مهر
20
1395

حضرت آدم علیه السلام در کربلا

خداوند متعال، زمین را از دو روز آفرید و کوههای سنگین را بر روی آن، قرار داد و وسایل زندگی و نیازمندیهای ساکنین آن را، در دو روز به وجود آورد، سپس آسمان و پس از آن عرش را آفرید و خورشید و ماه را ایجاد کرد، آن گاه فرشتگان را بوجود آورد که او را تسبیح و تقدیس می‏کنند و با اخلاص به عبادت او قیام دارند.
سپس اراده‌ی خداوند تعلق گرفت و حکمتش اقتضا کرد که آدم و فرزندان او را بیافریند تا در زمین ساکن شوند و آن را آباد کنند، پس فرشتگان را آگاه ساخت که به زودی مخلوق دیگری را ایجاد می‏کند که در زمین تلاش کنند و در پست و بلند آن بگردند و نسل ایشان در نواحی مختلف آن پراکنده شوند، از روئیدنی‌های زمین بخورند و گنجینه‏ ‌ها و معادن آن را استخراج کنند و برخی، جانشین برخی دگر باشند.
فرشتگان مخلوقاتی هستند که خداوند، آنان را برای پرستش خود برگزید و نعمت خود را بر آنها تمام گردانید و ایشان را به طاعت خود راهنمائی فرمود.
بر فرشتگان گران آمد که خداوند، مخلوقی جز آنان را بیافریند و بیمناک شدند که این آفرینش در اثر تقصیری است که از آنها سر زده، و یا برای مخالفتی است که از بعضی ایشان بوجود آمده، بدین جهت برای تبرئه خود گفتند: خداوندا! با اینکه ما پیوسته به تسبیح و تقدیست کمر بسته‏ایم، چرا مخلوقی غیر از ما ایجاد می‏کنی؟! در صورتی که آنها بر سر منافعی که در زمین است، اختلاف خواهند کرد و در روی زمین فساد بر پا خواهند نمود.

این سخن را فرشتگان بدان جهت گفتند تا پاسخی از پروردگار بشنوند که شبهه‌‏ی ایشان زائل شود و وسوسه‏ ها از سینه‏‌هاشان بیرون رود، و دیگر آنکه امید داشتند که خداوند متعال آنها را در زمین جانشین قرار دهد، زیرا آنها به رعایت نعمت خداوند، سابق‏تر و به شناختن حق او شایسته‏‌تر بودند، و این سؤال از جهت انکار بر کار خدا و شک در حکمت او، و همچنین از جهت عیب گویی آدم و فرزندان او نبود، زیرا فرشتگان اولیاء مقربین و بندگان گرامی خداوند هستند که در سخن بر او پیشی نمی‏گیرند و به دستور او کار می‏کنند.
خداوند جوابی به آنها فرموده که دلهاشان آرام و خیالشان راحت شد، فرمود: من می‏دانم آنچه را شما نمی‏دانید و در جانشین نمودن آدم، حکمتی می‏بینم که شما از درک آن عاجزید بزودی آن چه را اراده کرده‏ام می‏‌آفرینم و جانشین قرار می‏دهم، آن گاه آن چه را از شما پنهان و مستور بود، خواهید دید، هنگامی که او را آفریدیم و از روح خود در او دمیدم او را سجده کنید.
خداوند بدن آدم را از گل مخصوصی خلق کرد و از روح خود در آن دمید، نسیم حیات در پیکر او وزید و بشری کامل و بی‏عیب کردید پس از آن، خداوند به فرشتگان دستور داد که آدم را سجده کنند، آنان با فروتنی فرمان خدا را پذیرفتند و آدم را تعظیم نمودند و در برابر او چهره به خاک نهادنند ولی شیطان با دستور حق مخالفت کرد و از سجده خودداری نمود.
خداوند، سبب سجده نکردن و تخلف او را پرسید و فرمود: چه چیز مانع شد که آدم را سجده نکردی؟ خود را بزرگ شمردی یا از جمله‏ی سرکشان بودی؟!
شیطان گمان کرد عنصر او از عنصر آدم بهتر و جوهرش پاکتر است و گمان کرد که هیچ کس به مقام ارجمند و منزلت رفیع او نمی‏رسد و گفت: من از آدم بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گل.
آشکارا به معصیت اقدام کرد و از مخالفت و تکبر خود پرده برداشت و از فرمان پروردگار سرپیچی نمود، آدمی را که خدا با دست قدرت خود آفریده بود، سجده نکرد و از کافرین گردید.
خداوند او را به گناهش مجازات کرد و به او فرمود: از آسمان بیرون برو، زیرا تو از رحمت ما رانده شده‏ای و لعنت شامل حال تو است تا روز قیامت، شیطان از پروردگار درخواست کرد که او را تا روز قیامت مهلت دهد و زنده بدارد، خداوند درخواست او را پذیرفت و به او فرمود: تا روز معین از مهلت داده شدگانی.

هنگامی که خواهش او قبول و درخواستش پذیرفته شد از احسان خدا تشکر نکرد، بلکه نعمت حق را با کفران پاداش داد و گفت: برای این که مرا گمراه ساختی بر سر راه بندگانت می‏نشینم، و برای گمراه ساختن آنها در کمین هستم و کوشش می‏نمایم، سپس از پیش رو و از پشت سر و از راست و چپ نزد بندگانت می‏آیم و بیشتر آنها را شکر گذار خود نخواهی یافت.
خداوند شیطان را از درگاه خود راند و خواسته‏های او را پذیرفت و به وی گفت: اینک به راهی که انتخاب کردی برو، و هر یک از ایشان را که توانستی با صدای خود مضطرب و پریشان کن و با لشکریان سواره و پیاده‏ی خود بر آنها بتاز و در اموال و اولاد با آنان شرکت کن، و آنان را با وعده‏های دروغ سرگرم کن و به آرزوهای دور و دراز مشغول ساز ولی هرگز در گمراه ساختن کسانی که عقیده‏ی محکم و عزم راسخ دارند و بندگان بااخلاص منند تو را آزاد نخواهم گذاشت و آنان مسلط نخواهم کرد. زیرا دلشان به تو بی‏توجه و گوششان به حرف تو بدهکار نیست.
اما تصمیمی که برای گمراه ساختن آدمیان گرفتی، پس حساب تو در برابر این گناه، سخت و مجازات تو بسیار بزرگ خواهد بود و من دوزخ را از تو و پیروانت پر خواهم کرد.
فرشتگان آدم را سجده کردند و به مقام ارجمند او در پیشگاه پروردگار اعتراف نمودند، ولی مثل اینکه آنها گمان می‏کردند که از نظر علم و فهم از آدم برترند، بدین جهت خداوند متعال از علم خود به آدم عنایت کرد و او را به نور خود منور گردانید و نامهای مخلوق خود را به او یاد داد، آن گاه برای این که عجز و قصور ملائکه آشکار شود و بفهمند که حکمت خدا مقتضی بود، کائنات را به آنها ارائه داد و فرمود: اگر راست می‏گوئید نامهای این آفریدگان را به من بگوئید،
فرشتگان مبهوت از جواب عاجز شدند و به ناتوانی و کوتاهی پایه‏‌ی علم خود اعتراف کردند و گفتند: پروردگارا! ما جز از آنچه از تو آموخته‏‌ایم چیزی نمی‏دانیم همانا عالم و حکیم مطلق تویی، چون آدم از دریای فیض پروردگار قطره‏ای و از پرتو علم او بهره‏ای برداشته بود، خداوند به او دستور داد که آنچه فرشتگان ندانستند و از جوابش عاجز ماندند به ایشان خبر دهد، تا با این وسیله فضیلت آدم و حکمت استخلاف او آشکار گردد، آدم به آنها خبر داد و سپس خداوند به آنها فرمود: آیا به شما نگفتم که من غیب آسمانها و زمین را می‏دانم و بر کارهای آشکار و پنهانتان عالمم؟ در این هنگام فضیلت آدم بر ملائکه معلوم شد و راز آفرینش وی و حکمت استخلاف او را دیدند.

خداوند نعمت خود را از شیطان بازگرفت و از رحمت خود دور کرد آن گاه آدم و همسرش را در بهشت جای داد و به وی گفت: نعمتی که به تو عطا کرده‏‌ام به یاد داشته باش، تو را به خلقتی بدیع آفریدم و بشری که می‏خواستم بوجود آوردم و از روح خود در تو دمیدم و فرشتگانم را به سجده‏ی تو واداشتم و بهره‏ای از علم خودم را به تو بخشیدم و این ابلیس است که او را از رحمتم مأیوس ساختم و چون از فرمان من سرپیچی کرد او را لعنت کردم و اینک بهشت را که خانه‏ای جاوید است جایگاه تو قرار دادم اگر اطاعت من کنی تو را برای همیشه در بهشت جای خواهم داد و اگر پیمان مرا بشکنی تو را از خانه‏ام بیرون و به آتش خودم معذب خواهم نمود، بیدار باش که شیطان با تو و همسرت دشمن است، شما را از بهشت بیرون نکند که به بدبختی مبتلا می‏شوید.
خداوند به آدم و همسرش اجازه داد که با خاطری آسوده از نعمت‏های بهشت استفاده کنند هر میوه‏ای که خواستند بچینند ولی آنان را از نزدیک شدن به یک درخت از درختان بهشت نهی کرد و برای آنکه پرده‏ی ابهام برداشته شود و آن درخت را بشناسد، آن درخت را معین و به آن اشاره فرمود و آنان را از نزدیک شدن به آن بیم داد که اگر به آن نزدیک شوند یا از میوه‏ی آن بخورند در زمره‏ی ستمکاران محسوب خواهند شد و همچنین وعده داد که اگر از آن دوری کنند نعمتهای بهشت را برای آنان دائمی و جاوید گرداند و هرگز روی گرسنگی و برهنگی را نبیند و تشنگی و سختی به آنها نرسد و فرمود: ای آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و با فراغت خاطر هر چه خواستید بخورید ولی نزدیک این درخت نشوید که از ستمکاران خواهید بود. همانا بر تو است که در بهشت گرسنه و برهنه نشوی و تشنگی نبینی و از آسیب گرمی آفتاب محفوظ باشی.
برای شیطان خیلی سخت و دشوار بود که آدم و همسرش در رفاه و خوشی باشند و او، رانده‏ی درگاه خدا و دور از بهشت بسر برد، بدین جهت تصمیم گرفت کاخ سعادت آنها را واژگون سازد و نعمت را از ایشان سلب کند. آری آدم همانست که او را از مقام عالی و ارجمندش به زیر آورد و از نعمت و رضای خدا دور کرد و بواسطه‏ی همین آدم بود، که سرکشی و نابکاری او آشکار شد اینک باید انتقام بکشد و با نیرنگ او را مذموم سازد، آهسته آهسته وارد بهشت شد و در آشکار و نهان با آدم سخن گفت، خود را دوست پاکدل و ناصح و بااخلاص معرفی کرد و برای بدست آوردن دل آدم تلاش فراوان نمود، از هر دری درآمد و از هر راهی وارد شد، علاقه‏ی خود را با آدم و همسرش ابراز کرد و غرض خود را برای از دست رفتن نعمت‏های آنها اظهار داشت و گفت: خداوند شما را از خوردن این درخت نهی نکرده مگر برای آنکه اگر بخورید دو فرشته می‏شوید یا در بهشت جاودان خواهید بود.
شیطان دید آدم و همسرش از پذیرفتن سخن او متوحش و از مشورت او گریزانند، به حرف او گوش نمی‏دهند و نصیحتش را نمی‏پذیرند، بدین جهت برای ایشان قسم یاد کرد که من خیر خواه شمایم، قصد زیان و بدبختی شما را ندارم، قسم یاد کرد تا پاکدلی و خیر خواهی خود را ثابت کند و بدون تردید برای گمراه کردن آن دو، پافشاری و اصرار بسیار کرد و نیرنگ خود را با این ترتیب به کار برد، بالأخره آدم و همسرش فریفته شدند و از آنها لغزش بزرگی بوجود آمد.
چون آدم و حوا از فرمان خدا بیرون رفتند، خداوند نعمت خود را از ایشان گرفت و بهشت را بر آنها حرام کرد و به آنها فرمود: مگر من شما را از نزدیک شدن به این درخت نهی نکردم و نگفتم که شیطان دشمن آشکار شما است؟
آدم و همسرش به درگاه خداوند بازگشت و توبه نمودند و از کرده‏ی خود پشیمان شدند و گفتند: پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم و اگر تو ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی از زیانکاران خواهیم بود، خداوند فرمود: بیرون روید، منزل و جایگاه شما در زمین است و تا روز قیامت دشمن یکدیگر خواهید بود.
خداوند توبه‏ی آنان را پذیرفت و فرمان داد تا از بهشت بیرون روند و به آنها اطلاع داد که دشمنی بین ایشان و شیطان ادامه خواهد داشت.
وقتی که یک آدم علیه‏السلام در اطراف زمین سیر می‏نمود تا اینکه به سرزمین کربلا رسید، پایش به چیزی برخورد کرد. سپس بر زمین افتاد و خون از پایش جاری شد، آنگاه سر به آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا! آیا گناهی از من صادر گردید که این گونه مرا معاقب فرمودی؟ وحی رسید: نه، ولکن فرزندت حسین علیه‏السلام در این مکان کشته می‏شود، پس خون تو موافق خون او جاری شد.
عرض کرد: چه کسی قاتل اوست؟ وحی آمد که یزید ملعون، پس او را لعن کن. پس از آنکه آدم علیه‏السلام او را لعن نمود به سوی جبل عرفات روانه شد.

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031