شهریور
30
1394

ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۴۴

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی:

کیستی و چیستی ذوالقرنین
معنای ذوالقرنین
ظاهراً ذوالقرنین که در اصل لقب است، برای عرب آن روز اسم عَلَم بوده است، یعنی اسمی شناخته¬‌شده برای آنان بوده است، به این دلیل قرآن سه بار آن را تکرار کرده است. اما درباره وجه تسمیه اختلاف بسیاری بین لغویون است، زیرا «قرنین» تثنیه «قرن» است و برای «قرن» هم حدود ۱۶ معنی عنوان شده است. در هرحال این شخص «صاحب دو قرن» بوده است و با مشخص‌شدن معنای «قرن» بهتر می‌توانیم درباره وجه‌تسمیه سخن بگوییم. به نظر می‌رسد مناسب¬‌ترین معنا برای «قرن» درباره شخصیتی که قرآن از آن سخن می‌گوید، یکی «امت» باشد [کتاب العین: ۵۱۴۱] و دیگری آقا و بزرگ قوم که از آنان دفاع می‌کند. [جمهور اللغه: ۲/۷۹۳] در این صورت «ذوالقرنین» به معنای کسی است که صاحب دو امت یا دو ریاست است و با توجه به اینکه قرآن تاکید دارد او جهانگشایی عادل بوده که شرق و غرب عالم را مسخر خود کرده بوده است، این معنا سازگار می‌شود. روایات هم این معنی را تایید می‌کنند، چنانچه از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «ثُمَّ ذُو الْقَرْنَیْنِ عَبْدٌ أَحَبَّ الله فَأَحَبَّهُ الله… وَ مَلَّکَهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا» [الکافی: ۵/۷۰] از سوی دیگر استناد به آیات ۸۶ تا ۹۰ که او شرق و غرب جهان آن روز را به تسخیر خود درآورده بود، نشان می‌دهد او باید از منطقه خاورمیانه باشد.
شخصیت تاریخی
اما بحث مهم‌تر درباره او آن است که او کیست؟
از آیات قرآن که گذشت، به‌خوبی روشن می‌شود که او پادشاهی عادل، توانمند، بصیر، خبیر و انسانی مومن و صالح بوده اما روایاتی که درباره شخصیت او وارد شده، هم فراوان و هم بشدت متناقض است. [المیزان: ۱۳/۳۶۹ ـ ۳۸۷] روایاتی که درحقیقت جزو اسرائیلیات محسوب می‌شود. به این دلیل امکان ندارد که بتوانیم به این روایات اطمینان حاصل کنیم. مشکل بعدی آن است که در تاریخ مدونی که در اختیار ما است، پادشاهی که بتوان آن را با قاطعیت با ذوالقرنین تطبیق داد، شناسایی نشده است. به این دلیل اهل تحقیق درباره شخصیت مصداقی وی اختلاف کرده‌اند.
پادشاه چین
استاد امیرتوکل کامبوزیا او را «شین هوانگ تی» پادشاه مقتدر چین می‌داند که دیوار چین را ساخته است. وی یأجوج را معرب «یوچانک» و «مأجوج» را معرب «مانچونک» دو قبیله وحشی چین و «عَینٍ حَمِئَه..ٍ»، را معرّب «هوتسینک»- به معنای چشمه‌ها و چاه‌هایی با آب‌های سوزان و لجن‌دار که در مغرب چین فراوان است- می‌داند. ایشان تلاش کرده‌ است با دلایل تاریخی نشان دهد وی همان ذوالقرنین است. [کامبوزیا، امیرتوکل؛ ذوالقرنین یا تس چی هوانک چی، بزرگ‌ترین پادشاه چین؛ آیین اسلام، اول دی ۱۳۲۳، شماره ۴۰؛ ص: ۱۳-۲۰؛ همچنین عبدالکریم بی‌آزار شیرازی، باستان‏شناسى و جغرافیاى تاریخى قصص قرآن‏، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، ۱۳۸۰ (چاپ سوم)؛ صص۳۸۶- ۳۸۰] اما این نظر درست نمی‌نماید، زیرا اولاً ذوالقرنین انسانی مومن و صالح بوده که شرق و غرب عالم را مسخر کرده است و این صفات با پادشاه چین تطبیق ندارد. ثانیاً سد ذوالقرنین آهنی- مسی است که بین دو کوه یا دو سد قرار دارد اما دیوار چین، سنگی و آجری است و بین دو کوه هم نیست. ثالثاً ذوالقرنین به غرب و شرق عالم سفر کرده است و درباره او چنین سخنی نیست.
اسکندر مقدونی
گروهی دیگر او را اسکندر مقدونی می‌دانند، احتمالی که برخی روایات هم آن را تایید می‌کند. اینکه او فتوحات بسیاری در شرق و غرب عالم داشته است، این احتمال را تقویت می‌کند. [ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه: ۶۷] اما او پادشاهی مومن و یکتاپرست و عادل نبوده است و با صفاتی که قرآن از ذوالقرنین بیان کرده است، تطبیق ندارد.
پادشاه آشور
گروهی دیگر او را پادشاه آشور می‌دانند که پایتخت او نینوا بوده است اما آنچه درباره پادشاهان آشور معروف است، جز کشتار و قتل و غارت مردم، چیزی نیست و آنان کاملاً از ایمان و عدالت تهی بوده‌اند.
فریدون
برخی دیگر او را فریدون پسر جمشید، پنجمین پادشاه از سلسله فارس پیشدادیان می‌دانند که پادشاهی عادل و مطیع خداوند متعال بوده است اما وجود چنین پادشاهی در تاریخ ثبت نشده است و داستان وی بیشتر به افسانه‌ها شبیه است.
پادشاهان حمیری
دیگرانی از مورخان بر این باورند که ذوالقرنین یکی از پادشاهان سلسله عربی حِیمر یمن بوده است. اصمعی در کتاب تاریخ العرب قبل الاسلام، ابن هشام در السیره و التیجان و ابوریحان بیرونی در کتاب الآثار الباقیه و نشوان بن سعید حمیری در شمس‌العلوم از این گروه هستند اما گزارشات تاریخی اینکه این سلسله سدی را ساخته باشد، تایید نمی‌کند و ضمن اینکه طبق اسناد تاریخی، آنان مفسدترین پادشاهان جهان بوده‌اند.
کورش
«ذوالقرنین» «کوروش» موسس سلسله هخامنشی است که امپراتوری ایران را تأسیس کرد و میان دو کشور فارس و ماد جمع کرد و بابل را به تسخیر خود درآورد. به یهودیان اجازه داد از بابل به اورشلیم بازگردند و در ساختن مجسمه هیکل مساعدت کرد. مصر را به تسخیر خویش درآورد سپس به یونان لشکرکشی کرد و تا مغرب پیش رفت. سپس به سوی دورترین نقاط آباد مشرق پیشروی نمود. او موحد، مومن، عادل و توانمند بوده است. [ابولکلام آزاد، کورش کبیر (ذوالقرنین)، ترجمه باستانی پاریزی؛ تهران، ۱۳۴۱] مرحوم علامه طباطبایی هم این احتمال را تقویت فرموده‌ است. [المیزان: ۱۳/۳۹۱ ـ ۳۹۳] اما اینکه وی سدی با مشخصاتی که قرآن بیان می‌کند، ساخته باشد، در هاله‌ای از ابهام است. ضمن اینکه او پادشاهی عادل و مومن بوده ولی اینکه با واسطه یا بی‌واسطه تحت الهام خداوند متعال باشد نیز تایید نشده است.
البته جز این افراد، پادشاهانی دیگر نیز با ذوالقرنین تطبیق داده شده‌اند که دلیلی بر ذکر آنها نیست. کسانی که مایل به مطالعه بیشتر باشند به تفسیر شریف المیزان جلد ۱۳ صفحه ۳۶۹ تا ۳۹۸ و ترجمه آن جلد ۱۳ صفحات ۵۰۹ تا ۵۴۴ مراجعه کنند که بحث عمیق روایی و تاریخی درباره ذوالقرنین و شخصیت آن انجام داده ¬است.
هدف داستان
به‌نظر می‌رسد تلاش برای تطبیق یک شخصیت تاریخی و یکی از پادشاهان دوران باستان با ذوالقرنین هنوز با موفقیت قرین نبوده است و این امر نیاز به تفحص و تحقیق بیشتری دارد اما پرسش آن است که چنین تحقیقی چقدر را‌زگشای اهداف قرآن است؟ و تا چه حد مفید فایده است؟
آنچه برای ما مهم است، تفکر در آیات قرآن است تا به هدف نزول آنها بصیرت یابیم. قرآن کتاب تاریخ نیست بلکه کتاب هدایت است. وقتی قرآن بنا ندارد مشخصات قهرمان داستان را بیان کند، چه وجهی دارد که ما پیرامون آن وقت بگذاریم؟ بلکه به نظر می‌رسد قرآن کریم برای مسلمانان نقشه راه آینده‌شان را تبیین می‌فرماید، حکومت و دولت اسلامی؛ حکومت و دولتی است که قدرت و تمکن و توانایی خود را از خدا گرفته است: «إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ» که خداوند همه رقم اسباب و وسایل حکومت مقتدرانه را در اختیار آن قرار داده است «وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ سَبَباً» آن هم عادلانه از این امکانات در جهت رفاه و آسایش زندگی مردم و گسترش امنیت و معنویت استفاده می‌کند: «فَأَتْبَعَ سَبَباً» طبعاً دولتی است که در آن همه خدمات خود را رحمت خدا می‌داند: «قالَ هذا رَحْمَهٌ مِنْ رَبِّی» و به این دلیل بر ملت منت نمی‌گذارد، بلکه به فرمان الهی خود را خدمتگزار مردم می‌داند و بین آنان عادلانه رفتار می‌کند. در امور مملکت‌داری و کارهای اجتماعی از آنان یاری می‌جوید: «فَأَعِینُونِی بِقُوَّهٍ» دولتی است که در آن علم، فرهنگ الهی، اقتصاد پررونق و عدالت اجتماعی رواج دارد. حضور این دولت در سرزمین‌های دیگر برای کشورگشایی و استعمار و استثمار نیست بلکه به جهت بسط عدالت و امنیت و کمک به مردم و ایجاد تمدن اسلامی و الهی است. آری! درسی که ما از جریان ذوالقرنین می‌گیریم، چنین است. اینکه او کیست و چه ملیتی دارد، چه اهمیتی دارد؟ چنانچه امام صادق علیه‌السلام در معرفی ذوالقرنین می‌فرمایند: «إِنَّ ذَاالْقَرْنَیْنِ لَمْ یَکُنْ نَبِیّاً وَ لَا مَلِکاً وَ إِنَّمَا کَانَ عَبْداً أَحَبَ‏ اللَّهَ‏ فَأَحَبَّهُ‏ اللَّهُ‏ وَ نَصَحَ اللَّهَ فَنَصَحَهُ اللَّهُ وَ فِیکُمْ مِثْلُه‏» [معانی الاخبار: ۲۰۷] «ذوالقرنین نه پیامبر بود و نه پادشاه؛ بلکه بنده‌ای بود که خدا را دوست می‌داشت و خدا هم او را دوست می‌داشت؛ خیرخواه دین خدا بود و خدا هم خیرخواه او بود. در میان شما هم همانند او هست.» این یعنی همان شاخصی که اسلام برای دولت اسلامی قائل است. در حقیقت قرآن از سنت الهی سخن می‌گوید که ما بندگان خود را که آماده پیاده‌سازی اهداف اسلامی روی زمین باشند، قدرت می‌دهیم و اسباب و وسایل مادی و معنوی حکومت را در اختیارشان قرار می‌دهیم و آنگاه آنان را می‌آزماییم که آیا از این وسایل در جهت اهداف اسلامی استفاده می‌کنند و عدالت و معنویت را بسط می‌دهند یا منحرف می‌شوند؟
معرفت الله
اما یک نتیجه مهم‌تری که از تفکر در این داستان و دو داستان دیگر- یعنی اصحاب کهف و علم‌آموزی موسی علیه‌السلام- گرفته می‌شود، آن است که جهان و ما انسان‌ها تحت ولایت و حکمرانی خداوند هستیم و خداست که اسباب را در اختیار ما قرار می‌دهد. ذوالقرنین این نکته را به‌خوبی فهمید و از آن بهره برد و ما هم اگر بفهمیم، می‌توانیم در جهت تحقق اهداف اسلامی حرکت کنیم و جامعه‌ای اسلامی ایجاد کنیم که در آن معنویت و عدالت ساری و جاری است و خود و مردم همراه خود را به مقام قرب خدا برسانیم. آری! داستان ذوالقرنین بخوبی پرده از سنت جاری خداوند برمی‌دارد که در آن همه پدیده‌های انسانی و اجتماعی تحت حاکمیت مطلق خداست و این همان معرفتی است که از آیه ۴۴ همین سوره اتخاذ می‌شود: «هُنالِکَ الْوَلایَهُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً» و ما مخاطبان قرآن اگر این حقیقت را درک کنیم و در مسیر ولایت الهی حرکت کنیم، همواره به اهداف بلند الهی می‌رسیم و این حقیقتی است که بر این سوره بلکه بر همه قرآن سایه افکنده است که در هر حادثه‌ای ولایت و حکمرانی تنها مختص خداست و بی‌عنایت او هیچ چیزی کارساز نیست.

مرداد
11
1394

ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۴۰

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
وَ یسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَینِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیکُمْ مِنْهُ ذِکْراً (۸۳) إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیناهُ مِنْ کُلِّ شَی‏ءٍ سَبَباً (۸۴) فَأَتْبَعَ سَبَباً (۸۵) حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَینٍ حَمِئَه وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَینِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً (۸۶)

بیان کلی آیات ۸۳ تا ۱۰۲ درباره ذوالقرنین
در آیه ۸۳ تا ۱۰۲، از داستان ذوالقرنین یاد می‌شود و ما تلاش می‌کنیم پا به پای آیات بیست‌گانه حرکت کنیم و در حد بضاعت بسیار ناچیز خود تفسیری از این آیات ارائه دهیم.

آیه ۸۳
وَ یسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَینِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیکُمْ مِنْهُ ذِکْراً
ترجمه
و از تو درباره ذوالقرنین می‌پرسند بگو بزودی برای شما از آن یادی خوانم.

پرسش از ذوالقرنین
«وَ یسْئَلُونَکَ» داستان جدیدی شروع می‌شود که جزو سه داستان اصلی این سوره است، ظاهراً این پرسش از جانب یهود بوده است، اگر مشرکان مکه هم پرسیده‌اند، تحت تأثیر یهود چنین پرسشی را مطرح کرده‌اند. «وَ یسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَینِ» اینکه ذوالقرنین کیست و چرا او را چنین لقب داده‌اند- اگر خدا بخواهد- در انتهای آیات مربوط به اختصار توضیح می‌دهیم. اما آنان از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) درباره حال و کار ذوالقرنین می‌پرسند، نه شخص و اسم و رسم او. [المیزان: ۱۳/۳۵۵] در آن فضا شنیده بودند که او کارهای بزرگی انجام داده است، می‌خواستند از آنها خبر بگیرند. «قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیکُمْ مِنْهُ ذِکْراً» پیامبر ما پاسخ بده که بزودی برای شما از جانب خدا ذکری و یادی تلاوت می‌کنم. یعنی در همین قرآن آیاتی را خداوند درباره ذوالقرنین اختصاص می‌دهد تا برای شما تلاوت کنم.

آیه ۸۴
إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیناهُ مِنْ کُلِّ شَی‏ءٍ سَبَباً
ترجمه
ما به او حکومتی مقتدرانه بخشیدیم و به او از هر چیزى وسیله‌ای دادیم.

حکومتی مقتدرانه
«إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ» از این آیه، تلاوت مذکور شروع می‌شود چون آغاز سخن با «انّا» «به یقین ما» است، نشان می‌دهد ضمیر «منه» در‌ آیه پیشین به «الله» برمی‌گردد، یعنی پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) از جانب خدا آیاتی را تلاوت می‌کند تا ذوالقرنین برای پرسشگران شناسایی شود. اما «مکن» به معنای استقرار و ماندگاری همراه با قدرت است که از نشانه‌های آن عظمت، بلندمرتبگی، حکومت، قدرت، شدت، آسانی و بودن در جایگاهی است. [التحقیق: ۱۱/۱۵۰] ما به ذوالقرنین استقرار و قدرتی دادیم، یعنی اسباب قدرت و حکومت را در اختیار او قرار دادیم تا در زمین- در شرق و غرب عالم- توانمندانه حکومت کند، آنچنانکه حکومتش اقتضا می‌کند در زمین تصرف کند. این منت خدا بر او است که او را قدرتی تام داد.

وسایل اقتدار
«وَ آتَیناهُ مِنْ کُلِّ شَی‏ءٍ سَبَباً» «السَّبَب‏» ریسمانى است که با آن از درخت خرما بالا مى‏روند و جمع آن، اسباب است. به این مناسبت هر چیزی که وسیله رسیدن چیزی به دیگری باشد، سبب می‌نامند. [مفردات: ۳۹۱] توجه شود که در «سبب» نوعی احاطه به چیز دیگر خوابیده است، یعنی کسی که دارای سبب است، بر چیز موردنظر احاطه دارد، مثل اینکه بر آن تنگ گرفته است و از هر جهت آن را محاصره کرده است. [التحقیق: ۵/۱۵] «وَ آتَیناهُ مِنْ کُلِّ شَی‏ءٍ سَبَباً» ما به او از هرچیزی که او را برای تحقق اهدافش لازم است، وسیله‌ای قرار دادیم تا بتواند به وسیله آن به هدف خود برسد و بر آن احاطه پیدا کند، و هدف و راه رسیدن به آن را تحت اختیار و قدرت خود قرار دهد. این سبب و وسیله، معنایی عام است که شامل اسباب علمی، ابزار عملی و هنری و صنعتی می‌شود یعنی او هم وسایل و ابزار علمی در اختیارش بود، مثلاً دانشمندان توانمندی در حکومت او خدمت می‌کردند، هم ابزار نظامی، هم ابزار مالی، و هم نیروی انسانی توانمند، مشاوران و کارگزاران امین و دانشمند و متخصص، و هم قدرت صنعتی و هنری لازم را در اختیار داشت. توجه شود که می‌فرماید: «مِنْ کُلِّ شَی‏ءٍ» یعنی هر ابزاری که برای حکومت لازم داشت، اعم از ابزار مادی یا معنوی و انسانی در اختیار او بوده است. معلوم می‌شود که تمکن او در زمین و حکومت او مقتدرانه و وسیع بوده است.

آیه ۸۵
فَأَتْبَعَ سَبَباً
ترجمه
پس او در پی سبب روان شد.

بهره‌برداری ذوالقرنین از ابزار قدرت
خداوند به او اسباب و وسیله‌های مختلف عنایت فرمود، او هم از این قدرت بهره‌ها برد. «تبع» به معنای پیروی کردن و روان‌‌شدن در پی اثر چیزی است. [مفردات: ۱۶۲] ذوالقرنین سبب را دنبال کرد و از وسایلی که در اختیارش گذارده بودیم، بهره برد.

درسی برای حکومت دینی
پس خداوند به او حکومتی مقتدرانه داد، وسایل آن را هم فراهم کرد، او هم به‌خوبی از این وسایل بهره برد. این درسی بزرگ برای نظام اسلامی است که خداوند که کشوری با این نعمت در اختیار ما قرار داده است، نیروی انسانی توانمند، منابع زیرزمینی، قدرت علمی و فرهنگی، حضور مردم در صحنه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی، از همه مهم‌تر، قدرت برآمده از دین و ولایت الهی؛ همه این امور وسایلی است که باید کارگزاران نظام از آن بهره برند و اگر چنین نکنند، اشکال از خودشان است و باید صحنه را برای کسانی خالی کنند که چون ذوالقرنین، به‌خوبی از امکانات و ابزار موجود بهره برند و بر اقتدار و عزت کشور ایران و نظام اسلامی بیفزایند.

آیه ۸۶
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَینٍ حَمِئَه وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَینِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً
ترجمه
سپس حرکت کرد تا آنگاه که به غروبگاه خورشید رسید، چنین می‌نمود که خورشید در چشمه‌ای گل‌آلود و سیاه فرو می‌رود و در ساحل آن، گروهی را یافت. گفتیم:‌ ای ذوالقرنین؛ آیا آنان را کیفر می‌کنی یا در میان‌شان نیکویی پیش می‌گیری؟

حرکت به سمت مغرب
او با قدرت و مکنتی که داشت و اسبابی که برای او فراهم آورده بودیم، حرکت کرد «حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ» تا به غروبگاه خورشید رسید، منظور از غروبگاه خورشید که مغرب زمین است، کجاست؟ یقیناً آنچه امروز ما به عنوان شرق و غرب عالم می‌شناسیم، نخواهد بود بلکه آخرین نقطه‌ای است که در آن دوران غرب عالم محسوب می‌شد. «وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَینٍ حَمِئَه» «عین» از واژگانی است که معنای بسیاری دارد، یکی از معانی آن چشمه است. [المصباح المنیر: ۲/۴۴۰] «حمئه» از «الحَمَأ» به معنای گل سیاه بدبو است. [کتاب العین: ۳/۳۱۲] منظور از «عَینٍ حَمِئَه» چشمه سیاهی است که آبی گل‌آلود دارد. ذوالقرنین از ساحل دریا چنین یافت که گویى خورشید در دریایى سیاه و گل‏آلود فرومى‏رود. اگر هنگام غروب آفتاب کنار ساحل دریا بایستیم، خیال می‌کنیم که خورشید در دریا فرو می‌رود. اگر هوا هم گرم باشد و ساحل هم گل‌آلود، آدمی تصور می‌کند آفتاب در چشمه‌ای گل‌آلود فرورفته است. قرآن می‌فرماید، او به نقطه‌ای رسید که گویی خورشید در دریایی سیاه و گل‌آلود فرو رفته است.

ملتی در ساحل
«وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً» در آن ساحل و جزیره گروه و ملتی را یافت که آنجا زندگی می‌کردند. «قُلْنا» ما به او گفتیم. این گفتار خدا چگونه بوده است؟ برای ما نامعلوم است، بلاواسطه بوده چنانکه با مادر موسی وحی فرمود یا با واسطه پیامبری بوده است، معلوم نیست. «یا ذَا الْقَرْنَینِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً» تو در رفتار خود با آنان مخیر هستی که یا آنان را عذاب کنی یا با آنان به نیکویی رفتار کنی. در حقیقت این جمله پرسش است که درباره این قوم چه می‌کنی؟ آنان را عذاب می‌کنی یا رفتاری نیکو درباره آنان اتخاذ می‌کنی؟ اکنون که خداوند به تو قدرت داد و بر ملتی هم چیره شدی، رفتارت با آنان چگونه است؟ این کلام از نوعی امتحان حکایت می‌کند که همواره افرادی را که خداوند اقتدار می‌بخشد، در معرض امتحان هستند، و رفتار آنان سنجیده می‌شود.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031