1
1393
ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۱۴
حجتالاسلام والمسلمین سیدسعید لواسانی
بِسْمِالله الرَّحْمنِ الرَّحِیم
وَ تَحْسَبُهُمْ أَیقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیمِینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیهِمْ لَوَلَّیتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً (۱۸)
وَ کَذلِکَ بَعَثْناهُمْ لِیتَسائَلُوا بَینَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا یوْماً أَوْ بَعْضَ یوْمٍ قالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدِینَه فَلْینْظُرْ أَیها أَزْکى طَعاماً فَلْیأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْیتَلَطَّفْ وَ لا یشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَداً (۱۹)
آیه ۱۸: وَ تَحْسَبُهُمْ أَیقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیمِینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیهِمْ لَوَلَّیتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً
ترجمه:
و آنان را بیدار مى انگارى، در حالىکه خفتهاند و ما ایشان را از پهلوى چپ به راست و از پهلوى راست به چپ مىگردانیم و سگشان بر آستانه غار دو ساعدش را گسترده است. اگر بر آنها سر مىکشیدى، با حالت گریز از آنان روى مىگرداندى و از مشاهده آنها آکنده از ترس مىشدى.
حضور مخاطب در داستان
«وَ تَحْسَبُهُمْ» فعل حال است، مانند اینکه مخاطب در صحنه حضور دارد و خودش در حال مشاهده یاران غار است. تو میپنداری؛ «أَیقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ» «أَیقاظ» جمع «یقظ» به معنای بیداری است. [لسان العرب: ۷/۴۶۶] و «رُقُودٌ» جمع «رَاقِد» به معنای خفته است. [المفردات: ۳۶۲] دیدگان آنان باز بود و به این دلیل تصور میشد که بیدار هستند اما در واقع در خوابی خوش فرورفته بودند.
انقلاب الهی
«وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیمِینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ» و ما آنان را از پهلوی چپ به پهلوی راست و از پهلوی راست به پهلوی چپ میگردانیدیم. اصل قلب به دو معنا آمده است، یکی به معنای ناب و شریف هر چیزی که قلب انسان از آن مأخوذ است: «إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیم» [صافات: ۸۴]
دوم به معنای برگرداندن چیزی از رویی به روی دیگر. [معجم مقاییس اللغه: ۵/۱۷] که فعل «وَ نُقَلِّبُهُمْ» از آن گرفته شده است. «ما آنان را برمیگردانیدیم» یعنی پهلو به پهلوشدن آنان کار خدا بوده است. تا در خواب ۳۰۰ ساله، به بدن آنان آسیب نرسد و به اصطلاح زخم بستر نگیرند و لباسهای آنان نپوسد و بدنشان بهدلیل بیحرکتی کوفته و ازکارافتاده نشود. چگونه معلولی که در بستر خوابیده و توان جابهجایی ندارد، دیگران او را پهلو به پهلو میکنند، تا دچار زخم بستر و گرفتگی عضلات و امثال آن نشود؟ خداوند این خوابرفتگان را به همین صورت پهلو به پهلو میکرد.
سگی نامدار
«وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیهِ بِالْوَصِیدِ» اصحاب کهف تنها نبودند، بلکه سگی هم همراه آنان بود که در آستانه غار دستهای خود را گشوده بود. یعنی حالت خواب نداشت، بلکه حالت بیدارباش و حمله داشت، نشان میدهد که سگ نگهبان بوده است درباره معنای دقیق «وصید» دو نظر است. برخی آن را به معنای «درگاه» و «عُتبه» میدانند. [محیط اللغه: ۸/۱۷۱] «عتبه» در لغت به معنای چهارچوب در است، منظور از «عتبهبوسی» هم بوسیدن چهارچوب در حرمهاست اما بیشتر لغویون آن را به معنای «فِناء البیت» یعنی آستانه خانه میدانند. [کتاب العین: ۷/۱۴۵]
در زیارت عاشورا هم میخوانیم: «حَلَّتْ بِفِنَائِک» یعنی یاران امام حسین علیهالسلام در پیشگاه و آستانه آن حضرت گردآمدهاند. به نظر میرسد با توجه به تعبیر آیه که آن سگ بازوان خود را در روی زمین به حالت نگهبانی پهن کرده بود، معنای «آستانه» صحیحتر باشد. آن سگ مادامی که اصحاب کهف در غار آرمیده بودند در آستانه غار به حالت بیدارباش به خواب رفته بود. این از ویژگیهای مردان الهی است که هرکس با آنان همنشین شود، نامدار میشود، حتی اگر سگی باشد.
هیبت مؤمنانه
«لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیهِمْ» اگر بر آنان اطلاع مییافتی، هم از آنان گریزان میشدی و روی برمیتافتی. «لَوَلَّیتَ مِنْهُمْ فِراراً» و هم از مشاهده آنان آکنده از ترس میشدی «وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً» نشان میدهد که چنان هیبتی خداوند به آنان داده بود که اگر کسی نزدیک آنان میشد، قلبش مملو از ترس و وحشت میشد و از آن مکان پا به فرار میگذاشت. توجه داریم که مخاطب را کاملا به صحنه نزدیک میفرماید تا خود را در آنجا ببیند و حالت فرار و ترس را حس کند. اگر تو ـ مخاطب قرآن ـ در غار حضور مییافتی و سر میکشیدی از نگرانیای که بر قلبت مستولی میشد، فرار میکردی: «لَوَلَّیتَ مِنْهُمْ فِراراً» این حالت اولی است.
اما حالت دوم آن است که از مشاهده آنان چنان ترسی قلب تو را فرامیگرفت که همه بدنت به لرزه میافتاد. «وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً» [المیزان: ۱۳/۲۵۳]خداوند به آنان هیبتی داده بود که کسی توان دیدار آنان را نداشت. پس هیچ راهی برای آسیب به آنان نبود و خداوند محافظت تامی از ایشان داده بود و هیچ گزندی آنان را تهدید نمیکرد.
آیه ۱۹: وَ کَذلِکَ بَعَثْناهُمْ لِیتَسائَلُوا بَینَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا یوْماً أَوْ بَعْضَ یوْمٍ قالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدِینَه فَلْینْظُرْ أَیها أَزْکى طَعاماً فَلْیأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْیتَلَطَّفْ وَ لا یشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَداً
ترجمه:
و همانگونه که خواب را بر آنان مسلط کردیم، بیدارشان کردیم تا در میان خود از یکدیگر پرسش کنند. گویندهاى از آنان گفت: چقدر در خواب ماندهاید؟ چند تن از آنان گفتند: یک روز، گروهی دیگر گفتند: پارهاى از روز را ماندهایم و برخى دیگر گفتند: پروردگارتان به مقدار ماندنتان داناتر است؛ اینک یکى از خودتان را با این درهمهایتان به شهر بفرستید. او باید بنگرد که غذاى کدامین فروشنده پاکیزهتر است پس از همان براى شما خوردنى بیاورد و باید با مردم نرمى کند، مبادا کسى را از حال شما باخبر سازد.
بیداری به هدف گفتوگو و پرسمان
«وَ کَذلِکَ بَعَثْناهُمْ» ما آنان را به خواب بردیم و خودمان هم بیدارشان کردیم. در حقیقت خواب و بیداری همه انسانها به دست خداست. اما در این آیه به این نشانه تذکر میدهد تا مخاطب از خواب غفلت بیدار شود. «لِیتَسائَلُوا بَینَهُمْ» «یَتَسائَلوا» از مصدر «التساؤل» به معنای پرسش گروهی از یکدیگر است. [المیزان: ۱۳/۲۵۴] یعنی پرسش و پاسخ گروهی است. اینگونه نیست که یکی بپرسد و دیگری پاسخ دهد، بلکه گفتوگو و پرسمان است.
یک موضوع یعنی مدت خواب ایشان است که مورد بحث و گفتوگو آنان قرار گرفته است. میفرماید: ما آنان را بیدار کردیم تا از یکدیگر بپرسند. پس هدف بیدارکردن ایشان، پرسش از یکدیگر است. اصحاب کهف از خدا درخواست هدایت و رحمت کردند، [آیه ۱۰] و خداوند ۳۰۰ سال آنان را به خواب فروبرد و بیدارشان کرد، اکنون به گفتوگو پرداختند، تا رحمت و هدایت الهی را بهعینه ببینند و این کار خداست که هرگاه بخواهد کسی یا گروه یا جامعهای را هدایت فرماید، راههای هدایت و رحمت را بر آنان میگشاید، تنها باید آنان ـ با زبان حال، نه صرف زبان قال ـ هدایت و رحمت را بخواهند.
حقیقتی روشن
اما موضوع گفتوگو و پرسش و پاسخ گروهی چیست؟
«قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ» یکی از آنان گفت: چقدر خوابیدید؟ «قالُوا لَبِثْنا یوْماً أَوْ بَعْضَ یوْمٍ» گروهی گفتند: یکروز خوابیدیم و گروه دیگر گفتند: کمتر از یکروز به خواب رفته بودیم» اما گروهی که دقیقتر بودند و از حال خود و تغییر اوضاع فهمیده بودند که کار دست خداست، پاسخ دقیقتری دادند: «قالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ». آنان با نگاه به پیرامون خود میدیدند که اوضاع اطرافشان تغییر کرده است و این خبر از خوابی طولانی میدهد. آری از ابتدا کار دست خدا بوده است و همواره هم چنین است تا آدمیان را بیازماید که چه کسانی به راه هواهای نفسانی میروند و گمراه میشوند و چه کسانی راه خدا را در پیش میگیرند و هدایت مییابند. اگر چشم هوس انسان کور شود و چشم حقیقتبین او بازمیگردد، درمییابند که همه عمر دنیا همانند رؤیا و خوابی است اندک و حقیقت در قیامت ظهور دارد.
مطالب مرتبط
فرستادن دیدگاه
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر شهریور ۱, ۱۳۹۳
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت شهریور ۱, ۱۳۹۳
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان شهریور ۱, ۱۳۹۳
- سجده شکر شهریور ۱, ۱۳۹۳
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر شهریور ۱, ۱۳۹۳