15
1394
ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۳۸
حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
أَمَّا السَّفِینَه فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَهٍ غَصْباً (۷۹) وَ أَمَّا الْغُلامُ فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینا أَنْ یُرْهِقَهُما طُغْیاناً وَ کُفْراً (۸۰) فَأَرَدْنا أَنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیْراً مِنْهُ زَکاهً وَ أَقْرَبَ رُحْماً (۸۱)
بیان کلی
داستان حضرت موسی و جناب خضر به آنجا رسید که کارهایی انجام شد که مورد اعتراض موسی بود و ایشان نتوانستند بر آنها صبر کنند، به این دلیل زمان جدایی فرارسید و اکنون جناب خضر یکیک حقیقت کارها را برای ایشان تشریح میکنند.
آیه ۷۹
أَمَّا السَّفِینَه فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَهٍ غَصْباً
ترجمه: امّا آن کشتى، از آنِ تهیدستانی بود که در دریا کار مىکردند، خواستم آن را از کار بیندازم، زیرا در پی آنان پادشاهى بود که هرکشتى سالمى را به زور مىگرفت.
ظاهری عیب و باطنی خیر
نخستین واقعهای که حضرت موسی(علیه السلام) به آن اعتراض داشت، سوراخ کردن کشتی بود. اما حقیقت کار چه بود؟ «أَمَّا السَّفِینَه فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ» کشتی از آنِ بینوایانی بود که با آن روزی خود را بهدست میآوردند، یعنی کشتیای بود که به عنوان وسیله نقلیه دریایی استفاده میشد. «فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها» من خواستم آن را معیوب سازم و از کار بیندازم. توجه شود که جناب خضر این کار را به خود نسبت داده است، این کاری که ظاهرش عیب و نقص است، کار من است و این ادب سخنگفتن است که انسان عیب و نقص را به خداوند متعال نسبت ندهد. اما چرا این کار را کرد؟ اینجاست که حقیقت و تأویل روشن میشود: «وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَهٍ غَصْباً». «وَرَاء» به معنای در پی است [مقاییس اللغه: ۶/۱۰۴] که برای ما پوشیده و پنهان و نامعلوم است. [التحقیق: ۱۳/۹۱] مثل «وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ» «درپی اسحاق یعقوب است.» [هود: ۷۱] «و ارْجِعُوا وَراءَکُمْ» [حدید: ۱۳] «به پشت سرخود بازگردید.» پادشاهی غاصب و ستمکار در این منطقه است که همه کشتیهای سالم را غصب میکند. او در پی کشتیهای سالم است تا آنها را برای خود غصب کند، همینکه کشتیای به ساحل برسد، آن را مصادره میکند و از دست این تهیدستان خارج میکند و وسیله درآمد آنان از کفشان ربوده میشود. من آن را معیوب کردم که به کار پادشاه نیاید و آن را مصادره نکند. پس ظاهر کار جناب خضر از کار انداختن و معیوبکردن بود اما حقیقت کار او، کمک به یک عده تهیدست بود که از راه حلال کار میکردند و روزی خود را به وسیله این کشتی به دست میآوردند. کشتی سوراخ شد اما محفوظ ماند.
پاسخی حقیقی
پرسش حضرت موسی و این پاسخ را کنار هم بگذاریم، حقیقت مطلب روشن میشود. پرسش این بود که شما کشتی را سوراخ کردید و با این کار احتمال دارد مسافران غرق شوند. جناب خضر به این پرسش پاسخ نداد و نفرمود که خدایی که به من دستور سوراخکردن این کشتی را داد، آن را حفظ میکند، بلکه گفت: من آن را از کار انداختم تا کشتی محفوظ بماند و منبع ارتزاق تهیدستان از دستشان نرود. یعنی یک پرده پاسخ را به عقب برد تا نشان دهد حقیقت امور بیش از آنچیزی است که ما میپنداریم، خدایی که تو را در حالی که کودک بودی، در گهوارهای در رودخانهای متلاطم حفظ کرد، تا هدفی بزرگ را تأمین کند، مسافران کشتی را هم نگه میدارد تا تهیدستان هم منبع کار و روزی خود را از دست ندهند.
آیه ۸۰
وَ أَمَّا الْغُلامُ فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینا أَنْ یُرْهِقَهُما طُغْیاناً وَ کُفْراً
ترجمه: اما آن نوجوان، پدر و مادرش مؤمن بودند، ترسیدیم او با کفر و سرکشى خود، آن دو را در تنگنا قرار داده و بیازارد.
دفاع از مومنان
اعتراض دوم حضرت موسی به کشتن آن نوجوان بود. «وَ أَمَّا الْغُلامُ» اما جریان آن نوجوان و کار ما و اعتراض شما «فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَیْنِ» پدر و مادر او مومن بودند. «فَخَشِینا» ترسیدیم. در جریان پیشین گفت: من معیوب کردم. اینجا میفرماید: ما ترسیدیم. این تغییر چه چیزی را نشان میدهد. بهنظر میرسد در اینجا کاری را که نقص است، به خود نسبت میدهد زیرا عمل کشتن، در ظاهر کار خوبی نیست اما این کار نیاز به نوعی اقتدار و توانمندی دارد، به این دلیل از ضمیر جمع- متلکم معالغیر- استفاده کرد. «أَنْ یُرْهِقَهُما طُغْیاناً وَ کُفْرا»ً «رهق» پوشاندن چیزی ناپسند است، و از مصادیق آن مکروه و ناپسندی است که چیزی را میپوشاند. [التحقیق: ۴/۲۴۷] این نوجوان باورهای کفرآمیز و ناپسندی داشت، ما ترسیدیم پدر و مادر خود را از جاده ایمان خارج کند و به سرکشی و کفر بکشاند. بیشتر مفسران آیه را اینگونه تفسیر کردهاند اما مرحوم علامه میفرمایند: چون آن نوجوان سرکش و کافر بود، ما ترسیدیم با سرکشی و کفر خود به آن دو آسیب برساند. [المیزان: ۱۳/۳۴۸] یعنی آن نوجوان که خود پوشیده از سرکشی و کفر است، بر پدر و مادر خود تسلط پیدا کند و آن دو را هم به بدی بکشاند و به آنان از این طریق آسیب برساند و این آسیب میتواند همان کافرکردن آن دو باشد یا آسیبها و تأملات روحی که بر آنان وارد میشود. خلاصه ما حذر کردیم که پدر و مادر مومن از دست فرزند خود آسیب دینی یا روحی ببینند چون حفظ ارزش و حرمت مومن هم لازم است، ما این فرزند را کشتیم تا پدر و مادر خود را آلوده به سرکشی و کفر نکند و به آنان آسیب نرساند.
آیه ۸۱
فَأَرَدْنا أَنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیْراً مِنْهُ زَکاه وَ أَقْرَبَ رُحْماً
ترجمه: پس خواستیم پروردگارشان براى آنان فرزندى را که در ایمان و نیکوکارى از او بهتر و به رعایت حق خویشاوندى نزدیکتر باشد، جایگزین او کند.
جایگزینی خدا
«فَأَرَدْنا» مجدد ضمیر متلکم معالغیر به کار میبرد، ما خواستیم عرض کردم چون فعل کشتن بود، اولاً این کار که ظاهرش نوعی نقص بود، به خود نسبت داد و ثانیا نشان داد این کار تنها با اقتدار قابل انجام است. «أَنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما» بلافاصله بیان را برمیگرداند، پروردگار آن پدر و مادر مومن- نه ما- به جای این فرزندی که ما کشتیم، جایگزینی «خَیْراً مِنْهُ زَکاه وَ أَقْرَبَ رُحْماً» عنایت فرماید که هم پاکتر باشد و رشد و شکوفایی داشته باشد و هم حقوق پدر و مادر را رعایت کند، به آنان مهربانتر باشد و نهتنها آنان را به سرکشی و کفر نکشاند و به آنان آسیب نرساند بلکه آنان را رشد دهد و حقوق آنان را با مهربانی رعایت کند. این تبدیل و جایگزینی که کمال و احسان است، فقط کار خداست. ادب سخنگفتن مومنانه را ببینیم، نقص را به خود نسبت میدهد و کمال را به خدا. در نهایت هم تصریح میکند من این کارها را از جانب خودم نکردم تا نگاه توحیدی را به ما آموزش دهد. [رحمه من الرحمن: ۳/۲۸ ـ ۲۹]
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر خرداد ۱۵, ۱۳۹۴
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت خرداد ۱۵, ۱۳۹۴
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان خرداد ۱۵, ۱۳۹۴
- سجده شکر خرداد ۱۵, ۱۳۹۴
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر خرداد ۱۵, ۱۳۹۴