکوت اعلی پیوست.

 

اقتباس از بحار، جلد ۲۲، صفحه ۵۰۳ – ۴۵۵.

اسفند
5
1387

مناسبت های روز ۲۸ صفر

۱ـ شهادت جانسوز پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و اله)

۲ـ شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام)

۱ـ شهادت جانسوز پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و اله)در روز بیست و هشتم صفر سال ۱۱ هـ .ق. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله) در مدینه منوره در ۶۳ سالگی به شهادت رسیدند و مسـلمانان را در غـم و ماتمی بزرگ فرو بردند.

درباره‌ شهادت حضرت ختمی مرتبت علاوه بر حدیث معروف امام رضا(علیه السلام) « ما منّا الا مسموم أو مقتول» روایات ویژه‌ای نیز وارد شده که در این جا به آن ها اشاره می شود: «حفصه شنید که بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) ابی بکر و عمر خلافت را غصب خواهند کرد. این ‌خبر را به عایشه گفت و عایشه به ابی بکر و عمر خبر داد؛ آن‌ دو به دختران خود دستور دادند تا هر چه زودتر کاری کنند که خلافت به آنها برسد؛‌ سپس توطئه کردند و تصمیم گرفتند تا پیامبر(صلی الله علیه و اله) را مسموم نمایند و آن دو زن پیغمبر (صلی الله علیه و اله) را مسموم و شهید کردند».

رسول خدا از فعالیت‌هایی که برای قبضه کردن خلافت انجام می‌گرفت، ‌آگاه بودند‍‍؛ از این رو برای پیشگیری از انحراف تصمیم گرفتند سندی مکتوب را برای جانشینی خود به یادگار گذارند تا دیگر هیچ گونه بهانه‌ای وجود نداشته باشد و برای آخرین بار تکلیف امت خود را مشخص کنند.

آخرین فرستاده خداوند در‌ آخرین لحظات عمر پر برکت خود، قلم و کاغذ طلب کردند. عمر فریاد زد و ننگ‌آورترین و پست‌ترین کلمه‌ای که می‌توانست بگوید، بر زبانش جاری و بشری را از مسیر هدایت خویش منحرف کرد: «دعوه انّ ا لرّجل لیهجر، حسبنا کتاب الله ؛ رهایش کنید! همانا این مرد هذیان می‌گوید!‌ کتاب خدا ما را بس است».
در آن جمع کنار بستر پیامبر ـ که به اصطلاح به عیادت آمده بودند ـ عده ای به حمایت عمر برخاسته، گفتند: « عمر راست می‌گوید!» عده‌ای دیگر با آن‌ها مخالفت کردند. نزاع بالا گرفت و پیامبر(صلی الله علیه و اله) به آن بی شرمان فرمودند: « از نزد من خارج شوید که نزاع و درگیری نزد من سزاوار نیست!»
آیا این وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ)بود مراعات مقام کسی که قرآن درباره اش می گوید: ؛ (پیامبر) هرگز به هوای نفس خود سخن نمی‌گوید. سخن او(هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى چیزی جز وحی خدا نیست» .
پس از ارتحال رسول خدا در حالی که امیرمؤمنان(علیه السلام) به تدفین پیامبر مشغول بودند، عده‌ای از سران و سیاستمداران مهاجر و انصار در سقیفه ‌بنی ساعده گردهم آمده، به مجادله و منازعه پرداختند تا جانشین پیامبر را تعیین کنند. در این معرکه عمر با زور و قلدری برای ابی بکر بیعت گرفت و منازعه را به نفع خودشان به پایان رساند .
بدن مطهرحضرت (صلی الله علیه و اله) که عمری در راه اعتلای کلمه توحید تلاش و پیکار و در برابر انواع دشمنی‌ها و دسیسه‌های مشرکان ایستادگی کرد به خاک سپرده شد و نزد پروردگار خویش آرام گرفت. اما حوادث پس از رحلت ایشان و بی‌حرمتی به بیت وحی و به شهادت رساندن تنها دخترشان، ‌غصب خلافت و شکافتن فرق نازنین مولای متقیان علی(علیه السلام) و… گویی، آرامش را حتی در آن عالم از حضرت رسول(صلی الله علیه و اله) سلب کرد.

زبانه آتش هولناکی که در کنار بستر پیامبر افروخته شد، در خانه اهلبیت پیامبر(علیهم السلام) را سوزاند و باعث شد تا پهلوی سرور زنان عالم و تنها دختر او مجروح شود و فرزندی که در جنین داشت به شهادت رسد. آتش جنگ نهروان از همان آتش سقیفه نشأت گرفت و بر امیرمؤمنان(علیه السلام) تحمیل شد و در نهایت فرق همایونی حضرتش را در محراب نماز غرق در خون کرد. گمراهی امت اسلامی از کنار بستر بیماری به اوج خود رسید و همان جهل و عناد باعث شد تا فرزند نازنین او، حسن بن علی(علیه السلام) مظلومانه به شهادت رسد. زبانه‌های همان آتش در روز عاشورا بر خیمه‌های حسینی افتاد واهل بیتش را آواره بیابانها کرد. این بلای هولناک امامان شیعه(علیهم السلام) را یکی پس از دیگری به شهادت رساند.

و اگر ما از درک و حضور امام عصر (عج) محروم هستیم، همه از کجراهی و انحرافی است که پس از شهادت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله) در مسیر بشریت قرار گرفت.

گدازه‌های آتش سقیفه‌، وهابیت را به وجود آورد که امروز پیروان مذهب تشیع را واجب القتل و زیارت را شرک می دانند شیعیان را از زیارت قبور امامان(علیهما السلام) خود محروم می‌کند و تخریب مزار امامان را لازم و واجب می‌داند.

سقیفه نشینان و در رأس آنها عمر و ابابکر، مانع هدایت جامعه بشری به سوی کمال شدند و امروز تمامی ظلم‌هایی که بر بشر می‌رود و تمام کجروی‌ها بر گردن آنان است ؛ باشد تا روز واپسین و حسابرسی اعمال که هرکس به سزای اعمال خویش خواهد رسید!

۲ـ شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)

در چنین روزی و در سال ۵۰ هـ .ق. معاویه که وجود امام حسن(علیه السلام) را برای امیال خود، از جمله بیعت گرفتن با یزید مانع می‌دید، ‌با همدستی جعده، دختر اشعث که از سران خوارج بود، امام را مسـموم نمـود و در ۴۷
سالگی به شهادت رساند.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031