مرداد
17
1396

اعتقادات ۱۰

ابلیس جن (شیطان) که دیگه حالا مغضوب خدا بود و از جمع ملائکه رونده شده بود، مشغول گذران زندگیش روی زمین بود و میدونست که وعدهٔ خدا خلاف نمیشه و نهایتا تا وقت معلوم (موقع ظهور) زنده خواهد بود و بعد هم حساب و کتاب و عذاب ابدی و … .

از طرف دیگه قسم خورده بود که آدم و همه بچه هاشو تاجایی که میتونه گمراه و جهنمی کنه. لذا بیکار ننشست و دست بکار شد.

ابلیس اومد پیش حضرت آدم و حوا و با اونها در مورد اینکه موقتا توی این باغ هستند صحبت کرد و در آخر هم گفت که: اگر بخواهید توی این باغ تا ابد بمونید، من راه حلی رو بلدم. حضرت آدم و حوا هم که در اون باغ به راحتی سرگرم زندگی بودند، این پیشنهاد براشون جالب اومد و کنجکاو شدند که بدونند اون راه حل چیه؟

 

ابلیس که فرصت رو برای منحرف کردن اونها غنیمت دیده بود، به دروغ به اونها گفت، اگر از میوهٔ این درخت ممنوعه بخورید، تا ابد توی این باغ می مونید و اصلا برای اینکه مثل فرشته ها نشید یا تا ابد توی ابن باغ نمونید، خدا خوردنِ این میوه رو براتون ممنوع کرده.

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَٰذِهِ الشَّجَرَهِ إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ. شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را که از بدنشان پوشیده بود، آشکار نماید و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت نهی نکرده، مگر آنکه مبادا شما دو فرشته شوید یا در بهشت جاودانه بمانید. (الاعراف، ۲۰)

 

ابلیس وقتی هم که تردیدِ حضرت آدم و همسرش در مورد این حرفش رو دید، فورا به دروغ قسم خورد که حقیقت رو گفته و خیرخواه اوناست.

وَ قاسَمَهُما اِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ. و برای آنها قسم خورد که من برای شما از نصیحت کنندگانم (الاعراف، ۲۱).

 

حضرت آدم و همسرش که تا حالا تصورشون این بود که در محضر خدا کسی نمی تونه قسم دروغ بخوره، فکر کردند که اگر ابلیس به دروغ قسم خورده بود، الآن نیست و نابود شده بود. اونها تا حالا فکر می کردند کسی نمی تونه قسم دروغ بخوره و بعد چیزیش نشه. لذا وقتی دیدند برای ابلیس بعد از قسم خوردنش اتفاقی نیفتاد، به اون اطمینان کردند و برای اینکه تا ابد توی اون باغ بمونند، از اون میوهٔ ممنوعه خوردند.

خوردنِ میوهٔ ممنوعه همانا و سرزنش شدنشون از سوی خدا و اخراجشون از اون باغ همان.

فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ. (البقره، ۳۶)

مرداد
11
1396

اعتقادات ۴

خداوند متعال خلقت را با خلق این چهارده نور مقدس آغاز کرد.

 

بِکُم فَتَحَ الّلهُ.

 

این چهارده روح مقدس به قدری از علم و معرفت الهی برخوردار بودند که رنگ و بوئی خدایی داشتند. پرتوهای نور بودند از خورشید الهی. انوار الهی بودند.

خدا به اونها نیازی نداشت اما دوستشون داشت.

خدا میخواست مخلوقاتی وجود داشته باشند که با شناختن اون انوار مقدس و پیدا کردن معرفتی نورانی به اون انوار الهی، معرفت خدا رو پیدا کنند. معرفت به همون گنج پنهان. در واقع این انوار مقدس واسطه ای شدند برای ادامهٔ تحقق همون حدیث قدسی که خداوند گفته بود: من گنجی پنهان بودم، پس خلق کردم تا شناخته بشم.

به همین خاطر، خدا مواد اولیه عالم خلقت (جهت خلق کهکشانها و سیارات و موجودات روی اونها و غیره) رو ایجاد کرد بنام دُخان (که سوره ای هم در قرآن به همین نام داریم). دُخان یعنی ماده ای به شکل دود یا گاز.

خدا به این انوار مقدس به عنوان خلفا و جانشینان خودش یاد داد که از این دُخان ، دست به خلقت بزنند. درواقع از اینجا به بعدِ قضیهٔ خلقت، بدست این چهارده نور مقدس و چهارده خلیفهٔ خدا صورت گرفت. و این طوری بود که کهکشانها بدست این انوار الهی خلق شدند.

برای اینکه این نظام پیچیده با جزئیاتش درست کار کنه، نیاز به وجود کارگزارانی بود تا مراقب درست کارکردنِ این نظام هستی باشند. به همین خاطر این چهارده روح مقدس، ملائک رو به تعداد فوق العاده زیادی خلق کردند.

مرداد
10
1396

اعتقادات ۳

خدا کاملترین مخلوق و شاهکار خلقتش رو خلق کرد، اون هم نه یکی، بلکه چهارده تا.

خداوند چهارده نور مقدس (روح چهارده معصوم علیهم السلام) رو خلق کرد.

 

خَلَقَکُمُ اللّهُ اَنوارا.

 

البته بدون اینکه مادهٔ اولیه ای وجود داشته باشه. یعنی خدا روح اونها رو از هیچ خلق کرد. و این توانائی فقط مخصوص خداست ولا غیر.

خداوند چهارده موجودی رو خلق کرد که مثالی باشند از نور خودش.

چهارده موجودی رو خلق کرد که در حد کمالِ خلقت بودند و در عالم خلقت، ظرفیت و امکانِ کاملتر از اینها خلق کردن، وجود نداشت.

چهارده نور مقدس خلق شدند درحالیکه دارای اختیار و توانائی درکِ مافوق تصوری بودند. اما در لحظهٔ نخستِ خلقت، عِلمی نداشتند.

لذا این چهارده نور (روح) مقدس، در ابتدای خلق شدن، از سوی خدای متعال، صاحب علم شدند و به اونها ( تصویری ) از علم الهی عطا شد و بعد از روی همین علمی که به اونها داده شد، خدا رو به قَدرِ توانایی و درکی که کاملترین مخلوق میتونست داشته باشه، شناختند؛ و لذا با اختیار خودشون، بندگی و اطاعتِ محض در برابر پروردگار رو انتخاب کردند و به این وسیله هدایت شدند.

 

وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَىٰ.

 

مدتها گذشت و فقط این چهارده نور مقدس بودند و خدا بود.

اینها هیچ نیازی به مخلوق دیگه ای نداشتند و برای وجود داشتن و ادامهٔ بقاء، فقط به خدا نیاز داشتند.

مرداد
9
1396

اعتقادات ۲

چون قبلا مقیاس زمان وجود نداشت، برای ما قابل درک نیست که از چه زمانی خدا تصمیم به خلقت گرفت ولی میشه گفت که بالاخره لحظه ای رسید که خدا اراده کرد خلق کنه تا شناخته بشه . در حدیث، خدای تعالی فرموده: من گنجی پنهان بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا مرا بشناسند.

خدای تعالی تعبیر خیلی جالبی کرده. گفته گنجی پنهان بوده. این خدای مهربون و این گنج پنهان، بالاخره اراده میکنه خلق کنه تا به یه معنا، مخلوقش اونو بشناسه و با شناخت این گنج، از این گنج بهره ببره.

از طرف دبگه، خدایی که هیچ نقصی و کمبودی نداره و از هر حیث کامله، اگر بخاد چیزی خلق کنه، مسلماً کاملترین چیز رو خلق میکنه.

در واقع در شأن خدا نیست که مخلوقاتِ ناقص بیافرینه. انسانها چون نقص دارند، اون چیزی که دفعه اول درست می کنند، کامل نیست و به مرور در دفعات بعدی علم و تجربشون زیادتر میشه و کاملترش رو درست می کنند.

ولی خدا اینطور نیست که کم کم علم و تجربش زیاد بشه و موجودی بهتر خلق کنه . برای همین هم وقتی بخاد خلقتی انجام بده، از اول و از هر چیزی، کاملترینش رو خلق میکنه. یعنی موقع خلق کردن، تاجایی که ذاتِ مخلوق ظرفیت و امکانش رو داره، خدا کاملترینش رو خلق میکنه.

ما یه تیکه سنگ رو می تونیم با سرعت زیاد و مثلا تا  30 متری با دست پرتاب کنیم. ولی با وجودیکه قدرت دست ما تغییری نکرده، نمی تونیم یه تیکه پنبه یا یه پَر پرنده رو همون اندازه پرتاب کنیم. چون خلقت پنبه طوریه که چنین چیزی از اون بر نمیاد.

 

لذا خداوند هم تا جائیکه ذات مخلوق ظرفیتش رو داره، کاملترین مخلوق و شاهکار خلقتش رو خلق کرد.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031