آذر
19
1395

نتایج و عواقب ترک نهی از فساد و منکر در جامعه

در آیات انتهایی سوره هود ایات ۱۱۵ و ۱۱۶ نکات جالبی در خصوص نهی از منکر در جامعه و مسئولیت افراد صاحب نفوذ و قدرت و سرنوشت جوامع قبلی که نهی از منکر را ترک کردند،بیان شده است:

۱۱۶ فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّه یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الأَرْضِ إِلاّ قَلیلاً مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فیهِ وَ کانُوا مُجْرِمینَ

۱۱۷ وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرى بِظُلْم وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ

ترجمه و تفسیر این آیات را از تفسیر نمونه(مکارم شیرازی) مطالعه می کنیم:

۱۱۶ ـ چرا در قرون (و اقوام) قبل از شما، دانشمندان صاحب قدرتى نبودند که از فساد در زمین جلوگیرى کنند؟!

مگر اندکى از آنها، که نجاتشان دادیم! و آنان که ستم مى کردند، از تنعّم و کامجوئى پیروى کردند; و گناهکار بودند (و نابود شدند)!

۱۱۷ ـ و چنین نبود که پروردگارت آبادى ها را به ظلم و ستم نابود کند در حالى که اهلش در صدد اصلاح بوده باشند!

در این دو آیه، یک اصل اساسى اجتماعى، که ضامن نجات جامعه ها از تباهى است مطرح شده است، و آن این که

در هر جامعه اى، تا زمانى که گروهى از اندیشمندان متعهد و مسئول وجود دارد، که در برابر مفاسد ساکت نمى نشینند، و به مبارزه بر مى خیزند، و رهبرى فکرى و مکتبى مردم را در اختیار دارند، این جامعه به تباهى و نابودى کشیده نمى شود.

اما، آن زمان که بى تفاوتى و سکوت در تمام سطوح حکمفرما شد، و جامعه در برابر عوامل فساد بى دفاع ماند، فساد و به دنبال آن نابودى حتمى است.

در آیه نخست، ضمن اشاره به اقوام پیشین، که گرفتار انواع بلاها شدند مى گوید:

«چرا در قرون و امت ها و اقوام قبل از شما، نیکان و پاکان قدرتمند و صاحب فکرى نبودند که از فساد در روى زمین جلوگیرى کنند»

(فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّه یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الأَرْضِ).

بعد، به عنوان استثناء مى گوید: «مگر افراد اندکى که آنها را نجات دادیم» (إِلاّ قَلیلاً مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ).

این گروه اندک، هر چند امر به معروف و نهى از منکر داشتند، اما مانند لوط و خانواده کوچکش، و نوح و ایمان آورندگان محدودش، و صالح و تعداد کمى که از او پیروى کرده بودند، آن چنان کم و اندک بودند که توفیق بر اصلاح کلى جامعه نیافتند.

و به هر حال، «ستمگران که اکثریت این جامعه ها را تشکیل مى دادند، به دنبال ناز و نعمت و عیش و نوش رفتند، و آن چنان مست باده غرور و تنعم و لذات شدند که دست به انواع گناهان زدند»

(وَ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فیهِ وَ کانُوا مُجْرِمینَ).

پس از آن، براى تأکید این واقعیت، در آیه بعد، اضافه مى فرماید: این که مى بینى خداوند این اقوام را به دیار عدم فرستاد، به خاطر آن بود که مصلحانى در میان آنها نبودند;

زیرا «خداوند هرگز قوم و ملت و شهر و دیارى را به خاطر ظلم و ستمش نابود نمى کند، اگر آنها در راه اصلاح گام بردارند» (وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرى بِظُلْم وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ).

چه این که، در هر جامعه اى معمولاً ظلم و فسادى وجود دارد، اما مهم این است که مردم احساس کنند که ظلم و فسادى هست، و در طریق اصلاح باشند، و با چنین احساس و گام برداشتن در راه اصلاح، خداوند به آنان مهلت مى دهد و قانون آفرینش براى آنها حق حیات قائل است.

اما، همین که این احساس از میان رفت، و جامعه بى تفاوت شد، و فساد و ظلم به سرعت همه جا را گرفت، آنگاه است که دیگر در سنت آفرینش حق حیاتى براى آنها وجود ندارد.

نکته دیگرى که در آیه فوق جلب توجه مى کند، این است که: قرآن مى گوید: خداوند هیچ شهر و آبادى را به ظلم و ستم نابود نمى کند، در حالى که اهلش «مصلح» باشند.

توجه به تفاوت «مصلح» و «صالح» این نکته را روشن مى سازد که، تنها «صالح» بودن، ضامن بقاء نیست،

بلکه اگر جامعه اى صالح نباشد ولى در مسیر اصلاح گام بردارد، او نیز حق بقاء و حیات دارد، ولى آن روز که نه صالح بود و نه مصلح، از نظر سنت آفرینش حق حیات براى او نیست، و به زودى از میان خواهد رفت.

به تعبیر دیگر، هر گاه جامعه اى ظالم بود، اما به خود آمده و در صدد اصلاح باشد چنین جامعه اى مى ماند، ولى اگر ظالم بود و در مسیر اصلاح و پاکسازى نبود، نخواهد ماند

آذر
19
1395

کیفیت عمل نه کمیت

الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ)؛ ۲ ملک

آنکس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مى کنید، و او شکست ناپذیر وبخشنده است».

در این آیه شریفه به حُسن عمل اهمیت داده شده است، نه به کثرت عمل.

 امام علی (علیه السلام) فرمود: دلها (ى انسانها) گاه روى مى آورد (و پرنشاط است) و گاه پشت مى کند (و بى نشاط است) آنگاه که روى مى آورد آن را به انجام نوافل و مستحبات نیز وادار کنید و آنگاه که پشت مى کند و بى نشاط است تنها به انجام فرائض و واجبات قناعت نمایید.
حکمت – ۳۱۲

 گاه روح انسان خسته و فکر او مشغول به یک سلسله مشکلات دنیوى است و گاه ناراحتى جسمانى نیز به آن ضمیمه مىشود به گونه اى که حوصله هیچ کارى را ندارد در چنین شرایطى باید به واجبات که به هر حال باید انجام شود قناعت کرد، زیرا پرداختن به مستحباتى که انسان آن را بر خودش تحمیل کند وهیچ حضور قلب و نشاطى در آن نباشد سبب ارتقاء روح و قرب به پروردگار و وصول به اهداف عالى نخواهد شد و چه بسا اگر مستحبات را در چنین حالى به خود تحمیل کند هم به واجبات ضرر بزند و هم حالت تنفر از مستحبات براى او حاصل شود.

نکته اصلى اینجاست که اسلام به کیفیت عمل بیش از کمیت آن اهمیت مى دهد،

به همین دلیل امام صادق علیه السلام در حدیثى به این نکته توجه داده و مى فرماید: «منظور این نیست که عمل فرد بیشتر باشد، بلکه مقصود آن است که کدامیک صحیح تر و کاملتر عمل مى کنید».

منبع: خلاصه شده از پیام امام امیرالمومنین علیه السلام.

آذر
19
1395

نامه امام زمان علیه سلام

حضرت حجت (روحی فداه) در نامه ای به شیخ مفید میفرماید:

سعی کنید اعمال شما (شیعیان) طوری باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانی که موجب نارضایتی ما را فراهم نماید بترسید و دوری کنید.
امر قیام ما با اجازه خداوند به طور ناگهانی انجام خواهد شد و دیگر در آن هنگام توبه فایده‌ای ندارد و سودی نبخشد.
عدم التزام به دستورات ما ، موجب می‌شود که بدون توبه از دنیا بروند و دیگر ندامت و پشیمانی نفعی نخواهد داشت.

منبع:
احتجاج ، ج۲ ، ص۵۹۷ – بحارالانوار ، ج۳ ، ص۱۷۵

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

آذر ۱۳۹۵
ش ی د س چ پ ج
« آبان   دی »
 12345
6789101112
13141516171819
20212223242526
27282930