فروردین
4
1398

سقیفه و غدیر – سوال صد و هشتم

چگونه جنگهای بصره، صفین و نهروان که جنگهائی با مسلمین بود را به جنگ با کفار تعبیر می کنید؟

✍پاسخ:

محمد بن یوسف گنجی شافعی در باب ۳۷ کفایت الطالب مستنداً حدیثی نقل نموده از سعید بن جبیر از ابن عباس که رسول اکرم صلی الله علیه و آله به ام سلمه فرمود:
این علی گوشتش گوشت من و خونش خون من است و او از من بمنزله هارون است از موسی الا اینکه پیغمبری بعد از من نمی باشد. ای ام سلمه این علی امیرالمومنین و سیدالمسلمین و مخزن علم من و وصی من و باب علم من است اوست برادر من در دنیا و آخرت و با من است در مقام اعلا و جنگ می کند با ناکثین و قاسطین و مارقین.
محمد بن یوسف گنجی بعد از نقل این حدیث اظهار نظر نموده و می گوید این حدیث دلالت کامله دارد که رسول خدا صلی الله علیه و آله وعده و به تحقیق امر به جنگ با سه طائفه را به علی علیه السلام داده بود.
مراد از ناکثین طلحه و زبیر و اطرافیان آنها بوده و مراد از قاسطین معاویه و اتباع او و مراد از مارقین خوارج نهروان بودند که تمامی آنها اهل آتش و قتل آنها واجب بوده است.
همچنین مستنداً در خبر است از مخنف بن سلیم که گفت ابوایوب انصاری که از کبائر صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله بود با لشکری آماده جنگ شد. به او گفتم کار تو ای اباایوب عجیب است تو همان هستی که در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله با مشرکین جنگ نمودی اینک آماده جنگ با مسلمانان شده ای! در جواب گفت:
“ان رسول الله امرنی بقتال ثلاثه الناکثین و القاسطین و المارقین” – رسول خدا مرا امر نموده بجنگ با سه طایفه که ناکثین، قاسطین و مارقین باشند.
پس اگر به حق قضاوت کنید تصدیق خواهید نمود که جنگهای علی علیه السلام جهاد بر حق و برای حفظ معنی و تاویل و حقیقت قرآن بوده و هرگز جنگ با مسلمین نبوده است چون اگر جنگ با مسلمین بود حتما آنحضرت از آن نهی می شد نه آنکه امر به آنها نماید.
بنابراین جنگهای امیرالمومنین علی علیه السلام از روی عدم حسن سیاست نبوده بلکه بدلیل نفاق و دوروئی افرادی بود که هیچگاه به دین اسلام ایمان نیاورده بودند و فرصتی پیش آمد تا کفر خود را به نمایش بگذارند.
شما اگر از روی علم و انصاف و بیطرفانه به رویه و رفتار حکومت شرعی کامل و خلافت پنج ساله آنحضرت و احکامی که به حکام ولایات و ماموران لشکری و کشوری صادر فرموده اند مراجعه نمائید تصدیق خواهید نمود که بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله روزگار سیاستمداری عادل، همچون علی علیه السلام به خود ندیده که دوست و دشمن معتقد به این امر هستند.
برای آنکه آنحضرت در ورع و تقوی امام المتقین بوده و در علم و دانش عالم به کتاب الله و تفسیر و تاویل و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و مجمل و مفصل آن و بعلاوه عالم به غیب و شهود بودند.

اسفند
26
1397

سقیفه و غدیر – سوال صد و هفتم

بله چنانچه به وقایع تاریخ مراجعه کنید خواهید دید همین فقدان سیاستمداری علی علیه السلام باعث بروز جنگ ها و خونریزی های فراوان شد. این موضوع استدلالی است که اهل سنت به عنوان وجه مثبت اجماع بعد از رحلت رسول الله صلی الله علیه و آله و انتخاب ابوبکر به عنوان فردی با تجربه و سیاستمدار بیان می کنند.

✍️پاسخ (بخش اول):

اگر مراد از سیاست، دروغ گفتن، حیله ورزیدن، دسیسه بکار بردن، حق و باطل را ممزوج و نفاق نمودن است که حاکمان ظالم در هر زمان برای حفظ مقام و منصب خود بکار برده و می برند، تصدیق می کنم که علی علیه السلام فاقد چنین سیاستی بوده و آنحضرت هرگز به این معنا سیاستمدار نبود.
چون این نوع اعمال شرارت و مکر و خدعه و تزویر است که مردان جاه طلب برای رسیدن به هدف و مقصد و حفظ جاه و مقام خود بکار می برند. در حالیکه سیاست، حقیقی آنست که با عدل و انصاف توام باشد و هر چیزی را در جای خود قرار دهد. اهل حق چون در طلب جاه و مقام فانی دنیایی نیستند، مایلند حق اجرا شود.
امیرالمومنین علی علیه السلام وقتی به خلافت ظاهری رسید فوراً تمام حکام و مامورینی که روی کار بودند معزول نمود. عبدالله بن عباس و دیگران عرض کردند خوبست قدری ابلاغ این حکم را به تاخیر بیندازید تا همه حکام و مامورین ایالات و ولایات به مقام خلافت شما تسلیم گردند.
حضرت فرمودند: از جهت حفظ سیاست ظاهری صلاح بینی نمودید ولی هیچ می دانید در مدتی که من حکّام ظالم جابر را بر مسند خود باقی بگذارم و به بقای انها ولو موقت و ظاهری راضی شوم، عندالله مسئول تمام اعمال آنها هستم و در موقع حساب باید جواب بدهم. قطع بدانید که علی هرگز چنین عملی را انجام نمی دهد.
طبری در تاریخ خود و ابن عبد ربه در عقد الفرید و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و دیگران نقل نموده اند که مکرر علی علیه السلام می فرمود: اگر ملاحظه دین و تقوی و عدل و انصاف نبود من از تمام عرب زیرک تر و مکارتر بودم.

لذا این فرمایش شما کاملا اشتباه است که گمان نمودید جنگ ها و خونریزی ها و پراکندگی از اطراف آن بزرگوار از جهت عدم سیاست بوده بلکه علل دیگری داشته که از مجال بحث ما خارج است که به صورت مبسوط به آن پرداخته شود اما برای رفع ابهام به بعضی از آنها اشاره می نمایم.

اسفند
25
1397

سقیفه و غدیر – سوال صد و ششم

بعضی اخبار از ابوهریره نقل شده که علی مامور گردید که با ابوبکر تواماً به مکه بروند‌. ابوبکر مناسک حج را به مردم ارائه دهد و علی آیات سوره برائت را قرائت نماید. پس به این جهت هر دو مساوی در ابلاغ رسالت بودند.

✍️پاسخ:

اولا》 این خبر از اختراعات بکریون و امویان است، چنانکه قبلا مجعول بودن احادیث این فرد معلوم الحال را برای شما توضیح دادم و انتظار نداشتم مجدد به روایتی از این فرد اشاره کنید.
به هر حال اگر مایل بودید مجموعه سند این خبر را از کتب خودتان به طور کامل نقل خواهم کرد و یا به کتاب شبهای پیشاور صفحه ۸۹۲ در جریان مباحثات شب دهم مراجعه کنید و خواهید دید که چطور این خبر از مسلّمات خبریه می باشد.

و اما در سوال ۹۷ اشاره کردید که چون علی علیه السلام جوان بود و کم تجربه چنانچه بعد از بیست و پنج سال بخلافت رسید بواسطه عدم حسن سیاست ایشان آن همه خونریزی و انقلابات بر پا شد!؟
نمی دانم این جمله را عمدا یا سهوا بیان کردید انا به هر حال اگر چنین اعتقادی دارید مایلم توضیحاتی در این ارتباط بیان کنم تا رفع ابهام شود.

اسفند
24
1397

سقیفه و غدیر – سوال صد و چهارم

لطفا این قضیه را مبهم باقی نگذارید چون علماء ما روی جوان بودن علی علیه السلام و در مقابل تجربه و سیاستمداری پیرمردی چون ابوبکر خیلی تاکید می کنند؟

✍️ پاسخ:

در موضوع سیاستمداری و کبر سن که دلیل حق تقدم برای ابوبکر قرار گرفت لازم است این سوال مطرح شود، چگونه مردم پی به این موضوع بردند که برای کار بزرگ، پیرمرد سیاستمداری چون ابوبکر لازم است ولی خدا و پیغمبر ندانستند؟ چنانکه ابوبکر پیرمرد را، در ابلاغ آیات اول سوره برائت معزول و علی جوان را منصوب نمودند؟!
قضیه از این قرار است که چون آیات اول سوره برائت که نهمین سوره قرآن مجید است در مذمت مشرکین نازل شد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، ابوبکر را طلبید و ده آیه اول سوره را به او داد تا با خود به مکه ببرد و در موسم حج برای اهل مکه قرائت نماید. چند منزلی که رفت جبرائیل نازل شد و عرض کرد:
” یا رسول الله ان الله تعالی یقرئک السلام و یقول لایودی عنک الا انت او رجل منک” – ای رسول خدا، خدای تعالی سلام می رساند و می فرماید بدرستی که اداء و ابلاغ رسالت از تو ‌احدی ننماید مگر خود یا مردی که از خودت باشد.

لذا پیامبر اکرم علی علیه السلام را طلبید و مامور با این امر نمود و فرمود برو هر کجا به ابوبکر رسیدی آیات برائت را از او بگیر و خودت در مکه ببر و برای مشرکین قرائت کن.
بخاری در جزء چهارم و پنجم صحیح و عبدی در جزء دوم جمع بین الصحاح السته و بیهقی در صفحه ۹ و ۲۲۴ سنن و ترمذی در صفحه ۱۳۵ جلد دوم جامع و محمد بن طلحه شافعی در صفحه ۱۷ مطالب السئول و بسیاری از اکابر علماء خودتان حتی ابن حجر متعصب مکی در صفحه ۱۹ صواعق این موضوع را تصدیق نموده اند.
این استدلال به قدری واضح است که هر محقق حقیقت جویی راهی جز قبول آن نخواهد داشت.

اسفند
23
1397

سقیفه و غدیر – سوال صد و سوم

خاک کربلا دارای چه خصائصی است که اینچنین مورد توجه قرار گیرد تا آنجا که در سجده کردن آنرا بر سایر خاکها مقدم دارند؟

پاسخ :

خاک کربلا از زمان ائمه معصومین سلام الله علیهم به بعد تنها مورد توجه نبوده بلکه در زمان خود رسول خدا صلی الله علیه و آله مورد توجه آنحضرت بوده است چنانچه در کتب معتبره اکابر علماء خودتان ثبت شده است.
از جمله جلالدین سیوطی در کتب خصائص الکبری اخبار بسیاری از موثقین روات و اکابر علمای خودتان مانند ابونعیم اصفهانی و بیهقی و حاکم و دیگران از امّ سلمه و عایشه و امّ الفضل و ابن عباس و انس بن مالک و دیگران راجع به خاک کربلا نقل نموده اند.
از جمله راوی گوید دیدم حسین علیه السلام در دامن جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته و خاک سرخ رنگی در دست آنحضرت بوده می بوسد و می گرید. پرسیدم این خاک چیست فرمود: جبرائیل مرا خبر داده که حسین را در زمین عراق می کشند و این خاک را از آن زمین برایم آورده فلذا من بر مصائب وارده بر حسینم گریه می کنم. آنگاه آن تربت را به ام سلمه داد و فرمود چون دیدی این خاک مبدل به خون شد بدان حسین کشته شده است. ام سلمه آن خاک را در شیشه ای نگهداری کرد تا روز دهم محرم، روز عاشورا سال ۶۱ هجری قمری که دید آن خاک خون آلود گردید.
در کتب معتبره علماء و فقهاء شیعه به تواتر رسیده که آن خاک مورد توجه رسول الله صلی الله علیه و آله و ائمه از عترت آنحضرت بوده و اول کسی که بعد از شهادت سیدالشهداء از آن خاک پاک برداشته و به آن تبرک جست و بر آن سجده می کرد حضرت سید الساجدین امام چهارم علی ابن الحسین علیه السلام بوده است و موکداً دستور می دادند که سجده برای خدا تعالی بایستی بر زمین پاک باشد ولی بر تربت سید الشهدا ارواحنا فداه افضل و باعث زیادتی ثواب میگردد.
تا مدتی شیعیان به این طریق خاک را با خود نگاه می داشتند بعدها برای آنکه تفریط نگردد با آب ممزوج نموده بصورت قطعاتی که امروز به نام مُهر شناخته می شود در آورده و با خود نگاه می دارند و در موقع نماز بر آن سجده می نمایند.

لذا آیا سزاوار است اهل سنت در اطراف این مطلب به این سادگی آنقدر جار و جنجال راه بیاندازند؟ تا آنجا که ما را مشرک و کافر و بت پرست بخوانند؟
البته بحث ما در سوال ۹۷ ناقص ماند. مایل بودم جوابی راجع به دلیل شما بر اجماع بر ابوبکر بدلیل کِبر سن بیان کنم که بحث به اینجا کشید.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031