مهر
18
1394

تفسیر سورۀ آل‌عمران

چکیدۀ جلسۀ دوم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِِ
الم (۱) اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ (۲) نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ (۳) مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ (۴) إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفى‏ عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ (۵) هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحامِ کَیْفَ یَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۶)

قرآن متن اسلام است که هیچ حاشیه‌ای در آن نیست، چنان‌چه دوران پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» هم متن ـ بی‌حاشیۀ اسلام ـ است. بنابراین ضرورت دارد که در قرآن و دوران پربرکت زندگی خستگی‌ناپذیر حضرت رسول اعظم «صلی الله علیه و آله و سلم» تدبر شود، تا ما که بناداریم دولت و جامعۀ اسلامی مبتنی بر قرآن را پایه‌گذاری کنیم، نقشۀ راهی متقن در اختیار داشته باشیم. برای روشن‌شدن مطلب، لازم است که مختصری دربارۀ جو و فضای کلی سوره‌های قرآن سخن بگوییم.
موضوع، محور، هدف قرآن
قرآن کتاب الهی که از مبدأ هستی بر قلب نازنین پیامبر اعظم «صلی الله علیه و آله و سلم» نازل شده است، کتابی است که برای بشر وضع شده است، یعنی موضوع آن بشر است: «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ کِتاباً فِیهِ ذِکْرُکُم» [انبیاء: ۱۰] محور آن «معرفت الله» است و هدف آن هم هدایت بشر به طور عام «هُدىً لِلنَّاس» [بقره: ۱۸۵] و مومنان به طور خاص است: «هُدىً لِلْمُتَّقِین» [بقره: ۲] و این سه امر را در همۀ سوره‌های قرآن می‌توان مشاهده کرد. در واقع هدف اصلی قرآن آن است که انسان‌ و جامعۀ انسانی را بر محور باور به خدا بسازد، زیرا دلبستگی به خدا که برآمده از معرفت ناب است، توانی به انسان می‌بخشد که پشتوانۀ عمل او در همۀ شرایط است، به ویژه شرایط بحرانی و سختی که برای تحقق اهداف اسلامی بر روی زمین لازم است، پیموده شود. و قرآن چنین معرفت والای به مسلمانان می‌دهد که در سختی و آسایش تنها به خدا توجه کنند و هیچ‌گاه اسیر مطامع زودگذر دنیویی نشود، بلکه همواره قرب خدا را بجویند.
سوره‌های مکی و مدنی
اما در تقسیم‌بندی کلی سوره‌های قرآن به دو دستۀ سوره‌های مکی و مدنی تقسیم می‌شوند. منظور از سوره‌های مکی سوره‌هایی هستند که از بعثت نبوی تا هجرت ـ به مدت ۱۳ سال ـ نازل شده‌اند و مقصود از سوره‌های مدنی سوره‌های هستند که از بدو ورود رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» به مدینه تا پایان عمر پربرکت ایشان ـ به مدت ۱۰ سال ـ فروفرستاده شده‌اند. اما برخلاف تصور برخی ملاک تقسیم سوره‌های مکی و مدنی؛ آن نیست که سوره در شهر مکه یا مدینه نازل شده باشد، بلکه با توجه به اینکه دورۀ پیامبری حضرت رسول اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» به دو دورۀ بعثت تا هجرت و هجرت تا رحلت تقسیم می‌شود، که دورۀ بعثت شهر مکه و دورۀ هجرت شهر مدینه مرکز اصلی فعالیت آن حضرت بوده است، سوره‌های قرآن به این دو نام خوانده می‌شوند. بنابراین اگر آیه‌ای در دوران هجرت؛ در مکه نازل شده باشد، ـ مثل آیات حج الوداع ـ این آیات مدنی محسوب می‌شوند، زیرا معیار سوره‌های مدنی را دارند.
مشخصۀ سوره‌های مکی
اما پرسش مهم آن است که مشخصۀ اصلی این دو چیست؟ به نظر می‌رسد که مشخصۀ اصلی سوره‌های مکی انسان‌سازی برای نهضت جهانی اسلام است. بعثت نبوی فرصتی بی‌مانند برای بشر است که همۀ استعدادهای انسانی خود را شکوفا کند و این فرصت با قرآن مهیا می‌شود و سوره‌های مکی این فرصت را در اختیار بشر می‌گذارند. پیامبر اعظم «صلی الله علیه و آله و سلم» در زمان اقامت در مکۀ معظمه و تا پیش از هجرت به مدینه و تأسیس نظام و دولت اسلامی؛ در مرحلۀ نخستین بعثت یعنی انقلاب اسلامی بودند و همۀ تلاش ایشان هدم نظام کفر و شرک و مبارزۀ بی‌امان با سلطۀ جاهلیت بر جان بشر بود. مشخصۀ دوران جاهلیت؛ فساد و ستم اشباع‌شده و دشمنی‌ها و خباثت‌های انسان‌های حیوان‌صفت با حق و حقیقت است که آن مشخصه؛ فضای جامعۀ مکه را پرکرده بود، و قرآن کریم با توحید ناب و نفی عبودیت غیرخدا این دوران تیره را به دوران نورانی اسلام تبدیل کرد. روح توحید آن است که انسان غیرخدا را نپرستد، و همۀ قید و بندهایی که به دور بشر بسته شده است، گسسته گردد، در این صورت است که حقیقت اسلام ناب و رستگاری حقیقی رخ می‌نماید که دنیا و آخرت بشر را تأمین می‌کند. و سوره‌های مکی این روح را در انسان‌ها زنده می‌کند.
بنابراین محور اصلی سوره‌های مکی «تبلیغ الی الله و معرفی ذات اقدس حق تعالی و معرفی اسلام» [صحیفۀ امام؛ ۲/۴۱۰] و اصول باورهای ایمانی و خطوط کلی اخلاق الهی است تا انسان‌ها را بسازد، [همان؛ ۴/۳۱۹] انسان‌هایی که آمادۀ کارهای سخت مراحل بعدی و پیاده‌کردن نقشۀ الهی بر روی زمین باشند. اما انسان‌سازی امری مستمر و همیشگی است و در همۀ مراحل بعثت تا قیامت استمرار دارد، بنابراین بعثت، امری همیشگی است که تا قیامت حضور پیشبرنده و پیشرونده دارد، و تا قیامت این سوره‌ها زنده هستند و جان انسان‌ها را در همۀ مراحل حرکت به سوی خدا هدایت می‌کنند.
مشخصۀ سوره‌های مدنی
پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» به محض ورود به مدینۀ منوره نخستین حکومت اسلامی بر مبنای قرآن کریم را پایه‌گذاری کردند، [صحیفۀ امام؛ ۱۵/۱۲] بنابراین سوره‌های مدنی مبین اسلام، در مرحلۀ نظام‌سازی تا جامعه‌سازی هستند و امت اسلامی حول قرآن و ولایت شکل بگیرد. به این دلیل علاوه بر اصول باورهای ایمانی و اخلاقی؛ دربارۀ احکام به تفصیل بحث شده است، و دشمن‌شناسی عمیقی ـ شناخت منافقان و بیماردلان که دشمنان داخلی هستند و کافران اهل کتاب و مشرکان که دشمنان بین‌المللی و بیرونی جامعۀ اسلامی هستند، ـ ارائه داده است تا جامعۀ اسلامی در شکل‌گیری خود هم از مبانی ایمانی به عنوان پایه بهره ببرد و هم اخلاق الهی ستون آن شود و هم احکام و قوانین الهی آن را شکل دهد و فریب دشمنان متعدد اعم از دورنی و بیرونی را نخورد.
تفاوت سوره‌های مکی و مدنی
پس در سوره‌های مدنی آن‌چه به قوام جامعه بر می‌گردد و جز وظایف نظام و دولت اسلامی است، مورد توجه بیشتری واقع است، و اموری چون احکام متعدد دینی، شناخت منافقان و اهل کتاب و افشای دشمنی‌های این دو جریان و ترغیب به جهاد را در این سوره‌ها می‌بینیم. اما در سوره‌های مکی وظایف نظام و دولت اسلامی به طور اخص نیامده است، بلکه به جنبۀ انسان‌سازی توجۀ بیشتری شده است، و محور اصلی این سوره‌ها؛ باورهای دینی به ویژه توحید، معاد و نبوت است، تا انسان‌های طراز اسلام تربیت شوند، انسان‌هایی که برای رسیدن به مقاصد الله قیام می‌کنند و برای رسیدن به هدف توحیدی استقامت دارند. و چنان‌چه عرض شد، این امری دائمی است و پایانی ندارد.
بنابراین هدف اصلی قرآن هدایت بشر به سوی قرب الهی است، این امر با انسان‌سازی ممکن می‌شود، یعنی انسانی که در نهاد و فطرتش استعداد رشد و فعلیت است، لازم است، صعود داده شود. و قرآن انسان را در همۀ ابعاد فردی و اجتماعی‌اش رشد می‌دهدو هدایت می‌کند. و این امر در سراسر آیات قرآن مشهود است، منتها جهت اصلی سوره‌های مدنی جمعی و اجتماعی است و جهت اصلی سوره‌های مکی فردی است.
لزوم تفسیر
در بحث پیشین مشخص شد که قرآن کریم نقشۀ الهی در روی زمین است که بشر را به هدف و مقصد نهایی که قرب خداست، می‌رساند و هم دنیای او را آباد می‌کند و هم سعادت آخرت او را تأمین می‌نماید، به شرط اینکه با انس بگیریم و در آن تدبر و به آن عمل کنیم. از این‌جاست که بحث تفسیر قرآن اهمیت پیدا می‌کند. زیرا باید با قرآن ارتباط برقرار کرد، و از آن توشه گرفت که مقدمۀ آن فهم و تدبر در قرآن است، امری که با تفسیر حاصل می‌شود.
تذکر این نکته هم ضروری است که معرفت قرآنی، تنها معرفت فردی نیست، بلکه در کنار آن، معرفت جمعی هم است، و باید گفت: معرفت اصلی که از قرآن استخراج می‌شود، معرفت جمعی است که با آن اطاعت جمعی و خطی تحقق پیدا می‌کند، منظور از معرفت جمعی آن است که خداوند برای سعادت بشر نقشه‌ای در زندگی بشر طراحی کرده است که حرکت در مسیر این نقشه؛ او را به اهداف الهی به ویژه قرب الهی می‌رساند. اما پیمودن این مسیر و رسیدن به این اهداف با اطاعت جمعی تحت هدایت پیامبر خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» و سپس ائمۀ اطهار علیهم السلام و به تبع آن‌ بزگواران علماء ربانی امکان‌پذیر است.
«بى‏استثنا دعوت‌هاى خدا حتى در آن چیزهایى که وظایف شخصى افراد است، روابط شخصى افراد است بین خود و خدا، از معناى اجتماعى و سیاسى برخوردار است… حتى در ادعیه… مشحون است از اینکه مردم را بسازند براى یک امر بالاتر از آن چیزى که مردم عادى تصور مى‏کنند. دعوت به توحید، دعوت به تهذیب نفس، دعوت به اعراض از دنیا، دعوت به خلوت با خداى تبارک و تعالى، معنى‏اش این نبوده است که مردم توى خانه‏ هایشان بنشینند و از مصالح مسلمین غفلت کنند و مشغول ذکر و دعا باشند…پیغمبر اکرم در عین حالى که وظایف شخصى خودش را بجا مى‏آورد و خلوت‌ها با خداى تبارک و تعالى داشت، تشکیل حکومت داد…مردم را دعوت کرد به دیانت و دعوت کردند بعد به اجتماع…دعا مى‏کرد، ولى همان دعا هم خودسازى و هم مردم‌سازى بود و مردم را تجهیز مى‏کرد براى مقاومت. تمام ادعیه‏اى که در لسان او و ائمه مسلمین واقع شده است… در عین حالى که دعوت به معنویات است، از راه دعوت معنویات، تمام مسائل مسلمین اصلاح مى‏شود.» [صحیفۀ امام؛ ۱۸/۴۲۲]
بنابراین لازم و ضروری است که تفسیر معرفت‌زا باشد، اما نه تنها معرفت فردی؛ بلکه در مقامی بالاتر معرفت جمعی و خطی به مخاطب خود بدهد تا بتواند نقشۀ الهی را درک کند و در اطاعتی جمعی به سوی اهداف الهی و قرآنی حرکت کند.
تفسیر سورۀ آل‌عمران
با این مقدمه وارد بحث اصلی خود یعنی تفسیر سورۀ مبارکۀ آل‌عمران می‌شویم و از خداوند متعال توفیق ادب می‌خواهیم تا بتوانیم در حد توان خود از این خان پرنعمت الهی بهره ببریم.
سورۀ مدنی
سورۀ ال‌عمران از سوره‌هایی است که در مدینه نازل شده است، گفتیم که نخستین سوره‌ای که در مدینه نازل شده است، سورۀ مبارکۀ بقره است که در ترتیب نزول هشتاد و هفتمین سورۀ نازل‌شده است، بعد از آن سورۀ انفال نازل شده و سپس سورۀ مبارکۀ آل‌عمران. بنابراین سورۀ آل‌عمران در ترتیب نزول هشتاد و نهمین سورۀ قرآن است. اما از محتوایی ادامۀ منطقی سورۀ مبارکۀ بقره است.
هدف سوره
بنابراین هدف اصلی این سوره جامعه‌سازی است، به تعبیر دیگر تحقق جامعۀ اسلامی است. گفتیم که هدف اصلی قرآن هدایت بشر به قرب الهی است، راهنمایی بشر است تا به مقام انسانیت خود معرفت پیدا کند و به آن برسد. این امر هم در جهت فردی است و هم جمعی و اجتماعی. یعنی قرآن هم فرد را به هدف نهایی‌اش می‌رساند و هم اجتماع و جامعۀ بشری را به سرمنزل مقصود می‌رساند. محور قرآن هم معرفت الله و قرب الله و لقاء الله است، پس هدف هدایت بشر به قرب الهی است، و این هدف نهایی از آفرینش انسان است و قرآن هم که کتاب انسان‌سازی است همین هدف را تعقیب می‌فرماید.
هدف سورۀ مبارکۀ آل‌عمران تحقق جامعۀ اسلامی است. با توجه به این‌که سورۀ مبارکۀ آل‌عمران طی پنجاه آیه یعنی آیان ۱۲۱ تا ۱۶۸ واقعۀ غزوۀ احد بیان شده است، باید سال نزول آن سال سوم هجرت باشد، یعنی در زمانی که حکومت و دولت اسلامی نبوی در مدینه پا گرفته بود و مسلمانان قدرتی پیدا کرده‌اند. فضای مدینه پس از غزوۀ بدر و پیروزی قاطع مسلمانان بر مشرکان مکه به نوعی اعتماد بنفس به مسلمانان بخشیده بود، و رشدی در جامعۀ نوپای اسلامی ایجاد کرده بود که موجب می‌شود که مسائل این جامعه پیچیده‌تر از گذشته شود. از سوی دیگر دشمنی‌های مشرکان و یهودیان مدینه و مسیحیان نجران از بیرون و تلاش منافقان از درون نیز از دیگر مسائل روز مسلمانان بود. غزوۀ احد دومین جنگ مسلمانان با مشرکان قریش بود که به دلیل غرور مسلمانان به شکست آنان انجامید، شکستی که با غزوۀ حمراء الاسد تا حدودی جبران شد. و این سوره به این فضا توجه دارد. در این سوره به وحدت و اتحاد مسلمانان و صبر و استفامت در راه تحقق اهداف اسلامی توجۀ ویژه شده است و مسلمانان را توجه داده است که لازم است که خود و جامعۀ خود را از فرهنگ جوامع جاهلی چون غرور پاک کنند و صرفاً به خدا متکی باشند. هم‌چنین این سوره نشان می‌دهد که اهل کتاب خطری جدی برای جامعۀ اسلامی است که هم انسجام درونی آن را نابود می‌کند و هم دین نوپای آنان را دچار باطل و التقاط می‌نمایند. راه برون‌رفتن از التقاط و باطل‌گرایی هم توجه به متن قرآن و بهره‌گیری از راسخون فی العلم است.
محور سوره
اما محور این سوره توحید تدبیری و ربوبی الهی است، و نشان داده می‌شود که همۀ موجودات عالم، از جمله مسلمانان در حیطۀ ربوبی و تدبیری الهی هستند. این حقیقت در آیات متعدد، و هم‌چنین در داستان آل‌عمران یعنی مریم و عیسی و زکریا و یحیی بروشنی بیان می‌شود. آیات توحیدی این سوره چون آیات «شهد الله» و «قل اللهم مالک الملک» هم این حقیقت را تشریح می‌فرمایند.
انسجام درونی سوره
مرحوم علامه معتقدند که همۀ ۲۰۰ آیۀ این سوره با هم نازل شده است [المیزان: ۳/۵] و حضرت استاد آیت الله جوادی آملی هم بر این امر اصرار دارند. [تسنیم:] بنظر حقیر انسجام درونی سورۀ آل‌عمران از آیه نخست تا آخرین آیه از ابتدا تا انتها امری است که نمی‌توان از کنار آن گذشت. این انسجام کاملاً در کل سوره و آیات آن مشهود است. اما این دلیل نمی‌شود که بگوییم همۀ آیات با هم نازل شده است. حداقل واقعۀ نجران که مربوط به مسیحیان نجران است و این سوره به آن اشاره دارد، در سالی جز سال سوم رخ داده است. [در جای خود بحث خواهیم کرد که مورخان تقریباً اتفاق دارند که مباهله در ذیحجۀ سال دهم است، اما این اتفاق با واقعیات تاریخی خوانش ندارد. مرحوم علامه براین باورند که سال ششم سال مباهله بوده است. ان شاء الله در جای خود بحث خواهیم کرد.] بنابراین انسجام سورۀ آل‌عمران مسلم است، و دلیل آن را باید در هدف و محور سوره جستجو کرد.
فضای سوره
اما نکتۀ مهم دربارۀ این سوره که آن را از سورۀ بقره جدا می‌کند، فضای ناآرامی است که سوره آن را تبین می‌فرماید. یعنی سوره نشان می‌دهد که فضای بیرونی جامعه و حکومت اسلامی ـ یعنی مدینه ـ ناآرام است. مسلمانان با سه جریان عمده که دشمن آنان بودند، دست به گریبان بودند، مشرکان مکه، اهل کتاب و منافقان. فضای دشمنی‌های با مشرکان؛ درگیری و جنگ رودررو بود، غزوۀ بدر و غزوۀ احد و غزوۀ حمراء الاسود که این سوره به آن اشارۀ آشکار دارد، و مسلمانان را توجه می‌دهد که تحقق اهداف اسلامی، جنگ، شهادت و خسارت و مشکلات دارد. چه بسا مومنان به دلایل داخلی چون سرپیچی از فرماندهی خود و خروج از مسیر اطاعت جمعی ـ که گفتیم در معرفت خطی نمود پیدا می‌کند ـ به نتیجۀ مطلوب نرسند و شکست بخورند، که نمونۀ عینی آن جنگ احد است. بنابراین باید به مسیر اطاعت جمعی با انسجام درونی و استقامت و صبر بازگردند. و فریب منافقان و تبلیغات آنان را نخورند. این یک جنبۀ فضای حاکم بر جامعۀ مدنی و این سوره، که بیشتر نظامی و سیاسی است.
اما فضای درگیری مسلمانان با اهل کتاب فرهنگی بود که آیات این سوره به آن اشاره دارد و مسلمانان را از افتادن در التقاط آنان برحذر می‌کند. بحث نصارای نجران و مباهله با آنان در این سوره به تفصیل آمده است. تاکید مکرر این سوره بر اسلام نشان از آن دارد که محور حقیقی جامعۀ اسلامی اسلام است نه ادیان و مکاتب بشرساخته. در چنین فضایی است یهودیان که دور مدینه جمع بودند، احساس خطر کردند و توطئه‌های شروع می‌شود. همین نگرانی به روم و ایران دو ابرقدرت اصلی آن دوران هم سرایت کرده بود. ما در تفسیر این سوره باید به این فضا توجه داشته باشیم.
بنابراین می‌توانیم بگوییم که این سوره راهنمایی بسیاری خوبی برای ماست در روابط بین‌المللی ما در امور سیاسی و نظامی و فرهنگی. هم‌چنین راهنمایی وحدت و استقامت و صبر در راه تحقق اهداف اسلامی است.
ارتباط سورۀ آل‌عمران و سورۀ بقره
یکی از مطالبی که در تفسیر باید به آن توجه کرد، ارتباط سوره‌ها با هم است، به ویژه با این نگاه که ترتیب چینش سوره‌ها و آیات درون سوره‌ها به این ترتیبی که ما در خدمت آن هستیم، توقیفی است و توسط شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بنا نهاده شده است. اما ارتباط دو سورۀ بقره و آل‌عمران از چند جهت کاملاً مشهود است.
اولاً انسجام درونی این دو سوره با هم که نشان می‌دهد که سورۀ آل‌عمران ادامۀ منطقی سورۀ بقره است،. هر دو سوره هدایت انسان در وجۀ جمعی و اجتماعی آن و تحقق جامعۀ اسلامی را مدنظر دارند. این امر در ضمن تفسیر روشن می‌شود. دوم ابتدای هر دو سوره با حروف مقطعۀ «الم» شروع می‌شود. براساس مبنایی که مرحوم علامه دربارۀ حروف مقطعه دارند که این حروف با محتوای سوره تناسبی تام دارد. بنابراین باید گفت که محتوای این دو سوره هم دارای تناسب و هماهنگی است، و هر دو یک راستا هستند. زیرا هر دو با «الم» شروع می‌شوند. عرض هم شد که هماهنگی این دو سوره با هم مشهود و مشخص است.
مطلب دیگر آن‌که آیات پایانی سورۀ مبارکۀ بقره یعنی آیات ۲۸۴ تا ۲۸۶ با بحث توحید ربوبی و نبوت و کتب آسمانی و دعای مومنان برای تحمل بار مسئولیت الهی خاتمه می‌یابد: «لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ (۲۸۴) آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ (۲۸۵) لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَهَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ (۲۸۶)
آیات آغازین این سوره یعنی آیات دوم تا نهم این سوره هم همین مضمون را بیان می‌کند و بدین‌سان نشان می‌دهد که سورۀ آل‌عمران ادامه سورۀ بقره است: «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ (۲) نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ (۳) مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ (۴) إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفى‏ عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ (۵) هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحامِ کَیْفَ یَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۶) هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَهِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (۷) رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (۸) رَبَّنا إِنَّکَ جامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ (۹)
در حقیقت فصل پایانی سورۀ مبارکۀ بقره به فصل نخست سورۀ آل‌عمران وصل می‌شود.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در شروع هر سوره ـ به استثناء سورۀ مبارکۀ توبه ـ آمده است و بیان شد که بسمله ۱۱۴ بار نازل شه است، یک‌بار ضمن سورۀ نمل و ۱۱۳ بار در شروع هر سوره. اما مطلب مهم آن است که بسم الله در آغاز هر سوره با مفاد آن سوره ارتباط دارد. به تعبیر دیگر بسم الله الرحمن الرحیم در آغاز هر سوره معنای خاصی را دارد، که هماهنگ با محتوا و مضمون و هدف سوره است و در همۀ سوره‌ها به یک معنی نیست. یعنی در کنار معنای عام این آیۀ شریفه باید، معنای خاص آن سوره را هم کشف کرد. در معنای عام «الله» اسم جامع و اعظم الهی است، که موصوف به دو صفت «الرحمن» رحمت عام و «الرحیم» رحمت خاص است. و ما موظف هستیم که همۀ کارهای خود را با نام الله شروع کنیم و ادامه دهیم و خاتمه دهیم، از جملۀ همۀ سوره‌های قرآن را هم با نام الله آغاز کنیم و ادامه دهیم و ختم کنیم. اما در کنار این معنای عام موظف هستیم که معنای خاص آن را هم در آغاز این سوره را کشف کنیم، کشف این معنی در انتهای تفسیر و در جمع‌بندی میسر است. اما اجمالاً می‌توانیم بگوییم که ما آغاز می‌کنیم سورۀ آل‌عمران را به نام الله که تدبیریش بر همۀ موجودات و انسان‌ها سایه افکنده است و با رحمت رحمانی خود که جلوۀ جلال و جمال است، عالم را تدبیر می‌کند و بر کافران و معاندان احاطه دارد و با رحمت خاص خود مومنان و جامعۀ اسلامی را تدبیر می‌فرماید و ساخت و تحقق جامعه اسلامی جز با تدبیر ربوبی و رحمت خاصۀ الهی امکان ندارد. و این مطلبی است که در کل سوره سایه افکنده است.

 

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی

مهر
18
1394

فضیلت‌های فراموش‌شده

‌ چکیده جلسه اول

لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کان َیَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً [احزاب: ۲۱]
بنا شد که از این جلسه در ابتدای مباحثۀ خود مختصری دربارۀ آداب و سیرۀ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سخن بگوییم. این جلسه مقدمه‌ای عرض کنم و ان شاء الله از جلسۀ بعد وارد متن شویم.
قرآن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم را «اسوۀ نیکو» معرفی می‌کنند، «اسوۀ» به معنای اقتداکردن و پیروی‌کردن است. [کتاب العین: ۷/۳۳۳] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شخصیتی است که شایستگی دارند که به ایشان در همۀ شوون زندگی ـ گفتار و کردار؛ شوون فردی و اجتماعی ـ اقتداء شود، و این تکلیف و وظیفۀ همیشگی مسلمانان است که لازم است که در همۀ شوون خود به ایشان تأسی و اقتداء کنند. و این اقتداء و تأسی تکلیف هرکسی است که به خدا و روز جزا امید بسته است، و هرگز از خدا غافل نیست، و چون توجۀ دائمی به خدا دارد و هدفش آبادی آخرتش است، لازم است که به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم اقتداء کند.
بنابراین اگر ما مومن به حقیقت معنی هستیم، لازم است که رفتار و روش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم را یاد بگیریم و عمل کنیم. در این صورت است که اجتماع و جامعۀ ما جامعۀ نبوی خواهد بود. مرحوم علامۀ طباطبائی کتابی تألیف فرموده‌اند تحت عنوان «سنن النبی» که در دسترس همگان است. ما برمبنای این کتاب و برخی کتاب‌های دیگر، آداب و فضیلت‌هایی را بیان می‌کنیم که من و شما باید به آن متصف شویم و از زندگی پربرکت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‌آموزیم. آداب و فضایلی که متاسفانه در هیاهوی زندگی ماشینی امروزۀ ما گم شده است. باشد که با اقتداء به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مقام ایمان حقیقی برسیم.
شروع بحث را با چند روایت از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ائمۀ اطهار به عنوان تیمم و تبرک آغاز می‌کنیم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ یَأْخُذُ بِآدَابِ‏ اللَّهِ» «لازم است که مومن آداب الهی را اخذ کند و بگیرد» [وسائل الشیعۀ: ۲۱/۵۴۱] راوی می‌گوید که از امام صادق صلوات الله علیه شنیدم که می‌فرمودند: «وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم کَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَیَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا یَزِلُّ وَ لَا یُخْطِئُ فِی شَیْ‏ءٍ مِمَّا یَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ فَتَأَدَّبَ بِآدَابِ‏ اللَّه»‏ [الکافی: ۱/۲۶۶] چگونه پیامبر خدا چنین هستند؟
در مستدرک الوسائل آمده است که از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیده شد: «مَنْ أَدَّبَکَ» «چه کسی شما را ادب آموخت؟ و اخلاق شایسته داد؟» آن حضرت فرمودند: أَدَّبَنِی رَبِّی» [مستدرک الوسائل: ۸/۳۹۷] «پروردگارم مرا اخلاق شایسته داد و ادب آموخت.» در روایتی دیگر فرمودند: «أَدَّبَنِی رَبِّی فَأَحْسَنَ تَأْدِیبِی» [بحارالانوار: ۶۸/۳۸۲] «پروردگارم مرا به بهترین اخلاق و ادب، ادب آموخت.» این بهترین اخلاق و بهترین و نیکوترین ادب چیست؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم پاسخ می‍دهند: أَدَّبَنِی رَبِّی بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاق» [ارشاد القلوب: ۱/۱۶۰] «پروردگارم مرا به نیکوهایی اخلاق مودب کرد.» پس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم اولاً مستقیماً توسط خدای تبارک و تعالی مودب به آداب الهی شده است. ثانیاً این آداب الهی؛ بهترین ادب است، ثالثاً عبارت است از مکار اخلاق و رابعاً ما با تأسی به ادب و اخلاق رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با واسطۀ مودب به آداب الهی می‍شویم و بهترین اخلاق را می‌آموزیم و عمل می‌کنیم. به این دلیل است که امام صادق علیه السلام فرمودند:
«إِنِّی لَأَکْرَهُ لِلرَّجُلِ أَنْ یَمُوتَ وَ قَدْ بَقِیَتْ عَلَیْهِ خَلَّهٌ مِنْ خِلَالِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم لَمْ یَأْتِهَا» [الفقیه: ۳/۴۶۶] «دوست ندارم که مومنی بمیرد و خصلتی از خصلت‌های رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر گردن او باقی مانده باشد و انجام نداده باشد.» هم‌چنین امیرالمومنین علیه السلام پس از آنکه مدعیان دورغین امید به رحمت خدا و ترس از عذاب الهی را تقبیح می‌فرمایند، بیان می‌کنند: وَ لَقَدْ کَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم کَافٍ‏ لَکَ‏ فِی‏ الْأُسْوَهِ» [نهج البلاغۀ: ۲۲۶] «و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم براى تو کافی که اسوه و مقتدای تو باشد.»

 

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی

مهر
18
1394

ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۴۶

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی:
بِسْمِ‌اللهِ‌الرَّحْمنِ‌الرَّحِیم
أُولئِکَ ‌الَّذِینَ‌کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَزْناً (۱۰۵)
ذلِکَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِما کَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آیاتِی وَ رُسُلِی هُزُواً (۱۰۶)

آیات ۱۰۲ تا ۱۰۴ زیانکارترین انسان‌ها را معرفی فرمود. در آیات بعدی این گروه بیشتر معرفی می‌شوند و سرنوشت تلخ آنان بازگو می‌شود.
آیه ۱۰۵
أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوابِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَزْناً
ترجمه
آنان کسانى‏اند که نشانه‌های پروردگارشان و دیدار او را انکار کردند. در نتیجه کردارشان تباه شد و روز قیامت براى آنها وزن و سنگینی نخواهیم نهاد.

اندیشه سکولار
زیانکارترین مردمان بیشتر معرفی می‌‌شوند: نخست: «أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ» «آیات رب» نشانه‌های ربوبیت خدا در جهان درون و بیرون انسان و معجزات الهی است. [المیزان: ۱۳/۴۰۰] آنان آیات خدا را انکار می‌کنند، یعنی به خدا ایمان و باور قلبی ندارند، به تعبیر امروزی سکولار می‌اندیشند. شاید در ظاهر هم دین را قبول داشته باشند، اما خدا و دین در زندگی آنان نقشی ندارد و آیات و نشانه‌های الهی را مستقل می‌پندارند.

انکار قیامت
دوم«وَلِقائِهِ» لقا‌ی خدا ـ یعنی معاد ـ را هم انکار می‌کنند. طبعاً چنین افرادی اصل دین و پیامبران الهی را انکار می‌کنند. حال یا کفر اعتقادی یا کفر عملی. توجه شود که از معاد به لقاءالله تعبیر فرمود تا نشان دهد حقیقت معاد و قیامت، بازگشت به خدا و دیدار خداست یا دیدار جمال الهی که بهشت است تا رضوان الهی و تقرب الی‌الله یا دیدار جلال الهی است که عذاب و دوزخ است.
پس حقیقت زیانکارترین افراد مشخص شد، آنان در قلب خود خدا، قیامت و نبوت و دین را انکار می‌کنند. یعنی کافر هستند. باز تاکید می‌کنم که کفر عملی هم در زیانکاری با این گروه شریک هستند، اگرچه کفر اعتقادی زیانکارترین هستند.

حبط اعمال
«فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ»، «حَبط» به معنای سقوط همراه محو شدن است. [التحقیق: ۲/۱۶۷؛ تفسیر تسنیم: ۱۰/۵۶۸] اما در اصطلاح قرآن، «حبط» نابودی و بطلان عمل و سقوط تاثیر آن است. [المیزان: ۲/۲۱۷] اعمال و کردار این افراد که دچار کفر شده‌اند، در دنیا و آخرت باطل می‌شود. زیرا ملاک تأثیرگذاری عمل آن است که عمل صالح باشد که آن هم مبتنی بر ایمان است:«مَنْ عَمِلَ صالِحاًمِنْ ذَکَرٍأَ وْأُنْثى ‏وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ماکانُوا یَعْمَلُونَ»[النحل: ۹۷] کافران که در دنیا، برای حق وزنی قائل نیستند و راه باطل را می‌روند، هیچ بهره‌ای از سعادت ندارند: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»[فاطر: ۱۰]
«سخنان پاکیزه به سوى او[خدا] بالا مى‏رود و کار شایسته به آن رفعت مى‏بخشد.» منظور از سخنان پاکیزه، کلامی است که به سعادت ابدی انسان بینجامد و آن باورهای حق است که عبارت از باور توحیدی و ایمانی است که انسان را به مقام قرب الهی می‌رساند و کارهای شایسته که مورد قبول ذات اقدس اله است، عملی است که برآمده از ایمان توحیدی باشد که موجب می‌شود رفعت و بلندی ایمان والاتر باشد.
انسان بی‌ارزش
اما عملی که برگرفته از ایمان نباشد، موجب قرب نیست و انسان را رفعت نمی‌بخشد، وقتی چنین شد: «فَلا نُقِیمُ لهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَزْناً» آنان در قیامت وزنی ندارند. زیرا «وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَق» [اعراف: ۸] حق واحد سنجش باورها و اعمال و میزان سنجش آدمیان است، وقتی عملی خارج از دایره حق باشد، هیچ وزن و ارزشی ندارد، و صاحب چنین عملی هم بی‌ارزش است. زیرا او هیچ عمل نیکو و شایسته‌ای ندارد که برای آن وزنی بتوان تصور کرد. بنابراین کسانی که به نشانه‌های پروردگار و دیدار او کافر هستند، هیچ ارزشی ندارند و کردار آنان هم پوچ است و سنگینی‌ای ندارد. و این حقیقتی است که در قیامت ظهور پیدا می‌کند.

دو نوع حبط
تذکر این نکته ضروری است که حبط اعمال دو نوع است: محض و غیرمحض. حبط محض مخصوص کفار و مشرکان و مرتدان است که آنان به‌منزله مردگان هستند که هیچ اثری از هستی ندارند. اما حبط غیرمحض مخصوص مومنان گناهکاری است که اسیر هواهای نفسانی هستند، آنان چون بیمارانی هستند که برخی از اعمالشان باطل می‌شود. [تفسیر تسنیم: ۱۰/۵۸۵ ـ ۵۸۶] بنابراین همه انسان‌ها در معرض خطر حبط اعمال هستند. درست است که مصداق بارز این آیات کفار و مشرکان هستند، اما براساس قانون «جری» بر مومنانی که دچار شرک خفی و کفر عملی هستند، هم تطبیق دارد، منتها در اولی حبط کلی و کامل جاری است، یعنی به صورت کلی اعمالشان باطل و بی‌اثر می‌شود و در گروه دوم، حبط جزئی جریان دارد که بر اثر برخی گناهان، برخی اعمال‌شان باطل و بی‌اثر می‌شود: «اللَّهُمَّ وَ أَعُوذُ بِکَ… مِنَ الذَّنْبِ‏ الْمُحْبِطِ لِلْأَعْمَالِ» [الکافی: ۵/۴۶] بنابراین حبط عمل نتیجه زشت‌کاری انسان است که سرمایه عمر را در تجارتخانه دنیا می‌بازد و زیانکارترین افراد می‌شود، زیرا همه وجود خود را می‌بازد. در حقیقت او خودش را باخته است، و در قیامت نه توان بازگشت به دنیا را دارد تا جبران گذشته را بکند، و نه چیزی را می‌تواند به عوض این زیان ارائه دهد تا خود را برهاند.

آیه ۱۰۶
ذلِکَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِما کَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آیاتِی وَ رُسُلِی هُزُواً
ترجمه
این است حقیقت امرشان. سزای‌شان به سبب کفری که ورزیدند، و نشانه‏ها و پیامبران مرا به مسخره گرفتند، دوزخ است.

دلیل حبط اعمال
«ذلِکَ» حال و حقیقت وجود آنان چنین است که وصف می‌کنیم. [المیزان: ۱۶/۳۹۶]«جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ» آیه شریفه بیان چرایی و علت حبط اعمال و بی‌ارزش و بی‌وزن‌بودن آنان در قیامت را بیان می‌فرماید. «بما کَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آیاتِی وَ رُسُلِی هُزُواً» آنان چون کفر ورزیدند و آیات الهی و پیامبران خدا را به استهزا گرفتند، و پنداشتند که مرگ پایان کارشان است، سزای اعمال‌شان جهنم و دوزخ است.

زیان به توهم سود
اصل جزا به معنای پاداش است. [التحقیق: ۲/۸۳] منظور از «جَزاؤُهُمْ» فایده‌ای است که آنان از کار دنیایی خود می‌برند. و این کنایه‌ای زیباست، زیرا آنان سرمایه عمر خود را باختند، و سودی عایدشان نشد، بلکه همواره زیان کردند، و این زیان؛ دوزخ است که نتیجه و مکافات و پاداش کارشان در دنیاست! یعنی آنان که حالشان را توصیف کردیم، از کارهای خود هیچ فایده‌ای نبردند، مگر دوزخ که حرمان، عذاب و دوری از خداست. و چه زیانی از این بالاتر و سخت‌تر. و این همان حبط اعمال و وزن‌نداشتن در قیامت است که در آیات پیشین بیان شد.

لحن شدید آیات
قیامت روز حساب است، و در آن روز، اعمال خوب، وزن و سنگینی دارند و به‌حساب می‌آیند، اما اعمال و کردار ناشایست؛ چون پوچ هستند، هیچ وزن و سنگینی ندارند. بنابراین آنان از تلاش دنیایی خود، هیچ سودی نخواهند برد و این بزرگ‌ترین زیان است.
به لحن آیات شریفه توجه شود: اولاً آیات پنج‌گانه خطاب به پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله‌وسلم است و با «قُل» و پرسش «هَل» (آیا) شروع شد. و به پیامبر خود می‌فرماید، از مخاطبان قرآن بپرس آیا… ثانیاً از مخاطب پرسید که آیا می‌خواهد خداوند خبر مهمی را به او اعلام فرماید: «نُنَبِّئُکُمْ» «آیا شما را از خبر مهمی آگاه کنیم؟» ثالثاً موضوع خبر مهم را زیانکارترین اعمال قرار داد و توجه داد که نباید به ظاهر اعمال توجه کرد، بلکه ضرورت دارد که حقیقت اعمال را مدنظر داشت، زیرا قیامت محل ظهور حقیقت است. رابعاً بیان فرمود که زیانکارترین اعمال آن است که تلاش‌ افراد در پست‌ترین مراتب زندگی گم شود، و هیچ ذره‌ای از آن به آخرت راه نیابد، این یعنی‌ چسبیدن به حیات پست دنیوی. شدت این زمینگیری به‌حدی است که آنان می‌پندارند که کارهایشان خوب و نیک است. یعنی اگرچه آنان پرتلاش هستند و کارهایی می‌کنند که ظاهرش بسیار بزرگ و تأثیرگذار است اما از حقیقت تهی است و همین موجب می‌شود که زیانی عاید آنان شود که سخت‌ترین زیان باشد. خامساً علت این زیان را بیان می‌فرماید: آنان به آیات و نشانه‌های پروردگار و لقاء خدا کافر شدند. یعنی آنان چون به مبدأ و معاد کافر شدند، چنین زیان سختی کردند. و اعمالشان نابود و خودشان بی‌ارزش و بی‌وزن شدند. سودی که ‌نبردند، بلکه زیانی بزرگ عایدشان شد. پس دلیل اصلی زیان؛ اندیشه و باور ناصواب آنان است که آنان را به کفر کشانده و آیات رب و لقاء او را انکار می‌کنند. [الله‌شناسی: ۸ ـ ۱۳؛ با تلخیص] نتیجه اینکه آنان گرفتار چنان عذابی می‌شوند که اصلاً در مخیله‌شان هم نمی‌گنجد: ِ«وَ بَدالَهُمْ مِنَ‌اللهِ مالَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ‏» [زمر: ۴۷] «وآنچه را تصور نمی‌کردند، از جانب خدا برایشان آشکار مى‌شود».

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

مهر ۱۳۹۴
ش ی د س چ پ ج
« شهریور   آبان »
 123
45678910
11121314151617
18192021222324
25262728293031