مرداد
2
1393

جاذبه امام حسن علیه السلام

مردى از اهل شام که در اثر تبلیغات دستگاه معاویه گول خورده بود و خاندان پیامبر را دشمن مى داشت ، وارد مدینه شد. در شهر امام حسن علیه السلام را دید. پیش آن حضرت آمد و شروع به ناسزا گفتن کرد و هر چه از دهانش مى آمد به آن بزرگوار گفت . حضرت با کمال مهر و محبت به وى مى نگریست . چون آن مرد از سخنان زشت فراغت یافت ، امام به او سلام کرده ، لبخندى زد و سپس فرمود:
– اى مرد! من خیال مى کنم تو در این شهر مسافر غریبى هستى و شاید هم اشتباه کرده اى . در عین حال اگر از ما طلب رضایت کنى ، ما از تو راضى مى شویم . اگر چیزى از ما بخواهى به تو مى دهیم . اگر راهنمایى بخواهى ، هدایتت مى کنیم . اگر براى برداشتن بارت از ما یارى طلبى بارت را برمى داریم . اگر گرسنه هستى سیرت مى کنیم . اگر برهنه اى لباست مى دهیم . اگر محتاجى بى نیازت مى کنیم . اگر آواره اى پناهت مى دهیم . اگر حاجتى دارى برآورده مى کنیم و چنانچه با همه وسایل مسافرت بر خانه وارد شوى ، تا هنگام رفتنت مهمان ما مى شوى و ما مى توانیم با کمال شوق و محبت از شما پذیرایى کنیم . چه این که ما خانه اى وسیع و وسایل پذیرایى از هر جهت در اختیار داریم .
وقتى مرد شامى سخنان پر از مهر و محبت آن بزرگوار را شنید سخت گریست و در حال خجلت و شرمندگى عرض کرد:
– گواهى مى دهم که تو خلیفه خدا بر روى زمین هستى ؛ ((الله اعلم حیث یجعل رسالته )) . و خداوند داناتر است به اینکه رسالت خویش را در کدام خانواده قرار دهد و تو اى حسن و پدرت دشمن ترین خلق خدا نزد من بودید و اکنون تو محبوب ترین خلق خدا پیش منى . سپس ‍ مرد به خانه امام حسن علیه السلام وارد شد و هنگامى که در مدینه بود به عنوان مهمان آن حضرت پذیرایى شد و از ارادتمندان آن خاندان گردید.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

مرداد ۱۳۹۳
ش ی د س چ پ ج
« تیر   شهریور »
 123
45678910
11121314151617
18192021222324
25262728293031