خرداد
4
1394

ره عشق؛ تفسیر سوره کهف۳۷

حجت‌الاسلام و المسلمین سیدسعید لواسانی:

بِسْمِ‌الله الرَّحْمنِ الرَّحِیم
فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَکِبا فِی السَّفِینَه..ِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً إِمْراً (۷۱) قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً (۷۲) قالَ لا تُؤاخِذْنِی بِما نَسِیتُ وَ لا تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِی عُسْراً (۷۳) فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِیا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّهً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً (۷۴) قالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً (۷۵) قالَ إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَیْ‏ءٍ بَعْدَها فَلا تُصاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّی عُذْراً (۷۶) فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَیا أَهْلَ قَرْیَه..ٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما فَوَجَدا فِیها جِداراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً (۷۷) قالَ هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً (۷۸)

آیه ۷۴: فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِیا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّهً‌.. بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً
ترجمه: پس راه افتادند، تا اینکه نوجوانی را دیدند و خضر او را کشت. موسى گفت: آیا بى‏گناهى را بدون آنکه کسى را کشته باشد، به قتل رساندی؟ به راستى کارى بس‌ناپسند مرتکب شدى.

تفسیر
این آیه اعتراض دوم حضرت موسی علیه‌السلام در برابر کار خضر است: «فَانْطَلَقا» آن دو از کشتی بیرون آمدند، و به راه افتادند، «حَتَّى إِذا لَقِیا غُلاماً» «الغلام» به کسی گفته می‌شود که موى پشت لب بالایش روییده باشد [مفردات: ۶۱۳] و شهوت بر او پیدا و غلبه یافته است. [کتاب العین: ۴/۴۲۲] که همان نوجوان و اوان جوانی است. تا اینکه نوجوانی را ملاقات کردند، «فَقَتَلَهُ» جناب خضر او را کشت. «قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّهً‌.. بِغَیْر نَفْسٍ» ؛«زَکِیَّهً‌..» به معنای پاک است. [لسان العرب: ۱۴/۳۵۸] منظور پاک از گناه است، زیرا مقتول نوجوانی بود که تازه به سن بلوغ رسیده بود. [المیزان: ۱۳/۳۴۵ ـ ۳۴۶] «بِغَیْرِ نَفْسٍ» بدون اینکه کسی را کشته باشد. [المیزان: ۱۳/ ۳۴۶] باز موسی علیه السلام زبان به اعتراض گشود و گفت: آیا شخص بی‌گناهی را بدون اینکه کسی را کشته باشد، به قتل رساندی؟ این پرسش انکاری است، چرا تو چنین کار منکر و ناپسندی انجام دادی؟ پس کار او را تقبیح کرد. «لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً» «نکر» هرکار غیر‌معروفی است که نقل و عقل آن را ناپسند بداند. [النهایه: ۵/۱۱۵] می‌گوید: کار بس ناشایستی کردی! کاری را که عقل و نقل به رسمیت نشناسند، ناشایست است. حضرت موسی نتوانست چنین کاری را بربتابد و برای بار دوم اعتراض کرد و این اعتراض شدیدتر هم است، زیرا از واژۀ «نُکراً» استفاده کرد.

آیه ۷۵: قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراَ
ترجمه: گفت: آیا به تو نگفتم که هرگز با من توان شکیبایی نخواهی داشت؟

تفسیر
باز جناب خضر پاسخ خود را ـ که در آیۀ ۷۲ خواندیم ـ با تأکید بیشتری تکرار کرد. «قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکَ» آیا به تو نگفتم؟ تو که می‌دانی من بدون اجازۀ خدا کاری انجام نمی‌دهم و تعهد داده بودی، چرا فراموش کردی؟ «لَکَ» در این آیه اضافه شد تا نشان دهد که خضر تأکید بیشتری بر جمله سابق خود کرد. من بنده هستم و بنده تنها به فرمان خدا کار می‌کند اما چون تو به حقیقت امر آشنا نیستی، زبان به اعتراض می‌گشایی و توان شکیبایی نداری. «إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً» بنابر آموزش موسی علیه السلام است و او را به شکیبایی دعوت می‌کند و در بیان خود نوعی توبیخ دارد. می‌خواهی به اسرار تذکر داده شوی، باید شکیبا باشی. به ما هم آموزش می‌دهد که رسیدن به حقایق امور، هم خضر راه می‌خواهد و هم شکیبایی.

آیه ۷۶: قالَ إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَیْ‏ءٍ بَعْدَها فَلا تُصاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّی عُذْراً
ترجمه: گفت: اگر از این پس چیزی از تو پرسیدم، با من همراهى مکن که قطعا از جانب من معذوری.

تفسیر
حضرت موسی این بار تعهد داد: «قالَ إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَیْ‏ءٍ بَعْدَها» اگر پس از این از چیزی پرسیدم، «فَلا تُصاحِبْنِی» دیگر با من همراهی مکن. من دیگر نمی‌توانم در خدمت شما باشم و آموزش ببینم. «قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّی عُذْراً» در این صورت من عذری ندارم، و تو برای ترک من معذور هستی. حضرت موسی جانب انصاف را رعایت کرد؛ وقتی سه بار واقعه‌ای تکرار شد، روشن می‌شود که من توان شکیبایی در محضر تو را ندارم.

آیه ۷۷: فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَیا أَهْلَ قَرْیَهٍ‌.. اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما فَوَجَدا فِیها جِداراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً
ترجمه: باز راه افتادند، تا هنگامی که به مردم دیارى رسیدند و از مردمش غذا خواستند و آنان از غذادادن به آن دو خوددارى کردند. در آن دیار دیوارى یافتند که مى‏خواست فرو ریزد، خضر آن را استوار ساخت، گفت: اگر مى‏خواستى برای آن مزدى مى‏گرفتى.

تفسیر
آیه، صحنه اعتراض سوم موسی را بیان می‌فرماید. اول مقدمه و زمینه بحث را روشن می‌کند تا به اعتراض سوم برسد. «فَانْطَلَقا» برای بار سوم راه افتادند. «حَتَّى إِذا أَتَیا أَهْلَ قَرْیَه..ٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها» «قَرْیَه..ٍ» اسم محلی است که مردم در آنجا جمع می‌شوند و سکنا می‌گزیند.[مفردات: ۶۶۹] به نظر می‌رسد تفاوت آن با مدینه ـ با توجه به آیات ۱۳ تا ۲۰ سوره مبارکه یس‌ـ آن است که در قریه دین و تمدن وارد نشده است و مردم آن بدوی و خارج از حوزه تدین و تمدن هستند. آن دو گرسنه و تشنه به دهی و دیاری رسیدند، از مردم آن سامان غذا خواستند. «فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما» «ضیافه» به معنای مهمانی است. [مفردات: ۵۱۳] معلوم می‌شود که آنان پول یا کالایی نداشتند تا از آنها غذا بخرند، بلکه می‌خواستند مهمان شوند. اما مردم از اینکه به آنان غذا بدهند و از آنان پذیرایی کنند، خودداری کردند. «فَوَجَدا فِیها جِداراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ» آن دو نفر دیواری در آن دیار دیدند که می‌خواست فرو ریزد. «فَأَقامَهُ» جناب خضر آن را مرمت کرد و از اینکه سقوط کند، جلوگیری کرد و آن را برپا داشت و استوار کرد. «قالَ لَوْ شِئْتَ لاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً»؛ از این بیان معلوم می‌شود که مرمت در منظر مردم آن دیار بوده است. حضرت موسی اعتراض و سؤال نکرد، اما پیشنهاد داد ما که گرسنه هستیم و مردم این دیار هم که پست‌اند و حاضر به میهمان‌کردن ما نیستند، خوب است در برابر این کار از آنان مزدی بگیری. یعنی به گونه‌ای غیرمستقیم کار خضر را زیرسؤال برد. کار خوبی کردی اما برای چه مردمی؟ احسان در برابر احسان است اما در مقابل مردمی که این‌گونه رفتار کردند، کار بی‌مزد وجهی ندارد. ما گرسنه‌ایم و تشنه، حداقل دستمزدی بگیریم که مشکل گرسنگی ما هم حل شود.

آیه ۷۸: قالَ هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً
ترجمه: گفت: این سخن سبب جدایى میان من و توست. به زودى تو را از حقیقت آنچه نتوانستى بر آن شکیبایى کنى، آگاه می‌کنم.

تفسیر
خضر که سخن حضرت موسی را شنید، گفت: این سخن تو سبب جدایی بین من و تو است. «قالَ هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ»؛ «هذا» اشاره به سخن آخر حضرت موسی است. این سخن تو سبب شد که زمان جدایی فرا رسد. «سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً»؛ «تأویل» از ماده «أول» به معنای رجوع و برگشت به اصل شیء است. [مقاییس اللغه: ۱/۱۶۱] خضر می‌گوید: تو را به صحنه‌هایی که حوادث در آن واقع شده است، برمی‌گردانم و حقیقت آن صحنه‌ها را برای تو بیان می‌کنم و تو را از حقیقت آنچه بر آن شکیبا نبودی، آگاه می‌کنم. یعنی جناب خضر واقعیت را برای موسی می‌شکافد و از واقعیت خبر می‌دهد.
این بیان روشن می‌کند که حضرت موسی را به عمق و حقیقت و باطن امور واقع‌شده تذکر می‌دهد تا ایشان دریابند که چقدر در زندگی روزمره، با این حقایق روبه‌رو هستند.

خرداد
4
1394

ایضاً نماز حاجت به سندهای معتبر

نمازى است که بسیارى از علما مانند شیخ مفید و شیخ طوسى و سیّد ابن طاووس و دیگران آن را از حضرت‏ صادق علیه السّلام نقل کرده‏اند،و کیفیت آن موافق روایت سیّد چنین است:هرگاه برایت به خداى عزّ و جلّ حاجت مهمى روى‏ دهد سه روز پى‏درپى که چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه باشد،روزه بگیر،و چون روز جمعه شود غسل کن،و جامه نو و پاکیزه بپوش،و به بامى که بلندترین‏ بامهاى خانه‏ات باشد بالا رو،و دو رکعت نماز بخوان،سپس دستها را به سوى آسمان بلند کن و بگو:
اَللّهُمَّ اِنّى حَلَلْتُ بِساحَتِکَ لِمَعْرِفَتى بِوَحْدانِیَّتِکَ وَ صَمَدا نِیَّتِکَ وَ اَنَّهُ لا قادِراً عَلى قَضآءِ حاجَتى غَیْرُکَ وَ قَدْ عَلِمْتُ یا رَبِّ اَنَّهُ کُلَّما تَظاهَرَتْ نِعْمَتُکَ عَلَىَّ اشْتَدَّتْ فاقَتى اِلَیْکَ وَ قَدْ طَرَقَنى هَمُّ کَذا وَ کَذا
خدایا به خاطر معرفتم به یگانگى‏ات و بى‏نیازى‏ات به آستانت فرود آمدم و هم اینکه توانایى بر برآوردن‏ حاجتم جز تو نیست،و من دانسته‏ام اى پروردگارم هر زمان نعمتت پى‏درپى به من رسیده،نیازم به تو سخت‏تر گشته،اینک اندوه ناشى و مرا درهم کوبیده است از چنین و چنان
و به جاى چنین و چنان،حاجت خود را ذکر نماید.
وَ اَنْتَ بِکَشْفِهِ عالِمٌ غَیْرُ مُعَلَّمٍ واسِعٌ غَیْرُ مُتَکَلِّفٍ فَاَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى وَضَعْتَهُ عَلَى الْجِبالِ فَنُسِفَتْ وَ وَضَعْتَهُ عَلَى السَّمواتِ فَانْشَقَّتْ وَ عَلى النُّجُومِ فَانْتَثَرَتْ وَ عَلَى الاَْرْضِ فَسُطِحَتْ وَ اَسْئَلُکَ بِالْحَقِّ الَّذى جَعَلْتَهُ عِنْدَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عِنْدَ عَلِىٍّ وَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلِىٍّ وَ مُحَمَّدٍ وَ جَعْفَرٍ وَ مُوسى وَ عَلِىٍّ وَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ وَالْحَسَنِ وَ الْحُجَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ وَ اَنْ تَقْضِىَ لى حاجَتى وَ تُیَسِّرَلى عَسیرَها وَ تَکْفِیَنى مُهِمَّها فَاِنْ فَعَلْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَلَکَ الْحَمْدُ غَیْرُ جآئِرٍ فى حُکْمِکَ وَلا مُتَّهَمٍ فى قَضآئِکَ وَلاحآئِفٍ فى عَدْلِکَ
و تو به برطرف نمودنش دانایى بى‏آنکه دانشت را از دیگرى گرفته باشى،و توانایى بدون هیچ‏گونه مشقّتى،از تو مى‏خواهم به حق نامت،که بر کوه نهادى پس‏ در هم کوبیده شد،و بر آسمانها نهادى،پس شکافته شدند،و بر ستارگان پس پراکنده شدند،و بر زمین پس گسترده شد،و از مى‏خواهم به حقى که قرار دادى نزد محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)و حسن و حسین و على و محمّد و جعفر و موسى و على و محمّد و على و حسن و حجّت(درود خدا بر ایشان)اینکه درود فرستى بر محمّد و اهل بیتش،و حاجتم را برآوردى،و دشوارش را آسان نمایى،و مهمّش را کفایتم کنى،پس اگر عنایت کردى تو را ستایش،و اگر مرحمت نفرمودى باز هم تو را ستایش،که تو در حکم خود ستمکار نیستى،و در داورى‏ات منتهمّ نمى‏باشى،و در عدالتت ستم‏کننده نیستى.
صورت خود را به زمین مى‏چسبانى و مى‏گویى:
اَللّهُمَّ اِنَّ یُونُسَ بْنَ مَتّى عَبْدُکَ دَعاکَ فى بَطْنِ الْحُوتِ وَ هُوَ عَبْدُکَ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ اَنَا عَبْدُکَ اَدْعُوکَ فَاسْتَجِبْ لى
خدایا به درستى که یونس بن متّى بنده‏ات،تو را در شکم ماهى‏ خواند،و او بنده تو بود،پس دعایش را مستجاب نمودى،و من بنده توام،تو را مى‏خوانم،دعایم را مستجاب کن.

خرداد
4
1394

نماز دیگر

روایت شده:هر که را به خدا حاجتى باشد،و بخواهد برآورده گردد،چهار رکعت نماز بجا آورد،در هر رکعت پس از سوره حمد سوره انعام‏ بخواند،و در پى نماز بگوید:
یا کَریمُ یا کَریمُ یا کَریمُ یا عَظیمُ یا عَظیمُ یا عَظیمُ یا اَعْظَمَ مِنْ کُلِّ عَظیمٍ یا سَمیعَ الدُّعآءِ یا مَنْ لاتُغَیِّرُهُ اللَّیالى وَالاَْیّامُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَارْحَمْ ضَعْفى وَ فَقْرى وَفاقَتى وَ مَسْکَنَتى فَاِنَّکَ اَعْلَمُ بِها مِنّى وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِحاجَتى یا مَنْ رَحِمَ الشَّیْخَ یَعْقُوبَ حینَ رَدَّ عَلَیْهِ یُوسُفَ قُرَّهَ عَیْنِهِ یا مَنْ رَحِمَ اَیُّوبَ بَعْدَ طُولِ بَلاَّئِهِ یا مَنْ رَحِمَ مُحَمَّداً وَ مِنَ الْیُتْمِ آواهُ وَ نَصَرَهُ عَلى جَب ابِرَهِ قُرَیْشٍ وَ طَواغیتِها وَ اَمْکَنَهُ مِنْهُمْ یا مُغیثُ یا مُغیثُ یا مُغیثُ
اى کریم،اى کریم،اى کریم،اى بزرگ،اى بزرگ،اى بزرگ،اى بزرگ‏تر از هر بزرگ. اى شنونده دعا،اى که شبها و روزها دگرگونش نمى‏سازد،درود فرست بر محمّد و خاندانش،و به ناتوانى و تهیدستى‏ و ندارى و درماندگى‏ام رحم کن زیرا که تو به آنها داناتر از منى،و تو به حاجتم آگاه‏ترى،اى آن‏که به یعقوب سالخورده رحم‏ کردى زمانى که نور چشمش یوسف را به او بازگرداند،اى آن‏که به ایوب پس از طول بلایش رحم کرد،اى آن‏که‏ بر محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)رحم کرد،و از زمان یتیمى پناهش داد،و بر گردنکشان قریش و طاغوتهاى آن‏ یارى‏اش داد،و بر آنان چیره‏اش ساخت،اى فریادرس،اى فریادرس،اى فریادرس.
را مکرّر مى‏گویى و سپس حاجات خود را از خداى تعالى طلب مى‏کنى،که حق تعالى آنها را عطا مى‏کند.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

خرداد ۱۳۹۴
ش ی د س چ پ ج
« اردیبهشت   تیر »
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
3031