18
1394
ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۴۳
حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
قالَ هذا رَحْمَهُ مِنْ رَبِّی فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَ کانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا(۹۸) وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً(۹۹) وَ عَرَضْنا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْکافِرِینَ عَرْضاً(۱۰۰) الَّذِینَ کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَ کانُوا لا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً(۱۰۱)
آیه ۹۸
قالَ هذا رَحْمَهُ مِنْ رَبِّی فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَ کانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا
ترجمه
گفت: این سد بخشایشى از سوى پروردگار من است و چون وعده پروردگارم فرارسد آن را درهم میکوبد و وعده پروردگارم حق است.
سخن مرد الهی
«قالَ» ذوالقرنین سد را که ساخت، آن را به خودش مستند نکرد بلکه آن را به رحمت خداوند مستند فرمود. «هذا رَحْمَهُ مِنْ رَبِّی» این سد بخشایشی از سوی پروردگارم است. همین سخن را حضرت سلیمان گفت: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی» [نمل: ۴۰] و این نگاه همه مردان الهی است که ما وسیله اجرای بخشش خدا به مردم هستیم یعنی خودشان را مستقل نمیبینند بلکه توجه دارند که بنده خدا هستند و خدا به ایشان لطف کرده تا مجرای فیض الهی باشند.
نابودی سد
«فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ» «دَکّاء» دشت صاف و هموار همچنین شتر بیکوهان را گویند. [مفردات: ۳۱۶] گفتهاند: اصل در آن کوبیدن و از همپاشیدن است، بهگونهای که با زمین مساوی میشود یعنی نوعی تخریب است که شدیدتر از ویرانی است. [التحقیق: ۳/۲۳۱] زمانی که وعده و پیمان الهی برسد، این سد محکم چنان درهمکوبیده میشود که اثری از آن نمیماند. «وَ کانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا» یقیناً وعده و پیمان پروردگار من حق است.» از این تعبیر دوم مشخص میشود که منظور از وعده الهی قیامت است. «إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُه» [یونس: ۴] «بازگشت همه شما بنا به وعده راستین خداوند، به سوى او است بىگمان او آفرینش را مىآغازد آنگاه آن را بازمىگرداند.» پس زمانی که قیامت برپاشود، کوههای با خاک یکسان میشوند: «وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُکَّتا دَکَّه واحِدَهُ» [الحاقه: ۱۴] «و زمین و کوهها از جاى خود برداشته شوند و هر دو یکباره کوبیده میشوند.» این سد هم از هم میپاشد.
تفصیل داستان
تفصیل این داستان در آیات ۹۶ و ۹۷ سوره مبارکه انبیاء آمده است: «حَتَّى إِذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِیَ شاخِصَهُ أَبْصارُ الَّذِینَ کَفَرُوا یا وَیْلَنا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَهُ مِنْ هذا بَلْ کُنَّا ظالِمِینَ» «تا وقتى که یأجوج و مأجوج راهشان گشوده شود و آنها از هر پشتهاى بتازند. و وعده حق نزدیک شود، ناگهان دیدگان کسانى که کفر ورزیدهاند خیره مىشود [و مىگویند:] «اى واى بر ما که از این [روز]در غفلت بودیم بلکه ما ستمگر بودیم.» که نشان میدهد یکی از علائم برپایی قیامت خرابشدن سد ذوالقرنین است که هرج و مرج زمین را در برمیگیرد و راه بستهشده یأجوج و مأجوج گشوده میشود و آنان از بلندیها به سوی مردم میتازند. آنگاه وعده قیامت که حق است، تحقق مییابد و چشمان کافران چنان خیره میشود که حتی پلک هم نمیزنند و بر خود نفرین میکنند که ما چگونه از این روز غافل بودیم. احتمال دارد که این آیه بیان این نکته باشد که هر امتی یأجوج و مأجوج خود را دارد، گروهی مفسد و نافهم که جز فساد کاری ندارند و اگر راه آنان سد نشود، در زمین فساد میکنند، یأجوج و مأجوج هستند. در دوره ما آمریکا و امثال آن که جریان استکباری را تشکیل میدهند، یأجوج و مأجوج هستند بلکه بالاتر شاید بتوان گفت هرکسی که گوش و چشم و قلب خود را بر معارف الهی بست و به راه شیطان رفت، نافهم میشود و او یأجوج و مأجوج است.
آیه ۹۹
وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً
ترجمه
آن روز آنان [مردم] را رها میکنیم تا مانند امواج در هم درآمیزند. و در صور دمیده میشود، آنگاه همه را یکجا گرد میآوریم.
مردم در آستانه قیامت
این آیه کلام ذوالقرنین نیست بلکه کلام خداست که وعده الهی را توضیح میدهد که چگونه محقق میشود. یعنی با این آیه داستان ذوالقرنین پایان مییاید و خداوند موضوع را به قیامت میکشاند تا مخاطب درک کند در چنین روزی جز رحمت خداوند چیزی او را کمک نمیکند: «وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ» در چنین روزی مردم را به حال خود وامیگذاریم، چگونه موجهای دریای توفانزده روی هم سوار میشوند و درهم میآمیزند، مردم هم از وحشت قیامت چنین حالتی دارند. هرج و مرج جای آرامش را میگیرد.
۲ نفخه
از آیات قرآن روشن میشود که در برپایی قیامت دو بار در صور دمیده میشود: بار نخست و صور اول که از آن به «صعق» و «بیهوشی» تعبیر میشود و صور دوم که همه موجودات عالم برپا میشوند: «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ»[زمر: ۶۸] «و در صور دمیده مىشود، پس هرکه در آسمانها و هرکه در زمین است بیهوش درمىافتد، مگر کسى که خدا بخواهد، سپس بار دیگر در آن دمیده مىشود و بناگاه آنان بر پاى ایستاده مىنگرند». آیه مورد بحث درباره نفخ دوم است. وقتی در نفخ دمیده میشود. اول: «وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ» یعنی «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ» «و در صور دمیده مىشود که ناگاه آنان از گورها به سوى پروردگارشان مىشتابند» مردم از گورها برمیخیزند اما این برخاستن نامنظم و آشفته است: «یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَراشِ الْمَبْثُوث»[القارعه: ۴] «در آن روز مردم چون پروانههای پراکنده هستند.» دوم «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً».
معرفت جمعی و گردآوری مردم در صحنه قیامت
«وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ» و در صور دمیده میشود «فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً» و همه انسانها را یکجا گرد میآوریم. این همان تعبیری است که در آیات متعدد آمده است: «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِیقاتِ یَوْمٍ مَعْلُوم» [واقعه: ۴۹-۵۰] «بگو پیشینیان و پسینیان، همگی قطعاً در وعدهگاه روزی معلوم گردآورده میشوند.» یا «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُن»[تغابن: ۹] «روزى که شما را براى روز گردآورى، گرد مىآورد، آن؛ روز حسرتخوردن است.» یا «ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُود»[هود: ۱۰۳] آن؛ روزى است که مردم را براى آن گرد مىآورند و آن؛ روزى است که جملگى در آن حاضر مىشوند.» یعنی قیامت روزی است که همه مردم در آن صحنه با هم گرد میآیند. معلوم میشود عمل و رفتار پشینیان و پسینیان با هم مرتبط است که همگی در یک صحنه گرد میآیند. امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند: «فَإِنَّمَا یُنْتَظَرُ بِأَوَّلِکُمْ آخِرُکُمْ اتَّقُوا اللهَ فِی عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّکُمْ مسؤولونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم» [نهجالبلاغه] «بهیقین پیشینیان شما [که زودتر به صحنه قیامت وارد شدهاند] در انتظار پسینیان شما هستند [تا به آنان ملحق شوند]. خدا را در بندگان و شهرهایش مراقبت کنید. شما حتی نسبت به زمینها و چهارپایان مسؤول هستید.» بنابراین عمل فعلی ما، برآیندی از عمل گذشتگان ما است و آنان درباره ما مسؤول هستند و همچنین عمل ما روی آینده و آیندگان تأثیر دارد و ما نسبت به آنان مسؤول هستیم و از ما درباره آیندگان هم سوال میشود. بحث از این مطلب را ما تحت عنوان معرفت جمعی مطرح کردهایم که تفصیلش را باید به محل خود واگذاشت. آیه شریفه هم تاکید دارد که همه مردم را در صحنه قیامت در یکجا گرد میآوریم: «فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً»
آیه ۱۰۰
وَ عَرَضْنا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْکافِرِینَ عَرْضاً
ترجمه
و آن روز دوزخ را براى کافران چنانکه باید آشکار مىکنیم.
عرضه دوزخ بر کافران
این آیه، جلوه دیگری از قیامت را بیان میفرماید. آنگاه که مردم را یکجا گردآوردیم، دوزخ را برای کافران چنانکه باید نشان میدهیم. در حقیقت دوزخ بر کافران عرضه و کافران هم بر آتش عرضه میشوند اما در مقابل، مومنان از جهنم آسوده هستند. «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُون لایَسْمَعُونَ حَسِیسَها وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُون» [انبیاء: ۱۰۱- ۱۰۲] «بىگمان کسانى که از پیش از جانب ما به آنان وعده نیکو داده شده است از آن [آتش] دور داشته خواهند شد. صداى آن را نمىشنوند و آنان در میان آنچه جانشان بخواهد جاودانند.» این آیه فقط از حال کافران خبر داد، زیرا از ابتدای سوره دیدیم که این سوره بیمی است برای کافران.
آیه ۱۰۱
الَّذِینَ کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَ کانُوا لا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً
ترجمه
همانان که چشمانشان از دیدن نشانههاى من که باعث یادکرد من است در پرده بود. و توانایى شنیدن حکمتها و اندرزها را نداشتند.
پردهای بر چشم
این کافران چه کسانی هستند؟ «الَّذِینَ کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطاءٍ عَنْ ذِکْرِی» «غطاء» به معنای پرده است. [التحقیق: ۷/۲۳۹] بر دیدگان آنان پرده است که نتوانند یاد من کنند. این پرده را خودشان بر چشمان خود آویختهاند و چشم خود را بستهاند. آنان دیگر توان دیدن حقایق متعالی را ندارد و به این دلیل از یاد خدا غافل شدهاند. همه موجودات عالم نشانههای خدا هستند اما برای کسانی که چشم داشته باشند و آنان که چشم خود را بر حقایق میبندند، از یاد خدا هم اعراض میکنند.
بستهبودن گوش
«وَ کانُوا لا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً» گوش خود را هم بستهاند و توان گوش دادن به حکمتهای الهی را ندارند و آنها را افسانه میدانند. گوش و چشمی که به گناه آلوده شود، کر و کور میشود و دیگر توان فهم ندارند. آنان را با دین و حقایق الهی چکار؟
6
1394
ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۴۲
حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (۹۲) حَتَّى إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً (۹۳) قالُوا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا (۹۴) قالَ ما مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّهٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْماً (۹۵) آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذا ساوى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْراً (۹۶) فَمَا اسْطاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً (۹۷)
آیه ۹۲
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً
ترجمه
آنگاه درپی وسیله روان شد.
حرکت به سمت شرق دور
سپس جناب ذوالقرنین از آن منطقه هم دور شد و به سوی دیگری رفت. مکنت و امکاناتی که ما به او داده بودیم، او را به سفری دیگر کشاند. پس او به غرب رفت و از آنجا به شرق آمد و از شرق نیز حرکت کرد تا به منطقهای دیگر رسید که ظاهراً شرق دور است.
آیه ۹۳
حَتَّى إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً
ترجمه
تا اینکه رسید میان ۲ سد [کوه] و در درهای میان آن دو سد بود، قومی را یافت که هیچ سخنی را نمیتوانستند بفهمند.
ملاقات با ملتی ناآشنا
«حَتَّى إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ» «السَّد» به دیوار و مانعی اطلاق میشود که موجب جدایی بین دو چیز است. [مقاییس اللغه: ۳/۶۶] میفرماید: تا به منطقهای رسید که درهای در آنجا بود که میان ۲ سد قرار داشت. ـ سدی مصنوعی یا طبیعی ـ ظاهراً منظور از ۲ سد، ۲ کوه است که بین آن دو شکافی است که درهای برای سکونت ایجاد کرده است. شاید هم منظور ۲ سد ساخته دست بشر باشد که میان آن دو شکافی بوده است. «و به وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً» در وسطه این دو کوه یا سد، دره و منطقهای واقع است که گروهی در آن زندگی میکردند. این گروه مورد آزار و اذیت اقوام غارتگری بودند که در اطراف آن دو کوه یا سد زندگی میکردند که در آیه بعد از آنان به یأجوج و مأجوج یاد میشود. «لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً» اما ویژگی این قوم آن بود که کلامشان قابل فهم نبود، یعنی با زبان مورد استفاده مردمی که ذوالقرنین به آنجا متعلق بود، سخن نمیگفتند. طبعاً آداب و رسوم و فرهنگ آنان نیز برای ایشان ناآشنا بود. خلاصه مردمی با فرهنگ و زبانی دیگر بود.
آیه ۹۴
قالُوا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا
ترجمه
گفتند: اى ذوالقرنین، «یأجوج» و «مأجوج» فسادکنندگان در زمین [غارتگر] هستند. آیا ترا مالی قرار دهیم که میان ما و آنان سدى قرار دهی؟
نیاز به فناوری پیشرفته
«قالُوا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ» مردم آن سامان به ذوالقرنین گفتند: «إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ» دو گروه یأجوج و مأجوج غارتگر هستند و در زمین فساد میکنند و امنیت و آسایش ما را سلب کردهاند. چون فرمود: زبان آنان ناآشنا بود و اکنون با ذوالقرنین سخن میگویند، طبعاً باید ذوالقرنین مترجمانی همراه داشته باشد و این نشان میدهد که او با برنامه و طرح قبلی بوده است. این دو گروه چه کسانی هستند؟ میگویند: مغولان و تاتارها هستند. [التحقیق: ۱۱/۳۵] اما چقدر این مطلب درست است؟ دلیل قطعی بر آن نداریم اما روشن است که اقوامی غارتگر و وحشی بودهاند که از راه جنگجویی و غارتگری زندگی میگذرانند. «فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا» آیا امکان آن است که ما هزینهاش را به شما بدهیم و شما سدی بین ما و آنان بسازید؟ معلوم است که مشکل مالی نداشتند اما مشکل مستشاری داشتند، متخصصانی که چنین کاری را انجام بدهند، نداشتند. اگر منظور از «السدین» در آیه ۹۳؛ دو سد مصنوعی باشد که آن هم بعید نیست، معلوم میشود که آنان فناوری اولیه ساخت سد را در اختیار داشتند اما آن کفاف مشکل آنان را نمیداده است و نیاز به فناوری پیشرفتهتری داشتند.
آیه ۹۵
قالَ ما مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّهٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْماً
ترجمه
گفت: آنچه پروردگارم مرا در آن توانمند کرده از کمک مالى شما بهتر است. مرا با نیرویى انسانى یارى کنید تا میان شما و آنها سدى استوار قرار دهم.
تفسیر
«قالَ ما مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ» ذوالقرنین نگفت: شما هزینهاش را تأمین کنید، من سد را با متخصصان خود میسازم بلکه گفت: خدا به من امکاناتی داده است که بهتر و بیشتر از مال شماست و نیازی به مال و امکانات شما ندارم. «فَأَعِینُونِی بِقُوَّهٍ» بلکه مرا با نیروی خود کمک دهید. یعنی من برای ساختن سد نیازمند، نیروی انسانی هستم. «أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْماً» «رَدم» بستن روزنه با سنگ را گویند. [مفردات: ۳۵۰] امیرالمومنین علیهالسلام از سنگی که بر قبر میگذارند و روی آن را میپوشانند، به «رَدْمِ الصَّفِیح» [نهجالبلاغه: ۲۸۱] «تخته سنگ استوار» یاد میکنند که روی قبر را میپوشاند و بین ما و جهان بیرون سد میشود. به هرحال ذوالقرنین گفت: شما با نیروی انسانی خود مرا یای دهید تا سد محکم و استواری بسازم که منفذ و شکاف بین شما و آنان را محکم ببند تا دیگر طوایف غارتگر توان حمله به جان و مال شما را نداشته باشد.
آیه ۹۶
آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذا ساوى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْراً
ترجمه
برای من پارههای بزرگ آهن بیاورید. چنین کردند، تا جایی که میان آن دو کوه [یا سد] را برابر کرد. گفت: در دم آهنگری بدمید تا آن آهنها را آتشی گداخته کرد. گفت: برایم مس گداخته بیاورید تا بر شکافهای آهنها بریزم.
ساختن سد آهنین
«آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ» «زُبَر» جمع «الزُبرَه» به معنای تکه بزرگ آهن است. [مفردات: ۳۷۷] کمک شما به من این باشد که نیروهای انسانی شما، قطعههای بزرگ آهن را برای من بیاورند. معلوم میشود که اصل مصالح چنین سد محکمی آهن است، نه سنگ و آجر و امثال آن. بلکه سد آهنی است. آنان چنین کردند: «حَتَّى إِذا ساوى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ» «ساوی» از «سوی» به معنای برابری است اما «ساوی» به معنای بالاآوردن چیزی است به حدی که همه شکاف و روزنه را بپوشاند و آن دو را برابر سازد. [کتاب العین: ۷/۳۲۶] «صدف» به معنای تلاقی و برخورد از کنار است. [التحقیق: ۶/۲۱۲] و منظور از «صدفین» دو ناحیه کوه یا سد مذکور است. به من کمک کنید و قطعههای بزرگ آهن بیاورید، تا بین دو کوه را سدی آهنین و محکم و مرتفع بسازم. آنان چنین کردند و او بین دو کوه را بپوشاند و مسدود کرد. به این ترتیب راه حمله یأجوج و مأجوج را سد کرد. [المیزان: ۱۳/۳۶۵]
استفاده از فناوری
«قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً» بین دو کوه از آهن پوشانده شد. اکنون ذوالقرنین به آنان آهنگری صنعتی آموزش میدهد و طبعاً فناوری آن را هم در اختیار آنان قرار میدهد. گفت: بر آهنها بدمید تا اینکه آتش گرفته و نرم شوند. «قالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْراً» «قِطر» مس ذوبشده و گداختهشده است. [مفردات: ۲۱۸] «أفرغ علیه قِطراً» یعنی مس ذوبشده میان شکافها ریخته شود تا فاصلهها را بپوشاند. [المیزان:۱۳/۳۶۴] فاصله آهنها را با مس ذوبشده پوشانید. آنگاه که سرد شد، دیگر هیچ شکافی نیست که بتوان از آن رخنه کرد و غارتگری را از سرگرفت. یعنی سدی بزرگ و مرتفع و مستحکم ساخته میشود، آنان نه میتوانند سد را خراب کنند و به شما حمله کنند، زیرا بسیار مستحکم است و نه میتوانند از بالای آن به پایین سرازیر شوند، زیرا ارتفاع سد چنان است که امکان حمله از بالا هم نیست.
آیه ۹۷
فَمَا اسْطاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً
ترجمه
پس بدینگونه یأجوج و مأجوج نه مىتوانستند از آن بالا روند و نه مىتوانستند بدان رخنه کنند.
سدی مرتفع و مستحکم
همانگونه شد که ذوالقرنین گفته بود. سدی مرتفع و استوار ساخته شد که یأجوج و مأجوج نه میتوانستند از آن بالا بروند و نه میتوانستند در آن رخنهای پدید بیاورند. و راه آنان به طور کلی سد شد و آن قوم از غارتگریهای آنان آسوده شدند.
تمدنی بر مبنای دین، عدالت و معنویت
این حاکم اسلامی است که برای جهانگشایی و استعمار و استثمار به جایی حمله نمیکند بلکه هدف او حل مشکلات جوامع بشری است؛ هم فناوری به آنان آموزش میدهد و هم امکاناتی فراهم میکند تا آنان از شر دشمنان غارتگر و تجاوزکار آسوده شوند. از سیاق آیاتی که خواندیم بویژه آیات ۸۴، ۸۵، ۸۹ و ۹۲ روشن میشود که ذوالقرنین از امکانات مادی که در اختیار بشر است، استفاده و براساس قانون علت و معلول رفتار میکرد. او امکاناتی را که خدا در طبیعت قرار داده است، با قدرت علمی و فنی دانشمندان و متخصصانی که در خدمت دولت خود داشت، به کار میگرفت و نه تنها به ملت خود، بلکه به ملل دیگر یاری میرساند و این ساخت تمدن برمبنای دین و عدالت و معنویت است.
* امامجمعه شمیرانات
11
1394
ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۴۰
حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
وَ یسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَینِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیکُمْ مِنْهُ ذِکْراً (۸۳) إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیناهُ مِنْ کُلِّ شَیءٍ سَبَباً (۸۴) فَأَتْبَعَ سَبَباً (۸۵) حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَینٍ حَمِئَه وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَینِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً (۸۶)
بیان کلی آیات ۸۳ تا ۱۰۲ درباره ذوالقرنین
در آیه ۸۳ تا ۱۰۲، از داستان ذوالقرنین یاد میشود و ما تلاش میکنیم پا به پای آیات بیستگانه حرکت کنیم و در حد بضاعت بسیار ناچیز خود تفسیری از این آیات ارائه دهیم.
آیه ۸۳
وَ یسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَینِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیکُمْ مِنْهُ ذِکْراً
ترجمه
و از تو درباره ذوالقرنین میپرسند بگو بزودی برای شما از آن یادی خوانم.
پرسش از ذوالقرنین
«وَ یسْئَلُونَکَ» داستان جدیدی شروع میشود که جزو سه داستان اصلی این سوره است، ظاهراً این پرسش از جانب یهود بوده است، اگر مشرکان مکه هم پرسیدهاند، تحت تأثیر یهود چنین پرسشی را مطرح کردهاند. «وَ یسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَینِ» اینکه ذوالقرنین کیست و چرا او را چنین لقب دادهاند- اگر خدا بخواهد- در انتهای آیات مربوط به اختصار توضیح میدهیم. اما آنان از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) درباره حال و کار ذوالقرنین میپرسند، نه شخص و اسم و رسم او. [المیزان: ۱۳/۳۵۵] در آن فضا شنیده بودند که او کارهای بزرگی انجام داده است، میخواستند از آنها خبر بگیرند. «قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیکُمْ مِنْهُ ذِکْراً» پیامبر ما پاسخ بده که بزودی برای شما از جانب خدا ذکری و یادی تلاوت میکنم. یعنی در همین قرآن آیاتی را خداوند درباره ذوالقرنین اختصاص میدهد تا برای شما تلاوت کنم.
آیه ۸۴
إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیناهُ مِنْ کُلِّ شَیءٍ سَبَباً
ترجمه
ما به او حکومتی مقتدرانه بخشیدیم و به او از هر چیزى وسیلهای دادیم.
حکومتی مقتدرانه
«إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ» از این آیه، تلاوت مذکور شروع میشود چون آغاز سخن با «انّا» «به یقین ما» است، نشان میدهد ضمیر «منه» در آیه پیشین به «الله» برمیگردد، یعنی پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) از جانب خدا آیاتی را تلاوت میکند تا ذوالقرنین برای پرسشگران شناسایی شود. اما «مکن» به معنای استقرار و ماندگاری همراه با قدرت است که از نشانههای آن عظمت، بلندمرتبگی، حکومت، قدرت، شدت، آسانی و بودن در جایگاهی است. [التحقیق: ۱۱/۱۵۰] ما به ذوالقرنین استقرار و قدرتی دادیم، یعنی اسباب قدرت و حکومت را در اختیار او قرار دادیم تا در زمین- در شرق و غرب عالم- توانمندانه حکومت کند، آنچنانکه حکومتش اقتضا میکند در زمین تصرف کند. این منت خدا بر او است که او را قدرتی تام داد.
وسایل اقتدار
«وَ آتَیناهُ مِنْ کُلِّ شَیءٍ سَبَباً» «السَّبَب» ریسمانى است که با آن از درخت خرما بالا مىروند و جمع آن، اسباب است. به این مناسبت هر چیزی که وسیله رسیدن چیزی به دیگری باشد، سبب مینامند. [مفردات: ۳۹۱] توجه شود که در «سبب» نوعی احاطه به چیز دیگر خوابیده است، یعنی کسی که دارای سبب است، بر چیز موردنظر احاطه دارد، مثل اینکه بر آن تنگ گرفته است و از هر جهت آن را محاصره کرده است. [التحقیق: ۵/۱۵] «وَ آتَیناهُ مِنْ کُلِّ شَیءٍ سَبَباً» ما به او از هرچیزی که او را برای تحقق اهدافش لازم است، وسیلهای قرار دادیم تا بتواند به وسیله آن به هدف خود برسد و بر آن احاطه پیدا کند، و هدف و راه رسیدن به آن را تحت اختیار و قدرت خود قرار دهد. این سبب و وسیله، معنایی عام است که شامل اسباب علمی، ابزار عملی و هنری و صنعتی میشود یعنی او هم وسایل و ابزار علمی در اختیارش بود، مثلاً دانشمندان توانمندی در حکومت او خدمت میکردند، هم ابزار نظامی، هم ابزار مالی، و هم نیروی انسانی توانمند، مشاوران و کارگزاران امین و دانشمند و متخصص، و هم قدرت صنعتی و هنری لازم را در اختیار داشت. توجه شود که میفرماید: «مِنْ کُلِّ شَیءٍ» یعنی هر ابزاری که برای حکومت لازم داشت، اعم از ابزار مادی یا معنوی و انسانی در اختیار او بوده است. معلوم میشود که تمکن او در زمین و حکومت او مقتدرانه و وسیع بوده است.
آیه ۸۵
فَأَتْبَعَ سَبَباً
ترجمه
پس او در پی سبب روان شد.
بهرهبرداری ذوالقرنین از ابزار قدرت
خداوند به او اسباب و وسیلههای مختلف عنایت فرمود، او هم از این قدرت بهرهها برد. «تبع» به معنای پیروی کردن و روانشدن در پی اثر چیزی است. [مفردات: ۱۶۲] ذوالقرنین سبب را دنبال کرد و از وسایلی که در اختیارش گذارده بودیم، بهره برد.
درسی برای حکومت دینی
پس خداوند به او حکومتی مقتدرانه داد، وسایل آن را هم فراهم کرد، او هم بهخوبی از این وسایل بهره برد. این درسی بزرگ برای نظام اسلامی است که خداوند که کشوری با این نعمت در اختیار ما قرار داده است، نیروی انسانی توانمند، منابع زیرزمینی، قدرت علمی و فرهنگی، حضور مردم در صحنههای مختلف اجتماعی و سیاسی، از همه مهمتر، قدرت برآمده از دین و ولایت الهی؛ همه این امور وسایلی است که باید کارگزاران نظام از آن بهره برند و اگر چنین نکنند، اشکال از خودشان است و باید صحنه را برای کسانی خالی کنند که چون ذوالقرنین، بهخوبی از امکانات و ابزار موجود بهره برند و بر اقتدار و عزت کشور ایران و نظام اسلامی بیفزایند.
آیه ۸۶
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَینٍ حَمِئَه وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَینِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً
ترجمه
سپس حرکت کرد تا آنگاه که به غروبگاه خورشید رسید، چنین مینمود که خورشید در چشمهای گلآلود و سیاه فرو میرود و در ساحل آن، گروهی را یافت. گفتیم: ای ذوالقرنین؛ آیا آنان را کیفر میکنی یا در میانشان نیکویی پیش میگیری؟
حرکت به سمت مغرب
او با قدرت و مکنتی که داشت و اسبابی که برای او فراهم آورده بودیم، حرکت کرد «حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ» تا به غروبگاه خورشید رسید، منظور از غروبگاه خورشید که مغرب زمین است، کجاست؟ یقیناً آنچه امروز ما به عنوان شرق و غرب عالم میشناسیم، نخواهد بود بلکه آخرین نقطهای است که در آن دوران غرب عالم محسوب میشد. «وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَینٍ حَمِئَه» «عین» از واژگانی است که معنای بسیاری دارد، یکی از معانی آن چشمه است. [المصباح المنیر: ۲/۴۴۰] «حمئه» از «الحَمَأ» به معنای گل سیاه بدبو است. [کتاب العین: ۳/۳۱۲] منظور از «عَینٍ حَمِئَه» چشمه سیاهی است که آبی گلآلود دارد. ذوالقرنین از ساحل دریا چنین یافت که گویى خورشید در دریایى سیاه و گلآلود فرومىرود. اگر هنگام غروب آفتاب کنار ساحل دریا بایستیم، خیال میکنیم که خورشید در دریا فرو میرود. اگر هوا هم گرم باشد و ساحل هم گلآلود، آدمی تصور میکند آفتاب در چشمهای گلآلود فرورفته است. قرآن میفرماید، او به نقطهای رسید که گویی خورشید در دریایی سیاه و گلآلود فرو رفته است.
ملتی در ساحل
«وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً» در آن ساحل و جزیره گروه و ملتی را یافت که آنجا زندگی میکردند. «قُلْنا» ما به او گفتیم. این گفتار خدا چگونه بوده است؟ برای ما نامعلوم است، بلاواسطه بوده چنانکه با مادر موسی وحی فرمود یا با واسطه پیامبری بوده است، معلوم نیست. «یا ذَا الْقَرْنَینِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً» تو در رفتار خود با آنان مخیر هستی که یا آنان را عذاب کنی یا با آنان به نیکویی رفتار کنی. در حقیقت این جمله پرسش است که درباره این قوم چه میکنی؟ آنان را عذاب میکنی یا رفتاری نیکو درباره آنان اتخاذ میکنی؟ اکنون که خداوند به تو قدرت داد و بر ملتی هم چیره شدی، رفتارت با آنان چگونه است؟ این کلام از نوعی امتحان حکایت میکند که همواره افرادی را که خداوند اقتدار میبخشد، در معرض امتحان هستند، و رفتار آنان سنجیده میشود.
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر مرداد ۱۱, ۱۳۹۴
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت مرداد ۱۱, ۱۳۹۴
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان مرداد ۱۱, ۱۳۹۴
- سجده شکر مرداد ۱۱, ۱۳۹۴
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر مرداد ۱۱, ۱۳۹۴