فروردین
14
1398

سقیفه و غدیر – بخش پایانی

مجموعه ای که تحت عنوان سقیفه و غدیر ملاحظه فرمودید پاسخ به شبهه هایی بود که منکرین خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علیه السلام در کتب معنبر خود و در فضای مجازی در بین اهل سنت و حتی شیعیان مطرح می کنند تا جلوی گسترش مذهبِ شیعه را گرفته و حتی باعث سست شدن اعتقادات شیعیان بشوند.
چنانچه مجموعه ۱۱۲ پرسش و پاسخ ارائه شده را به دقت ملاحظه کرده باشید به روشنی متوجه شده اید که واقعا دست اهل سنت خالی است طبل توخالی ای هستند که با تکیه بر زور، خرج سکه های طلا و تحریک افراد جاه طلب، جهل و بی اطلاعی پیروان خود و از همه مهمتر کم کاری ما شیعیان توانسته اند از ۲۸ صفر سال ۱۱ هجری بر مسند حکومت های ظاهری دنیا تکیه بزنند و تشکیل حکومت الهی جهانی را که قرار بود توسط امام معصوم پایه گذاری شود به تعویق بیندازند.
اما از آنجاییکه خواست خدا بر حاکمیت حق و برقراری حکومت جهانی است ان شاءالله بزودی پایه های حکومت های ظلم و جور آنها بدست قطب عالم امکان حضرت بقیه الله الاعظم، امام زمان روحی و ارواحنا فداء فرو خواهد ریخت.
امیدواریم مجموعه ارائه شده که برگرفته از سخنرانی های استاد و دانشمند گرامی حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای محمد حسن گنجی فرد و همچنین کتب معتبری همچون شب های پیشاور و المراجعات می باشد، مورد رضای خدای متعال و خشنودی مولایمان امام زمان روحی و ارواحنا فداه قرار گرفته باشد .

فروردین
6
1398

سقیفه و غدیر – سوال صد و دهم

اینکه به افاضه علم غیب به رسول خدا صلی الله علیه و آله بر اساس آیات قرآن از جمله ایات ۲۶ و ۲۷ سوره جن اشاره کردید (عَالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ)
به جای خود محفوظ است کما اینکه قبلا در سوال ۳۴ نیز به آن اشاره فرمودید‌ و تکرار آن باعث جا افتادن مطلب برای بنده شد.
اما سوالی که همچنان باقی مانده است این است که به چه دلیل امیرالمومنین علیه السلام را دارای علم غیب دانستید؟
ایشان که دارای مقام رسالت نبودند اگر خلفاء رسول خدا بایستی واجد علم غیب باشند استثناء معنی ندارد حتما باید جمیع خلفاء بالاخص خلفاء راشدین عالم به غیب باشند. لطفا در این مورد توضیح بفرمائید.

✍ پاسخ:

اولا 》 بعد از مجموع مباحث مستدلی که تا اینجا در مورد امر خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علیه السلام اشاره کردیم و جنابعالی تصدیق کردید، انتظار نداشتم جنابعالی مجدد افرادی که صرفا عده ای از مردم جمع شدند و آنها را خلیفه خواندند را، هم پای امیرالمومنین علی علیه السلام قرار دهید ولو اینکه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله آنها را مانند معاویه علیه الهاویه لعن نموده باشند.
در واقع اختلاف ما و اهل سنت همین جاست ما معتقدیم که جمیع خلفاء و اوصیایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله صراحتا از طرف خدا تعیین فرمودند مظهر تام و تمام آنحضرت بودند و به همین جهت همگی آنها عالم بغیب و باطن امور بودند و آن خلفاء تنها ۱۲ نفر هستند که همگی از عترت و اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و امیرالمومنین و یازده فرزند بزرگوار آن حضرت بودند. چطور قبول کنیم افرادی که جمیع اکابر علماء خودتان تصدیق نموده اند که پیوسته در حل مسائل شرعی و سوالات عقیدتی مسلمین اظهار عجز می نمودند دارای علم غیب باشند.

ثانیا 》فرمودید به چه دلیل برای وصی رسول خدا، امیرالمومنین علی علیه السلام اثبات علم غیب می نمائیم. در این خصوص احادیث بسیاری وجود دارد. از جمله انها حدیث مهم و معروفی است که به حدیث مدینه مشهور است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
انا مدینه العلم و علیّ بابها و من اراد العلم فلیات الباب.
من شهر علمم و علی در و باب آن. هر کس علم من را اراده کرده. پس باید از در آن وارد شود.

بدیهی است که الف و لام “العلم” در این حدیث شریف الف و لام جنس است یعنی هر چیزی که اطلاق علم بر او می شود و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده، باب تمام آن علوم علی علیه السلام بوده است.
شما را به خدا انصاف دهید آیا سزاوار بود باب علمی را که پیغمبر خود بروی امت گشاده افرادی مسدود کنند و باب دل بخواهی بگشایند که فاقد مراتب علمی باشد.

ادامه دارد….

فروردین
4
1398

سقیفه و غدیر – سوال صد و هشتم

چگونه جنگهای بصره، صفین و نهروان که جنگهائی با مسلمین بود را به جنگ با کفار تعبیر می کنید؟

✍پاسخ:

محمد بن یوسف گنجی شافعی در باب ۳۷ کفایت الطالب مستنداً حدیثی نقل نموده از سعید بن جبیر از ابن عباس که رسول اکرم صلی الله علیه و آله به ام سلمه فرمود:
این علی گوشتش گوشت من و خونش خون من است و او از من بمنزله هارون است از موسی الا اینکه پیغمبری بعد از من نمی باشد. ای ام سلمه این علی امیرالمومنین و سیدالمسلمین و مخزن علم من و وصی من و باب علم من است اوست برادر من در دنیا و آخرت و با من است در مقام اعلا و جنگ می کند با ناکثین و قاسطین و مارقین.
محمد بن یوسف گنجی بعد از نقل این حدیث اظهار نظر نموده و می گوید این حدیث دلالت کامله دارد که رسول خدا صلی الله علیه و آله وعده و به تحقیق امر به جنگ با سه طائفه را به علی علیه السلام داده بود.
مراد از ناکثین طلحه و زبیر و اطرافیان آنها بوده و مراد از قاسطین معاویه و اتباع او و مراد از مارقین خوارج نهروان بودند که تمامی آنها اهل آتش و قتل آنها واجب بوده است.
همچنین مستنداً در خبر است از مخنف بن سلیم که گفت ابوایوب انصاری که از کبائر صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله بود با لشکری آماده جنگ شد. به او گفتم کار تو ای اباایوب عجیب است تو همان هستی که در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله با مشرکین جنگ نمودی اینک آماده جنگ با مسلمانان شده ای! در جواب گفت:
“ان رسول الله امرنی بقتال ثلاثه الناکثین و القاسطین و المارقین” – رسول خدا مرا امر نموده بجنگ با سه طایفه که ناکثین، قاسطین و مارقین باشند.
پس اگر به حق قضاوت کنید تصدیق خواهید نمود که جنگهای علی علیه السلام جهاد بر حق و برای حفظ معنی و تاویل و حقیقت قرآن بوده و هرگز جنگ با مسلمین نبوده است چون اگر جنگ با مسلمین بود حتما آنحضرت از آن نهی می شد نه آنکه امر به آنها نماید.
بنابراین جنگهای امیرالمومنین علی علیه السلام از روی عدم حسن سیاست نبوده بلکه بدلیل نفاق و دوروئی افرادی بود که هیچگاه به دین اسلام ایمان نیاورده بودند و فرصتی پیش آمد تا کفر خود را به نمایش بگذارند.
شما اگر از روی علم و انصاف و بیطرفانه به رویه و رفتار حکومت شرعی کامل و خلافت پنج ساله آنحضرت و احکامی که به حکام ولایات و ماموران لشکری و کشوری صادر فرموده اند مراجعه نمائید تصدیق خواهید نمود که بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله روزگار سیاستمداری عادل، همچون علی علیه السلام به خود ندیده که دوست و دشمن معتقد به این امر هستند.
برای آنکه آنحضرت در ورع و تقوی امام المتقین بوده و در علم و دانش عالم به کتاب الله و تفسیر و تاویل و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و مجمل و مفصل آن و بعلاوه عالم به غیب و شهود بودند.

دی
8
1397

سقیفه و غدیر – سوال بیست و هفتم

شبهاتی وجود دارد که اهل سنت نسبت به عملکرد شیعیان دارند که اگر اجازه بفرمایید مطرح می کنم تا حقیقت روشن شود.
نزد أهل سنت اینطور مطرح هست که: ما چیزی به عنوان اعتراض بر قضا و قدر خدا نداریم. یعنی مثلا فرزندی از دست دادید، بعد لباس یا گریبان بدرید یا بر سر و صورت خود بزنید. شرعاً حرام است. رسول الله صلی الله علیه و آله می فرمایند:

لیس منا من ضرب الخدود و شق الجیوب و دعا بدعوی الجاهلیه.
از ما نیست کسی که این کار را انجام بدهد.
صحیح البخاری، جلد ۲، ص ۸۳ ـ صحیح مسلم، ج۱، ص۷۰.
البته شیعیان به خاطر محبت و آن ارادتی که نسبت به حضرت سیدنا حسین دارند، این کار را انجام می دهند، اما از نظر اهل سنت، این ابراز ارادت و محبت نیست. محبت در تبعیت است. امام حسین وار زندگی کن، نه این که سالی یک بار بیایی و این طور گریه کنی؟ لطفا در این مورد توضیح بفرمایید؟

پاسخ:

در آیه ۸۴ سوره یوسف، خداوند درباره حضرت یعقوب علیه السلام که در غم حضرت یوسف علیه السلام بود، می فرماید:

یا أَسَفی عَلی یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ
ای دریغ از یوسف! و دیدگانش از غم سفید شد، اما او خشم خود را فرو می برد.

آیا حضرت یعقوب علیه السلام به قضا و قدر إلهی اعتراض داشتند؟!
آقای زمخشری که از استوانه های علمی أهل سنت است، وقتی به این آیه شریفه می رسد، نقل می کند:
أنه ما جفت عیناه من وقت فراق یوسف إلی لقائه ثمانین عاما و ما علی وجه الأرض أکرم علی الله عز وجل من یعقوب علیه السلام.
حضرت یعقوب از زمان فراق حضرت یوسف زمان دیدارش، هشتاد سال اشک ریخت و چشمانش از گریه خشک نشد و در روی زمین، هیچ بنده ای گرامی تر از حضرت یعقوب (علیه السلام) نزد خداوند نبود.
الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الأقاویل للزمخشری، ج۲، ض ۳۳۹ ـ تفسیر النسفی، ج۲، ص۲۰۱ ـ تفسیر البحر المحیط لأبی حیان الأندلسی، ج۵، ص۳۳۴ ـ تفسیر أبی السعود، ج۴، ص۳۰۱
آیا حضرت یعقوب علیه السلام ـ نستجیر بالله ـ اعتراض به خدا داشت؟!
آیا عظمت مصیبتی که بر اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله در جریان کربلا وارد شد با فراق حضرت یوسف قابل مقایسه است؟ آیا امام حسین علیه السلام یک فرد عادی بود که بتوان چنین ظلمی را در مورد ایشان در طول تاریخ به فراموشی سپرد؟ مگر نه این که طبق حدیث جابر بن عبدالله انصاری که متواتر بین اهل سنت و شیعه است ایشان سومین امام منصوب شده از طرف خداوند متعال برای هدایت بشر بودند؟ چرا امت طوفان زده آن زمان در مقابل امام زمان خود ایستادند؟ و ایشان و فرزندان و یاران باوفایشان را به بدترین وجه ممکن به شهادت رساندند؟

آذر
23
1397

سقیفه و غدیر – سوال دوازدهم

اهل سنت معتقدند که لفظ مولی در خطبه غدیر به معنی حبیب و دوست و صدیق است و منظور پیامبر از این جمله این بوده است که هر کس من دوست یا صدیق او هستم علی نیز چنین است. لذا چطور شما کلمه ولی و مولی را به امامت و سرپرستی امت تعبیر می کنید؟

 

✍️ پاسخ: 

⚡️اولا چطور می توان پذیرفت که رسول خدا صلی الله علیه و آله سید و سرور حکما و خاتم انبیاء که طبق این آیه “ما ینطق عن الهوی” از روی هوای نفس سخن نمی گویند هزاران نفر را در گرمای سخت از حرکت بازداشته و در آن صحرای بی آب و گیاه فرود آورند صرفا برای بیان این که علی دوست و صدیق من است؟

 چه اقتضایی داشت که در آغاز سخنانشان از مرگ خویش خبر دهند و از چه جهت دست علی علیه السلام را بالا بردند؟

برای چه پیش از سخنانشان از آنها گواهی گرفتند که مگر من به شما از خودتان اولی نیستم و همه پاسخ دادند بلی؟

از چه جهت عترت را هم ردیف و هم وزن کتاب خدا قرار دادند؟

اهل سنت می گویند علت برگزاری مراسم روز ۱۸ ذیحجه رفع اختلافی بوده که بین برخی از مردم یمن و حضرت علی رخ داده بود؛ از طرفی می گویند پیامبر پس از اینکه همه ی طوایف به شهرهای خود باز گشتند ؛ فقط در میان مردم مدینه که همراهشان بودند فرمودند:

مَن کنتُ مولاه فهذا علی مولاه

سوال اینست که چرا اختلافی که بین بعضی از مردم یمن (که روز ۱۸ ذیحجه در غدیر خم نبودند) باحضرت علی پیش آمده بود را به اجتماع مردم مدینه بکشانند درحالی که یک کلمه هم از این اختلاف حرفی بمیان نیاورند!

 

⚡️ثانیا چطور است که ابوبکر و عمر پس از رسیدن به خلافت در خطبه هائی با استفاده از کلمه ولی خود را ولی امر مسلمین خوانده و گفتند:

یا ایها الناس قید ولیتکم….فاختارونی علیهم والیا… فانی ولیت هذا الامر….. (عیون الاخبار تالیف ابن قتیبه دینوری جلد ۱ ص ۳۴- طبری و ابن کثیر در کتب تاریخشان ص ۲۳۷ و ۲۳۸- امسال الاشراف تالیف بلاذری جلد ۱ ص ۲۵۴)

آیا این ادعای اهل سنت یک بام دو هوا نیست؟

 

ادامه دارد….

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031