آبان
2
1395

سنن الهی در واقعۀ عاشورا (۳)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین نحمدوه و نستعینه و نستغفروه و نتوب الیه و نتوکل علیه و صلی الله علی سیدنا و مولانا؛ حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین سیما بقیۀ الله فی العالمین روحی له الفداء؛ بهم اتوالی و من اعدائهم اتبریء الی الله

قال الله الحکیم فی محکم کتابه

وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً [بقره: ۱۴۳]

امتحان و جزاء در امت اسلامی

گفتیم زندگی ما محکوم و پیچیده در سنت‌های الهی یعنی قوانین ثابت و لایتغیر خداوند متعال است که هیچ گریزی از آن‌ها نیست و بیان داشتیم که یکی از سنت‌های بنیادین در زندگی ما امتحان و جزا است به این معنی که ما تا زندگی هستیم، مورد امتحان الهی هستیم: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ» تا ما عمل کنیم، با اختیار خودمان عمل کنیم و محسن و نیکوکار از مفسد و بدکار بازشناسی شوند: «أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» این سنت الهی است که هیچ تبدیل و تحویل و دگرگونی از آن نیست. ما اگر در برابر امتحان الهی ایمان آوریم و تقوا پیشه کنیم، خداوند جزای خیر به ما می‌دهد و اگر خدای نکرده بدکردار شویم و در عمل خدا و معاد را تکذیب کنیم، خداوند گریبان ما را می‌گیرد. بنابراین هرچه برسر ما می‌آید، نتیجۀ عمل خودمان است و چیزی از بیرون بر ما وارد نمی‌شود. پس نه تنها ما در آخرت یا عمل خودمان محشور می‌شویم، در دنیا هم با عمل خودمان زندگی می‌کنیم. اگر عمرسعد و شمر و امثال آن‌ها جلوی امام حسین علیه السلام می‌ایستند، این ایستادگی و خباثت نتیجۀ عمل پیشین خودشان است که در امتحان‌های متعدد یا سوءاختیار خود بدکرداری و فساد کردند و الان رسیدن به جایی که بتوانند پسر پیامبر خود را براحتی بکشند. و اگر کسی مثل حُر به اردوگاه امام حسین علیه السلام می‌پیوند است به خاطره آن است که با حُسن اختیار خود راه ایمان و تقوا را رفته بود و به این دلیل خداوند دست او را می‌گیرد و نجاتش می‌‌دهد. این تعبیری که در دعای کمیل می‌خوانیم: «یَا سَرِیعَ‏ الرِّضَا اغْفِرْ لِمَنْ لَا یَمْلِکُ إِلَّا الدُّعَاءَ فَإِنَّکَ فَعَّالٌ لِمَا تَشَاء» [مصباح المتهجد: ۲/۸۵۰] کسی که با خدا باشد، خداوند زود از او راضی می‌شود و او را به خودش وانمی‌گذارد. این قانون خداست که بر عالم خلقت و جهان ما انسان‌ها حاکم است و گریزی هم از آن نیست که هرچه ما هم‌اکنون انجام می‌دهیم و آن‌چه در آینده انجام می‌دهیم و نتیجۀ نهایی که در قیامت آشکار می‌شود، تحت ضابطۀ کلی سنت امتحان و جزاست. خودمان ما را به بوتۀ امتحان می‌گذارد تا آن‌چه در درون ماست، به منصۀ ظهور برسد، درون ما آشکار شود، این درون که برای دیگران ناپیداست، با عمل ما آشکار می‌شود، و هرچه عمل کردیم، از خوب و بد، نتیجه و جزای آن را می‌بینیم و این سنت تا زنده هستیم، در زندگی ما حکومت می‌کند. پس ما هر بدی و خطا که بکنیم، جزای آن را می‌بینیم، این هم در دنیاست و هم در آخرت و هر خوبی و خیری را که انجام بدهیم، جزای آن را در دنیا و آخرت می‌نشینیم. خلاصه همۀ ما سر سفرۀ عمل خودمان نشسته‌ایم.

اما نکته این است که این سنت فقط بر زندگی فردی ما حاکم نیست، بلکه مهم‌تر بر زندگی اجتماعی ما حاکم است، یعنی جوامع انسانی هم در میان این دو سنت پیچیده شده‌اند، جوامعی که رو به معنویت و عدالت بروند، خداوند به آن‌ها برکت می‌دهد و جوامعی که رو به انحطاط و فساد مالی و اخلاقی بروند، خداوند گریبان آن جوامع را می‌گیرد. حالا برای ما چه جامعۀ انقلابی هستیم و می‌خواهیم جامعۀ اسلامی و الهی باشیم، خیلی مهم است که این سنت را تشخیص بدهیم. اگر بخواهیم که جامعۀ ما اسلامی بشود، هیچ راهی نداریم که دولت و ملت ما اسلامی شوند و هیج راهی نیست مگر این‌که معنویت و عدالت در دولت و ملت و جامعه و کشور ما حاکم شود. بجز این هرچه برویم، بی‌راهه است. اگر خدای نکرده دچار فساد بشویم، هرچه بیشتر در فساد غوطه بخوریم، بیشتر از جامعۀ اسلامی و اهداف الهی دور می‌شویم و در این شکی نیست.

ملاحظه بفرمایید که قرآن چه می‌فرماید: «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً» خداوند شما امت اسلامی را امتی وسط و میانه قرار داد که نه فرض بفرمایید نه ستم می‌کند و نه زیربار ستم می‌رود، عدالت براین جامعه حاکم است، نه فساد می‌کند و نه فساد می‌پذیرد، با صلاح و معنویت و تقوا زیست این جامعه عجین شده است، به این دلیل این جامعه و امت، برای همۀ انسان‌ها الگوست. و الگوی این جامعه هم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ» [انبیاء: ۹۲] خداوند امت اسلامی را امت واحده یعنی یک امت مجتمع و هماهنگ قرار داده است و ملاک و میزان یگانگی آن هم این است که  بندۀ خداست و جز تحقق اهداف الهی روی زمین هدفی ندارد. اگر این امت منحرف شد، قران می‌فرماید: «فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْن» [مائده: ۲] از مردم نباید بترسد، یعنی از دشمنان بیرونی نترسید، بلکه از من خدا بترسید، یعنی از سنت‌ الهی جزا بترسید که نتیجۀ انحراف بسیار سخت است.  خداوند می‌فرماید که ما شما امت اسلامی را حجت و برهانی برای همۀ مردم قرار دادیم و هیچ جامعه و حکومتی هرچند مستکبر و قوی باشد، بر شما چیرگی و قدرت ندارد: «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّهٌ» شما قدرتمند و مقتدر و عزیز هستیم، و از آنان نترسید، از ستم‌گران و گردن‌کشان آنان «إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ  فَلا تَخْشَوْهُمْ» اما از من خدا بترسید و منحرف نشوید: «وَ اخْشَوْنِی» که سنت من گریبان شما را می‌گیرد، خدایی که «وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ» نعمت را بر شما تمام کرده است، تا «وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» [بقره: ۱۵۰] هدایت شوید و ایمان و تقوا پیدا کنید و جامعه‌ای با معنویت و عدالت تشکیل دهید. بنابراین باید مراقبت کنیم که خداوند گریبان ما را نگیرد که آن وقت راه چاره‌ای نداریم.

سه آزمون مهم جامعۀ اسلامی

حالا وارد بحث کربلا شویم. جامعۀ اسلامی آن زمان سه امتحان مهم جلوی رویش آمد که در هر سه امتحان مردود شد؛ اولی امتحان سیاسی بود که غدیر و امامت را به سقیفه و سلطنت تبدیل کرد. دومی امتحان مالی و گسترش امکانات مالی و فساد مالی بود که متاسفانه بطن جامعه را فاسد کرد و سومی فساد و انحطاط فرهنگی و اخلاقی بود که حتی مراکز وحی یعنی مکه و مدینه را به مراکز اصلی فسادهای اخلاقی مبدل کرده بود. ما از این سه آزمون؛ فقط دومی را کمی بررسی می‌کنیم.

فساد اقتصادی

گفتیم آزمون دوم؛ آزمون اقتصادی و فساد اقتصادی است. به دنبال گستردگی کشور اسلامی و فتوحات مسلمانان موج‌های وسیعی از رفاه‌زدگی در جامعۀ اولیۀ اسلامی به وجود آمد. برخی معتقدند که رفاه موجب روی‌آوردن به خوشی‌های دنیا و زیاده‌خواهی و دنیاطلبی می‌شود و همین باعث می‌شود که جامعه فاسد گردد، و همۀ ارزش‌های الهی و اخلاقی که توحید و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم پایه‌گذاری کردند، از بین برود. [تحلیل شهید صدر[۱]] اما این سخن دقیق نیست، دیدیم که در آیۀ ۹۶ سورۀ مبارکۀ اعراف بیان شد که اگر ایمان و تقوا باشد، خداوند برکات آسمانی و زمینی را بر جامعه می‌گشاید. پس رفاه به‌طور کلی نه تنها بد نیست، بلکه مطلوب اولیۀ جامعۀ اسلامی است، آن‌چه بد است، دو امر است: اول فقر؛ و دوم ثروت‌های نامشروع و ویژه‌خواری است که موجب فاصله و شکاف طبقاتی و فساد می‌شود. بنابراین ثروت و رفاه نه تنها مانع گسترش دین و معنویت و اخلاق نیست، بلکه می‌تواند زمینه را برای آن‌ها فراهم کند. اگر رفاه و پیشرفت عمومی و همگانی باشد، و عدالت و گشایش در جامعۀ ایمانی به وجود آید، این جامعه که تحت ادارۀ ولی خدا اداره می‌شود، توان رسیدن به مدارج بالای معنویت و توحید را هم دارد.

اما آن‌چه خطرناک است و موجب فساد و تباهی می‌شود، ثروت‌های نامشروع و حرام‌خوری و به زبان امروزی ما ویژه‌خواری است. کسانی که خود را صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یا فرزندان آن‌ها و تابعان آنان می‌دانستند، برای خودشان حق ویژه قائل بودند که ما چون در چنین جایگاهی هستیم، باید از حقوق ویژه برخوردار باشیم و بیت المال در حقیقت متعلق به ماست و دیگران ریزه ‌خوار ما هستند. این‌جاست که عدالت از جامعه رخت برمی‌بندد و امیرالمومنین علیه السلام هرچه تلاش می‌کند، آن را مجدد در جامعه جایگزین کنند، چنین امری ممکن نیست و آخر الامر هم به تعبیر جورج جورداق ‌ «قُتِلَ عَلِیٌّ فِی مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّهَ عَدْلِهِ» این مشکلی بود که جامعۀ اسلامی آن روز را به خودش مشغول کرده بود. و دلیل این‌که شخصی مثل یزید می‌تواند خلیفۀ و حاکم اسلامی بشود، همین فساد درونی جامعۀ اسلامی بود.

دو جبهه در برابر امام حسین

امام حسین علیه السلام در این زمان با دو جبهه می‌جنگید: جبهۀ نخست؛ یزید و حکومت یزیدی بود که جریان آن را می‌‌دانید. «وَ مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ» [بحارالانوار: ۴۴/۳۲۷]، بیعت‌کردن یعنی قبول سلطۀ یزید و کسی که مثل من باشد، با مثل یزیدی بیعت نمی‌کند. وقتی هم برادرش محمد بن حنفیه امام را نصحیت می‌کند که تصمیم شما خطرناک است برای جان‌تان؛ می‌فرمایند: «وَ اللَّهِ لَوْ لَمْ یَکُنْ مَلْجَأٌ وَ لَا مَأْوًى لَمَا بَایَعْتُ یَزِیدَ بْنَ مُعَاوِیَهَ» [بحارالانوار: ۴/۳۲۹] «اگر اصلاً پناهگاه و جایگاهی نباشد، باز هم من با یزید بیعت نمی‌کنم.»

اما جبهۀ دوم فسادی بود که در درون جامعۀ اسلامی به وجود آمده بود و بدنۀ این جامعه و هم‌چنین نخبگان و افراد مطرح آن زمان را فاسد کرده بود. طبقۀ اشراف قریش نابود شده بود، امام طبقۀ اشراف جدیدی به نام اسلام شکل گرفته بود که این شکل‌گیری هم از راه حرام بود و این فساد اقتصادی به همۀ جامعۀ آن روز سرایت کرده بود.

افرادی که نماز می‌خوانند و روزه می‌گرفتند، اما حاضر نبودند که امام حسین علیه السلام را یاری کنند؟ چرا بزرگان آن زمان کنار کشیدند، حتی امام حسین علیه السلام را نصحیت کردند که شما که کناری بکشید و کاری به کاری یزید نداشته باشید؟ معلوم است که آنان به درد امام حسین علیه السلام و اسلام نمی‌خوردند، اگر خیری در آن‌ها بود، به جای این‌که فرار کنند، کناره‌گیری؛ در وسط میدان بودند. وقتی بررسی می‌کنید، می‌بنیند که اتفاقی افتاده است، تاریخ خیلی توضیح نمی‌دهد، امام اجمالاً می‌شود با اصل کلی سنت الهی امتحان و جزاء روشن می‌شود که آنان مورد امتحانی سخت واقع شدند و عمل شایسته انجام ندادند. وقتی زید بن ارقم این صحابی جلیل القدر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمومنین صلوات الله علیه در مجلس یزید که می‌بینید که بر لب و دندان مبارک حضرت چوب خیزران می‌زنند و از مجلس که بیرون می‌رود، می‌گوید: ذلت همۀ جامعه را گرفته است، خودش هم یکی از این جامعه است. فساد ذلت می‌آورد. این تازه در میان محبان است که آرام‌آرام از امام حسین علیه السلام و امتی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بنیاد نهاده بودند، فاصله گرفته بودند.

اما شما مردم کوفه را ببینید، آن‌ها هم نماز می‌خواندند و به آداب اسلامی مودب بودند. اما برای کشتن امام حسین علیه السلام صف کشیده بودند. در روزعاشورا که امام حسین علیه السلام آمدند، برای آنان صحبت کنند و آنان را نصحیت کنند، جنجال و هلهله کردند تا صدای امام به جمعیت نرسد. امام می‌فرمایند:

«وَ إِنَّمَا أَدْعُوکُمْ إِلَى سَبِیلِ الرَّشَادِ فَمَنْ أَطَاعَنِی کَانَ مِنَ الْمُرْشَدِینَ وَ مَنْ عَصَانِی کَانَ مِنَ الْمُهْلَکِینَ وَ کُلُّکُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی» اگر حرف مرا گوش کنید شما را هدایت می‌کنم و اگر نشنوید، همه‌تان گناه‌کار خواهید بود. شماها یک دسته‏تان تطمیع شدید، به شما پول داده‌اند که به جنگ با من آمده‌اید. اما دلیل این امر چیست؟ «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ» [بحارالانوار: ۴۵/۸] شکم‌های شما از حرام پر شده است. فکر نکنیم، که این حرام‌خوری آنان فساد ۳ هزار میلیارد تومانی بود! نه همین فسادهای کوچک، دزدی‌ها و دست‌درازی‌های کوچک که به چشم نمی‌آید، همین‌که به خودمان اجازه می‌دهیم به بیت‌المال دست‌درازی کنیم، چون موقعیتی داریم، برای خودمان و فرزندان‌مان از رانت هرچند کوچک استفاده کنیم، این باعث می‌شود که شکم‌های ما از حرام پر شود. کوفیات هم به خودشان اجازه داده بودند که به بیت المال مسلمانان دست‌درازی کنند، وقتی نگاه می‌کنید، شاید برخی از آنان به اندازۀ کمی حرام خورده باشند، اما وقتی بدنۀ جامعه فاسد شد، کار به جایی می‌رسد که شهادت امام حسین علیه السلام هم بر آن‌ها آسان می‌شود. ملاحظه می‌کنید که وقتی مردم در درون جامعۀ اسلامی دربرابر قدرت فساد مالی نمی‌توانند مقاومت کنند، نتیجه چه می‌شود؟ صبح تا عصر امام حسین علیه السلام و اصحابش را می‌کشتند، و غروب خیمه‌ها را غارت می‌کنند و شب می‌خورند و به راحتی می‌خوابند و وقتی به شهر خودشان برگشتند، بر سر کسب و کار خود می‌روند. این چه فاجعه و چه پندی است!

این یک‌طرف ماجرا؛ طرف دیگر امام حسین علیه السلام و اقلیتی بودند که همراه ایشان بودند. شنیده‌اید که حیات و بقاء اسلام از امام حسین علیه السلام است. وقتی دیدند که فساد همۀ ارکان جامعه را گرفته است، و مثل یزیدی حاکم جامعۀ اسلامی شده است، به قیمت فداکردن جان خود و نزدیکان خود و اسارت حرم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای نجات اسلام قیام کردند و این‌گونه است که الگویی جاویدان برای همۀ انسان‌های بیداردل شدند. کار امام حسین علیه السلام کار کوچکی نبود، بلکه کاری سترگ بود که جوهرۀ آن تا قیامت در تاریخ ماند. برخی گفته‌اند، که امام حسین برای حکومت قیام کرد و شکست خورد. اما امام حسین علیه السلام برای نجات اسلام از انحطاط و فساد حاکم قیام کردند، این قیام منجر به حکومت برپای عدالت بشود، چه بهتر! نشد، به شهادت منجر شود، حقیقتی در جامعه بنا می‌نهد که می‌تواند اسلام و حکومت و نظام و جامعۀ اسلامی را تغذیه کند.

ذکر توسل

کتابی است به نام «بستان الواعظین و ریاض السامعین»  اثر «عبدالرحمن علی بن جوزی»  صفحه ۲۶۳ نقل می‌کند که «إنَّ الحُسَینَ علیه السلام استَسقى ماءً حینَ قُتِلَ ؛ فَمُنِعَ مِنهُ» ، «امام حسین علیه السلام پیش از شهادت از آب خواست، ولی کوفیان مانع شدند که آب به حضرت برسد، امام حسین برای علی‌اصغر آب خواستند،، اما کوفیان امام را از آب منع کردند، اجازه نداند که به آب دسترسی داشته باشند  خودشان هم به شط رفتند، حتی برخی روایات می‌گویند، آب را برداشتند، اما با تیر به لبان مبارک حضرت زدند و نتوانستند، آب را بنوشند.  «و قُتِلَ وهُوَ عَطشانُ، وأتَى اللّه َ حَتّى سَقاهُ من شَرابِ الجَنَّهِ» «امام شهید شدند، در حالی که تشنه بودند، و خداوند از شراب بهشتی ایشان را نوشاندند «و ذُبِحَ ذَبحاً» کوفیان به این اکتفاء نکردند و حضرت را با لب تشنه شهید کردند ، «و سُبِیَت حَرَمُهُ» و حرم رسول خدا را  «وَ حُمِلنَ مُکَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاُکُفِ بِغَیرِ وِطاءٍ» این جنایت‌کاران پوشش این مخدرات را غارت کرده بودند و سرهای آنان باز بود و آنان را بر مرکب‌های بدون جهاز سوار کردند..». «حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ ورَأسُ الحُسَینِ بَینَهُنَّ عَلى رُمحٍ» تا وارد شام شدند، در کل سفر هم سر امام حسین بالای نیزه روبروی آنان بود. «إذا بَکَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤیَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ» «و هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مى‌گریست، نگهبانان  او را با تازیانه مى‌زدند»  «و وَقَفَ أهلُ الذِّمَّهِ لَهُنَّ فی سوقِ دِمَشقَ یَبصُقونَ فی وُجوهِهِنَّ» خدایا چگونه این واقعیات را بیان کنیم، یهودیانی که در شام بودند، چون از رسول خدا و امیرالمومنین علیهما السلام کینه داشتند، کینۀ خودشان را بر چهرۀ آفتاب‌زدۀ این زن و بچه خالی می‌کردند و بر صورت‌های مبارک آنان آب دهان می‌ریختند. «حَتّى وَقَفنَ بِبابِ یَزیدَ ، فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام فَنُصِبَ عَلَى البابِ وَ جَمیعُ حَرَمِهِ حَولَهُ ، وَ وُکِّلَ بِهِ الحَرَسُ، وقالَ : إذا بَکَت مِنهُنَّ باکِیَهٌ فَالِطموها فَظَلَلنَ ورَأسُ الحُسَینِ علیه السلام بَینَهُنَّ مَصلوبٌ تِسعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ.» اسرای کربلا آوردند کنار کاخ یزید لعنت الله علیه. سر امام حسین را بر در آویختند و حرم رسول خدا را دور سر جمع کردند. به نگهبانان گفته بودند که هرکدام از آنان گریه کردند، آنان را تازیانه بزنید. آنان را ۹ ساعت به این حالت نگه داشتند.

ملاحظه فرمایید. سر در میان، دور آنان را نگهبانان قسی القلب یزید با تازیانه‌های آماده گرفته است، دور آنان را هم مردم شام گرفتند، یهودیان هم در میان جمعیت هستند، هر زن و بچه‌ای که گریه می‌کند، تازیانه می‌خورد، در این ۹ ساعت چه بر حرم رسول خدا گذشت، خدا می‌داند. در این هنگان ام کلثوم سرشان را بلند کردند و سر امام حسین را دیدند و گریه کردند: «وَ إنَّ اُمَّ کُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها ، فَرَأَت رَأسَ الحُسَینِ علیه السلام فَبَکَت» تازیانه‌هاست که برسر دختر پیامبر خدا فرود می‌آید. ناله زدند: «یا جَدّاه هذا رَأسُ حَبیبِکَ الحُسَینِ مَصلوبٌ، این سر حسین تو است که آن هم دوستش داشتی که این‌گونه آویزان شده است. ناله زد و گریه کرد و تازیانه خود «و بَکَت ، فَرَفَعَ یَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ و لَطَمَها لَطمَهً حَصَرَ وَجهَها» می‌گوید: چنان تازیانه‌ای بر سر و صورت او زند که صورت حضرت آسیب دید و گرفتار  «وََ شَلَّت یَدُهُ مَکانَهُ.» دست آن نگهبان از کار افتاد.

[۱]http://www.imam-sadr.com

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی

سخنرانی ماه محرم: ۲۹/۷/۹۵

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

خرداد ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« اردیبهشت    
 1234
567891011
12131415161718
19202122232425
262728293031