فروردین
7
1394

حق شریک

وأما حق الشریک فإن غاب کفیته وإن حضرساویته ولا تعزم على حکمک دون حکمه ولا تعمل برأیک دون مناظرته وتحفظ علیه ماله وتنفى عنه خیانته فیما عز أو هان فإنه بلغنا ” أن ید الله على الشریکین ما لم یتخاونا ” ولا قوه الا بالله.

 

ترجمه:

اما حق شریک آنست که در غیابش کفایتش کنی و در حضورش خود را با او مساوی حساب نمائی و هیچ وقت بدون تصمیم او تصمیم نگیری و به نظر خود بدون مشورهء با او عمل نکنی. حافظ مالش باشی؛ و از خیانت به او در امور بزرگ و کوچک پرهیز نمائی زیرا که به ما رسیده است ” دست خداوند با شرکاء است؛ تا وقتیکه به هم دیگر خیانت نکنند ” و قوتی نیست مگر به خداوند متعال.

فروردین
4
1394

حق هم صحبت

وأما حق الصاحب فأن تصحبه بالفضل ماوجدت إلیه سبیلا وإلا فلا أقل من الا نصاف وأن تکرمه کما یکرمک و تحفظه کما یحفظک ولا یسبقک فیما بینک و بینه إلى مکرمه فإن سبقک کافأته ولاتقصر به عما یستحق من الموده. تلزم نفسک نصیحته و حیاطته ومعاضدته على طاعه ربه ومعونته على نفسه فیما لایهم به من معصیه ربه ثم تکون علیه رحمه ولا تکون علیه عذابا. و لا قوه الا بالله.
ترجمه:

اما حق رفیق و هم صحبت بر تو آنست که اگر علم و کمالی داری و میتوانی با او قسمی صحبت کنی که از تو استفاده کند و بیاموزد پس صحبت کن وگرنه اجازه بده او صحبت کند تا تو استفاده کنی و احترامش را نگه دار همانطوریکه دوست داری او احترام ترا حفظ کند. کوشش کن که در کارهای نیک و رساندن فائده همیشه پیش قدم باشی و اگر او پیشی گرفت و نفعی به تو رساند تو هم به بهترین وجه تلافی کن و در دوستی و محبت با او کوتاهی نکن؛ بر خودت لازم بدان که اورا نصیحت کنی و در گرفتاریها و بلاها از او به قدر توان محافظت نمائی و در تمام موارد یار و یاور او باش؛مگر اینکه میل به طرف معصیت و گناه نماید که در این صورت باید اورا باز داری و برای او رحمت باش؛ نه عذاب و نقمت و نیست قوتی مگر به خداوند متعال.

اسفند
27
1393

حق همسایه

وأما حق الجار فحفظه غائبا و کرامته شاهدا و نصرته و معونته فى الحالین جمیعا لا تتبع له عوره ولا تبحث له سوء)ه( لتعرفها؛ فإن عرفتها منه عن غیر إراده منک ولا تکلف؛ کنت لما علمت حصنا حصینا وسترا ستیرا؛ لوبحثت الاسنه عنه ضمیرا لم تتصل إلیه لإ نطوائه علیه. لا تستمع علیه من حیث لا یعلم. لا تسلمه عند شدیده ولا تحسده عند نعمه. تقیل عثرته وتغفر زلته. ولا تدخر حلمک عنه إذا جهل علیک ولا تخرج أن تکون سلما له ترد عنه لسان الشتیمه وتبطل فیه کید حامل النصیحه و تعاشره معاشره کریمه؛ و لا حول ولا قوه الا بالله.
ترجمه:

اما حق همسایه پس بر تو واجب است که حافظ منافع او در غیابش و حافظ کرامت او در حضورش باشی؛ و در هردو حال )حضور و غیاب (یار و مددگار او باشی برای یافتن عیبهای او تجسس نکن و اگر ناخود آگاه و بدون قصد متوجه عیبی در او شدی؛ چون دژ محکم و پردهء زخیمی باش وعیب او را بپوشان طوریکه هیچ
کس به هیچ عنوان متوجه آن عیب از ناحیهء تو نشود. در گرفتاری تنهایش نگزار و اگر خداوند به او نعمتی عطا کرد حسد نورز؛ لغزشهایش را ببخش و از خطاهایش درگزر؛ اگر گاهی از روی نادانی حرکت نادرستی نسبت به تو انجام داد با حلم وبردباری برخورد کن و همیشه با او در صلح و صفا باش.
مگزار دیگران او را بد گویند و بدیها و عیبهای او را اینجا و آنجا نقل نمایند؛ از خیانت به او ممانعت کن و اگر کسی حرف بدی یا سخن زشتی را به او نسبت داد باور نکن. با همسایه ات معاشرت نیکو و انسانی داشته باش. و قوتی نیست مگر به خداوند متعال

اسفند
24
1393

حق امام جماعت

وأما حق إمامک فى صلاتک فأن تعلم أنه قد تقلدالسفاره فیما بینک وبین الله و الوفاده إلى ربک و تکلم عنک ولم تتکلم عنه ودعا لک ولم تدع له وطلب فیک ولم تطلب فیه و کفاک هم المقام بین یدى الله والمساءله له فیک ولم تکفه ذلک فإن کان فى شئ من ذلک تقصیر کان به دونک وإن کان آثما لم تکن شریکه فیه ولم یکن لک علیه فضل فوقى نفسک بنفسه و وقى صلاتک بصلاته؛ فتشکر له على ذلک ولاحول ولا قوه الا بالله.

 

ترجمه:

اما حق کسیکه امام تو در نمازت می باشد؛ پس باید بدانی که او سفارت بین تو و.خدایت را به عهده گرفته است و در میهمانیی که میزبان آن خداوند می باشد؛ او از طرف تو سخن میگوید و تو از طرف او سخن نمی گوئی و او برای تو دعا می کند و تو برای او دعا نمی کنی و او برای تو میخواهد و تو برای او نمی خواهی و اوست که کفایت می کند ترا در این حضور در برابر خداوند و تو او را کفایت نمی کنی. حال اگر در انجام این اعمال تقصیری باشد؛ او مقصر است نه تو و اگر مرتکب گناهی شود تو شریک او حساب نمی شوی و تو را بر او فضل و برتری نخواهد بود. وچون حفظ می کنی خودت را در پناه او و حفظ می کنی نمازت را در پناه نماز او پس او را سپاس گزار باش؛و به خاطر خدمتی که برای تو انجام می دهد از او تشکر کن؛ و قوتی نیست مگر به خداوند متعال

بهمن
21
1393

حق زن بر شوهر

و أما حق رعیتک بملک النکاح فأن تعلم إن الله جعلها سکنا و مستراحا و انسا و واقیه؛ و کذلک کل واحد منکما یجب ان یحمد الله على صاحبه و یعلم أن ذلک نعمه منه علیه و وجب ان یحسن صحبه نعمه الله و یکرمها و یرفق بها و إن کان حقک علیها اغلظ و طاعتک بها الزم فیما احببت و کرهت ما لم تکن معصیه؛ فإن لها حق الرحمه و المؤانسه و موضع السکون إلیها قضاء اللذه التى لابد من قضائها و ذلک عظیم؛ و لا قوه الا بالله.
ترجمه:

اما حق کسی که به جهت ازدواج رعیت تو حساب می شود؛ بر تو آنست که بدانی؛ خداوند متعال قرار داده است اورا تسکین دهنده و آرامش بخشنده و نگهدارنده و انیس برای تو؛ پس بر هردو نفر شما واجب است که قدر این مصاحبت را بدانید و از خداوند متعال به خاطر این نعمت تشکر نمائید؛ زیرا که این نعمت از ناحیه اوست و واجب است که با نعمت خداوند بدیده تکریم و احترام نگاه شود و با مهربانی و لطف و خوشروئی با آن برخورد نمائید. گرچه که شوهر را بر زن حق بزرگیست و اطاعت زن از شوهرش واجب است تا وقتی در آن معصیت خداوند نباشد؛ اما زن نیز بر شوهر حقوقی دارد که باید رعایت نماید پس بر شوهر است که با همسر خویش مهربان بوده و با او انیس و همدم باشد.
زیرا به خاطر لذتی که از زندگی با زن خویش میبرد بر او واجب است که حق این لذت ادا کند و این حق حق بزرگی می باشد و قوتی نیست مگر به قوت خداوند متعال.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031