دی
16
1400

حدیث روز – نگاه حضرت علی به حضرت فاطمه علیهم السلام

حضرت امیرمومنان علی علیه السلام می فرمایند :

《ولقد کنت انظر الیها فتنکشف عنی الهموم والاحزان》

“من هرگاه به فاطمه علیها السلام نگاه می کردم، غم و اندوه از من زدوده می شد.”

بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۳۴

 

فروردین
13
1393

شهادت حضرت فاطمه(علیها السلام) و اعمال آن

روز سوم:در این روز در سال یازدهم وفات حضرت فاطمه صلوات الله علیها واقع شده و شیعیان باید در این روز،به مراسم‏ سوگوارى آن حضرت قیام کنند،و آن مظلومه را زیارت،و بر ظالمان و غاصبان حق او نفرین کنند. سیّد ابن طاووس در کتاب«اقبال»پس از ذکر وفات آن حضرت در این روز،این زیارت را براى آن بانوى‏ بزرگ ذکر کرده:
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَهَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا وَالِدَهَ الْحُجَجِ عَلَى النَّاسِ أَجْمَعِینَ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَهُ الْمَمْنُوعَهُ حَقَّهَا پس بگو اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أَمَتِکَ وَ ابْنَهِ نَبِیِّکَ وَ زَوْجَهِ وَصِیِّ نَبِیِّکَ صَلاهً تُزْلِفُهَا فَوْقَ زُلْفَى عِبَادِکَ الْمُکَرَّمِینَ مِنْ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلِ الْأَرَضِینَ
سلام بر تو اى بانوى بانوان جهانیان،سلام بر تو اى مادر حجتهاى الهى بر همه‏ مردم.سلام بر تو اى ستمدیده محروم گشته از حق خویش.پس بگو:خدایا درود فرست‏ بر کنیزت،ودختر پیامبرت،و همسر جانشین پیامبر،درودى که بر فراز جایگاه بندگان گرامى‏ات از اهل آسمانها و زمینها جایش دهد.
به یقین روایت شده:هرکه آن حضرت را به این شیوه زیارت کند،و از خدا آمرزش بخواهد،حق تعالى گناهانش را بیامرزد و او را داخل بهشت کند.
مؤلّف گوید:فرزند سیّد ابن طاووس هم،این زیارت را در کتاب روائد الفوائد نقل کرده،و گفته است که مختص به روز وفات آن‏ حضرت یعنى سوم جمادى الآخر مى‏باشد،و کیفیت زیارت را به این طریق بیان فرموده:که نماز بجا مى‏آورى نماز زیارت،یا نماز خود آن حضرت را که دو رکعت است و در هر رکعت پس از سوره حمد شصت مرتبه سوره توحید و اگر نتوانستى در رکعت‏ اول پس از سوره حمد سوره توحید و در رکعت دوم سوره کافرون را مى‏خوانى و چون سلام دادى بگو:السّلام علیک تا آخر زیارت یاد شده‏

فروردین
7
1393

حضرت زهرا سلام الله علیها در بستر بیماری

«صبت علی مصائب لو انها صبت علی الایام صرن لیالیا» (۱)

منصوب به فاطمه (علیها السلام)

مرگ پدر،مظلوم شدن شوهر،از دست رفتن حق،و بالاتر از همه دگرگونی هائی که پس از رسول خدا-بفاصله ای اندک-در سنت مسلمانی پدید گردید،روح و سپس جسم دختر پیغمبر را سخت آزرده ساخت.چنانکه تاریخ نشان می دهد،او پیش از مرگ پدرش بیماری جسمی نداشته است.

نوشته نمی گوید،زهرا (علیها السلام) در آنوقت بیمار بود (۲)!بعض معاصران نوشته اند فاطمه اساسا تنی ضعیف داشته است (۳).

نوشته مؤلف کتاب «فاطمه الزهراء»هر چند در بیمار بودن او در چنان روز صراحتی ندارد، لکن بی اشارت نیست.عقاید چنین نویسد:

«زهرا لاغر اندام،گندمگون و رنگ پریده بود.پدرش در بیماری مرگ،او را دید و گفت او زودتر از همه کسانم به من می پیوندد (۴) هیچیک از این دو نویسنده سند خود را نیاورده اند.

ظاهر عبارت عقاید این است،که چون پیغمبر (صلی الله علیه و آله) دخترش را نا تندرست و یا کم بنیه دید بدو چنین خبری داد.نمی خواهم چون بعض گویندگان قدیم بگویم فاطمه (علیها السلام) در هر روزی بقدر یکماه و در هر ماهی بقدر یکسال دیگران رشد می کرد (۵) اما تا آنجا که می دانم و اسناد نشان می دهد نه ضعیف بنیه و نه رنگ پریده و نه مبتلا به بیماری بوده است.بیماری او پس از این حادثه ها آغاز شد.وی روزهائی را که پس از مرگ پدر زیست،رنجور،پژمرده و گریان بود.او هرگز رنج جدائی پدر را تحمل نمی کرد.و برای همین بود که چون خبر مرگ خود را از پدر شنید لبخند زد.او مردن را بر زیستن بدون پدر شادی خود می دانست.

داستان آنانرا که بدر خانه او آمدند و می خواستند خانه را با هر کس که درون آنست آتش زنند،نوشتیم.چنانکه دیدیم سندهای قدیمی چنان واقعه ای را ضبط کرده است.خود این پیش آمد به تنهائی برای آزردن او بس است تا چه رسد که رویدادهای دیگر هم بدان افزوده شود.آیا راست است که بازوی دختر پیغمبر را با تازیانه آزرده اند؟آیا می خواسته اند با زور بدرون خانه راه یابند و او که پشت در بوده است،صدمه دیده؟در آن گیر و دارها ممکن است چنین حادثه ها رخ داده باشد.اگر درست است راستی چرا و برای چه این خشونت ها را روا داشته اند؟چگونه می توان چنین داستانرا پذیرفت و چسان آنرا تحلیل کرد؟.

مسلمانانی که در راه خدا و برای رضای او و حفظ عقیدت خود سخت ترین شکنجه ها را تحمل کردند،مسلمانانی که از مال خود گذشتند،پیوند خویش را با عزیزترین کسان بریدند،خانمان را رها کردند،بخاطر خدا به کشور بیگانه و یا شهر دور دست هجرت نمودند، سپس در میدان کارزار بارها خود را عرضه هلاک ساختند،چگونه چنین حادثه ها را دیدند و آرام نشستند. راستی گفتار فرزند فاطمه سخنی آموزنده است که:«آنجا که آزمایش پیش آید دینداران اندک خواهند بود». (۶)

از نخستین روز دعوت پیغمبر تا این تاریخ بیست و سه سال و از تاریخ هجرت تا این روزها دهسال می گذشت.در این سالها گروهی دنیاپرست که چاره ای جز پذیرفتن مسلمانی نداشتند خود را در پناه اسلام جای دادند.دسته ای از اینان مردمانی تن آسان و ریاست جو و اشراف منش بودند.طبیعت آنان قید و بند دین را نمی پذیرفت.اگر مسلمان شدند برای این بود که جز مسلمانی راهی پیش روی خود نمی دیدند.

قریش این تیره سرکش که ریاست مکه و عربستان را از آن خویش می دانست پس از فتح مکه، در مقابل قدرتی بزرگ بنام اسلام قرار گرفت.و چون از بیم جان و یا بامید جاه مسلمان شد، می کوشید تا این قدرت را در انحصار خود گیرد.بسیار حقیقت پوشی و یا خوش باوری می خواهد که بگوئیم اینان چون یک دو جلسه با پیغمبر نشسته و به اصطلاح محدثان لقب صحابی گرفته اند،در تقوی و پا بر سر هوی نهادن نیز مسلمانی درست بودند.

از همچشمی و بلکه دشمنی عرب های جنوبی و شمالی در سده های پیش از اسلام آگاهیم (۷) مردم حجاز بمقتضای خوی بیابان نشینی،مردم یثرب را که از تیره قحطانی بودند و بکار کشاورزی اشتغال داشتند خوار می شمردند.قحطانیان یا عرب های جنوبی ساکن یثرب، پیغمبر اسلام را از مکه به شهر خود خواندند،بدو ایمان آوردند،با وی پیمان بستند.در نبردهای بدر،احد،احزاب،و غزوه های دیگر با قریش در افتادند،و سرانجام شهر آنان را گشودند.قریش هرگز این خواری را نمی پذیرفت.از این گذشته مردم مدینه در سقیفه چشم به خلافت دوختند.تنها با تذکرات ابو بکر که پیغمبر گفته است «امامان باید از قریش باشند»عقب نشستند.اگر انصار چنانکه گرد پیغمبر را گرفتند گرد خانواده او فراهم می شدند و اگر حریم حرمت این خانواده همچنان محفوظ می ماند،چه کسی تضمین می کرد که قحطانیان بار دیگر دماغ عدنانیان را بخاک نمالند.اینها حقیقت هائی بود که دست درکاران سیاست آنروز آنرا بخوبی می دانستند.ما این واقعیت را بپذیریم یا خود را بخوش باوری بزنیم و بگوئیم همه یاران پیغمبر در یک درجه از پرهیزگاری و فداکاری بوده اند و چنین احتمالی درباره آنان نمی توان داد،حقیقت را دگرگون نمی سازد.دشمنی میان شمال و جنوب پس از عقد پیمان برادری بین مهاجر و انصار در مدینه موقتا فراموش شد و پس از مرگ پیغمبر نخستین نشانه آن دیده شد.و در سالهای بعد آشکار گردید.و چنانکه آشنایان به تاریخ اسلام می دانند،این درگیری بین دو تیره در سراسر قلمرو اسلامی تا عصر معتصم عباسی بر جای ماند.

من نمی گویم خدای نخواسته همه یاران پیغمبر این چنین می اندیشیدند.در بین مضریان و یا قریشیان نیز کسانی بودند که در گفتار و کردار خود خدا را در نظر داشتند نه دنیا را و گاه برای رعایت حکم الهی از برادر و فرزند خود هم می گذشتند،اما شمار اینان اندک بود.آیا می توان بآسانی پذیرفت که سهیل بن عمرو،عمرو بن عاص،ابو سفیان و سعد بن عبد الله بن ابی سرح هم غم دین داشتند؟بسیار ساده دلی می خواهد که ما بگوئیم آنکس که یک روز یا چند مجلس یا یک ماه یا یکسال صحبت پیغمبر را دریافت،مشمول حدیثی است که از پیغمبر آورده اند«یاران من چون ستارگانند بدنبال هر یک که رفتید،راه را یافته اید»من بدین کاری ندارم که این حدیث از جهت متن و سند درست است یا نه،این کار را بعهده محدثان می گذارم، آنچه مسلم است اینکه در آنروزها یا لا اقل چند سال بعد،اصحاب پیغمبر رو بروی هم قرار گرفتند.چگونه می توان گفت هم آنان که بدنبال علی رفتند و هم کسانی که پی طلحه و زبیر و معاویه را گرفتند راه راست را یافته اند.

خواهند گفت خلیفه و یاران او از نخستین دسته مسلمانان و از طبقه اول مهاجرانند.درست است.اما از خلیفه و یک دو تن دیگر که بگذریم پایه حکومت را چه گروهی جز قریش استوار می کرد؟و مجریان حکومت کدام طایفه بودند؟برای استقرار حکومت باید قدرت یک پارچه شود.و برای تامین این قدرت باید هر گونه مخالفتی سرکوب گردد و بسیار طبیعی است که با دگرگونی شرایط،منطق هم دگرگون شود.

پی نوشتها:

۱.در این بلا بجای من ار روزگار بود روز سپید او شب تاریک می نمود

۲.انساب الاشراف ص ۴۰۵.

۳.فاطمه فاطمه است ص ۱۱۷.

۴.فاطمه الزهراء ص ۶۶.

۵.روضه الواعظین ص ۱۴۴.

۶.فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون (حسین بن علی علیه السلام) .

۷.رجوع شود به پس از پنجاه سال ص ۶۹ چاپ دوم و نیز رجوع شود به فصل «برای عبرت تاریخ »در همین کتاب.

منبع: گنجینه معارف پایگاه اطلاع رسانی حوزه

فروردین
25
1392

لاحول و لاقوه الا بالله

 

می رفت علی و می کشید از دل آه

وز همسر خویش بر نمی داشت نگاه

دیدند که زیر لب علی می گوید

لاحول و لاقوه الا بالله

اسفند
20
1391

انقلاب فاطمی

بسم الله الرحمن الرحیم

انقلاب فاطمی

«اللهُمَّ صلِ عَلی فاطِمه وَ اَبیها و بَعلها و بَنیها و السِّر المُستَودِعِ فِیها بِعدَد مَا أحاطُ بِه عِلمُک»

مقدمه

وجود مقدس فاطمه زهرا (س) را نباید فقط به واسطه دختر پیامبر(س) بودن یا مادری ائمه(س) با ارزش و والا مقام تلقی کرد, زیرا فاطمه(س), شخصیتی گرانبهاست که در تمام زیارات ایشان را به نام سیده نساء العالمین, سرور زنان عالم می خوانیم و گوهر تابناکی است که پیامبر در وصفش فرموده است :” أن ابنَتی فاطِمَه سَیِده النِساءِ أهلِ الجَنه .”دخترم فاطمه سرور بانوان بهشتی است. یعنی سرآمد تمام زنان سعادتمند بهشتی, فاطمه(س) دخت گرامی پیامبر عظیم الشأن اسلام است. او اولین کسی است که وارد بهشت می شود و بهشت را برای بهشتیان افتتاح می کند.

(بیشتر…)

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031