فروردین
10
1394

ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۳۱

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
وَ یَوْمَ یَقُولُ نادُوا شُرَکائِیَ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُمْ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ مَوْبِقاً (۵۲) وَ رَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها وَ لَمْ یَجِدُوا عَنْها مَصْرِفاً (۵۳)

آیه ۵۲
ترجمه
و یاد کن‏ روزى را که خدا می‌فرماید: «آنهایى را که شریکان من پنداشتید، ندا دهید». پس آنها را فراخوانند اما پاسخی نمی‌دهند و ما میان آنان ورطه‏اى قرار دهیم.

ندای خداوند در قیامت
«وَ یَوْمَ یَقُولُ» منظور از «یوم» قیامت است، قیامت روزی است که خداوند سبحان به مشرکان می‌فرماید: «نَادُوا شُرَکَائِیَ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ» شما که می‌پنداشتید که من شریکانی دارم، آنان را صدا بزنید. انسان به خدا یا غیرخدا پناه می‌برد تا مشکلاتش را حل کند. خطرناک‌ترین موقف او هم روز قیامت است، اگر این شریکان کاری از دستشان بر می‌آید، آن روز باید به کمک بیایند. پندار باطل مشرکان آن است که بت‌ها شریک خدا هستند و آنان را شفاعت می‌کنند و در شفاعت هم استقلال دارند. قیامت روزی است که حقیقت بخوبی برای آنان روشن می‌شود. «فَدَعَوْهُمْ» آنها را فرامی‌خوانند اما «فَلَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُمْ» این شریکان، پنداری آنان را اجابت نمی‌کنند. قیامت که روز ظهور حقیقت است، به عیان می‌بینند که همه کسانی که شریک خدا پنداشته می‌شدند، اموری موهم و باطل هستند. «إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُس»[نجم: ۲۳] «اینها [همه کسانی که شریک خدا پنداشته می‌شوند] چیزى نیستند جز نام‌هایى که خود و پدرانتان به آنها داده‏اید. و خداوند هیچ دلیلى بر آنها نفرستاده است. تنها از پى گمان و هواى نفس خویش مى‏روند.» شریکان خدا اسمایی بی‌معنی هستند که پشت آن حقیقت و مسمایی قرار ندارد و هیچ قدرتی در برابر قدرت خدا ندارند. بلکه آنان عدم محض هستند. «رب» و «خدا» که مشرکان برای این معبودهای دورغین به کار می‌برند واژگان بی‌معنی است که هیچ مصداق حقیقی ندارد. به این دلیل در قیامت گم می‌شوند: «حَتَّى إِذا جاءَتْهُمْ رُسُلُنا یَتَوَفَّوْنَهُمْ قالُوا أَیْنَ ما کُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَ شَهِدُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کانُوا کافِرِین» [اعراف: ۳۷] «آنگاه که فرستادگان ما [فرشتگان مرگ] بیایند تا جانشان را بگیرند، مى‏پرسند: آن چیزهایى که به جاى خدا پرستش مى‏کردید، اکنون کجایند؟ گویند: گم شدند و از دست ما رفتند و در این حال به زیان خود شهادت دهند که کافر بوده‏اند.» آنها گم شدند، زیرا ساخته واهمه آنان بودند و از اول چیزی نبودند: «ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ مِنْ دُونِ اللهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً» [غافر: ۷۳ ـ ۷۴] «در صحنه قیامت به مشرکان گفته می‌شود که کجایند کسانی را که شریک خدا می‌پنداشتید؟ گویند: از ما گم شدند، بلکه ما از قبل کسی را نمی‌خوانیم.» آنها از اول چیزی نبودند که الان به کمک ما بیایند.

ورطه‌گاه نابودی
«وَ جَعَلْنَا بَیْنَهُمْ مَّوْبِقاً» اصل «موبق» «وبق» به معنای سبب هلاکت و نابودی است. «موبق» به معنای محلی است با مشخصات هلاکت، نابودی، ذلت، تنگی، تاریکی، شدت، بیچارگی، عذاب و زندانی که موجب هلاکت است که با آن باطن توجه مشرکان به شریکان خدا و حقیقت فراخوانی آنها و نتیجه شرک‌شان روشن می‌شود. [التحقیق: ۱۳/۱۴] پس موبق به معنای ورطه‌گاهی است که موجب نابودی است. بین خدایان دورغین و مشرکان باطل‌خواه ورطه‌گاهی فاصله می‌اندازد که موجب هلاکت آنان است. یعنی رابطه آنان بطورکلی قطع می‌شود. معبودها یا فرشتگان و انسان‌های الهی چون حضرت عیسی علیه‌السلام بودند که آنان از بندگی خدا سرباز نمی‌زنند: «لَنْ یَسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْداً لِلهِ وَ لَا الْمَلائِکَهُ الْمُقَرَّبُون» [نساء: ۱۷۲] «مسیح از اینکه بنده خداوند باشد هرگز سر باز نمى‏زند و فرشتگان مقرب نیز» معلوم است که جایگاه آنان بهشت است و فاصله‌ای هولناک بین آنان و مشرکان است، چنانچه در دنیا هم چنین فاصله‌ای بوده است: «فَضُرِبَ بَیْنَهُم بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَهُ وَ ظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ» [حدید: ۱۳] «آنگاه میان آنان [منافقان و مشرکان و گناهکاران] و مؤمنان دیواری می‌کشند که دروازه‌اى دارد، درون آن بخشایش و بیرون آن روى به عذاب دارد.» و اگر معبودهای دورغین سنگ و چوب و بتان و طاغوت‌ها و شیاطین باشند هم کاری از آنها برنمی‌آید. «إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُون» [انبیاء: ۹۸] «در حقیقت، شما و آنچه غیر از خدا مى‏پرستید، هیزم دوزخید. شما در آن وارد خواهید شد.» زیرا خودشان هم گرفتار آتش هستند و در ورطه‌گاه و دره هلاکت گرفتار هستند و به هرحال رابطه مشرکان با شریکان پنداری کاملاً قطع می‌شود.

حقیقت شرک
توجه شود که حقیقت شرک و گناه پیروی و بندگی شیطان و نفس است: «بَلْ کانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُون» [سباء: ۴۱] «بلکه جنیان را مى‏پرستیدند بیشترشان به آنها اعتقاد داشتند.» و «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِین» [یس: ۶۰] «اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید، زیرا وى دشمن آشکار شماست؟» و «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه» [فرقان: ۴۳؛ جاثیه: ۲۳] «آیا آن کس که هواى نفس‏ خود را معبود خویش گرفته است دیدى؟» بنابراین مشرکان شیطان یا نفس خود را می‌پرستند. یعنی آنان مشکل درونی دارند نه بیرونی. اگر درون خود را پاک می‌کردند، هرگز گرفتار شرک و پرستش دیگران نمی‌شدند. به این دلیل است که خداوند خطاب به شیطان می‌فرماید: «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَ مِمَّن تَبِعَکَ» [ص: ۸۵] «به یقین جهنم را از تو و از هر کس از آنان که تو را پیروى کند، از همگى‏شان، خواهم انباشت.» یعنی گمراهان از شیطان پیروی می‌کنند و شیطان هم چیزها یا کسانی را به عنوان شریک برای خدا برای آنان مقرر می‌کند و همین باعث می‌شود آنان جهنمی شوند اگرنه او بر بندگان خدا که درون خود را پاک کرده‌اند، تسلطی ندارد: «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوِینَ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ» [حجر: ۴۲ ـ ۴۳]

هشدار
خلاصه! این آیه هشدار سوم به مشرکان است که هیچ رابطه حقیقی بین شما و معبودهایی که جز خدا می‌پندارید، برقرار نیست، مگر رابطه هلاکت و نابودی و ذلت. [المیزان: ۱۳/۳۳۰ ـ ۳۳۱] و معبودهای دورغین ساخته پندار و واهمه شما هستند که این معبودهای موهوم را نفسانیت شما به کمک شیطان ساخته است. از باب تطبیق می‌توان گفت: امثال ما که گرفتار شرک خفی و پنهان هستیم، نیز گرفتار پرستش شیطان و نفس خود هستیم که ما را از بندگی خدا دور می‌کند، به گونه‌ای که توجه‌مان به غیرخدا معطوف می‌شود.

آیه ۵۳
ترجمه
و گناهکاران آتش دوزخ‏ را مى‌نگرند و درمى‏یابند که در آن فرو می‌افتند و آتش آنان را فرا می‌گیرد و از آن گریزى نیابند.

علم یقینی گناهکاران
«وَ رَأَی الْمُجْرِمُونَ النَّارَ» قرآن در این آیه صحنه‌ای را بیان می‌کند که گناهکاران ـ یعنی اعم از مشرکان ـ در قیامت با آن مواجه می‌شوند، صحنه‌ای که حکایت از ورطه‌گاه و دره هلاکت دارد و آن دیدن آتش دوزخ است و اینکه یقیناً در آن درخواهد افتاد و از آن گریزی نیست. «وَ رَأَی الْمُجْرِمُونَ النَّارَ» «رَأَی» به معنای مطلق دیدن به هروسیله‌ای است؛ دیدن با چشم یا با قلب یا شهود یا خیال. [التحقیق: ۴/۱۱ ـ ۱۲] در این‌جا رویت شهودی است که آنان در مرتبه حق‌الیقین و علم حضوری، جهنم را می‌بینند. «فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ» [ق: ۲۲] «[در قیامت خداوند سبحان به انسان‌ خطاب می‌کند] پس ما پرده را از پیش چشم تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است.» بنابراین گناهکاران آتش دوزخ را می‌بییند. «فَظَنُّوا أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا» «ظن» در اینجا به معنای یقین و علم یقینی است. [مفردات: ۵۳۹] اصل «مواقعوها» «وقوع» است، «وقوع» به معنای افتادن و قرارگرفتن در چیزی و در مکانی است؛ واقع‌شدن. «مواقع» جای وقوع امری را گویند، افتادن و سقوط در جایی. [مفردات: ۸۸۰] آنان در آن حال یقین کردند که در جهنم واقع می‌شوند و فرو می‌افتند و آتش آنان را فرا می‌گیرد.

گریزگاهی نیست
«وَ لَمْ یَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفاً» و هیچ راه فراری برای‌شان نیست و گریزگاهی از آتش جهنم ندارند، محلی نیست که به آن بگریزند و آنان از آتش جهنم منصرف و رها شوند. گناهکاران نتیجه باور باطل و کردارهای ناشایست خود را در قیامت چنین می‌بینند. و این هشداری است که اگر به آن توجه نشود، حتماً و به یقین با آن مواجه می‌شویم. قرآن صحنه خطرناکی را توصیف می‌کند که حتماً واقع خواهد شد و راه گریزی از آن نیست، مگر اینکه انسان وجود خود را از آلودگی‌های شرک و شک و گناه پاک کند.

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031