مرداد
19
1393

)) امام زین العابدین علیه السلام و اهمیت عبادت

فاطمه دختر على علیه السلام روزى امام زین العابدین علیه السلام را دید که وجود نازنین او در اثر کثرت عبادت رنجور و ناتوان گردیده است . بدون درنگ پیش جابر آمد و گفت :
– جابر! اى صحابه رسول خدا! ما بر گردن شما حقوقى داریم . یکى از آنها این است که اگر ببینى کسى از ما خود را از بسیارى عبادت و پرستش به هلاکت مى رساند، او را تذکر دهى تا جان خود را حفظ نماید. اینک على بن الحسین علیه السلام یادگار برادرم خود را از کثرت عبادت رنجور کرده و پیشانى و زانوهاى او پینه بسته است .
جابر به خانه امام چهارم علیه السلام رهسپار گشت . در جلوى در کودکى را همراه با پسر بچه هایى از بنى هاشم دید. جابر به راه رفتن این کودک با دقت نگاه کرد و با خود گفت . این راه رفتن پیغمبر است . سپس پرسید:
– پسر جان ! اسمت چیست ؟
فرمود: ((من محمد بن على بن حسینم )).
جابر به شدت گریست و گفت :
– پدرم فداى تو باد! نزدیک من بیا.
آن حضرت جلو آمد. جابر دکمه هاى پیراهن امام باقر علیه السلام را باز کرد.
دست بر سینه اش گذاشت و بوسید و در این حال گفت :
– من از طرف پیغمبر صلى الله علیه و آله به تو سلام مى رسانم . حضرت به من دستور داده بود که با تو چنین رفتار کنم .
سپس گفت از پدر بزرگوارت اجازه بگیر.
حضرت باقر علیه السلام پیش پدر آمد و رفتار پیرمرد و آنچه که گفته بود بر ایشان توضیح داد. امام فرمود:
– فرزندم ! او جابر است . بگو وارد شود.
جابر وارد شد. امام زین العابدین علیه السلام را در محراب دید که عبادت پیکرش را در هم شکسته و ناتوان کرده است .
امام علیه السلام به احترام جابر برخاست و از جابر احوالپرسى نمود و او را در کنار خود نشاند.
جابر عرض کرد: اى پسر پیغمبر! تو که مى دانى خداوند بهشت را براى شما و دوستان شما آفریده و جهنم را براى دشمنانتان . پس علت این همه کوشش و زحمت در عبادت چیست ؟
امام علیه السلام فرمود: مگر رسول خدا صلى الله علیه و آله را ندیده بودى با آنکه خداوند در قرآن به آن حضرت گفته بود همه گناهان تو را آمرزیده ایم باز جدم که پدر و مادرم فداى او باد آنقدر عبادت کرد تا پا و ساقهاى مبارکش ورم نمود. عرض کردند: شما با این مقام باز هم عبادت مى کنید؟
فرمود: ((افلا اکون عبدا شکورا)) آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم ؟
جابر دانست سخنانش در امام علیه السلام اثر ندارد و باعث نمى شود که از روش پرزحمت خود دست بردارد.
عرض کرد فرزند پیغمبر! پس حداقل جان خود را حفظ کن زیرا که شما از خانواده اى هستید که بلا و گرفتارى بواسطه آنان دفع مى شود و باران رحمت به برکت وجودشان نازل مى گردد.
فرمود: جابر! من از روش پدرانم دست برنمى دارم تا به دیدار ایشان نائل گردم . جابر گفت : به خدا سوگند! میان اولاد پیامبران کسى را مانند على بن الحسین علیه السلام نمى بینم ، مگر یوسف پیغمبر. قسم به پروردگار! فرزندان این بزرگوار بهتر از فرزندان حضرت یوسف هستند و از فرزندان او کسى است که زمین را پر از عدل و داد مى‌کند، بعد از آنکه پر از ظلم و ستم شود (اشاره به حضرت حجه بن الحسن ارواحنا له الفداء).

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

مرداد ۱۳۹۳
ش ی د س چ پ ج
« تیر   شهریور »
 123
45678910
11121314151617
18192021222324
25262728293031