مهر
28
1394

شب هفتم: حضرت علی اصغر علیه السلام

مرحوم سیّد بن طاووس می نویسد: چون امام حسین (علیه السلام) دید جوانان و دوستانش همه کشته شده اند، تصمیم گرفت خود به جنگ دشمن برود و خون دلش را نثار دوست کند، صدا زد:   آیا کسی هست که از حرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دفاع کند؟ آیا خداپرستی هست که دربارۀ‌ ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسی هست که به امید پاداش خداوند به داد ما برسد؟ آیا یاری کننده ای هست که به امید آنچه نزد خداست ما را یاری کند؟‌

زنان حرم چون صدای استغاثۀ‌ حضرت را شنیدند صدا به گریه بلند کردند، امام حسین (علیه السلام) به سوی خیمه آمد،‌و به خواهر خود زینب فرمود:

فرزند خردسال مرا بده تا با او وداع کند‌   .

آن کودک را گرفت، همینکه خواست او را ببوسد، حرمله بن کاهل تیری به سوی آن کودک پرتاب کرد، که آن تیر به گلوی او اصابت نمود و او را ذبح کرد. امام حسین (علیه السلام) به زینب فرمود: کودک را بگیر. سپس هر دو کف دست راست را به زیر خون گلوی کودک گرفت، و چون کفهایش پر از خون شد، به سوی آسمان پاشید سپس فرمود:   آنچه مصیبت وارده را بر من آسان می کند این است که خداوند می بیند .

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: قطره ای از آن خون به زمین نیفتاد و برنگشت.

امام حسین (علیه السلام) فرمود: خداوندا، این فرزند من نزد تو کمتر از ناقۀ صالح نخواهد بود، خداوندا اگر در این وقت مصلحت در یاری ما ندانستی، ما را پاداشی بهتر از آن عنایت فرما ( که مضاعف شدن ثواب و درجات اخروی است)

بعضی چنین نقل کرده اند : آن حضرت طفل را میان لشکر آورد و به دو دست بلند نمود و فرمود:   آیا نمی بینید این طفل چگونه از تشنگی آتش گرفته ( مانند ماهی دهان باز و بسته میکند ) او را آب دهید .

بعد از لشکر، بعضی را سرزنش کردند و گفتند : اگر جرعه ای آب به این طفل برسد چه خواهد شد؟ در میان لشکر همهه افتاد. عمر سعد دید نزدیک است که شورشی در میان لشکر افتد، رو به حرمله کرد و گفت: چرا جواب حسین را نمی دهی؟

گفت: امیر، جواب پدر را بگویم یا پسر را ؟‌ کنایه از اینکه پدر را نشانه بگیرم یا پسر را . عمر سعد گفت: مگر سفیدی گلوی طفل را نمی بینی؟

حرمله اسب خود را تاخت و بر بلندی آمد. از مرکب پیاده شد و تیری روانه آن طفل کرد.آن طفل مثل مرغ سرکنده جان می داد.

ابی مخنف می نویسد:‌ آن تیر زهرآلود گوش تا گوش علیّ را برید   .

امام حسین (علیه السلام) خونها را در کف دست جمع می کرد و به هوا می پاشید و می فرمود: خدایا، براین قوم گواه باش، گویا اینها نذر کرده اند احدی از خاندان پیغمبرت را باقی نگذارند. سپس حضرت با طفل کشته شده خود برگشت در حالی که خون از گلوی آن طفل به سینۀ‌ حضرت جاری بود

خوارزمی نیزمی نویسد:‌ حسین (علیه السلام) از اسب پیاده شد و برای دفن کودک زمین را گود نمود، وبدن او را بخونش مالید، و بر او نمازگزارد و او دفن کرد. بسیاری از مورّخین عامّه نیز مانند شیعه نقل کرده اند که سیدالشهداء (علیه السلام) با شمشیر زمین را گود کرد، و آن طفل را دفن نمود.

ابوخلیق را پیش مختار بردند. مختار از او پرسید: ای ملعون، درکربلا هیچگاه دلت به حال آقای ما حسین (علیه السلام) سوخت؟

گفت: بلی ای امیر، یک مرتبه آنقدر دلم سوخت که مرگ خود را از خدا خواستم تا آن حالت زار حضرت را نبینم. فرمود: بگو ببینم چه وقت بود؟

گفت: امیر، هنگامیکه سید الشهداء (علیه السلام) طفل کشته خود را زیر عبا گرفت، و از میدان برگشت، رو به خیمه ها کرد. من تماشا می کردم، دیدم زنی مجلّله، چادر به سر و نقاب به صورت، بیرون خیمه ایستاده، گویا مادر آن طفل بود که انتظار بچّه اش می برد.

همینکه امام حسین (علیه السلام) چشمش به مادر افتاد که منتظر ایستاده، برگشت مقداری صبر کرده، دوباره رو به خیمه آورد. باز خجالت کشیده، برگشت. تا سه مرتبه امام رو به خیام رفت و برگشت. و از مادر علی اصغر خجالت کشید. چون آن حالت امام حسین(علیه السلام) را دیدم جگرم کباب شد. مختار گفت:‌ای ملعون، آخر چه شد؟ گفت: امیر، بالاخره امام از مرکب پیاده شد،طفل را روی زمین نهاد، و با غلاف شمشیر قبری حفر نمود، برآن طفل نماز خواند و او را به خاک سپرد و برگشت.

مختار از شنیدن این گفتار صیحه ای کشید، افتاد و غش کرد. بعد از به هوش آمدن، گریبان درید و بر سر و سینه زد و فرمود:‌این حالت آخر امام حسین (علیه السلام) دلم را از همه بیشتر سوزانید که نخواست بعد به بدن این طفل کسی آزار برساند، یا سرش را ببرند، و یا در زیر سمّ اسبها پایمال شود. به ابو ایّوب غنوی- که سرکردۀ بیل داران بود- سری از شهداء نرسید، لذا به بیل داران دستور داد تا زمین کربلا را زیر و رو کردند، و جسد آن طفل را یافتند، و بیرون آورده سرش را بریدند، و بر سر نیزه زدند و به کوفه آوردند. ابو خلیق گوید: خودم در حضور ابن زیاد بودم که سر حسین (علیه السلام) با سر علی اصغر هر دو در میان یک طشت بود، و نیز سائر سرها در میان طبقها و سپرها درحضور نهاده بود، و دائماً صورت حسین (علیه السلام)‌ محاذی صورت علی اصغر بود.

 

 

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

مهر ۱۳۹۴
ش ی د س چ پ ج
« شهریور   آبان »
 123
45678910
11121314151617
18192021222324
25262728293031