فروردین
10
1394

حق مال

و أما حق المال فأن لا تأخذه إلا من حله و لا تنفقه إلا فى حله و لا یحرفه عن مواضعه و لا تصرفه عن حقائقه ولاتجعله إذا کان من الله إلا إلیه وسببا إلى الله و لا تؤثر به على نفسک من لعله لا یحمدک وبالحرى أن لا یحسن خلافته فى ترکک ولا یعمل فیه بطاعه ربک فتکون معینا له على ذلک وبما أحدث فى مالک أحسن نظرا لنفسه فیعمل بطاعه ربه فیذهب بالغنیمه و تبوء بالاثم والحسره والندامه مع التبعه و لا قوه الا بالله.
ترجمه:

اما حق مال و دارائی به گردن تو آنست که از حلال کسب نموده و به حلال مصرف کنی و از آن استفادهء صحیح نمائی که خیر دنیا و آخرت را به دنبال داشته باشد. وقتی آنچه داری از آن خداوند است پس آنرا وسیله و سبب تقرب به خداوند قرار ده و مالت را عزیز تر از جانت حساب نکن که برای ترقیات مادی ومعنویت از آن استفاده نکنی؛ و در نتیجه آنرا برای کسی بگزاری که هرگز به فکر تو نباشد و از مال تو که به او رسیده است؛ استفادهء غلط و حرام نماید و تو در این کار شریک جرم او محسوب گردی؛و اگر استفادهء صحیح و درست نماید پس سود و فائده از آن او باشد و گناه و حیرت و ندامت و عذاب آخرت از آن تو و قوتی نیست مگر به خداوند متعال.

مرداد
5
1391

چگونگی توبه از گناه

علامه مجلسی در عین‌الحیاه می‌فرماید باید دانست که توبه را شرایط و بواعث است. اول چیزی که آدمی را به توبه وا می‌دارد تفکر و اندیشه در عظمت خداوندی است که معصیت او کرده است و در عظمت گناهانی که مرتکب آنها شده است و در عقوبات گناهان و نتیجه‌های بد دنیا و آخرت آنها که در آیات و اخبار وارد شده است… پس این تفکر باعث ندامت او می‌شود و این پشیمانی سبب انجام سه کار می‌شود:

  1. فوراً گناهانی را که مرتکب شده است ترک می‌کند.
  2. تصمیم می‌گیرد پس از این گناه نکند.
  3. تدارک گناهان گذشته خود نماید و جبران کند.

و بدان گناهانی که قابل توبه است چند قسم است:

  1. گناهانی که مستلزم حکم دیگر به غیر از عقوبت آخرت نباشد، مانند پوشیدن حریر و انگشتر طلا به دست کردن برای مردان که در توبه آن همین ندامت و تصمیم بر نکردن کافی است. برای برطرف شدن کیفر اخروی.
  2. آنکه مستلزم حکم دیگری است و آن بر چند قسم است: یا حق خداست یا حق خلق، اگر حق خداوند است یا حق مالی است مثل اینکه گناهی کرده که باید بنده‌ای را آزاد کند پس اگر قادر بر آن باشد تا به عمل نیاورد به محض ندامت رفع عذاب از او نمی‌شود. و واجب است که آن کفاره را ادا کند، یا حق غیر مالی است مثل آنکه نماز یا روزه‌ای از او فوت شده باشد می‌باید قضای آنها را به جا آورد و اگر کاری کرده است که خداوند بر آن حدی مقرر ساخته مثل آنکه شراب خورده است پس اگر پیش حاکم شرع ثابت نشده است اختیار دارد می‌خواهد توبه می‌کند میان خود و خدا و می‌خواهد نزد حاکم اقرار می‌کند که او را حد بزند و بدیهی است که اظهار نکردن بهتر است.

و اگر حق‌الناس باشد اگر حق مالی است واجب است که به صاحب مال یا وارث او برساند و اگر حق غیر مالی است مثلا کسی را که گمراه کرده است باید او را ارشاد کند. و اگر حدی باشد مثل آنکه فحش گفته باشد پس اگر آن شخص عالم باشد به اینکه اهانت به او وارد شده است می‌باید تمکین کند از برای حد، و اگر ندارند میان علما اختلاف است.

بیشتر اعتقاد بر این است که گفتن به او باعث آزار و اهانت اوست و لازم نیست و همچنین اگر غیبت کسی را کرده باشد.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031